127
23 867

2:52

اجرای شعر: حسین توحیدی

1:09

اجرای شعر: سخی ظفری

1:10

اجرای شعر: مسیح سیامک

2:16

اجرای شعر: مزدا مهرگان

2:41

اجرای شعر: احمدجاوید انوش

2:26

اجرای شعر: بهرام هیمه

مردمی که در به رویت بست را بالا نبر
روی دوشت آدم بد مست را بالا نبر
هر چه می‌خواهی بکن اما از این منبر دگر
روزگارا مردمان پست را بالا نبر!
قهرمانی مال آنانی‌ست که جنگ‌آورند
دست این مردی که تسلیم است را بالا نبر
باز می‌پرسند آیا اعتراضی هست نیست؟
قورت ده آب دهن را، دست را بالا نبر
شعر های ساده ام را این‌قدر جدی نگیر
ابروان تیره‌ی پیوست را بالا نبر
#بهرام_هیمه
#شعر_پیشرو #افغانستان #پست‌مدرن #چهارپاره #چهارپاره‌غزل #شعر #شعر_افغانستان #غزل_و_شعر_نو #کابوف #شعر_نو

มุมมอง: 54

วีดีโอ

2:52

اجرای شعر: ضیا ده‌آتشین

มุมมอง 1083 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 کوه بچه‌سنگ‌هایش را مجبور می‌کند به کوچیدن از خاکش می‌گذرد و خون‌بهایش را می‌گیرد از راه جدا از علف‌ها جدا از انسان جدا و افغانستان که یک زن کوهستانی‌است بیرون می‌زند از لباس عروسی دست به کار می‌شود و هر روز رسم و رواج‌های بیشتری را می‌پوشد راه راه راه کوه، راه را بلد نیست فال می‌بیند زن به دامن شهری دارد با احکامی که در پیاده‌روها جاری‌ست فال می‌بیند و در ساحرانگی یک ادعا می‌افتد در گ...

1:09

اجرای شعر: حسین توحیدی

มุมมอง 1983 หลายเดือนก่อน

متن شعر 👇 سفره‌ها از گرسنگی پر بود از خود از هرچه سیر ما بودیم کار هر روز ما تحمل بود "کم بخور و نمیر" ما بودیم! شهرهای خراب در ما بود صد رقم اضطراب در ما بود شاهد خودکشی زن‌ها و مردهای فقیر ما بودیم زندگی، گریه‌های پنهان در کوچه‌های غریب کابل بود پایتختی مدام خونین و مردن ناگزیر ما بودیم در دل ما زیادتر می‌شد وحشت از شهر و رنج‌های سفید سوی آئینه‌ها که می‌دیدیم نوجوانان پیر ما بودیم! نه مکانی ب...

1:10

اجرای شعر: سخی ظفری

มุมมอง 1243 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 پنبه در گوش تو کرده که کرت بگذارد گل و گلزار فقط در نظرت بگذارد زندگی در پی تحقیرت اگر نیست، چرا وزنۀ واهمه بر بال و پرت بگذارد؟ نرم دیده است که می‌کاود عمیق این سوزن تا که فوارۀ خون در جگرت بگذارد قاصدک روشنی چشم نیاورده به تو‌ آمده خط و نشان پشت درت بگذارد خانه‌یی نیست، کسی کاش به یاد خانه چند سنگی سر هم، دور و برت بگذارد ای بلندای فروریخته خود را بپذیر تا به کی خاطره‌ها سر به سرت بگ...

2:16

اجرای شعر: مسیح سیامک

มุมมอง 2693 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 بنشین کنار بی‌کسی خود گذاره کن در آینه به روی خودت هم قواره کن درد تو را اگرچه که پرسان نمی‌کنند سمت کسی که نیست کنارت، اشاره کن! سویش مگر که با قدم خود نیامدی؟ با غربتی که نیش درآورده چاره کن شاید گرهِ کورِ معما گشوده شد شب‌ها به جای خوابِ زیاد استخاره کن ما را چقدر ساده رها کرده‌ای، خدا! فکری به حال خلقتِ خوبت دوباره کن گاهی که از بهشت و جهنم دلت گرفت بنشین و سوی عالم و آدم نظاره کن ...

2:41

اجرای شعر: مزدا مهرگان

มุมมอง 1423 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 خاخامِ پیر پا لبِ گورم که، چشمم به راهِ هیچ مسیحایی؛ دیگر نمی‌کند به خدا تمکین!* یا مریمی که در دلِ تاریکی؛ از آذرخش نحس تو آوایی_ نشنیده غیر لعن، به جز نفرین! * دستم که میخ‌کوبِ صلیبت شد، عمری بلند بود نیایش کرد! چشمی که حال طعمه‌ی کرکس‌ها- عمری ترا ندیده ستایش کرد! پیغمبری‌ستم که صلیبت را، ارزانی‌ام نموده‌ای و صد زخم! حالا سراسرِ بدنم زخم است. بی‌التیام و تازه و بی‌تسکین! بختِ بلند ت...

2:26

اجرای شعر: احمدجاوید انوش

มุมมอง 653 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 از خواب‌ می‌پرم همه‌‌ شب‌ها سقوط را لمسیده ام به شکل شدیدی هبوط را کابوس‌هام می‌شکند این سکوت را دادم ادامه خوب ولیکن ثبوت را از بین می‌برند تمام پلیس‌ها -جا مانده است نقشه‌ی یک جرم در تنت تهدید دست‌هاست به اطراف گردنت تو گرم گریه می‌شوی آن‌ها به کردنت "محکوم می‌شوند کسانی که بر زنت..." ای تف به هرچه وعده‌ی خامِ پلیس‌ها من هستم و شکنجه‌ی قانون پرست‌ها لغزیده اند روی‌تنم چشم‌ و دست‌ها م...

2:39

اجرای شعر: فرید برزگر

มุมมอง 814 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 مثل یک کرگدن کناره بگیر، که به جز سایه در سپاهت نیست که به جز اره روی تک‌شاخت، که به جز مرگ روی راهت نیست شاعران زبان مادری‌ات… تیرهای رها شدند همه تو به خاورمیانه افتادی، روزنی بر فراز چاهت نیست مانده در هر دو‌ دست موهایت، پرکشیدند کل قوهایت همه شب‌های ماه تنهایی، خبر از روی قرص ماهت نیست مردِ تنهای با جهان درگیر، در سرت مارها خُنَک خوردند بهترین قصه‌ها کَپَک خوردند، کافری و خدا پناهت...

8:42

شعرخوانی: جرجیس پارسی‌بان

มุมมอง 614 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 ۱. بلند شد وسط ایستاده از پا ماند بلند شد وسط دره پا به جایش رفت بلند شد با «ایستاده بود» هم قد و بلند شد این دفعه و تا به پایش رفت بلند شد جیغ از بچه‌ای که از زهدان نگاه کرد کسی رو به روش از جا خورد نگاه کرد که از پهلویش کنار کشید نگاه کرد دلش لک زد و تنش لرزید نگاه کرد، دمار از روزگار کشید نگاه کرد! نه این دفعه منگ‌وماتی بود کنار رفت، سرش را به شانه هل می‌داد کنار رفت، دلش را گرفت در...

2:28

شعرخوانی: احسان بدخشانی

มุมมอง 684 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 خورشید را به چند قلم بخش می کنم تا میزت از سفیده و سرخاب پر شود آئینه‌ای که آنطرف میز تشنه است تا وقت دیدنت، لبش از آب پر شود از ساق هات سر زده دو ساقی جوان با جام های سیمی سر ریز از شراب گل ها زمان رفتن تو اشک می شوند شاید که جای پات به سیماب پر شود از خلسه‌ی خلوص مقام پیاله ها انگشتر تورا که ربودند لاله ها در چشمه ای کناره‌ی امنی گذاشتند تا کیف کوه، از زر کمیاب پر شود تو راه می روی و...

3:35

اجرای شعر: هدایت حاذق

มุมมอง 994 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 برای دختری‌که در ولایت #غور با زور به عقد نکاح یک ناآدم درآورده شد، و برای تمام دخترانِ در بند مانده‌ی افغانستانی! زنی در "غور" قربانیِ شهوت شد، ولی دیدی خدا از عرش خون‌آلود خود پایین نشد مادر یقین کردی‌که او هم‌سنگر آن قوم ظالم هست؟ یقین کردی دعای خوب تو آمین نشد، مادر؟ دلیل محکمِ ظلمِ روانِ بد دیانت‌هاست ...و توجیه تمام قتل‌ها و هتکِ حرمت‌هاست فقط از برکت‌ ابیاتِ او، خونین روایت‌هاست...

2:24

اجرای شعر: امید ولی

มุมมอง 1844 หลายเดือนก่อน

متن شعر 👇 من خداوندگار کاغذی‌ام صاحب این جهان خط‌خطی‌ام خالق آفرینشی ادبی کاتب آیه‌های لعنتی‌ام پادشاه قلمرو خودکار توی این روزگار نکبتی‌ام شاعر شاه‌بیت «اهل حرم» «ضامن» بمب‌های ساعتی‌ام توی کاخ سفید نقاشی حاکم سرزمین اعجازم مثل نوعی جناس بدجنس است بازی تاج و تخت ایجازم مثل یک ضد قهرمانم که قاتل شاعری حکومتی‌ام به تو هر لحظه میخورم ارجاع مثل تضمین حافظ از خاجو مثل تلمیح تو درون من خواست‌گاری سر...

4:39

اجرای شعر: امید ولی

มุมมอง 1365 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 ۱. برف باشی بهار خواهی شد زهرماری و کار خواهی شد مثل شاخی که دستۀ تبر است یک درختی که دار خواهی شد «صبر کن جبر گرده‌هایت را»۱ بین این باغ‌وحشِ آدم‌ها شیر باشی شکار خواهی شد آخرش بین این همه آدم کرکسی لاش‌خوار خواهی شد قی کن و جمع خورده‌هایت را بین این‌ جمعِ شبه‌شاعرها شعر باشی شعار خواهی شد آخرش یک رباعیِ غمگین روی سنگ مزار خواهی شد می‌رسانی سپرده‌هایت را داخلِ جنگلی به نام وطن بین این...

5:20

اجرای شعر: مزدا مهرگان

มุมมอง 865 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 ۱. از سکسکه تا سینِ سرفه، سینِ سردردی تا سوزنی در استخوانت راه افتاده سنگی که رویِ سینه‌ات، سدِ نفس‌هایت از سال می‌گویند که نو می‌شود، شادی؟ در سفره‌ی خالی‌ت بیش‌از هفت سین داری! ساطورِ در حالِ نشستن روی ساقِ زن سلاخی سربازِ سابق، مثله مثله تن... یا ساچمه بر چشمِ حق خواهی و زن‌بو‌دن سینِ دگر سنگ است و خونِ سرخ فرخنده تا سوختنِ در گندِ استیصالِ دین‌داری سینِ دگر سم بود و مسمومیتِ دانش ت...

5:36

اجرای شعر: تمنا مهرزاد

มุมมอง 1145 หลายเดือนก่อน

متن شعر👇 ۱. شبیه شعرِ تَری در دهان من هستی و یا بزرگترین استخوان من هستی که ایستاده ای و راه می روی در من هميشه تاب و توانم؛ توان من هستی همیشه محکم و ساده، همیشه پشت سرم شبیه ریزترین مهره های در کمرم شبیه شانه ی شعری که میخورد به سر چهارپاره ای از شعرهای تازه ترم! که تکه های سرم را اتاق می‌ریزد و روی روسری ام چای داغ می‌ریزد و دست های مرا، از میان باغچه ام بهار می شکند، در اجاق می ریزد! و "خاک...