✨صفحه اینستاگرام: yaldarta?igshid... ✨دوره های زبان: www.yenglishtube.com/shop/ ✨محصولات میز کار: www.yenglishtube.com/physhop/ مقاله کوتاهی در مورد اضطراب از زبان یالوم: exploringyourmind.com/irvin-y...
من زمان اضطراب ،تمرکزم میاد پایین .واسه همین به چیزهایی پناه میبرم که نیاز به تمرکز زیاد نداشته باشه اما بهم چیزی اضافه کنه .مثلاً کیک درست میکنم و از نگاه کردن به حاصل وقت گذاشتم لذت میبرم یا اینکه یوگا میکنم و از اینکه به بدنم توجه کردم ،حس خوب میگیرم ییا فیلم میبینم و از اون فیلم دریافتهای خودم رو دارم و چیزی به دیدگاه هام اضافه میشه😊
یلدا عزیز. سلام، بابت فضای اروم ویدیو ها ازت ممنونم. چرا که یکی از کارایی که در زمان هیاهو و اضطراب انجام میدم تا بتونم از اون لحظات و فشار جون سالم به در ببرم رجوع به ویدیو های یوتیوب شماست. و واقعا نجات بخش و کمک کننده است 😌🌱
یلدای عزیز اینکه گفتین در لحظات سخت زندگی از بیرون به خودتون و اون رنج نگاه میکنید واقعا یه مهارته که متاسفانه من نتونستم تو خودم ایجاد کنم اینکه به اصطلاح از bird's eye view بتونم به مسئلهای که هست نگاه کنم و فاصله بگیرم از اون مسئله و یا از خودم خیلی سخته. کاش یه ویدئو دربارش بسازین♥
خیلی عالی بود پادکست رواق هم راجع به این کتاب وفلسفه اگزیستنسیالیسم عالیی کسایی که علاقه مند هستن میتونن گوش بدن یکم تلخ ودرد اور ولی مفید مثل درد عضلانی بعد ورزش...
منم از کودکی دچار اضطراب بودم و همیشه همراهمه آگاهی بهش و حالت هایی که زمان اضطراب بهم دست میده به مرور زمان کمکم کردن... اما خودمراقبتی بیشترین کمک رو به من میکنه باعث ایجاد احساس امنیت میشه توی وجودم ... مثل فعالیت های مورد علاقه، فاصله گرفتن از عامل اضطراب، سرعت زندگی رو کم کردن استراحت و خوابیدن، یا حتی گاهی هیچ کاری نکردن reparenting yourself خیلی موضوع جالبیه در واقع با اگاهی بتونی اون والد و مراقبی که توی کودکی نداشتی و ناامنی ها و اضطراب ها در تو به هردلیلی شکل گرفته رو بازآفرینی کنی برای خودت ... خیلی سخته همیشه نمیشه ولی خیلی نجات بخشه❤️🩹
بهت توصیه میکنم پادکست "رواق" رو گوش بدی که راجع به این کتاب یالوم توضیح داده و مسئله خیلی بازتر و شفافتر شده، نسبت به کتاب روونتره و انقدر عاشقشم که همهی اپیزودهاش رو چهار بار گوش کردم 😍
یلدا جانم تمام حرفهایی که باید تو جلسات تراپی میشنیدم از زبان شما و تو این ولاگ ارزشمند دریافتشون کردم شما همیشه دلیل حال خوب من هستی من به فکر کردن وادار میکنی در سطحی عمیقتر و آگاهانه تر دوست دارم ممنون
سلام یلدا جان چقدر این ولاگ خوب بود چه موضوع خوب و مفیدی ..چون هرکدوم به دلایلی با اضطراب درگیریم... مرسی از راهکارهای خوبی که دادی و انقدر دلنشین راهنمایی کردی. مرسی که هستی ❤
یلدا جان عزیزم چقدر حرفات و طرز فکرت برام آگاهی بخش و لذت بخش هر بار ولاگهات میبینم یه نور و اگاهی در وجودم شکوفا میشه که در گذشته نداشتم بهت افتخار میکنم عزیزم مسیر زندگیت پر نور بانوی فرهیخته
برای همین وقتی چند سال پیش به این نتیجه رسیدم که «اندیشیدن به مرگ» من رو به حرکت درمیاره، برای توضیح به بقیه باید مقدمهچینی میکردم چون گاهی محکوم میشدم که افسردگی دارم یا این نوع تفکر خوب نیست، درحالی که واقعن برای من نجاتبخش بوده و هست!
یلدا منم سالها درگیر اضطراب بودم از تراپی هم کمک گرفتم ولی تو یکی از صحبت هات از سلف تاک گفته بودی منم ازت یادت گرفتم و واقعا روم جواب داده.مرسی ازت.من همیشه کلی چیز از ولاگات یادت میگیرم.بوس بهت❤️
سلام یلدا.خیلی جالب بود.فعلا که من به سرترالین پناه آوردم . سلف تاک خیلی جواب میده..و خیلی اوکی شدم.از فکرای بیخودی هم نجات پیدا کردم.دقیقااضطراب ما دوبله.به عنوانی یک ایرانی و یک آدم تروما زده!
سلام من فکر میکنم ازدواج نکردن به بهانه اینکه ازادیت گرفته میشه و استقلالت و از دست میدی یا همین نظر در مورد زاد اوری خیلی نگاه سطحی و دم دستیه اینا فرار کردنه از واقعیاته عدم مسئولیت پذیری توجیح نداره قطعا کسانیکه ازدواج میکنن از دید عموم جامعه معقولتر بنظر میرسن در مورد میل به ازادی ،انسان ها ذاتا میل به ازادی دارند و چیزی که ذاتی و غریزی باشه نمیشه سرکوبش کرد اما افسار باید بهش زد چون ازادی ته نداره
به نظر من اینکه یه عده حالا نه همه شاید، از سرپرستی گرفتن بچه به جای بچهدار شدن میترسن شاید مربوط به همون اضطراب تنهایی و مرگ. خودت قشنگ توضیح دادی یلدا که آدما بچهدار میشن و این از اضطراب مرگ و تنهاییشون کم میکنه چون باور دارن ادامهای از وجودشون توی این دنیا داره زندگی میکنه و با مرگ تموم نمیشن، این حس رو شاید بچهای که از خودشون نیست بهشون نمیده در صورتی که میتونن اینجوری نگاش کنن که پرورش درست اون بچه و به ثمر نشوندنش و فراهم کردن محیط خوب برای زندگیش همونقدر ادامهی اونهاست که زاییدن یک بچه.. و واقعا منم در طول ولاگ تا حرفت به اون لحظه برسه که فکر میکنی اضطرابها واسه ما ایرانیا باز با جاهای دیگه فرق داره داشتم مدام بهش فکر میکردم..
یه چیزی جالب که آدم همیشه به خودش میگه این مشکل منه وای بقیه این مشکل رو ندارن فقط منم که دارم رنج میبرم ازش اما وقتی بقیه درموردش صحبت میکنن یا خودم ادم میاد به کسی میگه میبینه عه خیلی هم عجیب نیست ممکنه بقیه ادما دوز بیشتر یا کمتری داشته باشن ازش
من هم این روزا خیلی اضطراب دارم جوریکه وقتی چشمامو میبندم اگه خوابم نبره مدام صحنه های بد روزهای سخت میاد جلو چشمم😢 معمولا برای فرار ازش میرم سراغ فیلم و سریال یا دیدن ویدئوهای یلدا تو یوتیوب و یا آشپزی میکنم اگر هم بشه با یکی حرف میزنم که درکم میکنه
یلدا اگر کتاب روانشناسی اگزیستانسیالیست خوشت اومده احتمالا از پادکست رواق هم خوشت بیاد، اونجا هم کتاب رو میخونه هم نظرات خودش رو میگه در اون مورد. به من که خیلی کمک کرد مخصوصا اون اضطراب آزادی یکی از پشمریزونترین معانیای بود که باهاش مواجه شدم.
یه دو هفته سفر بودم و واقعا خوشحالم ک هر روز صبح یه سری ویدیوهای ندیده ازت دارم ک روزمو باهاشون شروع کنم ❤️ فقط موضوع امروز یکم سنگین بود برای شروع روز یک فرد پیاماسی و همیشه مضطرب 😶
من هم از بچگی درگیر اظطراب هستم بعد کرونا بدترم شد الان چند ساله دارو مصرف می کنم و ورزش نوشتن و مشاوره رو انجام میدم امیدوارم ارامش برگرده به زندگی هامون
واسه منی کاملا فکر شده تصمیم گرفتم مادر بشم باید بگم دلایلم واسه بچهدار شدن هیچکدوم از این اضطرابها نبود ولی الان که فکر میکنم میبینم چقدر بعد از مادر شدن این اضطرابها واسم بیشتر شده.
یلدای ناز و عزیزم مرسی واسه این صحبتها چقدر عزیز و بهجا و درست بودن خیلی زیبا و عمیق صحبت کردی و مرسی که از یالوم گفتی، یالوم همیشه حرفهاش و نوشتههاش درس زندگیه و راه رو نشون میده این نویسنده و درمانگر خیلی واسه من عزیزه با همهی صحبتهایی که شد موافقم در مورد اضطراب صحبت کردی کاملا میفهمم چون منم این اضطراب دارم و ریشه توی کودکیم داره و هر کاری میکنم واسه حال خوب و آرامشم باز همونطور که گفتی اضطراب انگار از من نمیره و این اضطراب و استرس دشمن سیستم ایمنیه من هم سیستم ایمنیم مشکل پیدا کرده و دکترم گفت که همش به دلیل استرس و هنوز هم تحت نظر دکترم همیشه صحبتهات آموزندهاس و آدم رو به فکر فرو میبره جایگاه خاصی تو قلبم داری جانم❤ بازم ممنون واسه این ولاگ آموزنده💜💋
اضطراب هم برای من به مسئله ای روزمره تبدیل شده و از وقتی که یادم میاد هی بد تر شده این موضوع ، خیلی طول میکشه بفهمی حالت بده و بیشتر ازون طول میکشه تا به خودت بفهمونی که شرایطت عادی نیست و نیاز به کمک داری ، و من هم در حال کمک گرفتن از تراپی ام ... اضطراب جزئی از زندگیه ولی مراقب باشیم که نباید واکنش های شدید بدنی بده ، نباید سلامتیمون به خطر بیوفته و افراطی بشه و حتما کمک بگیریم از روان درمانگر ...🙂
حس میکنم سه عامل دیگه اضطراب به جز تنهایی بازم از تنهایی نشئت می گیره ، ترس از مرگ بخاطر ناشناخته بودن و اینکه خودتیو خودت ، ترس از آزادی بازم فرار از تنها بودن رو نشون میده ، ترس از پوچی از بی کفایت یا غیر مفید بودن میاد که بازم این نشون میده ما میخواهیم مفید باشیم تا دیده بشیم تا دیگران کنارمون باشن
یلدا جون کاش زودتر ازاینها باهات اشنا میشدم شاید اوضاع روحی و روانی من خیلی بهتر از حالا بود .با اینحال بسیار زیاد ازتو اموختم ،به وجودت افتخار میکنم از معدود کسانی هستی که واقعا بهش غبطه میخورم . امیدوارم زندگیت مالامال از شکوه باشه.❤❤❤
در مورد بچه من گاهی فکر میکنم حتی اضطراب آزادی رو بیشتر میکنه؛ چون تو علاوه بر خودت مسیولیت یه شخص دیگه رو هم تمام و کمال به عهده داری و تویی که باید برای یه نفر دیگه هم تصمیم بگیری که این خیلی میتونه اضطرابت رو بیشتر کنه 🙈
فرق بین آدم بچه دار با ادم بی بچه از نظر کیفیت شخصیتی ، مسئولیت پذیری بیشتره یه آدم بچه دار کیفیت مسئولیت پذیرش خیلی متفاوت تره و تحمل پذیری آدما بالا میاره
مثل همیشه عالی بود یلدا جان 😍 اروین یالوم بهترینه! اضطرابی که جامعه در مورد تایم لاین خانومها میذاره غیر قابل انکاره. سوالاتی از قبیل: چرا ازدواج نکردی؟ وقت بچه دار شدنت می گذره و تنها می مونی! و منی که فکر می کنم ما همیشه تنهاییم چه با بچه و همسر چه بی اونا. باید با این ترس از تنهایی کنار بیایم چون از نظر فلسفی تنها به دنیا اومدیم تنها رندگی می کنیم و تنها میمیریم.
به نظر من علاوه بر جامعه خانواده و دایره دوستان و مسیری که از گدشته تا الان اومده هم خیلی رو اضطراب آدم تاثیر داره. تجربه هایی که داشتی یه جوری فریزیت میکنه نمیدونی کدوم راه درسته کدوم حرف درسته بزنی... شاید آدم ندونه دلیل اضطرابش چیه اون لحظه... شده دچار پنیک اتک شدم نمیدونستم چرا... همه چی آروم بود ولی من حالم بد بود... بهش که فکر می کنم می فهمم بخاطر تجربه هایی که داشتم و مسیری که طی کردم این حس در من به وجود اومده... همین بچه دار شدن یا حتی وارد رابطه شدن یه چالشه برا منی که همش اضطراب دارم دلم می خواد برگردم به تنهایی خودم و جلو نرم...
اینکه چه میکنم برای رهایی از اضطراب باید بگم فقط راه میرمو به احساسم فکر میکنم. یا گاهی راستش با خیالبافی ازش فرار میکنم. فرار کردن لزوما بد نیست ولی باید فهمید کجا فرار کنیم کجا بههش فکر کنیم. اخیرا رابطه ای رو تموم کردم که دو سال و نیم درگیرش بودم. رابطه ای که بهم اضطراب میداد. دو سال وقتم رو گذاشتم که به همه دلایلی که این حس رو بهم میده فکر کنم و حتی درستش کنم و یا بهتر بگم کنترلش کنم. اما در واقع چیزی نبود که درست بشه و یا من بتونم کنترلش کنم. یا شاید هم انقدر فکر کردن بهش و اینکه چه کنم تا بهتر بشه ازم انرژی گرفت که دیگه تصمیم گرفتم تمومش کنم. به نظر میاد که جا زدم ولی فقط خود ما هستیم که در این شرایط میدونیم که کجاباید ادامه بدیم و کجا باید تمومش کنیم. اضطراب داشتن تو زندگی واقعا فلج کننده هست حالا فکر کن این اصطراب رو با پارتنرت داشته باشی و این یعنی هرثانیه داریش. پس بهتره رهاش کرد. گاهی باید ادمتو عوض کنی اونوقت همه چی بهتر میشه.
من تو آلمان زندگی میکنم تو سن بالا بچه دارشدم اضطراب ازمرگ تومن بیشتر شده و خیلی خیلی نسبت سبک زندگیم حساس شدم چون فکر میکنم بخاطر بچه هم که شده باید ازخودم بیشتر مراقبت کنم تا بتونم بیشتر وبا کیفیت تر کنارش باشم…
من بشدت آدم مضطربیم، از کودکی، بعد تو موارد مختلف که اضطراب از درون داره نابودم میکنه بیرونم کاملا آرومه و یاد گرفتم شرایط رو کنترل کنم و بروز ندم، بخاطر همین اغلب هیچکس متوجه حال بدم نمیشه، از طرفی جدیدا بیشترین اضطراب رو وقتی دارم که میخوام بشینم تنهایی با خودم فکر کنم با خودم حرف بزنم .. هیچ چیزی اندازه این بهم اضطراب نمیده انقدر که خودِ خودسرزنشگری دارم! با اینکه همش تنهام (دور بودن از آدمها بهم حس تنهایی و اضطراب نمیده، حضورشون بیشتر مضطربم میکنه) ولی سعی میکنم همش یجوری خودم رو سرگرم کنم که نخوام بشینم با خودم حرف بزنم ... خیلی بده این موضوع انگار همش درحال فرار از خودم و مشکلاتمم بجای حل کردنشون ... اون آخرای ولاگ هم خیلی درست بود، صدای اذان و قرآن هم آنچنان اضطرابی به من میده که قابل توضیح دادن نیست واقعا، حالا تو محله یه مسجد هم باشه و همیشه صدای اذان و قرآن و ... 😑 اینا دیگه فقط مختص ما ایرانیهاست . ولی خیلی ولاگ خوبی بود .. دارم فکر میکنم به حرفات .. خیلی مفید بود، بعد چقدر خوبه که آدم ببینه بعضی حسها رو بقیه هم دارن و چیز عجیبی نیست و فقط مختص خودش نیست .. انگار یکم از اون سنگینیش کم میشه :)
یلدا جون چه همه چیزهایی که گفتی خوب بود.من تو کودکی همش اضطراب داشتم .اضطراب اینکه مامان بابام حالشون خوب باشه. هنوزم این اضطراب باهام هست .البته بابام فوت شد ولی الان اضطرابم همش این هست که مامانم چیزیش نشه .اصلا اضطراب مرگ ندارم .اضطراب اینکه ازدواج کنم طرفم عوضی از آب در بیاد .اضطراب بچه دار شدن بعد ها اصلا. چون نمیخوام بچه دار بشم. اون اضطرابی که خودم کشیدم بچه م هم بکشه. خیلی وقتها تو اوج خوشحالی اظطراب میگیرم که وای الان اون آدمی که داره خانوادمون رو اذیت میکنه نقشه بعدیش چیه و همیشه تو بهترین موقعیت اضطراب اون آدم بدجنسه باهام هست و فکر میکنم با بقیه هم هست ولی بحث این بچه خیلی متفاوت هست .به نظر من اصلا یک ولاگ کامل فقط باید اختصاص داده بشه به این موضوع. یکی از آشناهامون خیلی بچه میخواست و اضطراب بچه دار نشدن باهاش بود همیشه .به سختی بچه دار شد .با تزریق کلی هورمون که بچه شو تو بارداری از دست نده .وقتی بچه ش یک ساله بود خودش سرطان گرفت و فوت شد (به دلیل تزریق زیاد هورمون برای سقط نشدن بچه )خیلی دردناک هست و تامل برانگیز .به نظر من یکی از ارگان های اصلی بچه دار شدن این هست که پدر و مادر سلامت روانی داشته باشند و خوشحال باشند باهم .همین .ببخشید که بازم زیاد حرف زدم 😊❤
دختر من دوازده سالش هست و مشكل اضطراب داره، هم ارثي هست و هم محيطي. ايران هم نيستيم. مشاور داره اما نميدونم چقدر بتونه كمك كننده باشه. خيلي دوست دارم مشكلش حل بشه و زندگيش رو تحت تاثير قرار نده.
و یلدا برای من این شکلیه که فضای اضطراب برام آشنا تره. ذهن من عادت داره فضای اضطرابی بسازه چون اونجا احساس زنده بودن میکنم. یعنی وقتی فضای بی اضطرابی رو تجربه میکنه، احساس میکنه که یه چیزی کمه و ممکنه از دست برم. یه جورابی از بی اضطرابی ، اضطراب میگیره you know؟🙃هی باید مچشو بگیرم منتها گاهی از دستم در میره
منم ریشه های اضطراب رو در کودکی در خودم کشف کردم، مادر منم یه آدم اضطرابی هست ولی در شرایط محیطی به شدت اضطراب زایی رشد کردم. اینقدر که فکر میکردم این حالت خیلی عادی هست تا اینکه از خانواده در دوران دانشگاه دور شدم و وارد زندگی جدید و ازدواج شدم. کنار همسرم فهمیدم که چقددددر من آدم مضطربی بودم و در حال حاضر خیلی بهترم ولی با شروع دوران مهاجرت دوباره این آتش زیر خاکستر گور گرفت و شدید شد. مدتی هست که دارم تمرین تماشای اضطراب بیرون از خودم رو میکنم و خیلی بهم کمک کرده. و اینکه در بدترین شرایط مگه قراره چه اتفاق ناگواری بیفته که حال من در این لحظه بهش وابسته است. با مضطرب بودن من هیچ اتفاق مثبتی نمی افته پس رها میکنم. 😊
ممنون از لطفت زیاد معتقد نیستم که ما ایرانی ها سلامت روان داریم :)) سخته داشتنش. اما در کل تراپی، ادبیات، فکر کردن، درس گرفتن، نوشتن، مشاهده ، حرف زدن اینها همه خیلی کمک کننده بوده و هست.
در مورد کتاب روانشناسی اگزیستانسیال یالوم یه پادکست هست به نام رواق واقعا عالیه مربوط به اقای فرزین رنجبر شدیدا پیشنهاد میکنم دوستانی که علاقه دارن گوش کنن
چه موضوع های خوبی رو برای صحبت انتخاب میکنی واقعا♥️ من فکر میکنم ما دچار اضطراب آزادی می شیم چون بخشی از ما از پذیرفتن مسئولیت کامل زندگیش می ترسه و ما گاهی دوست داریم حتی مسئولیت نرسیدن ها و نشدن های زندگیمون رو به گردن نیرویی بالاتر از خودمون بندازیم و ازش به عنوان یه مکانیسم دفاعی استفاده کنیم ،نشد چون نذاشتن،به فلان هدف نرسیدم چون محدود شده بودم حتی گاهی از سمت خانواده من اینطوری هم بهش فکر می کنم نه تنها اینکه دین یا منشا ماورایی داشتن آرامش بخشه. بخش زیادی از اضطراب مرگ برای من تنها مردن و توی درد مردن هست و آدم دچار این اضطراب هم میشه که بعد از مرگ من آدم های اطرافم چی میشن،خانواده و دوست هام چی میشن و خب یه بچه میتونه به آدم این حس رو بده که تو قرار نیست تنها بمیری ،حتی وقتی درد داری کسی رو در کنارت داری که مراقبت باشه و بعد از مرگت نیازی نیست نگران باشی چون یک نفر حتی مراقب اشیا عزیز تو هم هست ولی فکر میکنم خودش هم به گونه ای اضطراب آمیز هست چون باید نگران اون هم باشی اما بخش زیادی از اضطراب مرگت رو کم میکنه،خیلی وقت ها که به موضوع مرگ فکر کردم فهمیدم که نداشتن زندگی جوری که میخواستی باعث میشه مضطرب تر بشی و همیشه راه حلم این بوده که بپذیرمش و زیاد بهش فکر نکنم چون زمان مشخصی نداره اومدن مرگ و همه چیزی که رخ میده توی یک لحظه هست پس شاید نباید همیشه بهش فکر کرد. در مورد بچه داشتن من واقعا اون آرامشی که یک والد باید داشته باشه رو ندارم و فکر نمیکنم هیچوقت بتونم اونطوری از زمان خودم صرف نظر کنم بخاطر دیگری و به نظرم هر دو آدم هایی که تصمیم میگیرند بچه داشته باشن یا نه از یک چیزهایی صرف نظر میکنن و تو باید انتخاب کنی میخوای در کدوم سمت باشی. و اینکه منم جاهایی از زندگیم حتی توی شلوغی ها دچار اضطراب میشم و اگه منشا خاصی نداشته باشه سعی میکنم بهش فکر نکنم چون حس میکنم خودم ترس از دست دادن زیادی دارم و یکی از اضطراب های خودم اینه که همه چیز یک باره از دست بره و چون بارها بهش فکر کردم فقط سعی میکنم کمی آهنگ گوش بدم ،کتاب بخونم یا یه کاری انجام بدم که حواسم پرت بشه،مرسی از ویدیو خوبت♥️
من مادر شدم و تا قبل از این هیچ وقت از مرگ نمیترسیدم ولی الان فکر اینکه من نباشم و بچم بی من چی میشه پر از اضطرابم میکنه و در کل بعد از تجربهی شگفتانگیز مادری که تمام سعی خودم رو کردم آگاهانه واردش بشم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم این هجم از استرس و اضطراب و نگرانی رو تجربه کنم و باید مدام باهاشون در حال چلنج بشم… ضمن اینکه تفکرات یالوم برام جای بحث داره ولی هم نظرم با ویل دورانت که معمولن انسانهای ناآگاه و ناحسابی بیشتر در حال زاد و ولدن و همین باعث میشه دنیا هیچ وقت روی آرامش نبینه
پادکست رواق راجع به این کتاب اروین یالوم صحبت میکنه و پایان یه رابطه رو به خرده مرگ ربط میده، اینکه طرف تو زندگی هست که باید تمومش کنه اما نمیتونه، لطفا گوشش بدین جالبه فرزین رنجبر روای این پادکست هست😊😊
من لحظات خیلی سختی تجربه کردم که تونستم توش اظطرابم و کنترل کنم و از نظر اطرافیانم خیلی آدم محکم و قوی هستم شرایطی مثل فوت برادرم در جوانی، فوت پدرم، سرطان مادرم و در نهایت فوت مادرم..... ولی الان در ۴۰ سالگی بعد از همه اون مصیبتها با اتفاقات کوچیکی که خیلی خنده دار هستن یوهو دچار یک حجم عظیمی از اظطراب غیر قابل کنترل میشم در حد حمله های اضطرابی..... فقط با دارو میتونم این حمله ها رو تحمل کنم، انگار اون حجم عظیم فشار الان خودش وبعد از این همه سال داره نشون میده. خجالت آوره که برای یک دندون پوسیده یا یک قرار کاری من فقط با آرامبخش خوردن بتونم شرایط استرسم و نرمال کنم. نمی دونم تراپی میتونه کمکی بکنه یا باید بپذیرم که بدنم اون حد از اضطراب دوران کودکی وجوانی و حالا داره این جوری تلافی میکنه...
یلدا جون من 15 ساله بودم با فرزند آوری مخالف بودم، الان هم که پنجاه سالمه همچنان مخالفم، چون همیشه فکر میکنم من به چه حقی با چه باور و ایمانی میتونم یک انسان بوجود بیارم، بیارمش به این سطح از زندگی وقتی میدونم که حتی در بهترین سطح و شرایط، زندگی پر از رنجه؟ چرا باید خودخواه باشم و انسانی بوجود بیارم که بشه جور کش زندگیهای کرده و ناکرده من و گذشتگان من؟ من والدین خودمو ظالم میدونم چون براشون زندگی معنیش ازدواج و فرزندآوری بوده، و فشار به فرزند و تله سازی در قالب عشق و مهر و رفاه.
دورانت یجا توضیح داده :کسانی که بچه دار نمیشن رو میارن به خلاقیت، یعنی انسان غریزی دوس داره بچه بیاره و خودش رو مشغول کنه( خیلی ساده گفتم) اما حالا کسی ک بچه نمیاره برای ادامه دادن باید خلاق باشه چرا؟ چون زایش از خلاقیت میاد یعنی بچه داری و اوری مساوی با پرورش خلاقیت حالا ادمی ک بچه ندارع این خلاقیتو تو تیکه های دیگه زندگیش پیاده میکنه مثلا هنرمنده یا کارش یا ...
ولی من از وقتی بچه دارشدم اضطراب از مرگم بیشتر شده چون همش دارم به این فکرمیکنم که اگه من نباشم چه اتفاقی میافته برای بچه ها.باهرمریضی کچیکی اضطراب مرگ میگیرم😅😅
يلدا جانم بچه و اضطراب ازادي به نظر من ارتباطشون اينطوره: تو وقتي تصميم ميگيري بچه دار نشي ، مخصوصا وقتي شرايط خوبي داري: رابطه خيلي خوبي با همسرت داري، در جهان سوم زندگي نميكني، شغل سطح بالا، موفقيت و پول داري و به خصوص ادمي هستي در مسير رشد از نظر روانشناختي و شناختي و شخصيتي، اين تصميم تو تصميم معمولي براي جامعه و كلا ادميزاد نيست، ولي تصميم توعه، تصميم تو با استفاده از ازادي ِ تصميم گيريِ شخصيت، اين يعني هممه مسيوليتش در اينده مثل پشيموني به هر شكلي فقط بر عهده خودته ، و اين اون اضطراب ازاديه، كه متاسفانه در نهايت زوج هاي خيلي خيلي كمي از پسش بر ميان و نهايتا بچه دار ميشن تو واپسين سالهاي باروريشون! ( چون اين موضوع خيلي زياد دغدغه منه و مشاهده گر پيگير اين موضوع در جهان هستم،)
فکر میکنم محیط خانواده ومحیطی که توش بزرگ میشی تاثیر خیییلی زیادی داره تو شکل گرفتن اضطراب،بزرگ شدن تو خانواده ای که والدین مخصوصا مادر خانواده آدم های کمال گرایی هستن به نظرم رو اضطراب فرزند تاثیر میذاره،و راه رها شدن از این اضطراب همونجوری که خودتون گفتین یلدا جون پذیرفتن اضطراب به عنوان بخشی از زندگی و تلاش برای زودتر خارج شدن از حالت اضطرابه،به نظرم پذیرش هر چیزی تو زندگی به کنار اومدن با اون مسئله کمک میکنه
بنظرم بچه دار شدن اضطراب مرگ رو اینجوری کم میکنه که ما یچیز دیگه رو خلق می کنیم و میگیم باید از این محافظت کنیم باید دنبال بقا و تلاش برای حفظ زندگی باشیم بخاطر این موجودی که خلق کردیم 13:33 دقیقا فکر کردن به مرگ برای من باعث شده بیشتر تلاش کنم که کم نیارم که زمان کمه و باید تجربه کنم 26:52 برای فرار از اضطراب هم سعی میکنم درموردش بنویسم با ادم های امن صحبت کنم به خودم زمان کافی بدم که ازش بگذرم و سطحی بهش نگاه نکنم اما متاسفانه هیچ وقت کامل رفع نشده شاید حق با تو باشه باید بپذیرمش
عجب بحث جذاب و عمیق و مفیدی بود یلدا جان ، لذت بردم ... من هم از کودکی درگیر اضطراب بودم و الان ۴ ساله که آگاه شدم که آدم مضطربی ام چون عمیقا جسم منو با خودش درگیر کرد و بیمار شدم ، راهکار اول و مهمم این بود که روانکاوی رو شروع کرد (۲ سال میشه الان ) خیلی کمکم کرد و داروهام آروم آروم کم شد و قطع شدن ، اما دقیقا همین که خودت گفتی یه روزهای آرومی یه دفعه میاد سراغت و میبینی که غافلگیرت میکنه و روز ارومت و خراب میکنه ، یا اینقدر فکر میکنم و تصویر سازی از آینده دارم که اون هم باز اضطرابم رو زیاد میکنه ، اما نکته ای که هست اینه یاد گرفتم در لحظه ای که اومد سراغم دیگه سرزنشش نکنم، خودم و بغل کنم و به جای پناه بردن به راهکار های حواس پرت کن (مثل خوردن ، خوابیدن ، فیلم دیدن ) سعی کنم که به درونم برگردم و مرور کنم که چیشده البته بعضی وقتا از پسش بر نمیام 🥲 ولی نمیدونم واقعا روزی قراره اضطراب به کل از کسایی مثل من و تو دور بشه یا نه فقط باید کنترلش کنیم ❤️🩹✌🏻😬
یلدا در باب موضوع اول ولاگت و کتاب یالوم پادکست رواق رو پیشنهاد میدم به تو و همه❤ فکر میکنم مثل من لذت ببرید....در مورد اضطراب چ خوب که پذیرفتیش...من همیشه ذر جنگم باشgadدارم سالهاس و واقعاً سخت کرده زندگی رو برام....خیلی تلاش ها هم کردم براش ولی هنوز شدتش زیاده.....چند ماه متوجه شدم شایذ دلیلش ذهنی که بیش از حد به نکات منفی توجه میکنه و بها داذن به افکار....در باب این چند روز با پادکست این نقطه آشنا شدم که اونم باز به تو و همه پیشنهاد میدم....هر دو پادکست محشرند♥️
به عنوان کسی که سالهاست مامایی میکنه و با آدم هایی در ارتباطه که به تازگی نقش والد رو پذیرفتن، میخوام اینو بگم که خیلی از آدم ها بصورت رندوم و ناخواسته بچه دار میشن ( بارداری ناخواسته)، یعنی خیلی وقت ها فکر و یا ترسی دلیلشون نیست، و وقتی هم متوجه میشن حامله هستن اغلب به خاطر مسائل دینی یا حس گناه بچه رو سقط نمیکنن. هم ایران کار کردم هم خارج از ایران. تنها تفاوت اینکه خارج از ایران سقط قانونی و راحت وجود داره و آدمها راحت تر راجع بهش حرف میزنن. بچه دار شدن و رشد و پرورش یک انسان واقعا مسیولیتت خیلی خیلی بزرگیه یلدا. با وجود اینکه هرروز با این مفهموم در ارتباط هستم و اون همه حس خوب آدمها از ارتباط با یه موجود تازه که از خودشون بوجود اومده رو میبینم و خیلی وقتا قلبم رقیق میشه از این ارتباط قشنگ، اما حتی لحظه ای تو زندگیم از ته قلبم آرزو نکردم که بچه ای داشته باشم. خوشحالم که آدم هایی مثل تو رو میبینم که آنقدر راحت از این تصمیم شون حرف میزنن و باعث میشن فکر نکنم تنها هستم❤
خیلی بحث خوبى بود❤ من چند ساله ازدواج كردم و بچه دار نشدم و من خيلى با اين مسئله اوكى هستم اما از طرف همه بهم فشار مياد كه الان حوصله ندارم با هيچكى حرف بزنم و به شدت احساس تنهايى دارم و اين اضطرابم رو با خوندن كتاب و نوشتن كونترول ميكنم و همينطور با گوش دادن به چنين ويدوهايى. دستت درد نكنه🙏🏼🩵
من هم تا جایی که یادمه از بچگی با اضطراب درگیر بودم. یلدا اون جایی که گفتی این اضطراب تا آخر عمر باهام میمونه، دقیقا یکی از چیزایی هست که در رابطه با این حس خیلی سخته بپذیرمش و یاد بگیرم که کمتر باهاش بجنگم. همین پذیرفتن و یجورایی نشستن کنار این حس، میتونه خیلی کمک کننده باشه. جنگیدن باهاش، هم انرژی زیادی میگیره و هم اینکه فقط برای کوتاه مدت تاثیر گذاره. من مدت هاست که با اپ headspace مدیتیشن میکنم. یه دوره داره توش به اسم managing anxiety. خیلی کمک کننده بوده برای من، مخصوصا اون دوره هایی از زندگی که اضطراب زیادی داشتم و دنیا کلا برام تیره تر و سنگین تره.
ولی اضطراب مرگ بیشتر میشه به نظرم، هر لحظه به این فکر میکنی که اگه من بمیرم بچه بی من چه میکنه (بچه ندارما ولی به نظرم این وریم میشه دید😅)
من زمان اضطراب ،تمرکزم میاد پایین .واسه همین به چیزهایی پناه میبرم که نیاز به تمرکز زیاد نداشته باشه اما بهم چیزی اضافه کنه .مثلاً کیک درست میکنم و از نگاه کردن به حاصل وقت گذاشتم لذت میبرم یا اینکه یوگا میکنم و از اینکه به بدنم توجه کردم ،حس خوب میگیرم ییا فیلم میبینم و از اون فیلم دریافتهای خودم رو دارم و چیزی به دیدگاه هام اضافه میشه😊
یلدا عزیز.
سلام،
بابت فضای اروم ویدیو ها ازت ممنونم.
چرا که یکی از کارایی که در زمان هیاهو و اضطراب انجام میدم تا بتونم از اون لحظات و فشار جون سالم به در ببرم
رجوع به ویدیو های یوتیوب شماست.
و واقعا نجات بخش و کمک کننده است 😌🌱
یلدای عزیز اینکه گفتین در لحظات سخت زندگی از بیرون به خودتون و اون رنج نگاه میکنید واقعا یه مهارته که متاسفانه من نتونستم تو خودم ایجاد کنم اینکه به اصطلاح از bird's eye view بتونم به مسئلهای که هست نگاه کنم و فاصله بگیرم از اون مسئله و یا از خودم خیلی سخته. کاش یه ویدئو دربارش بسازین♥
آره اگزیستالسیال ها بهش میگن "چشم سحابی". اگر پادکست رواق (فرزین رنجبر) رو حوصله داشته باشی و گوش بدی راجعبه این موضوع توضیحات خوبی داده.
چقدر اضطراب آزادی مبحث جالبی بود
یلدا جون بشدت پادکست رواق رو پیشنهاد میکنم همین کتاب رو بسیار دلنشین و زیبا بیان کرده. بینظیره
خیلی عالی بود پادکست رواق هم راجع به این کتاب وفلسفه اگزیستنسیالیسم عالیی کسایی که علاقه مند هستن میتونن گوش بدن یکم تلخ ودرد اور ولی مفید مثل درد عضلانی بعد ورزش...
اره چه خوب توصیف کردی
منم از کودکی دچار اضطراب بودم و همیشه همراهمه
آگاهی بهش و حالت هایی که زمان اضطراب بهم دست میده به مرور زمان کمکم کردن... اما خودمراقبتی بیشترین کمک رو به من میکنه باعث ایجاد احساس امنیت میشه توی وجودم ... مثل فعالیت های مورد علاقه، فاصله گرفتن از عامل اضطراب، سرعت زندگی رو کم کردن استراحت و خوابیدن، یا حتی گاهی هیچ کاری نکردن
reparenting yourself خیلی موضوع جالبیه
در واقع با اگاهی بتونی اون والد و مراقبی که توی کودکی نداشتی و ناامنی ها و اضطراب ها در تو به هردلیلی شکل گرفته رو بازآفرینی کنی برای خودت ... خیلی سخته همیشه نمیشه ولی خیلی نجات بخشه❤️🩹
بهت توصیه میکنم پادکست "رواق" رو گوش بدی که راجع به این کتاب یالوم توضیح داده و مسئله خیلی بازتر و شفافتر شده، نسبت به کتاب روونتره و
انقدر عاشقشم که همهی اپیزودهاش رو چهار بار گوش کردم 😍
عاشق این شدم که جاهای مهمِ حرفت رو دوباره با نوشته تکرار کردی❤
وقتی ولاگ هات رو می بینم، کُند زیستی رو بهم یادآوری میکنه❤
خیلی مفید کاربردی وعالی بود این ولاگ من توی این اضطراب ها بیشتر با اضطراب آزادی همذات پنداری کردم وبرام جالب بود❤❤
یلدا چقد حرفات درمورد اضطراب خوب بود و چقد گره ذهنی رو برام باز کرد و چقد حرفاتو درک میکنم. خوشحالم که آدم آگاهی مثل تو رو فالو میکنم🥹❤️
چقدر تمام این ولاگ آموزنده بود
ممنونم ازت یلدای عزیز
دوس دارم یه بار دیگه این ولاگ رو ببینمو تمامش رو یادداشت کنم برای خودم♥️
مرسی یلدا جان ... چقدر ویدیو هات خوبن ... خیلی مرسی به خاطر آگاهی بخشیدن مرسی که جزیی از دانشت رو در اختیار ما میذاری ....
خیلی موضوع این ولاگ رو دوس داشتم.ممنونم برای تهیه این ولاگ یلدا جان♥
Self talk چقدر خوبه و چقدر رو من جواب داده . مرسی یلدا بازهم آموزنده بود و باز هم وادار شدم به فکر کردن بیشتر و یادگرفتن خودم❤️
یلدا جانم تمام حرفهایی که باید تو جلسات تراپی میشنیدم از زبان شما و تو این ولاگ ارزشمند دریافتشون کردم شما همیشه دلیل حال خوب من هستی من به فکر کردن وادار میکنی در سطحی عمیقتر و آگاهانه تر دوست دارم ممنون
عالی بود،عالی بود..هر چقدر بگم کم گفتم از این ولاگ.دست مریزاد.مررسی یلدا جان.❤❤❤🙏🙏🙏💐💐💐
همیشه آرامش میگیرم از ویدئو هات. حتی صداتم حالمو خوب میکنه یلدای عزیزم❤❤❤
سلام یلدا جان چقدر این ولاگ خوب بود چه موضوع خوب و مفیدی ..چون هرکدوم به دلایلی با اضطراب درگیریم... مرسی از راهکارهای خوبی که دادی و انقدر دلنشین راهنمایی کردی. مرسی که هستی ❤
بسیار مباحث جالبی مطرح کردی ممنون ازت
👏👏👏خیلی مفید بود یلدا جان
یلدای عزیزم
همیشه نور بودی و هستی ❤️❤️
پادکست رواق کتاب اروین یالوم رو تفسیر کرده و فرزین رنجبر که روای هست قشنگ توضیح داده. جالبه......😊
خیلی عالی بود
یلدای عزیزم چقدر اموزنده هست حرفات❤️
یلدا جان عزیزم چقدر حرفات و طرز فکرت برام آگاهی بخش و لذت بخش هر بار ولاگهات میبینم یه نور و اگاهی در وجودم شکوفا میشه که در گذشته نداشتم بهت افتخار میکنم عزیزم مسیر زندگیت پر نور بانوی فرهیخته
ممنون از همراهیت ❤ مهربان
برای همین وقتی چند سال پیش به این نتیجه رسیدم که «اندیشیدن به مرگ» من رو به حرکت درمیاره، برای توضیح به بقیه باید مقدمهچینی میکردم چون گاهی محکوم میشدم که افسردگی دارم یا این نوع تفکر خوب نیست، درحالی که واقعن برای من نجاتبخش بوده و هست!
چه کتابی خوبی بود
کلا کتابهای اروین یالوم خیلی خوبه ❤❤
I enjoyed every moment of this vlog
Youre fabulous ❤
یلدا منم سالها درگیر اضطراب بودم از تراپی هم کمک گرفتم ولی تو یکی از صحبت هات از سلف تاک گفته بودی منم ازت یادت گرفتم و واقعا روم جواب داده.مرسی ازت.من همیشه کلی چیز از ولاگات یادت میگیرم.بوس بهت❤️
Thanks!
Thanks a million for sharing these wonderful insights!
مثل همیشه میخ شدم پای حرفات،عالی بود
جونم❤
سلام یلدا.خیلی جالب بود.فعلا که من به سرترالین پناه آوردم . سلف تاک خیلی جواب میده..و خیلی اوکی شدم.از فکرای بیخودی هم نجات پیدا کردم.دقیقااضطراب ما دوبله.به عنوانی یک ایرانی و یک آدم تروما زده!
سلام من فکر میکنم ازدواج نکردن به بهانه اینکه ازادیت گرفته میشه و استقلالت و از دست میدی یا همین نظر در مورد زاد اوری خیلی نگاه سطحی و دم دستیه اینا فرار کردنه از واقعیاته عدم مسئولیت پذیری توجیح نداره
قطعا کسانیکه ازدواج میکنن از دید عموم جامعه معقولتر بنظر میرسن
در مورد میل به ازادی ،انسان ها ذاتا میل به ازادی دارند و چیزی که ذاتی و غریزی باشه نمیشه سرکوبش کرد اما افسار باید بهش زد چون ازادی ته نداره
نوتیف ولاگ اومد ،واقعا خوشحال شدم نیاز به تراپی داشتم 🫠🫠
به نظر من اینکه یه عده حالا نه همه شاید، از سرپرستی گرفتن بچه به جای بچهدار شدن میترسن شاید مربوط به همون اضطراب تنهایی و مرگ. خودت قشنگ توضیح دادی یلدا که آدما بچهدار میشن و این از اضطراب مرگ و تنهاییشون کم میکنه چون باور دارن ادامهای از وجودشون توی این دنیا داره زندگی میکنه و با مرگ تموم نمیشن، این حس رو شاید بچهای که از خودشون نیست بهشون نمیده در صورتی که میتونن اینجوری نگاش کنن که پرورش درست اون بچه و به ثمر نشوندنش و فراهم کردن محیط خوب برای زندگیش همونقدر ادامهی اونهاست که زاییدن یک بچه.. و واقعا منم در طول ولاگ تا حرفت به اون لحظه برسه که فکر میکنی اضطرابها واسه ما ایرانیا باز با جاهای دیگه فرق داره داشتم مدام بهش فکر میکردم..
آخ جووون يلدا دوباره آمد 🎉😍
❤
یه چیزی جالب که آدم همیشه به خودش میگه این مشکل منه وای بقیه این مشکل رو ندارن فقط منم که دارم رنج میبرم ازش اما وقتی بقیه درموردش صحبت میکنن یا خودم ادم میاد به کسی میگه میبینه عه خیلی هم عجیب نیست ممکنه بقیه ادما دوز بیشتر یا کمتری داشته باشن ازش
من هم این روزا خیلی اضطراب دارم جوریکه وقتی چشمامو میبندم اگه خوابم نبره مدام صحنه های بد روزهای سخت میاد جلو چشمم😢 معمولا برای فرار ازش میرم سراغ فیلم و سریال یا دیدن ویدئوهای یلدا تو یوتیوب و یا آشپزی میکنم اگر هم بشه با یکی حرف میزنم که درکم میکنه
یه چیزی که به من موقع هجوم بعضی اضطراب ها خیلی کمک کرده نوشتن اون موضوع بوده. برای من موثر بوده.
یلدا اگر کتاب روانشناسی اگزیستانسیالیست خوشت اومده احتمالا از پادکست رواق هم خوشت بیاد، اونجا هم کتاب رو میخونه هم نظرات خودش رو میگه در اون مورد. به من که خیلی کمک کرد مخصوصا اون اضطراب آزادی یکی از پشمریزونترین معانیای بود که باهاش مواجه شدم.
چشم حتما خیلی ها بهم گفتن باید برگردم به پادکست ها
آره برای منم. اون پادکست جزو بهترین پادکستهایی بود که گوش دادم.
یه دو هفته سفر بودم و واقعا خوشحالم ک هر روز صبح یه سری ویدیوهای ندیده ازت دارم ک روزمو باهاشون شروع کنم ❤️
فقط موضوع امروز یکم سنگین بود برای شروع روز یک فرد پیاماسی و همیشه مضطرب 😶
من هم از بچگی درگیر اظطراب هستم بعد کرونا بدترم شد الان چند ساله دارو مصرف می کنم و ورزش نوشتن و مشاوره رو انجام میدم امیدوارم ارامش برگرده به زندگی هامون
واسه منی کاملا فکر شده تصمیم گرفتم مادر بشم باید بگم دلایلم واسه بچهدار شدن هیچکدوم از این اضطرابها نبود ولی الان که فکر میکنم میبینم چقدر بعد از مادر شدن این اضطرابها واسم بیشتر شده.
یلدای ناز و عزیزم
مرسی واسه این صحبتها چقدر عزیز و بهجا و درست بودن
خیلی زیبا و عمیق صحبت کردی و مرسی که از یالوم گفتی، یالوم همیشه حرفهاش و نوشتههاش درس زندگیه و راه رو نشون میده این نویسنده و درمانگر خیلی واسه من عزیزه
با همهی صحبتهایی که شد موافقم
در مورد اضطراب صحبت کردی کاملا میفهمم چون منم این اضطراب دارم و ریشه توی کودکیم داره و هر کاری میکنم واسه حال خوب و آرامشم باز همونطور که گفتی اضطراب انگار از من نمیره و این اضطراب و استرس دشمن سیستم ایمنیه من هم سیستم ایمنیم مشکل پیدا کرده و دکترم گفت که همش به دلیل استرس و هنوز هم تحت نظر دکترم
همیشه صحبتهات آموزندهاس و آدم رو به فکر فرو میبره
جایگاه خاصی تو قلبم داری جانم❤
بازم ممنون واسه این ولاگ آموزنده💜💋
مرسی یلدای عزیز دقیقا دیشب داشتم به این فکر میکردم و میخوندم اضطراب بامن زاده شده من و رها نمیکنه:)
پیاده روی تند و سریع و طولانی و مصرف گیاه آشواگاندا به من کمک زیادی در کنترل استرس کرده...
❤️
👌👌
self-talk
❤❤
اضطراب هم برای من به مسئله ای روزمره تبدیل شده و از وقتی که یادم میاد هی بد تر شده این موضوع ، خیلی طول میکشه بفهمی حالت بده و بیشتر ازون طول میکشه تا به خودت بفهمونی که شرایطت عادی نیست و نیاز به کمک داری ، و من هم در حال کمک گرفتن از تراپی ام ... اضطراب جزئی از زندگیه ولی مراقب باشیم که نباید واکنش های شدید بدنی بده ، نباید سلامتیمون به خطر بیوفته و افراطی بشه و حتما کمک بگیریم از روان درمانگر ...🙂
حس میکنم سه عامل دیگه اضطراب به جز تنهایی بازم از تنهایی نشئت می گیره ، ترس از مرگ بخاطر ناشناخته بودن و اینکه خودتیو خودت ، ترس از آزادی بازم فرار از تنها بودن رو نشون میده ، ترس از پوچی از بی کفایت یا غیر مفید بودن میاد که بازم این نشون میده ما میخواهیم مفید باشیم تا دیده بشیم تا دیگران کنارمون باشن
👏👍
جا داره یادی کنیم از پادکست رواق و بیان زیبا دلنشین فرزین رنجبر عزیز 🫠🫠🫠
که خیلی خیییلی مفصل به این مباحث پرداخته
و کل کتاب روانشناسی اگزیستانسیال ❤ پادکست انسانک هم چند اپیزود در این مورد داره
Salf talk چقدر من این کار و انجام میدم !! در واقع برلی من حکم تراپی رو داره و آرومم میکنه
یلدا جون کاش زودتر ازاینها باهات اشنا میشدم شاید اوضاع روحی و روانی من خیلی بهتر از حالا بود .با اینحال بسیار زیاد ازتو اموختم ،به وجودت افتخار میکنم از معدود کسانی هستی که واقعا بهش غبطه میخورم . امیدوارم زندگیت مالامال از شکوه باشه.❤❤❤
ای جانم خوب باشی همیشه
در مورد بچه من گاهی فکر میکنم حتی اضطراب آزادی رو بیشتر میکنه؛ چون تو علاوه بر خودت مسیولیت یه شخص دیگه رو هم تمام و کمال به عهده داری و تویی که باید برای یه نفر دیگه هم تصمیم بگیری که این خیلی میتونه اضطرابت رو بیشتر کنه 🙈
فرق بین آدم بچه دار با ادم بی بچه از نظر کیفیت شخصیتی ، مسئولیت پذیری بیشتره یه آدم بچه دار کیفیت مسئولیت پذیرش خیلی متفاوت تره و تحمل پذیری آدما بالا میاره
مثل همیشه عالی بود یلدا جان 😍 اروین یالوم بهترینه!
اضطرابی که جامعه در مورد تایم لاین خانومها میذاره غیر قابل انکاره. سوالاتی از قبیل: چرا ازدواج نکردی؟ وقت بچه دار شدنت می گذره و تنها می مونی!
و منی که فکر می کنم ما همیشه تنهاییم چه با بچه و همسر چه بی اونا. باید با این ترس از تنهایی کنار بیایم چون از نظر فلسفی تنها به دنیا اومدیم تنها رندگی می کنیم و تنها میمیریم.
در مورد اضطراب مرگ بنظرم این تفکر که بعد از مرگ تو کسانی خواهند بود که خاطرات و عشق تو رو در خاطرشون دارن کمی تسکین دهنده باشه.
🥰
به نظر من علاوه بر جامعه خانواده و دایره دوستان و مسیری که از گدشته تا الان اومده هم خیلی رو اضطراب آدم تاثیر داره. تجربه هایی که داشتی یه جوری فریزیت میکنه نمیدونی کدوم راه درسته کدوم حرف درسته بزنی... شاید آدم ندونه دلیل اضطرابش چیه اون لحظه... شده دچار پنیک اتک شدم نمیدونستم چرا... همه چی آروم بود ولی من حالم بد بود... بهش که فکر می کنم می فهمم بخاطر تجربه هایی که داشتم و مسیری که طی کردم این حس در من به وجود اومده... همین بچه دار شدن یا حتی وارد رابطه شدن یه چالشه برا منی که همش اضطراب دارم دلم می خواد برگردم به تنهایی خودم و جلو نرم...
اینکه چه میکنم برای رهایی از اضطراب باید بگم فقط راه میرمو به احساسم فکر میکنم. یا گاهی راستش با خیالبافی ازش فرار میکنم. فرار کردن لزوما بد نیست ولی باید فهمید کجا فرار کنیم کجا بههش فکر کنیم. اخیرا رابطه ای رو تموم کردم که دو سال و نیم درگیرش بودم. رابطه ای که بهم اضطراب میداد. دو سال وقتم رو گذاشتم که به همه دلایلی که این حس رو بهم میده فکر کنم و حتی درستش کنم و یا بهتر بگم کنترلش کنم. اما در واقع چیزی نبود که درست بشه و یا من بتونم کنترلش کنم. یا شاید هم انقدر فکر کردن بهش و اینکه چه کنم تا بهتر بشه ازم انرژی گرفت که دیگه تصمیم گرفتم تمومش کنم. به نظر میاد که جا زدم ولی فقط خود ما هستیم که در این شرایط میدونیم که کجاباید ادامه بدیم و کجا باید تمومش کنیم. اضطراب داشتن تو زندگی واقعا فلج کننده هست حالا فکر کن این اصطراب رو با پارتنرت داشته باشی و این یعنی هرثانیه داریش. پس بهتره رهاش کرد. گاهی باید ادمتو عوض کنی اونوقت همه چی بهتر میشه.
بیدار شدم آب بخورم، دیدم نوتیف اومده. هیچی دیگه مشغول دیدن ولاگ شدم😅😍
جونم روزت بخیر
اضطراب مرگ بچه هم اضافه میشه
😅
من تو آلمان زندگی میکنم تو سن بالا بچه دارشدم اضطراب ازمرگ تومن بیشتر شده و خیلی خیلی نسبت سبک زندگیم حساس شدم چون فکر میکنم بخاطر بچه هم که شده باید ازخودم بیشتر مراقبت کنم تا بتونم بیشتر وبا کیفیت تر کنارش باشم…
یلدا
Terror management theory
هم شاید برات جالب باشه، مرتبطه.
اين روزا ، روزاي خيلي سختيه برام..حس ميكنم به چيزي اعتقاد ندارم چون حس ميكنم اين جهان گرداننده اي نداره ولي چقدر خوب گفتي يلدا همزمان اضطراب زيادي هم ميگيرم كه ديكه به چيزي معتقد نيستم 😢
من همه اضطرابهاش رو با هم دارم🥲
اما با این وجود من دوست دارم مادرشدن رو تجربه کنم به نظرم خیلی شیرینه و زیبا باید باشه
اره قطعا خیلی زیباست تجربه خلق و پرورش 😍
وای برای من ورود ب فصل جدید و ترک شرایط فعلی طعم مرگ میده🫤دوسندارم از شرایط فعلی دربیام حنی اگه بدونم ب ضررمه🫤
من بشدت آدم مضطربیم، از کودکی، بعد تو موارد مختلف که اضطراب از درون داره نابودم میکنه بیرونم کاملا آرومه و یاد گرفتم شرایط رو کنترل کنم و بروز ندم، بخاطر همین اغلب هیچکس متوجه حال بدم نمیشه، از طرفی جدیدا بیشترین اضطراب رو وقتی دارم که میخوام بشینم تنهایی با خودم فکر کنم با خودم حرف بزنم .. هیچ چیزی اندازه این بهم اضطراب نمیده انقدر که خودِ خودسرزنشگری دارم! با اینکه همش تنهام (دور بودن از آدمها بهم حس تنهایی و اضطراب نمیده، حضورشون بیشتر مضطربم میکنه) ولی سعی میکنم همش یجوری خودم رو سرگرم کنم که نخوام بشینم با خودم حرف بزنم ... خیلی بده این موضوع انگار همش درحال فرار از خودم و مشکلاتمم بجای حل کردنشون ... اون آخرای ولاگ هم خیلی درست بود، صدای اذان و قرآن هم آنچنان اضطرابی به من میده که قابل توضیح دادن نیست واقعا، حالا تو محله یه مسجد هم باشه و همیشه صدای اذان و قرآن و ... 😑 اینا دیگه فقط مختص ما ایرانیهاست
.
ولی خیلی ولاگ خوبی بود .. دارم فکر میکنم به حرفات .. خیلی مفید بود، بعد چقدر خوبه که آدم ببینه بعضی حسها رو بقیه هم دارن و چیز عجیبی نیست و فقط مختص خودش نیست .. انگار یکم از اون سنگینیش کم میشه :)
یلدا جون چه همه چیزهایی که گفتی خوب بود.من تو کودکی همش اضطراب داشتم .اضطراب اینکه مامان بابام حالشون خوب باشه. هنوزم این اضطراب باهام هست .البته بابام فوت شد ولی الان اضطرابم همش این هست که مامانم چیزیش نشه .اصلا اضطراب مرگ ندارم .اضطراب اینکه ازدواج کنم طرفم عوضی از آب در بیاد .اضطراب بچه دار شدن بعد ها اصلا. چون نمیخوام بچه دار بشم. اون اضطرابی که خودم کشیدم بچه م هم بکشه. خیلی وقتها تو اوج خوشحالی اظطراب میگیرم که وای الان اون آدمی که داره خانوادمون رو اذیت میکنه نقشه بعدیش چیه و همیشه تو بهترین موقعیت اضطراب اون آدم بدجنسه باهام هست و فکر میکنم با بقیه هم هست ولی بحث این بچه خیلی متفاوت هست .به نظر من اصلا یک ولاگ کامل فقط باید اختصاص داده بشه به این موضوع. یکی از آشناهامون خیلی بچه میخواست و اضطراب بچه دار نشدن باهاش بود همیشه .به سختی بچه دار شد .با تزریق کلی هورمون که بچه شو تو بارداری از دست نده .وقتی بچه ش یک ساله بود خودش سرطان گرفت و فوت شد (به دلیل تزریق زیاد هورمون برای سقط نشدن بچه )خیلی دردناک هست و تامل برانگیز .به نظر من یکی از ارگان های اصلی بچه دار شدن این هست که پدر و مادر سلامت روانی داشته باشند و خوشحال باشند باهم .همین .ببخشید که بازم زیاد حرف زدم 😊❤
دختر من دوازده سالش هست و مشكل اضطراب داره، هم ارثي هست و هم محيطي. ايران هم نيستيم. مشاور داره اما نميدونم چقدر بتونه كمك كننده باشه. خيلي دوست دارم مشكلش حل بشه و زندگيش رو تحت تاثير قرار نده.
و یلدا برای من این شکلیه که فضای اضطراب برام آشنا تره. ذهن من عادت داره فضای اضطرابی بسازه چون اونجا احساس زنده بودن میکنم. یعنی وقتی فضای بی اضطرابی رو تجربه میکنه، احساس میکنه که یه چیزی کمه و ممکنه از دست برم. یه جورابی از بی اضطرابی ، اضطراب میگیره you know؟🙃هی باید مچشو بگیرم منتها گاهی از دستم در میره
منم ریشه های اضطراب رو در کودکی در خودم کشف کردم، مادر منم یه آدم اضطرابی هست ولی در شرایط محیطی به شدت اضطراب زایی رشد کردم. اینقدر که فکر میکردم این حالت خیلی عادی هست تا اینکه از خانواده در دوران دانشگاه دور شدم و وارد زندگی جدید و ازدواج شدم. کنار همسرم فهمیدم که چقددددر من آدم مضطربی بودم و در حال حاضر خیلی بهترم ولی با شروع دوران مهاجرت دوباره این آتش زیر خاکستر گور گرفت و شدید شد. مدتی هست که دارم تمرین تماشای اضطراب بیرون از خودم رو میکنم و خیلی بهم کمک کرده. و اینکه در بدترین شرایط مگه قراره چه اتفاق ناگواری بیفته که حال من در این لحظه بهش وابسته است. با مضطرب بودن من هیچ اتفاق مثبتی نمی افته پس رها میکنم. 😊
یلدا چطور به این سلامت روان رسیدی؟ به نظر خودت چی بیشتر از همه کمکت کرده؟
ممنون از لطفت زیاد معتقد نیستم که ما ایرانی ها سلامت روان داریم :)) سخته داشتنش. اما در کل تراپی، ادبیات، فکر کردن، درس گرفتن، نوشتن، مشاهده ، حرف زدن اینها همه خیلی کمک کننده بوده و هست.
در مورد کتاب روانشناسی اگزیستانسیال یالوم یه پادکست هست به نام رواق واقعا عالیه مربوط به اقای فرزین رنجبر شدیدا پیشنهاد میکنم دوستانی که علاقه دارن گوش کنن
چه موضوع های خوبی رو برای صحبت انتخاب میکنی واقعا♥️
من فکر میکنم ما دچار اضطراب آزادی می شیم چون بخشی از ما از پذیرفتن مسئولیت کامل زندگیش می ترسه و ما گاهی دوست داریم حتی مسئولیت نرسیدن ها و نشدن های زندگیمون رو به گردن نیرویی بالاتر از خودمون بندازیم و ازش به عنوان یه مکانیسم دفاعی استفاده کنیم ،نشد چون نذاشتن،به فلان هدف نرسیدم چون محدود شده بودم حتی گاهی از سمت خانواده من اینطوری هم بهش فکر می کنم نه تنها اینکه دین یا منشا ماورایی داشتن آرامش بخشه.
بخش زیادی از اضطراب مرگ برای من تنها مردن و توی درد مردن هست و آدم دچار این اضطراب هم میشه که بعد از مرگ من آدم های اطرافم چی میشن،خانواده و دوست هام چی میشن و خب یه بچه میتونه به آدم این حس رو بده که تو قرار نیست تنها بمیری ،حتی وقتی درد داری کسی رو در کنارت داری که مراقبت باشه و بعد از مرگت نیازی نیست نگران باشی چون یک نفر حتی مراقب اشیا عزیز تو هم هست ولی فکر میکنم خودش هم به گونه ای اضطراب آمیز هست چون باید نگران اون هم باشی اما بخش زیادی از اضطراب مرگت رو کم میکنه،خیلی وقت ها که به موضوع مرگ فکر کردم فهمیدم که نداشتن زندگی جوری که میخواستی باعث میشه مضطرب تر بشی و همیشه راه حلم این بوده که بپذیرمش و زیاد بهش فکر نکنم چون زمان مشخصی نداره اومدن مرگ و همه چیزی که رخ میده توی یک لحظه هست پس شاید نباید همیشه بهش فکر کرد.
در مورد بچه داشتن من واقعا اون آرامشی که یک والد باید داشته باشه رو ندارم و فکر نمیکنم هیچوقت بتونم اونطوری از زمان خودم صرف نظر کنم بخاطر دیگری و به نظرم هر دو آدم هایی که تصمیم میگیرند بچه داشته باشن یا نه از یک چیزهایی صرف نظر میکنن و تو باید انتخاب کنی میخوای در کدوم سمت باشی.
و اینکه منم جاهایی از زندگیم حتی توی شلوغی ها دچار اضطراب میشم و اگه منشا خاصی نداشته باشه سعی میکنم بهش فکر نکنم چون حس میکنم خودم ترس از دست دادن زیادی دارم و یکی از اضطراب های خودم اینه که همه چیز یک باره از دست بره و چون بارها بهش فکر کردم فقط سعی میکنم کمی آهنگ گوش بدم ،کتاب بخونم یا یه کاری انجام بدم که حواسم پرت بشه،مرسی از ویدیو خوبت♥️
بچه ها حتما رواق رو گوش بدید ، it's life changing
من مادر شدم و تا قبل از این هیچ وقت از مرگ نمیترسیدم ولی الان فکر اینکه من نباشم و بچم بی من چی میشه پر از اضطرابم میکنه و در کل بعد از تجربهی شگفتانگیز مادری که تمام سعی خودم رو کردم آگاهانه واردش بشم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم این هجم از استرس و اضطراب و نگرانی رو تجربه کنم و باید مدام باهاشون در حال چلنج بشم… ضمن اینکه تفکرات یالوم برام جای بحث داره ولی هم نظرم با ویل دورانت که معمولن انسانهای ناآگاه و ناحسابی بیشتر در حال زاد و ولدن و همین باعث میشه دنیا هیچ وقت روی آرامش نبینه
اره می فهمم ترست رو
پادکست رواق راجع به این کتاب اروین یالوم صحبت میکنه و پایان یه رابطه رو به خرده مرگ ربط میده، اینکه طرف تو زندگی هست که باید تمومش کنه اما نمیتونه، لطفا گوشش بدین جالبه فرزین رنجبر روای این پادکست هست😊😊
من لحظات خیلی سختی تجربه کردم که تونستم توش اظطرابم و کنترل کنم و از نظر اطرافیانم خیلی آدم محکم و قوی هستم شرایطی مثل فوت برادرم در جوانی، فوت پدرم، سرطان مادرم و در نهایت فوت مادرم..... ولی الان در ۴۰ سالگی بعد از همه اون مصیبتها با اتفاقات کوچیکی که خیلی خنده دار هستن یوهو دچار یک حجم عظیمی از اظطراب غیر قابل کنترل میشم در حد حمله های اضطرابی..... فقط با دارو میتونم این حمله ها رو تحمل کنم، انگار اون حجم عظیم فشار الان خودش وبعد از این همه سال داره نشون میده. خجالت آوره که برای یک دندون پوسیده یا یک قرار کاری من فقط با آرامبخش خوردن بتونم شرایط استرسم و نرمال کنم. نمی دونم تراپی میتونه کمکی بکنه یا باید بپذیرم که بدنم اون حد از اضطراب دوران کودکی وجوانی و حالا داره این جوری تلافی میکنه...
یلدا جون من 15 ساله بودم با فرزند آوری مخالف بودم، الان هم که پنجاه سالمه همچنان مخالفم، چون همیشه فکر میکنم من به چه حقی با چه باور و ایمانی میتونم یک انسان بوجود بیارم، بیارمش به این سطح از زندگی وقتی میدونم که حتی در بهترین سطح و شرایط، زندگی پر از رنجه؟ چرا باید خودخواه باشم و انسانی بوجود بیارم که بشه جور کش زندگیهای کرده و ناکرده من و گذشتگان من؟ من والدین خودمو ظالم میدونم چون براشون زندگی معنیش ازدواج و فرزندآوری بوده، و فشار به فرزند و تله سازی در قالب عشق و مهر و رفاه.
موافقم👌🏼👌🏼👌🏼
دورانت یجا توضیح داده :کسانی که بچه دار نمیشن رو میارن به خلاقیت، یعنی انسان غریزی دوس داره بچه بیاره و خودش رو مشغول کنه( خیلی ساده گفتم) اما حالا کسی ک بچه نمیاره برای ادامه دادن باید خلاق باشه چرا؟ چون زایش از خلاقیت میاد یعنی بچه داری و اوری مساوی با پرورش خلاقیت حالا ادمی ک بچه ندارع این خلاقیتو تو تیکه های دیگه زندگیش پیاده میکنه مثلا هنرمنده یا کارش یا ...
ولی من از وقتی بچه دارشدم اضطراب از مرگم بیشتر شده چون همش دارم به این فکرمیکنم که اگه من نباشم چه اتفاقی میافته برای بچه ها.باهرمریضی کچیکی اضطراب مرگ میگیرم😅😅
من به بچه دار شدن فکر کردم و یک اضطراب به اون چهارتای دیگه اضافه شد😁
🤣🤣🤣
يلدا جانم بچه و اضطراب ازادي به نظر من ارتباطشون اينطوره: تو وقتي تصميم ميگيري بچه دار نشي ، مخصوصا وقتي شرايط خوبي داري: رابطه خيلي خوبي با همسرت داري، در جهان سوم زندگي نميكني، شغل سطح بالا، موفقيت و پول داري و به خصوص ادمي هستي در مسير رشد از نظر روانشناختي و شناختي و شخصيتي، اين تصميم تو تصميم معمولي براي جامعه و كلا ادميزاد نيست، ولي تصميم توعه، تصميم تو با استفاده از ازادي ِ تصميم گيريِ شخصيت، اين يعني هممه مسيوليتش در اينده مثل پشيموني به هر شكلي فقط بر عهده خودته ، و اين اون اضطراب ازاديه، كه متاسفانه در نهايت زوج هاي خيلي خيلي كمي از پسش بر ميان و نهايتا بچه دار ميشن تو واپسين سالهاي باروريشون! ( چون اين موضوع خيلي زياد دغدغه منه و مشاهده گر پيگير اين موضوع در جهان هستم،)
فکر میکنم محیط خانواده ومحیطی که توش بزرگ میشی تاثیر خیییلی زیادی داره تو شکل گرفتن اضطراب،بزرگ شدن تو خانواده ای که والدین مخصوصا مادر خانواده آدم های کمال گرایی هستن به نظرم رو اضطراب فرزند تاثیر میذاره،و راه رها شدن از این اضطراب همونجوری که خودتون گفتین یلدا جون پذیرفتن اضطراب به عنوان بخشی از زندگی و تلاش برای زودتر خارج شدن از حالت اضطرابه،به نظرم پذیرش هر چیزی تو زندگی به کنار اومدن با اون مسئله کمک میکنه
دختر من اصلا با این کتاب یالوم ارتباط برقرار نکردم👀البته ۷سال پیش خوندمش شاید نیاز بود ذهنم رشد یافته تر باشه. قَلمش انگار اصلا مال یالوم نبود🧐
بنظرم بچه دار شدن اضطراب مرگ رو اینجوری کم میکنه که ما یچیز دیگه رو خلق می کنیم و میگیم باید از این محافظت کنیم باید دنبال بقا و تلاش برای حفظ زندگی باشیم بخاطر این موجودی که خلق کردیم
13:33 دقیقا فکر کردن به مرگ برای من باعث شده بیشتر تلاش کنم که کم نیارم که زمان کمه و باید تجربه کنم
26:52 برای فرار از اضطراب هم سعی میکنم درموردش بنویسم با ادم های امن صحبت کنم به خودم زمان کافی بدم که ازش بگذرم و سطحی بهش نگاه نکنم اما متاسفانه هیچ وقت کامل رفع نشده شاید حق با تو باشه باید بپذیرمش
اره درست میگی
عجب بحث جذاب و عمیق و مفیدی بود یلدا جان ، لذت بردم ...
من هم از کودکی درگیر اضطراب بودم و الان ۴ ساله که آگاه شدم که آدم مضطربی ام چون عمیقا جسم منو با خودش درگیر کرد و بیمار شدم ، راهکار اول و مهمم این بود که روانکاوی رو شروع کرد (۲ سال میشه الان ) خیلی کمکم کرد و داروهام آروم آروم کم شد و قطع شدن ، اما دقیقا همین که خودت گفتی یه روزهای آرومی یه دفعه میاد سراغت و میبینی که غافلگیرت میکنه و روز ارومت و خراب میکنه ، یا اینقدر فکر میکنم و تصویر سازی از آینده دارم که اون هم باز اضطرابم رو زیاد میکنه ، اما نکته ای که هست اینه یاد گرفتم در لحظه ای که اومد سراغم دیگه سرزنشش نکنم، خودم و بغل کنم و به جای پناه بردن به راهکار های حواس پرت کن (مثل خوردن ، خوابیدن ، فیلم دیدن ) سعی کنم که به درونم برگردم و مرور کنم که چیشده
البته بعضی وقتا از پسش بر نمیام 🥲 ولی نمیدونم واقعا روزی قراره اضطراب به کل از کسایی مثل من و تو دور بشه یا نه فقط باید کنترلش کنیم ❤️🩹✌🏻😬
ای جانم می دونم گاهی نمیشه ❤
یلدا در باب موضوع اول ولاگت و کتاب یالوم پادکست رواق رو پیشنهاد میدم به تو و همه❤ فکر میکنم مثل من لذت ببرید....در مورد اضطراب چ خوب که پذیرفتیش...من همیشه ذر جنگم باشgadدارم سالهاس و واقعاً سخت کرده زندگی رو برام....خیلی تلاش ها هم کردم براش ولی هنوز شدتش زیاده.....چند ماه متوجه شدم شایذ دلیلش ذهنی که بیش از حد به نکات منفی توجه میکنه و بها داذن به افکار....در باب این چند روز با پادکست این نقطه آشنا شدم که اونم باز به تو و همه پیشنهاد میدم....هر دو پادکست محشرند♥️
و فکر میکنم منظور دکترت سیستم ایمنی ساپرس شده است...سرکوب یعنی....ن دپرس عزیزم
@@elhamfathi5996نه عزیزم منظورش همون بود بهش این هم میگن :
Depressed Immune System
پادکستی که گفتی رو حتما چک می کنم مرسی نوشتی
دوست ندارم بچه اي داشته باشم چون به نظرم اين دنيا بيشتر از خوشي سختي كشيدن داره…ولي شايد از اين روزا گذر كردم تصميمم عوض شه ..كسي نميدونه..حتي خودم…
به عنوان کسی که سالهاست مامایی میکنه و با آدم هایی در ارتباطه که به تازگی نقش والد رو پذیرفتن، میخوام اینو بگم که خیلی از آدم ها بصورت رندوم و ناخواسته بچه دار میشن ( بارداری ناخواسته)، یعنی خیلی وقت ها فکر و یا ترسی دلیلشون نیست، و وقتی هم متوجه میشن حامله هستن اغلب به خاطر مسائل دینی یا حس گناه بچه رو سقط نمیکنن. هم ایران کار کردم هم خارج از ایران. تنها تفاوت اینکه خارج از ایران سقط قانونی و راحت وجود داره و آدمها راحت تر راجع بهش حرف میزنن.
بچه دار شدن و رشد و پرورش یک انسان واقعا مسیولیتت خیلی خیلی بزرگیه یلدا. با وجود اینکه هرروز با این مفهموم در ارتباط هستم و اون همه حس خوب آدمها از ارتباط با یه موجود تازه که از خودشون بوجود اومده رو میبینم و خیلی وقتا قلبم رقیق میشه از این ارتباط قشنگ، اما حتی لحظه ای تو زندگیم از ته قلبم آرزو نکردم که بچه ای داشته باشم. خوشحالم که آدم هایی مثل تو رو میبینم که آنقدر راحت از این تصمیم شون حرف میزنن و باعث میشن فکر نکنم تنها هستم❤
خیلی بحث خوبى بود❤ من چند ساله ازدواج كردم و بچه دار نشدم و من خيلى با اين مسئله اوكى هستم اما از طرف همه بهم فشار مياد كه الان حوصله ندارم با هيچكى حرف بزنم و به شدت احساس تنهايى دارم و اين اضطرابم رو با خوندن كتاب و نوشتن كونترول ميكنم و همينطور با گوش دادن به چنين ويدوهايى. دستت درد نكنه🙏🏼🩵
من هم تا جایی که یادمه از بچگی با اضطراب درگیر بودم. یلدا اون جایی که گفتی این اضطراب تا آخر عمر باهام میمونه، دقیقا یکی از چیزایی هست که در رابطه با این حس خیلی سخته بپذیرمش و یاد بگیرم که کمتر باهاش بجنگم. همین پذیرفتن و یجورایی نشستن کنار این حس، میتونه خیلی کمک کننده باشه. جنگیدن باهاش، هم انرژی زیادی میگیره و هم اینکه فقط برای کوتاه مدت تاثیر گذاره.
من مدت هاست که با اپ headspace مدیتیشن میکنم. یه دوره داره توش به اسم managing anxiety. خیلی کمک کننده بوده برای من، مخصوصا اون دوره هایی از زندگی که اضطراب زیادی داشتم و دنیا کلا برام تیره تر و سنگین تره.