داستان واقعی: ماساژور بودم ....
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 8 ก.ค. 2024
- #داستان
#پادکست
#داستان_واقعی
#داستان_صوتی
#رادیو_داستان
#پرونده_جنایی
#داستان_جنایی
#خیانت
#جنایت
#داستان_فارسی
داستان واقعی: مرد همسایه.... #رادیو_داستان #داستان_واقعی #پادکست
• داستان واقعی: مرد همسا...
داستان واقعی: آخوند عاقد.... #رادیو_داستان #داستان_واقعی #پادکست
• Video
داستان واقعی: زن داداشم رو.... #رادیو_داستان #داستان_واقعی #پادکست
• داستان واقعی: زن داداش...
داستان واقعی
پادکست
داستان صوتی
داستان های فارسی
داستان جدید
داستان زندگی
داستان پادکست
نبض داستان
Nabze Dastan
داستان خیانت
داستان خیانت فامیلی نی نی سایت
داستان جذابی بود ولی کاش با تغییر صدا روایت نمیکردی صدای خودتان خیلی جذابتر و ناز تره
لطفا اگر امکان داره داستان رو بدو تغییر صدا بیان کنید ممنون
صداتون رو تغییر ندید ، داستان رو خراب میکنید با این کار ، این کارتون درست نیست و شنونده ها ممکنه مثل من از شنیدن داستان منصرف بشن
ببخشید ولی تغییر صداتون خیلی مضحک و غیر حرفهای هست!
خسروان صلاح خویش بهتر دانند. راهآهن را عوض کن هر چند خط وان صلاحه خویش بهتر دانند
کاشکی یکی پیدا ميشد مارو ماساژ میداد ای خدای من چی ميشد
لا زم نیست که بجای شخصیت ها با ادعا صحبت کنی و داستان تعریف بکنی
چه خشن صحبت میکنین. مگر از شنوندگان، طلبکارین؟
تو قصه نگو جان خودت،