به یاد مادر عزیزم که دوسال پیش فوت کردند و من او را در دل سرد و یخی آخرین روز ماه فوریه دفن کردم این داستان را با صدای زیبای شما شنیدم و بعد به یاد کاری افتادم که بعد از مرگ ایشان انجام دادم و از طریق یک وکیل به شکل کاملا قانونی پسرهام را از ارث محروم کردم و جاش آن را به دختر همسر مرحومم که مادری سوئدی دارد و دو موسسه حمایت از سگهای زخمی و تصادفی و گرسنه در ایران واگذار کردم با شنیدن این داستان بار دیگر از تصمیمم احساس خوبی گرفتم سپاسگذارم جناب پرهام
سکوت بی حد و رو دادن بیجا حتی به فرزندانت نتیجه ش بهتر از آخر و عاقبت مهین بانو نخواهد شد 💔 خود دوست داشتن چیزی است که به ما یاد نداده اند ولی باید یاد گرفت… آمین🙏😔🩵
سرگذشت هر شخصی واقعا داستانیست عجیب به امید آزادی ایران و سربلندی ایرانیان درهرحای دنیا غم و گرفتاری بسیار هست باید خوشیها را بسازیم عمر کوتاه تر از آنست ک غم خورد تشکر فراوان از صدا و دل مهربان آقای پرهام
الهی .. الهی .. مهین بانو ... تمام غمها و غصه هات ، حس غریبانه ات با پارههای تنت ، که مجبور به سکوت و سکوت کرد ، همه را تا جایی که درک من اجازه میداد درک کردم بغض کردم ، افسوس خوردم به سکوت کردن مادرانه ما 😢
این داستان خیلی منو منقلب کرد..😢 بخصوص اینکه شنیدم به تازگی خانوم گلی ترقی عزیز رو به خانه سالمندان در پاریس بردن و ایشون بخاطر دلخوری از دیگران با هیچکس حرف نمیزنن… کتابهای خانوم گلی ترقی منو میبره به گذشته ها به خاطرات شیرین بخوص در این غربت و تنهایی یه جور مرهم درده
درود به جناب پرهام عزیز و گروه مشعل دانش: نثر زیبا و دلنشین گلی ترقی با صدای طناز استاد پرهام عزیز زیبایی دوچندانی میابد؛ یکی دیگر از نویسنده های با ارزش کشور سرکار خانم زویا پیرزاد یکی از هم میهنان ارمنی تبار که چنان با لطافت و طبع زیبایی فارسی مینگارد که واقعا ستودنی است... اگر یکی از نوشته های ایشان که مانند گلی ترقی بیشتر داستان کوتاه نوشته اند؛ (البته ترجمه های زیاد و رمان بلند هم در کارنامه ایشان موجود است) را در کنار کارهای خانم ترقی بگذارید؛ دوستانی که با آثار این نویسنده بزرگ آشنا نیستند میتوانند با کمک شما با لطافت نوشته های ایشان آشنا شوند, البته بیشتر بخاطر دل خودم هست که این زیبایی با صدای دلنشین شما صد چندان میشه را گوش کنم و لذت ببرم... ممنون از شما استاد عزیز و دوستان فرهیخته مشعل دانش مخصوصا داستان چراغ ها را من خاموش میکنم؛ زیبایی بینظیری دارد و نثری شبیه به خانم گلی ترقی دارند که برای من بسیار لذت بخش است... حتی وقتی گلی ترقی در مورد بانوی سن بالایی مینویسد خواننده را به افکار و دنیای معصومی میبرد که تنها در کودکی قابل لمس هست و شیرینی آن رویا برای همه خوانندگان وصف ناشدنی هست... همیشه لطافت معصومانه ای چون کودکان در نثر گلی ترقی هست که روان انسان را جلا میبخشد.... ممنون و متشکر از زحمات شما دوستان عزیز
درود استاد عزیز وتوانا قلبم به بانو مهین های سرزمینم به درد می آید چه به سر ما آمده ما چقدر بی کس شدیم وداستان مهاجرت وغربت که هرروز بیشتر و بیشتر میشود دلم می سوزد ازاین باغی که میسوزد بانو گلی ترقی عزیز پاینده باشید
درود بی پایان بر گلی ترقی عزیز که تمام خاطرات گذشته و تمام اخلاقهای زشت و خوب و تمام آداب ورسوم غلط را برایمان دوباره سازی کرده .امید است که درس بگیریم و اصلاح کنیم همه آنها را تا بلکه به سعادت و خوشبختی که رسیدن به کامل شدن عقل ها است ، برسیم.❤❤❤ وبا سپاس بر پرهام عزیز که اینچنین زیبا و شیوا برای ما باز گو میکند.👏👏👏👌👌
😢 😢کمپین من هم یک مهین بانو هستم خواهید دید عاملین این فلاکت مهین بانوهایی را که احترام و اقتداری داشتند چه برسرشان آوردند درود جناب پرهام ازخوانش وانتخاب کتاب سپاسگزارم 👌🙏🪷🪷
درود به خانم گلی ترقی عزیز مانا و سرافراز باشید درود به جناب پاهام گرامی که صدای زیبا و دلچسبتان خاطرهای دیرین را برای شنونده تازه میکند همیشه صدایت گرم و گرمتر باشد ❤ایرانمان بیشترین مهاجر دارد بخاطر وضعیت ناخواستهای که بهشان تحمیل شده درودهای فراوان به خاندان پاک و دلسوز و وطنپرست و ایرانساز پهلوی درودهای فراوان به شاهزاده عزیزم رضا پهلوی ❤❤❤
سکوت سرد سکوت سبز سکوت ساده و سالم که حاصل خرد است سکوت ؛ پس از عبور از وادی حیرت گفت : ما را هفت وادی در ره است ؛ چون گذشتی هفت وادی درگه است !!! آستان ِ جانان
با سپاس از پرهام دوست داشتنی 💛👍. مدتی است که دارم خاطرات خود را مینویسم و تا حال نزدیک به دویست صفحه نوشته ام ولی هنوز هم به بخش دوم خاطراتم که غربت و تبعید ناخواسته است نرسیده و فعلا در ایرانم 😊و بدین ترتیب که پیش میرود بایستی دویست یا سیصد صفحه هم سیاه کنم و از غربت و تنهایی و دلتنگی ها و ماجرا ها که خلاصه یک داستان درام در بخش دوم خواهد بود ... فقط میخواستم در این کامنت بگویم که رسما اعلام کرده که هر زمان من مردم و دار فانی را وداع گفتم جسدم را در غربت دفن نکنید بلکه بسوزانید و خاکسترش را در ظرف مخصوص آن گذاشته به ایران فرستاده و در کنار قبر مادر و پدر آن را در گودالی کوچک دفن کرده و روی آن سیمان بریزند . و این در خاطراتم هم به نحوی نوشته خواهد شد. اولا فکر بکری خواهد بود چون دوما متنفرم به سبک اسلامی مثل یه گونی پیاز پرتم کنند در قبر و خاک بریزند رویم زیرا برای جسدم هم کرامت انسانی خواهانم. پرهام مرسی.💛 وقتی کتاب خاطرات خودم آماده شد میدهم که بنویسند فقط پرهام 🌟 عزیز روایتگر آن باشد.😊😊💛👍
جیم عزیز کامنت شما را مشعل فرستاد تا بیایم و پاسخ تقدیم کنم. فعلا حرف مرگ نزنیم و از زندگی بگو. خاطرات شما به روی چشم. خوشحالم که در کودکی مهر دیده ای و این نعمتیست. خواهشم این است که دنباله خاطرات را به طنز آلوده کنی. میدانی که میشود از تلخی ها هم مثل چارلی چاپلین به طنز و عبارات شاد سخن گفت. آدرس ایمیل کانال مشعل در اختیار تو عزیز است. هر چه داشتی بفرست. نیاز به صبر نیست. سالهای سال ما و شما و قصه و داستان. بخش بیشتر عمر من به اندیشه برای درک معنای هستی گذشته. نتیجه همان نتیجه خیام بوده است. با ارادت قلبی.
@@h.parham117 مرسی.💛 و سپاس از محبتی که نسبت به من داری. حتما این کار را انجام خواهم داد و حتما آن را با چاشنی طنز در امیخته خواهم کرد.👍اصولا نگاه من به زندگی از سر یاس و ناامیدی هرگز نبوده و اگر صحبتی از مرگ کردم ، صرفا چون مرگ یک واقعیت است و زمانی که سن از شصت گذشت برایت واقعی تر میشود . ولی من با مرگ وقتی که خدا حواسش نبود زدو بند کردم (بیشتر نمی توانم بگویم 😆 )چند سال بعد از سرنگونی ملا ها و در وطن خودم دیدار تازه کنیم که امیدوارم همین امسال باشد . در هر حال ممنون و متشکرم ازت .مانا و برقرار باشی برای همه ما دوستدارانت. 💛
@@jimdastory4161 جیم عزیز خوشبختانه نوتیس این پاسخ مستقیم برای خودم آمد. شنیده ام در بازار خوی یک چلوکبابی بسیار عالی هست. چنانچه هموطنانمان لبخند به لب داشتند و ما در ایران بودیم به شادی همه لبخندهایی که دل ما را خندان خواهد کرد و به رسم همه شکمپرست های دنیا سفری به خوی خواهیم رفت فقط برای آن چلو کباب. آقای عزت نژاد را هم که مدیر این کانال است میبریم .
من به شخصه وصیت کردم که بعد از مرگ اگر جسدم به درد دانشگاه و تحقیق میخورد به اونا هدیه کنن و هر چی باقی موند بسوزونند و یه جایی دفن کنند اون هم فقط به خاطر بچه ها هست که میگن ما دوست داریم یه جایی باشه که بتونیم بیاییم و بدونیم که تو اونجایی !
خیلی متاثر شدم از این داستان. خانم گلی ترقی میتواند مستقل زندگی کند. و لی حالا با سکوتش چه چیزی را بما میگوید ؟؟؟ مسعله این است که ما عشق به وطن اشغال شده مان داریم . و لی در ایران جایی نداریم.
نویسنده محترم یه سوالی دارم من اول داستانم اما بنظرم مسعود د. تصمیم درستی گرفته بود که میخواست بره اون ور کاری به مشکل مادرش ندارم اما الان ما که ایران موندیم زندگی میکنیم ؟ من با همین حرفا بر گشتم خیلی احمق بودم
مثل آب روان درون روان انسان میرود . خانم گلی ترقی نویسنده بی نظیر و با اجزای عالی پرهام بی نظیر بود سپاس
بسیار زیباست این داستان و سپاس از گلی خانوم و پرهام خان با آن صدای گرم و زیبا❤❤❤❤❤❤❤❤
قدرت قلم و تشبیه های ایشان باور نکردنی است و همینطور گویش آقای پرهام بسیا زیباست.
به یاد تمامی مادران با شعور که بچههای بیشعور نصیبشان میشود❤❤
به به به داستانی از خانوم گلی ترقی و صدای گرم اقای پرهام بی معطلی همین الان گوش میدم
به یاد مادر عزیزم که دوسال پیش فوت کردند و من او را در دل سرد و یخی آخرین روز ماه فوریه دفن کردم این داستان را با صدای زیبای شما شنیدم و بعد به یاد کاری افتادم که بعد از مرگ ایشان انجام دادم و از طریق یک وکیل به شکل کاملا قانونی پسرهام را از ارث محروم کردم و جاش آن را به دختر همسر مرحومم که مادری سوئدی دارد و دو موسسه حمایت از سگهای زخمی و تصادفی و گرسنه در ایران واگذار کردم با شنیدن این داستان بار دیگر از تصمیمم احساس خوبی گرفتم سپاسگذارم جناب پرهام
روح خانم گلی ترقی شاد ،غرق نورورحمت وارامش الهی ❤❤
داستان زیبا ،باصدای دلنشین اقای پرهام ❤
روحشون شاد 💐
من را به یاد داستان زندگی مادر مرحومم انداخت ، وکالت به پسرش داد، و خانهاش را فروخت و………
@@parsamohmdzde2276خانوم گلی ترقی فوت نکردن!
خانم ترقی زنده اند. @@parsamohmdzde2276
واقعا چرا مردم ما سال ۵۷ شورش کردند.چقدر همه چی به نفع بیگانگان شد.
سکوت بی حد و رو دادن بیجا حتی به فرزندانت نتیجه ش بهتر از آخر و عاقبت مهین بانو نخواهد شد 💔 خود دوست داشتن چیزی است که به ما یاد نداده اند ولی باید یاد گرفت… آمین🙏😔🩵
🌹🌹🌹🌹like
آخر و عاقبت انسانهای باشعور همین هست متاسفانه، با تمام وجودم همراه مهین بانو درد کشیدم. ممنون اقای پرهام و بانو ترقی
دقیقا من هم احساسی مثل شما داشتم .همراه مهین بانو درد کشیدم و اشکهایم را کنترل کردم .😢😢😢
صدای فوق العاده آرامش بخش . داستانی زیبا مرسی از شما 🌹🌹🌹🌹
آرزو دارم تا سرپا هستم بمیرم و مزاحم دیگران حتی بچه هام نشم
سرگذشت هر شخصی واقعا داستانیست عجیب به امید آزادی ایران و سربلندی ایرانیان درهرحای دنیا غم و گرفتاری بسیار هست باید خوشیها را بسازیم عمر کوتاه تر از آنست ک غم خورد تشکر فراوان از صدا و دل مهربان آقای پرهام
الهی .. الهی .. مهین بانو ... تمام غمها و غصه هات ، حس غریبانه ات با پارههای تنت ، که مجبور به سکوت و سکوت کرد ، همه را تا جایی که درک من اجازه میداد درک کردم بغض کردم ، افسوس خوردم به سکوت کردن مادرانه ما 😢
روایتی بی نظیر از مهاجرت و حس و حال مادران مهربان
آریایی های همیشه مهاجر، مهاجران بی بازگشت.
چقدر زیبا می خونید ❤❤
این داستان خیلی منو منقلب کرد..😢 بخصوص اینکه شنیدم به تازگی خانوم گلی ترقی عزیز رو به خانه سالمندان در پاریس بردن و ایشون بخاطر دلخوری از دیگران با هیچکس حرف نمیزنن… کتابهای خانوم گلی ترقی منو میبره به گذشته ها به خاطرات شیرین بخوص در این غربت و تنهایی یه جور مرهم درده
ممنون از خانم گلی ترقی و جناب پرهام ❤
درود و سپاس فراوان...ممنون. thanks 🙏 😊🙏🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کتابهای خانم ترقی ساده وشیوا وروان است❤
چقدر دردناک وچه ملموس.چه ها بر سر ما مردم اومد با اون زیرو رو شدن
عالی بود هم داستان هم نثر آن
هم خوانش آقای پرهام❤❤❤❤❤❤❤❤❤
درود به جناب پرهام عزیز و گروه مشعل دانش: نثر زیبا و دلنشین گلی ترقی با صدای طناز استاد پرهام عزیز زیبایی دوچندانی میابد؛ یکی دیگر از نویسنده های با ارزش کشور سرکار خانم زویا پیرزاد یکی از هم میهنان ارمنی تبار که چنان با لطافت و طبع زیبایی فارسی مینگارد که واقعا ستودنی است... اگر یکی از نوشته های ایشان که مانند گلی ترقی بیشتر داستان کوتاه نوشته اند؛ (البته ترجمه های زیاد و رمان بلند هم در کارنامه ایشان موجود است) را در کنار کارهای خانم ترقی بگذارید؛ دوستانی که با آثار این نویسنده بزرگ آشنا نیستند میتوانند با کمک شما با لطافت نوشته های ایشان آشنا شوند, البته بیشتر بخاطر دل خودم هست که این زیبایی با صدای دلنشین شما صد چندان میشه را گوش کنم و لذت ببرم... ممنون از شما استاد عزیز و دوستان فرهیخته مشعل دانش
مخصوصا داستان چراغ ها را من خاموش میکنم؛ زیبایی بینظیری دارد و نثری شبیه به خانم گلی ترقی دارند که برای من بسیار لذت بخش است... حتی وقتی گلی ترقی در مورد بانوی سن بالایی مینویسد خواننده را به افکار و دنیای معصومی میبرد که تنها در کودکی قابل لمس هست و شیرینی آن رویا برای همه خوانندگان وصف ناشدنی هست... همیشه لطافت معصومانه ای چون کودکان در نثر گلی ترقی هست که روان انسان را جلا میبخشد....
ممنون و متشکر از زحمات شما دوستان عزیز
بسیار ممنون🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#کتابخانه_صوتی_آفتابگردان
آقای پرهام عاااالی هستین وقلم خانم ترقی بسیار شیواست❤❤❤
درود استاد عزیز وتوانا
قلبم به بانو مهین های سرزمینم به درد می آید چه به سر ما آمده
ما چقدر بی کس شدیم وداستان مهاجرت وغربت که هرروز بیشتر و بیشتر میشود دلم می سوزد ازاین باغی که میسوزد
بانو گلی ترقی عزیز
پاینده باشید
درود بی پایان بر گلی ترقی عزیز که تمام خاطرات گذشته و تمام اخلاقهای زشت و خوب و تمام آداب ورسوم غلط را برایمان دوباره سازی کرده .امید است که درس بگیریم و اصلاح کنیم همه آنها را تا بلکه به سعادت و خوشبختی که رسیدن به کامل شدن عقل ها است ، برسیم.❤❤❤ وبا سپاس بر پرهام عزیز که اینچنین زیبا و شیوا برای ما باز گو میکند.👏👏👏👌👌
امیدوارم و آرزو میکنم قبل از اینکه محتاج این باشم کسی یک لیوان آب بهم بده بمیرم😢😢😢😢😢😢
الهی عمر دست خداست اولن انشالله که عمر با عزت داشته باشین
Your voice is like music to my ears 😌🎶🎼
🙏🌹💙
🙏سپاس🙏
سپاسگزارم.
امان از مهاجرت اجباری
ممنون عالی بود ❤❤❤
❤🕯️🥀🦋🕊️💞
😢😢😢😢درد مشترک
❤❤😥😥
ممنون ❤
❤❤C
استاد پرهام عزیز، کانال فراموش نکنید❤🙏
دوست عزیز آدرس کانال تلگرام ما در توضیحات داده شده، کتابهای ما در کانال تلگرام ما هم پخش میشه.
😢😢😢
عالی بود❤❤❤
قديميها درست گفتن عنان مال خود به دست غير مده(غير نه خودى) كه مال خود طلبين كم آز گدايى نيست
😢 😢کمپین من هم یک مهین بانو هستم
خواهید دید عاملین این فلاکت مهین بانوهایی را که احترام و اقتداری داشتند چه برسرشان آوردند
درود جناب پرهام ازخوانش وانتخاب کتاب سپاسگزارم 👌🙏🪷🪷
😔😥
بسیار زیبا
درود به خانم گلی ترقی عزیز مانا و سرافراز باشید
درود به جناب پاهام گرامی که صدای زیبا و دلچسبتان خاطرهای دیرین را برای شنونده تازه میکند همیشه صدایت گرم و گرمتر باشد ❤ایرانمان بیشترین مهاجر دارد بخاطر وضعیت ناخواستهای که بهشان تحمیل شده
درودهای فراوان به خاندان پاک و دلسوز و وطنپرست و ایرانساز پهلوی
درودهای فراوان به شاهزاده عزیزم رضا پهلوی ❤❤❤
این روزها را تجربه کردهام
چقدر از شنیدناین داستان متاثر شدم. تقریبا زندگی ۸۰٪ افراد سالمند؟ فرقی هم نمیکند در کجای دنیا.
کاش اسم نماز رو نمیبرد.
سکوت سرد
سکوت سبز
سکوت ساده و سالم که حاصل خرد است
سکوت ؛ پس از عبور از وادی حیرت
گفت :
ما را هفت وادی در ره است ؛
چون گذشتی هفت وادی درگه است !!!
آستان ِ جانان
آیا این کتاب به چاپ رسیده است ؟ اگر بله کدام انتشارات و چگونه میتوانم تهیه اش کنم . خیلی ممنونم
با درود، ما با کتاب الکترونیکی آن را صوتی کردیم. لطف کنید برای پیدا کردن کتاب با گوگل جستجو کنید
با سپاس از پرهام دوست داشتنی 💛👍. مدتی است که دارم خاطرات خود را مینویسم و تا حال نزدیک به دویست صفحه نوشته ام ولی هنوز هم به بخش دوم خاطراتم که غربت و تبعید ناخواسته است نرسیده و فعلا در ایرانم 😊و بدین ترتیب که پیش میرود بایستی دویست یا سیصد صفحه هم سیاه کنم و از غربت و تنهایی و دلتنگی ها و ماجرا ها که خلاصه یک داستان درام در بخش دوم خواهد بود ... فقط میخواستم در این کامنت بگویم که رسما اعلام کرده که هر زمان من مردم و دار فانی را وداع گفتم جسدم را در غربت دفن نکنید بلکه بسوزانید و خاکسترش را در ظرف مخصوص آن گذاشته به ایران فرستاده و در کنار قبر مادر و پدر آن را در گودالی کوچک دفن کرده و روی آن سیمان بریزند . و این در خاطراتم هم به نحوی نوشته خواهد شد. اولا فکر بکری خواهد بود چون دوما متنفرم به سبک اسلامی مثل یه گونی پیاز پرتم کنند در قبر و خاک بریزند رویم زیرا برای جسدم هم کرامت انسانی خواهانم. پرهام مرسی.💛 وقتی کتاب خاطرات خودم آماده شد میدهم که بنویسند فقط پرهام 🌟 عزیز روایتگر آن باشد.😊😊💛👍
جیم عزیز کامنت شما را مشعل فرستاد تا بیایم و پاسخ تقدیم کنم. فعلا حرف مرگ نزنیم و از زندگی بگو. خاطرات شما به روی چشم. خوشحالم که در کودکی مهر دیده ای و این نعمتیست.
خواهشم این است که دنباله خاطرات را به طنز آلوده کنی. میدانی که میشود از تلخی ها هم مثل چارلی چاپلین به طنز و عبارات شاد سخن گفت. آدرس ایمیل کانال مشعل در اختیار تو عزیز است. هر چه داشتی بفرست. نیاز به صبر نیست. سالهای سال ما و شما و قصه و داستان. بخش بیشتر عمر من به اندیشه برای درک معنای هستی گذشته. نتیجه همان نتیجه خیام بوده است. با ارادت قلبی.
@@h.parham117 مرسی.💛 و سپاس از محبتی که نسبت به من داری. حتما این کار را انجام خواهم داد و حتما آن را با چاشنی طنز در امیخته خواهم کرد.👍اصولا نگاه من به زندگی از سر یاس و ناامیدی هرگز نبوده و اگر صحبتی از مرگ کردم ، صرفا چون مرگ یک واقعیت است و زمانی که سن از شصت گذشت برایت واقعی تر میشود . ولی من با مرگ وقتی که خدا حواسش نبود زدو بند کردم (بیشتر نمی توانم بگویم 😆 )چند سال بعد از سرنگونی ملا ها و در وطن خودم دیدار تازه کنیم که امیدوارم همین امسال باشد . در هر حال ممنون و متشکرم ازت .مانا و برقرار باشی برای همه ما دوستدارانت. 💛
@@jimdastory4161 جیم عزیز خوشبختانه نوتیس این پاسخ مستقیم برای خودم آمد. شنیده ام در بازار خوی یک چلوکبابی بسیار عالی هست. چنانچه هموطنانمان لبخند به لب داشتند و ما در ایران بودیم به شادی همه لبخندهایی که دل ما را خندان خواهد کرد و به رسم همه شکمپرست های دنیا سفری به خوی خواهیم رفت فقط برای آن چلو کباب. آقای عزت نژاد را هم که مدیر این کانال است میبریم .
من به شخصه وصیت کردم که بعد از مرگ اگر جسدم به درد دانشگاه و تحقیق میخورد به اونا هدیه کنن و هر چی باقی موند بسوزونند و یه جایی دفن کنند اون هم فقط به خاطر بچه ها هست که میگن ما دوست داریم یه جایی باشه که بتونیم بیاییم و بدونیم که تو اونجایی !
🥹🥹
🤍🙏
😢😢😢😢😢😢😢😢چرا باید مادر شد؟؟؟؟
شما در ابتدا ، پیام داستان را بیان کردید . که این درست نیست و هر فرد شخصا برداشت و پیام داستان را دریافت می کند .
دوست عزیز، ما برای این داستان هیچ مقدمه ای نگفتیم و تماماً از کتاب خوانده شده. منظور شما رو متوجه نمیشم.
خیلی متاثر شدم از این داستان. خانم گلی ترقی میتواند مستقل زندگی کند. و لی حالا با سکوتش چه چیزی را بما میگوید ؟؟؟
مسعله این است که ما عشق به وطن اشغال شده مان داریم . و لی در ایران جایی نداریم.
نویسنده محترم یه سوالی دارم من اول داستانم اما بنظرم مسعود د. تصمیم درستی گرفته بود که میخواست بره اون ور کاری به مشکل مادرش ندارم اما الان ما که ایران موندیم زندگی میکنیم ؟
من با همین حرفا بر گشتم خیلی احمق بودم
بسیار زیبا
😢😢😢