چه داستان قشنگی چه کودکیهای قشنگی داشتیم اونقدر قشنگ بود که دوست نداشتم تموم شه مثل داستان اتوبوس شمیران که دوست نداشتم تموبشه ممنون از راوی و نویسنده توانا سرکار خانم گلی ترقی
رفتم به دوران خوش کودکی ، خانه ی بزرگ مرحومه مادربزرگ عزیزم دریکی ازشهرهای کوچک شمال ، باحیاط خیلی بزرگی که شبیه باغ بود بایک حوض که مابچه ها عاشق آب بازی درآن بودیم و خوردن غذا توی ایوان بزرگ خانه با تیرهای چوبی 😍❤❤❤
دوست عزیز گلی ترقی چنان ساده و معصومانه کودکی را تصویر میکشد که به نحوی به کودکی اکثر خوانندگان شباهتهایی دارد.. نثر ایشون و زویا پیرزاد عین هم هست و امیدوارم استاد پرهام داستانی از ایشان هم با صدای دلنشین خودشون اجرا کنند...
سلام و عرض ادب.بی نهایت از داستانهای زمان گذشته. لذت میبرم ومرا به دوران کودکی میبرد.خانم نراقی شما قلمتان وفکرتان فوق العاده هست.و خوانش آقای پرهام.بارها وبارها از ایشون داستانهای های ایرانی را با جان ودل گوش داده .و مرامیبرد به قدیمیم.
بسیار بسیار عالیی .خیلی لذت بردم.قلمتان مانا سرکار خانم ترقی.خوانش جالب و عالی اقای پرهام موجب شوقی بسیار برای گوش دادن ایجاد میکند.ممنون وخسته نباشید
ما هر دو یک ملت واحد هستیم و فقط دشمنان سعی در جدا کردن ما هستند اگر روزی ما همه متحد شویم آخوند و طالبان هیچ قدرتی مقابل ما نخواهند داشت اتحاد من و شما ریشه ظلم را خواهد زد
با درود خدمت استاد پرهام عزیز و گروه مشعل دانش: این کتاب را من بیش از ده سال پیش خواندم؛ واقعا لطیف و زیبا نگاشته شده. با طنازی کودکانه گلی ترقی... حتما با صدای استاد پرهام زیبایی دوچندانی پیدا خواهد کرد... ولی عاشق یک دیالوگ از این کتاب هستم... اونجایی که میگه اگر مردی عاشق من شد چی؟؟ اگر نگذاشت دوچرخه سواری کنم چی؟ اگر نگذاشت به خیابان استانبول بروم چی؟؟ بهم زور گفت و خوراکی هایم ( حق و حقوق زنان در خیال یا زبان کودکی) را خورد چی؟؟ حس میکنم آینده فقط خیابان استانبول نیست و کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک دارد!! کوچه های غمگین پر از دایی های تریاکی و مریم خانم های زندانی!! پر از آدم های عاشق (ایدئولوژیست هایی که به زنها و به همه زور میگویند).... دوست دارم این قسمت را با لفاظی استاد پرهام گوش کنم ببینم چجوری ادا کردید؟؟ حتما زیبا و شنیدنی و پر از معنا از آب درآمده.... ممنون از شما دوستان عزیز و استاد پرهام نازنین...
سلامی چو بوی خوش اشنایی غزل غریب غربت وغمهایم وقصه واقعی غمگسار ی ها وغصه ها - نوستالژیک یافتم محتوای داستان خانه مادر بزرگ - سر کار خانم « گلی ترقی » را که اینه زندگی بسیاری از مردم ایران و افغانستان ودیگر پارسی زبانان جهان است ،بامهر
سپاس برای بازخوانی داستانهای بانو گلی ترقی! افسوس که چندنسل از برخورد نزدیک و نفس به نفس با هنرمندانی چون ایشان و بسیاری دیگر از بانوان نویسنده محروم شد،هر کدام،به گونه ای...میهن بهرامی،غزاله علیزاده،فرشته مولوی ،منیرو روانی پور،شهرنوش پارسی پور،نگارجوادی،سرورکسمایی،مهشید امیر شاهی،و...
من تا حالا یاد ندار م اینقدر مجذوب داستانی باشم. دو بار نیمه های دیشب گوش داد و خندیدم الان هم بار سوم. یعنی انگار من توی این صحنه ها دارم راه میرم😂 دایی حسن من فارسی نمیتونست حرف برنه و عرق میخورد موسیو براش می اورد مادر مادر بزرگم ننه هم فقط زبان ترکی حرف میزد مادر بزرگمخونش تو مختاری بود سه بار ازدواج کرده بود تو حیاط حوض ابی رنگ بود با شمعدانی ، درخت گیلاس که هیچکس جرات نداشت بهش دست بزنه وسواس شدید داشت مجیور میکرد ماها تو حوض پاهامونو بشوریم قبل از اینکه بریم تو اطاق 😅 انگار منم میتونم داستان بنویسم .
ملکه ثریا❤️❤️❤️❤️❤️❤️💚💚💚💚💚💚عشق بود عشششششششق.....روحش شاد شاهنشاه آریامهر عاشقش بود و هرگز بعد او دیگر عاشق نشد،حق هم داشت....حیف از اون عشق بی مثال بین این دو عزیز✨🌼🌱🌹یادشان گرامی💚💚💚
ملکه ثریا ثروتش را که به مردم ایران تعلق داشت به سگهای پاریس بخشید !!! خدمات ملکه فرح دیبا را مقایسه کنید …….سر تاسر خدمت به نوزادان ، مادران ، زنان ، فرهنگ و هنر ایران ، ایجاد کانون پرورش فکری، جشن هنر ، ایجاد پارکها ، موزه ها ووووووووو درود بر شهبانو فرح … کارهایی که در حق ملت نمک نشناس ایران کرده هیچ بانوی اولی در هیچ کجا نکرده
چند سال پیش در یکی از شهرهای اسپانیا تصاویر نقاشی مردی معروف و با قیمت بالای گالری و بعد فروخته شد بود. تصاویر نقاشی همه تیره و اصلا ترسناک بود وقتی خود نقاش رو ديدم و گفت و گوی که داده بود معلوم شد که مرد سالهای سال در کلبه ای فقرانه با افسردگی شدید بسر میبرد و تصاویر برگرفته شده از نگاه و زمزمه های که در گوش داره
جناب پرهام چرا اینقدر نوشته های خانم گلی ترقی رک و مغرورانه و بی ادبانه هست .قلم خوبی داره خانم ترقی ولی متاسفانه در نوشته هاشون مرتبا به این و ان توهین میکنن و فحش میدهن ای کاش ایشون هم مثل خانم شریفیان کمی احساساتی تر و مهربانتر بودن
دوست عزیز: اتفاقا خانم ترقی نثر روان و ساده ای دارد و معصومانه از دیدگاه یک کودک جامعه را نقد میکند؛ مضمون نوشته های ایشون جنبه جامعه شناسی داره و اینکه افراد این جامعه بی محابا به یکدیگر توهین میکنند را در بیانی کودکانه میگنجاند تا زشتی آن دوچندان شود و خواننده از این نوع رفتار و نقد دیگران بیزار شود!!! اینکه با تفکر کودکانه میگوید حس میکنم آینده فقط خیابان استانبول نیست و پر از کوچه پس کوچه های تنگ و تاریکی هست که پر از دایی های تریاکی و مریم خانم های زندانی.... یه دنیا حرف برای گفتن داره!! اینکه الان زنان بسیاری در زندان خانواده؛ یا درست تر در زندان دین و ایدئولوژی محبوس هستند؛ در چادر و روبنده و ایرادهای جامعه دین سالار و مرد سالار... اینکه میگوید اگر نگذاشت به خیابان استانبول بروم چی؟؟ اگر نگذاشت دوچرخه سواری کنم چی؟؟ اگر خوراکی هایم (حق و حقوق به زبان کودکانه) را خورد چی؟؟؟ این تفکر مردانه که اگر شخصی؛ مخصوصا اگر زن باشد و مسلمان هم نباشد و یا نژاد متفاوتی داشته باشد؛ حتما باید تحقیر شود و دروغگو هست... اینها طرز بیان خانم ترقی هست و باید نثر ایشون را بشناسید، اونموقع لذت خواهید برد.... اینکه نویسنده جامعه و طرز تفکر آن را نقد نکند؛ که خواننده ای ناراحت میشود؛ دیگر نویسنده مردمی نیست و یک ایدئولوژیست در ژست نویسنده هست.... هزاران هزار نقد و جامعه شناسی در نوشته های خانم ترقی هست و من فقط چندتایی را نوشتم؛ حتما بررسی بفرمائید.... ممنون از شما دوست عزیز....
چقدر مزخرف هستند و دل آدم دلش میگیره که وقتی آخر داستان یا یک فیلم،بعد از گذاشتن وقت طولانی، معلوم نیست و داستان همانطور باز میمونه و در این داستان یک سوال بزرگ هست که اون جوون روی تخت کی بود و چرا قایمش کردند بدروغ که نمیشه شخصیت داستان تولید کنی ونتونی توضیح بدی. حیف وقتم😏
دوست عزیز اگر داستان را خوب مطالعه یا گوش کرده بودید, متوجه شده بودید که دوتا دایی داشت, یکی تریاکی که زنش ترکش کرده و یکی مریض که مشکل روانی داشته و توی اتاق خودش بیرون نمیاد و اونجا نقاشی میکشد و دارو میخورد و میخوابد.... اگر میخواهید بهتر داستان را متوجه بشید؛ کتاب را دانلود کنید و همراه با گوینده آنرا بخوانید, خیلی بهتر متوجه میشوید.... تشکر از شما
با صدای پرهام عزیز همه چی شیرینه
یاد دوران بچگی بخیر ، صداتون مانا آقای پرهام❤
درود و سپاس بر نویسنده با داستان های دلپذیر و آشنای بچگی هایمان و گوینده مسلط با صدای گرم دلنشین.🌺🌺🌺🦋
درود. عاشق قلم بانو گلی ترقی هستم.
سپاس از ح. پرهام. خوانش هم عالی❤
چه داستان قشنگی چه کودکیهای قشنگی داشتیم اونقدر قشنگ بود که دوست نداشتم تموم شه مثل داستان اتوبوس شمیران که دوست نداشتم تموبشه ممنون از راوی و نویسنده توانا سرکار خانم گلی ترقی
عالى بود چقدر خنديدم…😂🌸
بسيار شيرين و مفّرح
ممنون از انتخابهاى خوبِ شما و خوانش روان و زيبا تون..🙏🏼
😢😢😢یادش بخیر ❤
قلمی جادویی،صدایی دلنشین و قصه ای رویایی👌👌👌👌
قلمتان جاویدان خانم گلی ترقی ....
نویسنده ی چیره دست و توانا...❤❤❤❤
شبها با شنیدن صدای زیبای شما و داستان نوستالژی شما می خوابم شاید بتونه کمی از دلتنگی هایم در غربت را کم کنه ،بسیار زیبا ❤
رفتم به دوران خوش کودکی ، خانه ی بزرگ مرحومه مادربزرگ عزیزم دریکی ازشهرهای کوچک شمال ، باحیاط خیلی بزرگی که شبیه باغ بود بایک حوض که مابچه ها عاشق آب بازی درآن بودیم و خوردن غذا توی ایوان بزرگ خانه با تیرهای چوبی 😍❤❤❤
خسته نباشید روایی محترم و خوش صدا ❤
هر چقدر پنج شنبه ها قشنگ بود امان از عصر جمعه
👌👌
توی غربت دلخوش شنیدن داستانهای شگفت انگیز راوی هستم گلی ترقی قلمی سحر انگیز دارد
داستان عالی گویش عالی
متشکرم و خدا قوت
به به ،به این موزیک دلنشین و گویش بینظیر🌹🌼🌱✨
عاشق قصه های نوستالژی بچگی های دورمون هستم چقدر زندگی هامون شبیه هم بوده
ساده و بی آلایش
دوست عزیز گلی ترقی چنان ساده و معصومانه کودکی را تصویر میکشد که به نحوی به کودکی اکثر خوانندگان شباهتهایی دارد.. نثر ایشون و زویا پیرزاد عین هم هست و امیدوارم استاد پرهام داستانی از ایشان هم با صدای دلنشین خودشون اجرا کنند...
سلام و عرض ادب.بی نهایت از داستانهای زمان گذشته. لذت میبرم ومرا به دوران کودکی میبرد.خانم نراقی شما قلمتان وفکرتان فوق العاده هست.و خوانش آقای پرهام.بارها وبارها از ایشون داستانهای های ایرانی را با جان ودل گوش داده .و مرامیبرد به قدیمیم.
بلاخره یک آذر خانم هم اسم من هم سر و کلهاش پیدا شد
من همیشه ازش راضی هستم چون حداقل عربی نیست
با تشکر از شما جناب پرهام ❤
به به...زیبایی داستان همراه با گویش عالی گوینده بسیار بسیار دلنشین و قابل ستایش هستش. ممنون و متشکر
آفرین، بر این نثر روان شاعرانه گلی خانم.
آفرین بر این گویش بی نظیر آقای پرهام. و انتخاب موزیک ایرانی برای متن.
با بهترین آرزوها.
درود بر شما...عالی بود...ممنون. thanks 🙏 👍 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
داستان قشنگی بود. من رو برد به سالهای کودکی و خانه مادر بزرگ خدابیامرز! ممنونم🙏🌹
درود استاد عزیز عالی هستین👌
یادش بخیر خونه ی مادربزرگ 😔
بانو گلی ترقی عزیز پاینده باشید 🌻
بی نظیر بود. حال و هوای ما را به گذشته های دور برد. چه کودکی با صفایی داشتیم
خیلی زیبا و کاملا ملموس بود با آن طنز خوب و در عین حال گزنده 😂👌🙏❤️😁 خیلی خاطره ها تداعی شد ، واقعا مرسی از نویسنده ی گرامی و روخوانی زیبای آقای پرهام🙏
یاد باد روزگار خوش کودکی 🌺💙 صدای راوی هم بسیار دلنشین است 👍🌺
انگار کودکیمان برگشت. بسیار زیبا بود. جناب پرهام پاینده باشید.
فوقالعاده ساده و بی غل وغش و گویش بسیار بسیار دلنشین که منو باتمام وجودم در دل برد سپاس
خیلی خیلی داستان های جذابی هستن . مرسی از شما که فرصت گوش دادن به اونها رو بااین صدا و خوانش عالی در اختیارمون میذارید 🙏🏻🙏🏻🥰🥰
داستان زیبا صدای دلنشین خوانش خوب ممنون❤❤❤
Bravo! Excellent professional narration.خسته نباشید
بسیار بسیار عالیی .خیلی لذت بردم.قلمتان مانا سرکار خانم ترقی.خوانش جالب و عالی اقای پرهام موجب شوقی بسیار برای گوش دادن ایجاد میکند.ممنون وخسته نباشید
سپاس پرهام عزیز 👍👏🌟⭐⭐
وای یاد روزهای بچگیم افتاد، ممنون از شما عالی بود😊❤❤
Absolutely heart melting! Thank you for your uplifting work 56:31
چه صدای قشنگی !ممنون.سرگرم کننده بود.
مرسی اززحمات شما❤
Excellent 🙏
عالی بود 🙏🙏🙏🙏
That was great story! Thanks!
چند روزیست داستان هایی را که تعریف می کنید گوش میکنم قصه های قدیمی شما چقدر شباهت زیادی به زندگی ما افغان ها داشته.
ما هر دو یک ملت واحد هستیم و فقط دشمنان سعی در جدا کردن ما هستند اگر روزی ما همه متحد شویم آخوند و طالبان هیچ قدرتی مقابل ما نخواهند داشت اتحاد من و شما ریشه ظلم را خواهد زد
بی نهایت سپاسگزارم . بسیار بسیار عالی ❤
عالی مثل همیشه
Perfect 🎉
❤🎉 مممونم عالی
2024/05/29
Tokyo🎉
عالی بود،بی نهایت لذت بردم😊
زیبا و عالی🙏
❤❤❤ 21:29
اخ اخ چه روزهایی بود چقدرررر زود گذشت و هیچوقت تکرار نمی شود 😢🥺😭😭😭😭😭😭😭😭
با درود خدمت استاد پرهام عزیز و گروه مشعل دانش: این کتاب را من بیش از ده سال پیش خواندم؛ واقعا لطیف و زیبا نگاشته شده. با طنازی کودکانه گلی ترقی... حتما با صدای استاد پرهام زیبایی دوچندانی پیدا خواهد کرد... ولی عاشق یک دیالوگ از این کتاب هستم... اونجایی که میگه اگر مردی عاشق من شد چی؟؟ اگر نگذاشت دوچرخه سواری کنم چی؟ اگر نگذاشت به خیابان استانبول بروم چی؟؟ بهم زور گفت و خوراکی هایم ( حق و حقوق زنان در خیال یا زبان کودکی) را خورد چی؟؟ حس میکنم آینده فقط خیابان استانبول نیست و کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک دارد!! کوچه های غمگین پر از دایی های تریاکی و مریم خانم های زندانی!! پر از آدم های عاشق (ایدئولوژیست هایی که به زنها و به همه زور میگویند).... دوست دارم این قسمت را با لفاظی استاد پرهام گوش کنم ببینم چجوری ادا کردید؟؟ حتما زیبا و شنیدنی و پر از معنا از آب درآمده....
ممنون از شما دوستان عزیز و استاد پرهام نازنین...
سلامی چو بوی خوش اشنایی
غزل غریب غربت وغمهایم وقصه واقعی غمگسار ی ها وغصه ها - نوستالژیک یافتم محتوای داستان خانه مادر بزرگ -
سر کار خانم « گلی ترقی » را که اینه زندگی بسیاری از مردم
ایران و افغانستان ودیگر پارسی زبانان جهان است ،بامهر
ممنون از اقاي برهام
سپاس برای بازخوانی داستانهای بانو گلی ترقی! افسوس که چندنسل از برخورد نزدیک و نفس به نفس با هنرمندانی چون ایشان و بسیاری دیگر از بانوان نویسنده محروم شد،هر کدام،به گونه ای...میهن بهرامی،غزاله علیزاده،فرشته مولوی ،منیرو روانی پور،شهرنوش پارسی پور،نگارجوادی،سرورکسمایی،مهشید امیر شاهی،و...
نثر عالی, گویش عالی!
سپاس جناب پرهام
واااااااااای کلی خندیدم
ان شاءالله همیشه سلامت و دلشاد باشید🙏😁😁😁
❤❤❤❤❤ 1:23
عالی بود ممنون از لطفتون 🌹🌺💐
مادربزرگ ما مرد قبل از ما..خانه اش دو اتاق بالا و پایین اغل دستکند.. مهتابی کوچک چند تا پله..
❤❤
من تا حالا یاد ندار م اینقدر مجذوب داستانی باشم.
دو بار نیمه های دیشب گوش داد و خندیدم
الان هم بار سوم.
یعنی انگار من توی این صحنه ها دارم راه میرم😂
دایی حسن من فارسی نمیتونست حرف برنه و عرق میخورد موسیو براش می اورد
مادر مادر بزرگم ننه هم فقط زبان ترکی حرف میزد
مادر بزرگمخونش تو مختاری بود سه بار ازدواج کرده بود
تو حیاط حوض ابی رنگ بود با شمعدانی ،
درخت گیلاس که هیچکس جرات نداشت بهش دست بزنه
وسواس شدید داشت مجیور میکرد ماها تو حوض پاهامونو بشوریم قبل از اینکه بریم تو اطاق
😅
انگار منم میتونم داستان بنویسم .
🌹🌹
❤❤❤
2024 ?♥♥♥♥♥♥♥♥♥
بسیارررررر عالی بود
ممنونم
ملکه ثریا❤️❤️❤️❤️❤️❤️💚💚💚💚💚💚عشق بود عشششششششق.....روحش شاد شاهنشاه آریامهر عاشقش بود و هرگز بعد او دیگر عاشق نشد،حق هم داشت....حیف از اون عشق بی مثال بین این دو عزیز✨🌼🌱🌹یادشان گرامی💚💚💚
عالی بود خاطرات بچگی را زنده کرد
ملکه ثریا ثروتش را که به مردم ایران تعلق داشت به سگهای پاریس بخشید !!! خدمات ملکه فرح دیبا را مقایسه کنید …….سر تاسر خدمت به نوزادان ، مادران ، زنان ، فرهنگ و هنر ایران ، ایجاد کانون پرورش فکری، جشن هنر ، ایجاد پارکها ، موزه ها ووووووووو درود بر شهبانو فرح … کارهایی که در حق ملت نمک نشناس ایران کرده هیچ بانوی اولی در هیچ کجا نکرده
🙏🙏🙏🙏🙏
من رو برى به اون دورها
🤍🙏💐
صدای نرم و مخملی، حال و هوای قصه و خاطرات کودکی همه به کنار، نغمه ی همیشه آشنای سنتور، چه داستان گرمی، چه خانه ی چه کودکی و گذشته ای. حیف.
جناب پرهام لطفا جمله های خبری رو خبری بخوانید نه گزاره ای
چند سال پیش در یکی از شهرهای اسپانیا تصاویر نقاشی مردی معروف و با قیمت بالای گالری و بعد فروخته شد بود. تصاویر نقاشی همه تیره و اصلا ترسناک بود وقتی خود نقاش رو ديدم و گفت و گوی که داده بود معلوم شد که مرد سالهای سال در کلبه ای فقرانه با افسردگی شدید بسر میبرد و تصاویر برگرفته شده از نگاه و زمزمه های که در گوش داره
شنبه را چقدر بد توصیف کرده ! دختر ترشیده یعنی چی ؟!!
موافقم
چی شد آخرش،کی بود رو تخت اون بالا چرا نامفهوم بود؟
جالب نبود
مسخره 😑
جناب پرهام چرا اینقدر نوشته های خانم گلی ترقی رک و مغرورانه و بی ادبانه هست .قلم خوبی داره خانم ترقی ولی متاسفانه در نوشته هاشون مرتبا به این و ان توهین میکنن و فحش میدهن ای کاش ایشون هم مثل خانم شریفیان کمی احساساتی تر و مهربانتر بودن
دوست عزیز: اتفاقا خانم ترقی نثر روان و ساده ای دارد و معصومانه از دیدگاه یک کودک جامعه را نقد میکند؛ مضمون نوشته های ایشون جنبه جامعه شناسی داره و اینکه افراد این جامعه بی محابا به یکدیگر توهین میکنند را در بیانی کودکانه میگنجاند تا زشتی آن دوچندان شود و خواننده از این نوع رفتار و نقد دیگران بیزار شود!!! اینکه با تفکر کودکانه میگوید حس میکنم آینده فقط خیابان استانبول نیست و پر از کوچه پس کوچه های تنگ و تاریکی هست که پر از دایی های تریاکی و مریم خانم های زندانی.... یه دنیا حرف برای گفتن داره!! اینکه الان زنان بسیاری در زندان خانواده؛ یا درست تر در زندان دین و ایدئولوژی محبوس هستند؛ در چادر و روبنده و ایرادهای جامعه دین سالار و مرد سالار... اینکه میگوید اگر نگذاشت به خیابان استانبول بروم چی؟؟ اگر نگذاشت دوچرخه سواری کنم چی؟؟ اگر خوراکی هایم (حق و حقوق به زبان کودکانه) را خورد چی؟؟؟ این تفکر مردانه که اگر شخصی؛ مخصوصا اگر زن باشد و مسلمان هم نباشد و یا نژاد متفاوتی داشته باشد؛ حتما باید تحقیر شود و دروغگو هست... اینها طرز بیان خانم ترقی هست و باید نثر ایشون را بشناسید، اونموقع لذت خواهید برد.... اینکه نویسنده جامعه و طرز تفکر آن را نقد نکند؛ که خواننده ای ناراحت میشود؛ دیگر نویسنده مردمی نیست و یک ایدئولوژیست در ژست نویسنده هست.... هزاران هزار نقد و جامعه شناسی در نوشته های خانم ترقی هست و من فقط چندتایی را نوشتم؛ حتما بررسی بفرمائید....
ممنون از شما دوست عزیز....
چرا کتابی تعریف میکنید
سرما خورده است
اصلا حس خوبی نمیده
هی است است است
چقدر مزخرف هستند و دل آدم دلش میگیره که وقتی آخر داستان یا یک فیلم،بعد از گذاشتن وقت طولانی، معلوم نیست و داستان همانطور باز میمونه و در این داستان یک سوال بزرگ هست که اون جوون روی تخت کی بود و چرا قایمش کردند بدروغ که نمیشه شخصیت داستان تولید کنی ونتونی توضیح بدی. حیف وقتم😏
دوست عزیز اگر داستان را خوب مطالعه یا گوش کرده بودید, متوجه شده بودید که دوتا دایی داشت, یکی تریاکی که زنش ترکش کرده و یکی مریض که مشکل روانی داشته و توی اتاق خودش بیرون نمیاد و اونجا نقاشی میکشد و دارو میخورد و میخوابد.... اگر میخواهید بهتر داستان را متوجه بشید؛ کتاب را دانلود کنید و همراه با گوینده آنرا بخوانید, خیلی بهتر متوجه میشوید.... تشکر از شما