بسیار عالی و زیبا تاریخ فلسفه و علم رو توضیح دادید،من سالهاست درگیر درک تمام نهله های فکری بوده و هستم، چیزی اکنون بهش رسیدم اینکه هیچکوم این نهله ها نه اشتباه هستند و نه در نهایت کاملا درست، در مورد خودم من سالها یک اتییست افراطی بودم واکنون یک مذهبی،البته نه یک مذهبی عملگرا بلکه فقط ذهنی و فکر میکنم نسبت قبل ادم بهتری شدم .
جناب دکتر باقری بی نهایت عالی بسیار روشن و روان قابل فهم برا مثل منی که فیلسوف نیستم. مهم اینکه بی نظر و بیغرض مطالب را عنوان فرمودید. اگر امکان مثال همباشه کامل کامل میشه. ارادت فراوان
سلام و سپاس . با دیدن رفتارهای بشری در این عصر که کنت آنرا عصر دانش نامیده ضمن قبول این سیر تکوینی باید گفت اینکه بشر در مقطعی از کودکی وارد نوجوانی شده عجله کرده زیرا در ارزش گذاری هر دوران نحوه بکار گیری پیشرفتها و درک (سو و جهت) درست در بکارگیری پیشرفتهای علمی و حتی فلسفی نوع بشر بشدت نابالغ است و بشر از این بابت نه تنها در مرحله نوجوانی نیست بلکه مانند کودکی در مرحله (پیش دبستان یا آمادگی ) بسر میبرد که دلایل آن بیشماره.
I have fear, but I don't have sadness. Because how can I become sad, when I am in love with the Creator of World Who embodied Himself by the name of Bahaullah? ...
با توجه به تقسیم بندی فرآیند فکر بشری از زمان پیدایش انسان تا به زمان کنونی در قالب های مشروحه برنامه پدیدارشناسی که عنوان میشود ، من را به فهم سمتی سوق میدهد که از خود بپرسم ، اساساً فکر چیست و آیا شکل گیری فکر در جسم فیزیکی انسان از ابتدای تولد در او مانند سایر اندام های دیگر جسمی فرد در او نهادینه شده است ، یا نه پدیده یک فکر واقع در بیرون از جسم فرد است و تنها فرد توسط اندامهای حسی خود به جهت افزودن هوشمندی خود آن را از منبعی که در آن برای بودن غوطهور است دریافت میدارد. لذا پاسخ به سوال خود را با توجه به چهار قواعد وجودی که در زیر چتر آسمانی وجود دارد، چنین دریافتم. اول قاعده پیدایش، که اصولاً برای معنا کردن خود معنی دلالت دارد که معنا در بودن است. دوم قاعده چینش ، که در پیدایش شکل ساختاری بوجود آید. سوم قاعده جنبش ، که پیدایش در مکان خود زنده باشد. چهارم قاعده جهت جنبش ، که پیدایش چگونه در زندگی حیات خود رفتار داشته باشد. این چهار قاعده ، اصل هوشمندی است که دستاورد های بشر امروزی نیز کما بیش بر اساس همین قواعد بوجود آمده است. معنای پیدایش هر مظروفی را در دل جان ظرف مرتبط با مظروفان معنا میشود. برای مثال کره زمین با هرچی داشت موجودات با جان و بی جان واقع در روی و درون خود که در درون این جام پر از هوا غوطهور است معنا میشود. بنابرین برای فهم فکر ، بایستی سراغ آن را از ظرفی که همه چیز در آن به شکل مظروف واقع شده اند گرفت. لذا پدیده دیگری که در جام مظروفان هست و ما انسانها آن را رویا شناختیم ، نقشی در جهت بخشی شروع و پایان حیات مظروفان دارد. در نتیجه از چهار قواعد موجود در عالم هستی فقط قاعده چهارم یعنی جهت جنبش هست که برای مظروفان به شکل های جبر و اختیار داد شده است. و انسان تنها موجودی است که هر دو ساختار جبر اختیار را باهم دارد، جبر را برای بازدارندگی و اختیار را برای راهبری. بنابراین نگاه شکل تقسیم بندی پدیدهشناختی مطروحه در برنامه فوق ، فهم درستی از معنای وجودی فکر را به مخاطب القا نمیکند ، چرا که اگر فلسفیدن به جهت دنباله رو علمی نباشد دانشی نیز وجود نخواهد داشت. و واژه Invention به بیرون آماده از درون انسان اشاره ندارد ، بلکه به درونی اشاره دارد که انسان در آن غوطهور است. و دانش نتیجه شکل ظهوری نطق از علمی است که سبب پیدایش منطق ساختاری دانش است.
جناب دکتر باقری، تشکر اگر لطف کنید و جواب سواُل (های) ذیل، را به فارسی و یا انگلیسی بدهید ممنون میشوم: Based on a mindset of anthropocentrism, biocentrism and universal mindness of Categorical imperative, in spite of Molana presenting epistomology as sensationalism, would it be reasonable to agree, that we can consider epistomology, rationalised based on inferential reasoning, and free of contradiction, thus considering the appearance of noumenons, as transcendental objects that are capable of being presented as rational foundationalism? Hence create the space for epistomology to be viewd as science, based on our autonomous or archetypal cognition? Which could have been the plan of Emmanuel Kant?
لطف از جواب و سؤال جهت روشن کردن بیشتر منظورم: سؤالم را به دو گونه بیان میکنم: ۱- آیا نامنون (priori objects), را بصورت نموداری، در فضا و زمان در ذهن فردی خود میشود، آنگونه با مرام های انسان گرایانه، طبیعت گرایانه و جهانی ( Cathegorical - Imperative), از دید کانت، طوری تعبیر کرد، که نتیجتاً، بصورت علم ماوریایی در تحلیل یا دایالکت، جنبه علمی از دید کانت پیدا کند؟ ۲- از دید، فردی شکوفا گرا همچون مولانا، که بر پایه عقل گرایانه و استنباطی (justified belief)، بصورت هیجانی (sensational) برداشتی داشته باشد، و این برداشت، معرفت گرایانه (epistomological) باشد، آیا در این شرایط میشود نمودار افکار ماورایی ( the appearance of the transcendental synthesis)، شناخت مولانا را نیز به گونه جنبه علم (transcendental rational science)، تعبیر کرد؟ و اگر شرایطی دیگری باید در افق تحلیل یا گویش (dialect) باشد، از دید کانت، مولانا و نظر شخصی خودتان لطفاً روشن بفرمائید. ممنون
Regardless of whether or not we believe that Husserl really uttered the famous sentence “Phenomenology, that’s Heidegger and I - and no one else” (Crowell 2005: 49), it still remains a perfect expression Husserl’s attitude towards his prodigious student.
مرسی دکتر باقری . خیلی روشن و واضح بیان فرمودی . سپاسگزارم .
@@ahmadmazaheri8642 🌹
بسیار عالی. ممنون❤
@@nasrinvahidi5515 🌹
سپاسگزارم ❤
@@Saramilan-o9r 🌹
خیلی ممنون❤
@@farbodfarbod9297 🌹
سپاس
@@digitaltruth-t1v 🌹
ساعت ۵ صبح ۱۰ سپتامبر سلام و درود به دکتر باقری آگاه و فرهیخته از کانادا مرسی عالی. عالی قابل درک و فهم 💕❤💚💚
@@dragonslayer19922 درود بر شما. از لطف شما ممنونم
سپاس بسیار
#کابخانه_صوتی_آفتابگردان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻
خیلی عالی ومتین وبا حوصله بیان فرمودید تشکر تشکر از استاد عالیقدر
@@azitasmnizadeh8337 🙏🙏
عالی بود استاد
اولین بار بود که متوجه حرفهای هایدگر
شدم
سپاس بزرگوار❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
متشکرم 🙏
goodluck❤
بسیار عالی و زیبا تاریخ فلسفه و علم رو توضیح دادید،من سالهاست درگیر درک تمام نهله های فکری بوده و هستم،
چیزی اکنون بهش رسیدم اینکه هیچکوم این نهله ها نه اشتباه هستند و نه در نهایت کاملا درست،
در مورد خودم من سالها یک اتییست افراطی بودم واکنون یک مذهبی،البته نه یک مذهبی عملگرا بلکه فقط ذهنی و فکر میکنم نسبت قبل ادم بهتری شدم .
سپاس از شما/ بسیار عمیق و مفید بود و نمایانگر عمق مطالعات شما 🙏
سپاس از توجه جنابعالی
Ok , very interesting
درود . سپاس از فرمایشات عالی که سبب رشد هوشمندی میگردد .
Thank you
واقعا ممنونم . شاگردی دل بسته دارید .
بزرگوارید ممنونم
بسیار عالمانه
BRAVO❤❤❤❤❤❤❤
تشکر
خیلی جذاب و قابل فهم بود
دستتون درد نکنه 🤍
🙏🌹
You’re a great professor … ; thanks
Thank you🙏
چقدر عالی و با متانت این مبحث رو توضیح دادید. ممنونم
درود بر شما
با تشکر از توضیحات مفید و بسیار روان شما استاد عزیز
سپاس از توجه شما
بسیار متین واستادانه بود باتشکر از جناب دکتر باقری . ودر انتظار بسط بیشتر این موضوع وسخن گفتن از پیدار شناسی روح هگل . در فرصتهای پیش رو
❤❤❤
@@amirshadkam6582 🌹
سپاس فراوان
پیروز باشید
عالی بود
@@parsagamerq7741 🌹
بسیار عالی، سپاس
موفق و پیروز باشید
ممنونم از زحمات شما؟
Infinitely great
Thanks
❤جناب دکتر. باقری بسیار بسیار واضح و روشن در مورد هستی
از فلسفه وجود و دیدگاهه واضح فیلسوفان بیان
فرمودید سپاس
سپاس
احسنت.
Thanks master❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
تشکر
خیلی عالی مرسی، کاش در محتوای آیندە از مثال هم استفادە کنید.
سپاس...
با تشکر از توجه شما
بسیار تشکر، فرمایشات دکتر باقری بسیار روشن و ارتباط بین افکار فلاسفه مختلف فوقالعاده گویا و فصیح نقل شد .❤
سپاس از لطف و بزرگواری جنابعالی
همین پدیدار شناسی برای تحقیق در ابعاد مذهب ابزار خوبی است ...
نگاه به واقعیتها و کشف ضرورتها یا حقایق!
استاد با تمام وجودم سپاسگزارتون هستم.نمیدونید چه حس شعفی داشتم وقتی با توضیحاتی که میدادید، می فهمیدم.
@@hamiddaroei6968 درود بر شما. خوشحالم کردید
جناب دکتر باقری
بی نهایت عالی
بسیار روشن و روان
قابل فهم برا مثل منی که فیلسوف نیستم.
مهم اینکه بی نظر و بیغرض مطالب را عنوان فرمودید.
اگر امکان مثال همباشه کامل کامل میشه.
ارادت فراوان
@@hamidbehtash1422 🌹
سلام و سپاس . با دیدن رفتارهای بشری در این عصر که کنت آنرا عصر دانش نامیده ضمن قبول این سیر تکوینی باید گفت اینکه بشر در مقطعی از کودکی وارد نوجوانی شده عجله کرده زیرا در ارزش گذاری هر دوران نحوه بکار گیری پیشرفتها و درک (سو و جهت) درست در بکارگیری پیشرفتهای علمی و حتی فلسفی نوع بشر بشدت نابالغ است و بشر از این بابت نه تنها در مرحله نوجوانی نیست بلکه مانند کودکی در مرحله (پیش دبستان یا آمادگی ) بسر میبرد که دلایل آن بیشماره.
در مورد ارتباط فلسفه هایدگر با سارتر هم توضیح بدید.
جناب باقری . استاد گرامی توضیحات شما بسیار آموزنده است .بویژه به خاطر اینکه به زبانی ساده و در عین حال بدون القای نظری بخصوص بیان می کنید
مانا باشید
بادرود
شما به مقدمات پدپدار شناسی پرداختید ، انتظار میرود به موضوعات پیچیده ان نیز به بیان قابل فهم ادامه دهید ،
با تشکر
سلام استاد شما واقعا نظر هوسرل و هایدیگر رو دقیق درک کرده اید
به نظر میرسد سرانجام مخاطب رو به عرفان سوق دهید
سوال بعدی رشته تخصصی شما چیست؟
استاد آیا امکانش هست یک کیلیپ هم در باب فلسفه فرانسیس بیکن بپردازید .
بله حتما
هایدگر شاگرد هوسرل نبود بلکه بالعکس بود استاد
با تشکر از جناب باقری خواستم نقش هایدیگر را در حزب نازیسم و همفکری او با هیتلر سوال کنم متشکرم اگر جواب بدهید
هایدگر با هیتلر و حزب نازیسم همکاری کرد و این یکی از نقاط سیاه در زندگی او محسوب میشود
بزودی یک ویدیو در کانال درباره این موضوع خواهم گذاشت
I have fear, but I don't have sadness. Because how can I become sad, when I am in love with the Creator of World Who embodied Himself by the name of Bahaullah?
...
با توجه به تقسیم بندی فرآیند فکر بشری از زمان پیدایش انسان تا به زمان کنونی در قالب های مشروحه برنامه پدیدارشناسی که عنوان میشود ، من را به فهم سمتی سوق میدهد که از خود بپرسم ، اساساً فکر چیست و آیا شکل گیری فکر در جسم فیزیکی انسان از ابتدای تولد در او مانند سایر اندام های دیگر جسمی فرد در او نهادینه شده است ، یا نه پدیده یک فکر واقع در بیرون از جسم فرد است و تنها فرد توسط اندامهای حسی خود به جهت افزودن هوشمندی خود آن را از منبعی که در آن برای بودن غوطهور است دریافت میدارد.
لذا پاسخ به سوال خود را با توجه به چهار قواعد وجودی که در زیر چتر آسمانی وجود دارد، چنین دریافتم.
اول قاعده پیدایش، که اصولاً برای معنا کردن خود معنی دلالت دارد که معنا در بودن است.
دوم قاعده چینش ، که در پیدایش شکل ساختاری بوجود آید.
سوم قاعده جنبش ، که پیدایش در مکان خود زنده باشد.
چهارم قاعده جهت جنبش ، که پیدایش چگونه در زندگی حیات خود رفتار داشته باشد.
این چهار قاعده ، اصل هوشمندی است که دستاورد های بشر امروزی نیز کما بیش بر اساس همین قواعد بوجود آمده است.
معنای پیدایش هر مظروفی را در دل جان ظرف مرتبط با مظروفان معنا میشود. برای مثال کره زمین با هرچی داشت موجودات با جان و بی جان واقع در روی و درون خود که در درون این جام پر از هوا غوطهور است معنا میشود. بنابرین برای فهم فکر ، بایستی سراغ آن را از ظرفی که همه چیز در آن به شکل مظروف واقع شده اند گرفت.
لذا پدیده دیگری که در جام مظروفان هست و ما انسانها آن را رویا شناختیم ، نقشی در جهت بخشی شروع و پایان حیات مظروفان دارد.
در نتیجه از چهار قواعد موجود در عالم هستی فقط قاعده چهارم یعنی جهت جنبش هست که برای مظروفان به شکل های جبر و اختیار داد شده است. و انسان تنها موجودی است که هر دو ساختار جبر اختیار را باهم دارد، جبر را برای بازدارندگی و اختیار را برای راهبری.
بنابراین نگاه شکل تقسیم بندی پدیدهشناختی مطروحه در برنامه فوق ، فهم درستی از معنای وجودی فکر را به مخاطب القا نمیکند ، چرا که اگر فلسفیدن به جهت دنباله رو علمی نباشد دانشی نیز وجود نخواهد داشت. و واژه Invention به بیرون آماده از درون انسان اشاره ندارد ، بلکه به درونی اشاره دارد که انسان در آن غوطهور است. و دانش نتیجه شکل ظهوری نطق از علمی است که سبب پیدایش منطق ساختاری دانش است.
درود بر آقای باقری عزیز.در ایران که من هستم متاسفانه فلسفه شناسی در زمینه ادموندهوسرل خیلی کم و نارساست. ترجمه آثار هوسرل هم ناکافی و ضعیف هست.
بادرود به استاد عزیز
نمیدونم باچه زبانی ازشما تشکر کنم.فقط اینو میتونم بگم.برای شما اروزی سلامتی دارم.تامانیازمندان علم ومعرفت از شما بیشتر بهرهمندشویم.باتشکر
از لطف شما متشکرم🙏
جناب دکتر باقری،
تشکر اگر لطف کنید و جواب سواُل (های) ذیل، را به فارسی و یا انگلیسی بدهید ممنون میشوم:
Based on a mindset of anthropocentrism, biocentrism and universal mindness of Categorical imperative, in spite of Molana presenting epistomology as sensationalism, would it be reasonable to agree, that we can consider epistomology, rationalised based on inferential reasoning, and free of contradiction, thus considering the appearance of noumenons, as transcendental objects that are capable of being presented as rational foundationalism? Hence create the space for epistomology to be viewd as science, based on our autonomous or archetypal cognition? Which could have been the plan of Emmanuel Kant?
@@nasserhaddadan7803 آیا منظور شما این است که مولانا معرفت شناسی را در چارچوب حس گرایی (sensationalism) دیده است؟
لطف از جواب و سؤال جهت روشن کردن بیشتر منظورم: سؤالم را به دو گونه بیان میکنم:
۱- آیا نامنون (priori objects), را بصورت نموداری، در فضا و زمان در ذهن فردی خود میشود، آنگونه با مرام های انسان گرایانه، طبیعت گرایانه و جهانی ( Cathegorical - Imperative), از دید کانت، طوری تعبیر کرد، که نتیجتاً، بصورت علم ماوریایی در تحلیل یا دایالکت، جنبه علمی از دید کانت پیدا کند؟
۲- از دید، فردی شکوفا گرا همچون مولانا، که بر پایه عقل گرایانه و استنباطی (justified belief)، بصورت هیجانی (sensational) برداشتی داشته باشد، و این برداشت، معرفت گرایانه (epistomological) باشد، آیا در این شرایط میشود نمودار افکار ماورایی ( the appearance of the transcendental synthesis)، شناخت مولانا را نیز به گونه جنبه علم (transcendental rational science)، تعبیر کرد؟
و اگر شرایطی دیگری باید در افق تحلیل یا گویش (dialect) باشد، از دید کانت، مولانا و نظر شخصی خودتان لطفاً روشن بفرمائید. ممنون
آکادمی دکتر باقری برایم یک دانشگاه است
@@mikehopkins7254 موفق باشید
چگونه فیلسوف "فوکو" و "کادام" را به انگلیسی میشود در گوگل جیست؟
ممنون
@@nasserhaddadan7803 میشل فوکو به انگلیسی Michel Foucault
احسنت.
متشکرم
هایدگر شاگرد هوسرل نبود بلکه بالعکس بود استاد
Regardless of whether or not we believe that Husserl really uttered the famous sentence “Phenomenology, that’s Heidegger and I - and no one else” (Crowell 2005: 49), it still remains a perfect expression Husserl’s attitude towards his prodigious student.