از سر فقر و نداری رفتم یه جا دز *دی اونجا گروهی لخ *تم کر*دن و جرررم دادن کی * ر کلف * تشو از پشت...

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 20 ต.ค. 2024
  • از سر فقر و نداری رفتم یه جا دز *دی اونجا گروهی لخ *تم کر*دن و جرررم دادن کی * ر کلف * تشو از پشت...
    دوست شوهرم جررم داد شوهرم تو شرط بندی منوباخت قرار شد یه شب در اختیار دوستش باشم تا صبح ده دست منو..
    زندگی آرومی داشتیم ولی شوهرم با یه سری آدمایی دوست شد که زندگیمون که بعد از اون زندگیمون زیر و رو شد .شوهرم یه شب که مس*ت بود تو قمار منو باخت مجبور شدم برای نجات جون خودم و خونوادم خودم و در اختیار دوستش قرار بدم . با اون هیکل ضمختش تا صبح از پشت ده دست منو ..
    #داستان_زندگی
    #ازدواج
    #داستان_ایرانی
    #پادکست_داستان_فارسی
    #عشق
    این ویدیو رو از اینجا ببینید • دوست شوهرم جررم داد شو...
    زن رییسم به شدت دا*غ بود هر شب من میبرد خونش و .. • زن رییسم به شدت دا*غ ب...
    صابکار 70 سالم در ازای رابطه حقوق بیشتری بهم میداد • صاحب کار 70 سالم به از...
    پادکست داستان صوتی
    کتاب صوتی
    شهر داستان
    پادکست داستان فارسی
    عشق
    زن زندگی آزادی
    بکارت
    رمان صوتی عاشقانه
    رمان
    رمان صوتی
    لطفا اگه لایق میدونید کانال خودتون رو سابسکرایب کنید این حمایت شما برام خیلی ارزشمنده . ممنون

ความคิดเห็น •