با سپاس از به اشتراک گذاشتن این موشکافی استادانه پرفسور گرامی . شاگردی این ذهن غنی چه سعادتی باید باشد . ایران پاینده و همواره در پناه نور دانش فرزندانی خلف چون ایشان
كز نيستان تا مرا ببريده اند... !!! اساساً قضيهء آفرينندگى در موضوع خلقت جهان، توسط خداى هوشمندِ طراح و ساكن مابعدالطبيعه، در اديان سامى مسئله اى ثانوى است! در حقيقت هدف اصلى، خلع يد انسانها از قدرت تصميم گيرى سياسىِ فردى شان و انتقال و تصاحبِ ماهرانه و زيركانه قدرت به يك فرد و كنترل مطلق جامعه است! مابقى داستان شاخ و برگهايى براى دلمشغولى ساده باوران وهمچنين زينت كردن و پوشاندن اين هدف غايى و پنهانى است! مراحل پنجگانه اين فرايند (فتتات) شامل؛ "فرض"، "تفويض"، "تبعيد"، "انتقال" و "تصرف" قدرت مطلق به شرح زير است: ١. "فرض" فرضِ ذهنى انسانخداى هوشمندِ طراح جهان هستى، (فرد مجازى در اينجا: يهوه، روح القدوس، الله) برگرفته از منطقِِ ادراكِ علّيتىِ مغزِ انسان، در كشف روابط ساختارى ميان رويدادها و پديده ها. ٢. "تفويض" تفويضِ علم و قدرت مطلق به اين فرد مجازى (خدا) كه نتيجه ايجابى و ضرورى توانايى او براى آفرينش هر دو جهان است.كه شامل آفرينش اين جهان حاضر و عظيم و بى انتها با آنهمه نظم شگفت انگيزش و سپس جهان غيبى پر رمز و راز او با آن محشر خوف انگيزِ قضاوت نهايى اش و عذاب دهشتناك ابدى براى سرپيچندگان از أطاعت فرمانش و رؤياى پاداش زندگى جاويد براى تسليم شدگان در برابر قدرت مطلق اش است. ٣. "تبعيد" تبعيدِ وجود اكنون پاك و منزه شده خدا از اين جهان دون و فانى به عرش توُ در توُىِ آسمانى او در مابعدالطبيعه و بدينسان بريدگى خدا از جهان و انسان، كه تصوير وارانه اش تبعيد انسانِ گناهكار (آدم و هوّا) از بهشت است.با توجه به اينكه مفهوم حقيقى بهشت از ابتدا در نزد مردمان همان بازتابِ در ميان بودن هستى و خدا و پيوند انسان با خدا بوده است و نتيجه منطقى چنين كنشى گناه ابدى انسان براى توجيه اخراج او از بهشت و در نهايت تبديل اين جهان از بسترى زنده و آفريننده به تبعيدگاهى بى جان براى بازپس دادن امتحان الهى بخاطر جرم آغازين است! ٤. "انتقال" انتقالِ علم و قدرت ازلىِ مطلق در غالب معجزه كلامى كتاب مقدس به رسول برگزيده اش از طريق دستورات وحى و فرشته رابط به منظور هدايت و رستگارى مردمان، كه وارثان گناه ابدى آدم و هوا هستند و اينك نيازمند هدايت و بازگشت از گمراهى به راه راست شده اند! ٥. "تصرف"بدينسان رسول عملا بواسطه انتقال علم ازلى يا همان كتاب مقدس برگزيده خدا و جانشين او بروى زمين و لازم الاطاعت ميشود! در طى اين فرآيند، قدرت سياسى، قانونگزارى و اجرايى به تصرف رسول در مى آيد و پس از آن به راحتى يكى پس از ديگرى به جانشينان او و در نهايت به تصرف ولايت فقيه در مى آيد! آرى، بدينگونه ملاهاى مفتخور و انگل صفت وشهوترانان قدرت بوسيله فريب خالقِ هوشمند و طراحِ جهان، خدا را از انسان بريدند و او را از خدايى بر سرنوشت خود خلع يد كردند و تا به امروز از طريق حذف فيزيكى مخالفان و ايجاد رعب و وحشت به حكومت ديكتاتورى ولايت مطلق فقيه بر مردمان ادامه ميدهند! اينك، پس از تبعيد خدا از درون به بيرون جهان است، كه انسانِ "آفريننده و زندگى بخشِ صاحب اختيار" در اين دگرديسى ويرانگر به انسان "جهادگرِ مبارز و خونريز و بندهء فرانبردارِ" تبديل ميگردد. از اين پس او ديگر مالك و صاحب هيچ حق و قانونگزارىِ برخواسته از استقلال وجودى و وجدان آزاداش نيست، بلكه فقط موظف به انجام تكاليف ديكته شده از طرف خالق و أطاعت از فرامين جانشينان قدرت مطلق او يكى پس از ديگرى بر روى زمين ميگردد. واژه قرآن در حقيقت به معنى ديكتات يعنى "ديكته شده" است. و اينچنين شد كه انسان از اوج "آزادگى" به هبوط "بندگى" سقوط كرد!
سلام در باره مجسمه ای که در بالای سری آن سه گوی بوده که استاد جمالی آنرا بن انسان توضیح می داد شخصی در سایت اهورا و مانگا در یوتیوب انرا بعنوان آلا میترا نام گذاری کرده و توضیح میدهد کدام باور درست است؟
رد منطقى خدا براى دوستان اهل فن: اين قضيه علت و معلول مدتهاست كه از كار افتاده است! فرض: خدا ("الله") در مابعدالطبيعه علت العلل هر چيزى است و خالق جهان و عالم است! اثبات: هر چيزى دليلى دارد و بر آن هم دليلى مقدم است. نتيجه: ميبايستى علت العللى وجود داشته باشد. علت العلل ميبايستى خارج از اين حلقه باشد وگرنه به دور تسلسل مى افتيم پس خدا در مابعدالطبيعه علت العلل هرچيزي است! رد قضيه: "هرچيزى دليلى دارد" اولاً چيز (هيولا) نميتواند دليلى داشته باشد جز انرژى زيرا برابر قانون فيزيك اينشتاين (انرژى=جرم ماده x سرعت نور به توان ٢) در حقيقت ماده و انرژى علت و معلول يكديگر هستند و تناقض منطقى در اين امر نيست! مثال: ميگويند "با ديدن گلدان فرض را بر اين ميگذاريم كه كسى آنرا ساخته است." بسيار خوب، امّا اين يك مغلطه است، زيرا گلدان مفهوم انتظايى است و در واقع شخصى ماده اى كه گلدان از آن ساخته شده را نساخته است، بلكه به آن فرمى داده است كه براى ذهن خود آن شخص مفهوم انتزاعى گلدان را دارد. چون انسان امرى واقعى است و گلدان امرى مجازى است پس انسان آفريننده امر مجازى است و چون اين امرى جهت مند است نميتوان عكس آن را نتيجه گرفت كه امرى مجازى آفريننده امرى واقعى شود، زيرا در اينصورت خدا امرى مجازى خواهد شد كه خود آفريده تخيل انسان است و مخلوق خواهد بود! دوّماً اگر فرض كنيم كه علت العللى امكان خواهد داشت هيچ دليل منطقى وجود ندارد كه ناممكن است كه خود جهان عالم هستى علت العلل خود و قايم به ذات خود باشد! بلكه اين امر نزديكتر به يقين است كه جهان خود خالق است در درون خود زيرا ماده و انرژى در حركت جوهرى خود به يكديگر تبديل ميشوند و در حالى كه من قادر خواهم بود وجود ماده و انرژى را كه خداى واقعى و حقيقى است ثابت كنم دينمداران از اثبات "الله" خود عاجز هستند! اساسا اين پرسش كه آيا خدا وجود دارد امرى لازم نيست!
Faiez Shafiqi اسلام آخرین پله ادیان سامی است. مسیحیت ریشه در ادیان ایرانی دارد و برای نجات از یهودیت اختراع شده همانگونه که شیعه گری برای نجات از اسلام اختراع شده است. "پنج تن آل عبا" -ی شیعه نیز همان پنج خدای ایران باستان یعنی سروش، رشن، فروردین، بهرام و رام هستند که با شخصیتهای اسلامی خانواده محمد و علی جایگزین شده اند. خدای ایرانی در درون خود از سه گوهر جداناشدنی یا سه خدا یا سه فر یا سه پر است، که حامی جان است، (سپر) که وارانه آن پرسه یا پارس و فارس میشود. جهان خوشه تخم های خداست و هر دانه در درون خود این سه خدا را باهم پنهان و آشکار دارد. پنهان آن سه است و آشکار آن پنج، برای همین جهان را سرای سپنج مینامند! این پنج همان بچه و پنجه و دست در سقاخانه ها است. این پنج خدایان ایرانی پنج خصلت و گوهر "سه تا یکتایی" هستند. سروش خدای پرسش و سفر و خالی است، رشن خدای پاسخ و رسیدن و پُری است، فروردین خدای زایندگی و کثرت وخدای زن و زندگی است، بهرام خدای فردیت و خدای مرد و مردن است، رام خدای زیبایی و شاعری و شادمانی و رامشگری است. در هر دانه ای سه خداست، خدای بود و نبود و سپنج! همه شاعران ایرانی در اشعارشان مستقیم و غیر مستقیم گفته اند که بت پرست اند. بت پرستی را ادیان یکتاپرست از پلیدی خودشان، بدنام کرده اند! بت +نبت=بتچه . بود + نبود = بودچه (پوچ) (+1)+(-1)= (0) پدر +مادر= بچه بت =صنم = معشوغه = خدای زن نبت= داماد = شاخ نبات (نبت) خدای مرد بتچه =بچه = خدای نوزاد بت پرستی بزرگ پرستی نیست! این اسلام است که آیین دیکتاتوری و بزرگپرستی است، برای همین نیز میگوید الله اکبر و یا هیچ خدایی جز الله نیست، قرآن شان هم همان دیکته الله است! گــر مــن ز می مغانه مـستم، هستم گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم هر طایفه ای بمن گــمـانی دارد من زانِ خودم، چنان که هستم، هستم 1. گاد 2. خدا 3. یهوه 4. الله 5. بودا ماهیتِ بودا، گادِ مسیحیت و خدای ایران تقریباً یکی است و ماهیت الله و یهوه در اسلام و یهود نیز از یک جنس هستند. برای همین است که میگوییم الله اسلام، خدای ایرانی نیست، وگرنه پیداست، که ترجمه لغتنامه ای یهوه و الله و گاد، همان خدا میشود! اثبات: گاد همان خود است (God) (پدر+ پسر+روح القدوس) "گ" در زبان هلندی "خ" تلفظ میشود (هلندی آخرین حلقه واسط بین زبانهای هندواروپایی است تا به انگلیسی برسد.) خدا جمع خود است (خودها) که "واو" و "های" آن افتاده است و به خدا تبدیل شده است. در ضمیر پارسی هر خودی یا هر بودی خودش از جنس خداست. به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به در یا بنگرم دریا تو بینم به هرجا بنگرم کوه و در و دشت همه قامت رعنای تو بینم. خدا همان بودها است، که خدای بودایی هاست برای همین بودا را در زبان لاتین بودها مینویسند! (Budha) "خ" و "ها" هم خانواده هستند و "هُدا" همان خداست که مخفف آن همان "هو" درویشان است که عربی آن (الهو=اله) میشود که تبدیل به الله شده است! و یهوه (ی هو ه) عبری آن کلمه است که به معنی خویش (خودش=خود=هو=اله=اهو=اهورامزدا) است! نتیجه: پس میبینیم که ریشه همه این نامها به همان "خود" یا "خدای" در اصل ایرانی باز میگردد، بنابر این ترجمه لغطنامه ای همه به فارسی یعنی "خدا" درست است، ولی ماهیت آنها در تعاریفشان با هم بسیار متفاوت است. چنانچه خدا، بودا و گاد ماهیت جمعی، ولی الله و یهوه ماهیت کاملاً فردی دارند!
کشف ذره خدا از اندیشه ایرانی میباشد . میگن برای فروش کتاب گفتیم ذره خدا بی خدایان میگویند . مدل اتمی که کشف کردن همان مدل باستانی ایران میباشد. که در تقویم هم میبینیم . هوزان و بوز آن و .... یک بازی در لرستان و کوردستان ما داریم با دوازده چوب و دوازده سنگ شکل و طرح همان مدل اتمی بازی میشود و پدران چگونه این موضوع را آموزش میدادن ..
با سپاس از به اشتراک گذاشتن این موشکافی استادانه پرفسور گرامی . شاگردی این ذهن غنی
چه سعادتی باید باشد . ایران پاینده و همواره در پناه نور دانش فرزندانی خلف چون ایشان
سلام استاد بسیار بحث مثمر بود زحمت کشیدید موفق باشید
كز نيستان تا مرا ببريده اند... !!!
اساساً قضيهء آفرينندگى در موضوع خلقت جهان، توسط خداى هوشمندِ طراح و ساكن مابعدالطبيعه، در اديان سامى مسئله اى ثانوى است!
در حقيقت هدف اصلى، خلع يد انسانها از قدرت تصميم گيرى سياسىِ فردى شان و انتقال و تصاحبِ ماهرانه و زيركانه قدرت به يك فرد و كنترل مطلق جامعه است!
مابقى داستان شاخ و برگهايى براى دلمشغولى ساده باوران وهمچنين زينت كردن و پوشاندن اين هدف غايى و پنهانى است!
مراحل پنجگانه اين فرايند (فتتات) شامل؛ "فرض"، "تفويض"، "تبعيد"، "انتقال" و "تصرف" قدرت مطلق به شرح زير است:
١. "فرض" فرضِ ذهنى انسانخداى هوشمندِ طراح جهان هستى، (فرد مجازى در اينجا: يهوه، روح القدوس، الله) برگرفته از منطقِِ ادراكِ علّيتىِ مغزِ انسان، در كشف روابط ساختارى ميان رويدادها و پديده ها.
٢. "تفويض" تفويضِ علم و قدرت مطلق به اين فرد مجازى (خدا) كه نتيجه ايجابى و ضرورى توانايى او براى آفرينش هر دو جهان است.كه شامل آفرينش اين جهان حاضر و عظيم و بى انتها با آنهمه نظم شگفت انگيزش و سپس جهان غيبى پر رمز و راز او با آن محشر خوف انگيزِ قضاوت نهايى اش و عذاب دهشتناك ابدى براى سرپيچندگان از أطاعت فرمانش و رؤياى پاداش زندگى جاويد براى تسليم شدگان در برابر قدرت مطلق اش است.
٣. "تبعيد" تبعيدِ وجود اكنون پاك و منزه شده خدا از اين جهان دون و فانى به عرش توُ در توُىِ آسمانى او در مابعدالطبيعه و بدينسان بريدگى خدا از جهان و انسان، كه تصوير وارانه اش تبعيد انسانِ گناهكار (آدم و هوّا) از بهشت است.با توجه به اينكه مفهوم حقيقى بهشت از ابتدا در نزد مردمان همان بازتابِ در ميان بودن هستى و خدا و پيوند انسان با خدا بوده است و نتيجه منطقى چنين كنشى گناه ابدى انسان براى توجيه اخراج او از بهشت و در نهايت تبديل اين جهان از بسترى زنده و آفريننده به تبعيدگاهى بى جان براى بازپس دادن امتحان الهى بخاطر جرم آغازين است!
٤. "انتقال" انتقالِ علم و قدرت ازلىِ مطلق در غالب معجزه كلامى كتاب مقدس به رسول برگزيده اش از طريق دستورات وحى و فرشته رابط به منظور هدايت و رستگارى مردمان، كه وارثان گناه ابدى آدم و هوا هستند و اينك نيازمند هدايت و بازگشت از گمراهى به راه راست شده اند!
٥. "تصرف"بدينسان رسول عملا بواسطه انتقال علم ازلى يا همان كتاب مقدس برگزيده خدا و جانشين او بروى زمين و لازم الاطاعت ميشود! در طى اين فرآيند، قدرت سياسى، قانونگزارى و اجرايى به تصرف رسول در مى آيد و پس از آن به راحتى يكى پس از ديگرى به جانشينان او و در نهايت به تصرف ولايت فقيه در مى آيد!
آرى، بدينگونه ملاهاى مفتخور و انگل صفت وشهوترانان قدرت بوسيله فريب خالقِ هوشمند و طراحِ جهان، خدا را از انسان بريدند و او را از خدايى بر سرنوشت خود خلع يد كردند و تا به امروز از طريق حذف فيزيكى مخالفان و ايجاد رعب و وحشت به حكومت ديكتاتورى ولايت مطلق فقيه بر مردمان ادامه ميدهند!
اينك، پس از تبعيد خدا از درون به بيرون جهان است، كه انسانِ "آفريننده و زندگى بخشِ صاحب اختيار" در اين دگرديسى ويرانگر به انسان "جهادگرِ مبارز و خونريز و بندهء فرانبردارِ" تبديل ميگردد.
از اين پس او ديگر مالك و صاحب هيچ حق و قانونگزارىِ برخواسته از استقلال وجودى و وجدان آزاداش نيست، بلكه فقط موظف به انجام تكاليف ديكته شده از طرف خالق و أطاعت از فرامين جانشينان قدرت مطلق او يكى پس از ديگرى بر روى زمين ميگردد. واژه قرآن در حقيقت به معنى ديكتات يعنى "ديكته شده" است.
و اينچنين شد كه انسان از اوج "آزادگى" به هبوط "بندگى" سقوط كرد!
I am so grateful to you for showing us how to think free and independently.
سلام در باره مجسمه ای که در بالای سری آن سه گوی بوده که استاد جمالی آنرا بن انسان توضیح می داد شخصی در سایت اهورا و مانگا در یوتیوب انرا بعنوان آلا میترا نام گذاری کرده و توضیح میدهد کدام باور درست است؟
سلام استاد لطفا تالیف کتابی خودتان را معرفی کنید
همینه خود خالق خداست افرین
رد منطقى خدا براى دوستان اهل فن:
اين قضيه علت و معلول مدتهاست كه از كار افتاده است!
فرض: خدا ("الله") در مابعدالطبيعه علت العلل هر چيزى است و خالق جهان و عالم است!
اثبات: هر چيزى دليلى دارد و بر آن هم دليلى مقدم است. نتيجه: ميبايستى علت العللى وجود داشته باشد. علت العلل ميبايستى خارج از اين حلقه باشد وگرنه به دور تسلسل مى افتيم پس خدا در مابعدالطبيعه علت العلل هرچيزي است!
رد قضيه:
"هرچيزى دليلى دارد" اولاً چيز (هيولا) نميتواند دليلى داشته باشد جز انرژى زيرا برابر قانون فيزيك اينشتاين (انرژى=جرم ماده x سرعت نور به توان ٢) در حقيقت ماده و انرژى علت و معلول يكديگر هستند و تناقض منطقى در اين امر نيست!
مثال: ميگويند "با ديدن گلدان فرض را بر اين ميگذاريم كه كسى آنرا ساخته است."
بسيار خوب، امّا اين يك مغلطه است، زيرا گلدان مفهوم انتظايى است و در واقع شخصى ماده اى كه گلدان از آن ساخته شده را نساخته است، بلكه به آن فرمى داده است كه براى ذهن خود آن شخص مفهوم انتزاعى گلدان را دارد. چون انسان امرى واقعى است و گلدان امرى مجازى است پس انسان آفريننده امر مجازى است و چون اين امرى جهت مند است نميتوان عكس آن را نتيجه گرفت كه امرى مجازى آفريننده امرى واقعى شود، زيرا در اينصورت خدا امرى مجازى خواهد شد كه خود آفريده تخيل انسان است و مخلوق خواهد بود!
دوّماً اگر فرض كنيم كه علت العللى امكان خواهد داشت هيچ دليل منطقى وجود ندارد كه ناممكن است كه خود جهان عالم هستى علت العلل خود و قايم به ذات خود باشد! بلكه اين امر نزديكتر به يقين است كه جهان خود خالق است در درون خود زيرا ماده و انرژى در حركت جوهرى خود به يكديگر تبديل ميشوند و در حالى كه من قادر خواهم بود وجود ماده و انرژى را كه خداى واقعى و حقيقى است ثابت كنم دينمداران از اثبات "الله" خود عاجز هستند!
اساسا اين پرسش كه آيا خدا وجود دارد امرى لازم نيست!
خوب گفته میشود که کلمه خدا از خود آمده است.
Faiez Shafiqi
اسلام آخرین پله ادیان سامی است. مسیحیت ریشه در ادیان ایرانی دارد و برای نجات از یهودیت اختراع شده همانگونه که شیعه گری برای نجات از اسلام اختراع شده است.
"پنج تن آل عبا" -ی شیعه نیز همان پنج خدای ایران باستان یعنی سروش، رشن، فروردین، بهرام و رام هستند که با شخصیتهای اسلامی خانواده محمد و علی جایگزین شده اند.
خدای ایرانی در درون خود از سه گوهر جداناشدنی یا سه خدا یا سه فر یا سه پر است، که حامی جان است، (سپر) که وارانه آن پرسه یا پارس و فارس میشود.
جهان خوشه تخم های خداست و هر دانه در درون خود این سه خدا را باهم پنهان و آشکار دارد. پنهان آن سه است و آشکار آن پنج، برای همین جهان را سرای سپنج مینامند! این پنج همان بچه و پنجه و دست در سقاخانه ها است. این پنج خدایان ایرانی پنج خصلت و گوهر "سه تا یکتایی" هستند. سروش خدای پرسش و سفر و خالی است، رشن خدای پاسخ و رسیدن و پُری است، فروردین خدای زایندگی و کثرت وخدای زن و زندگی است، بهرام خدای فردیت و خدای مرد و مردن است، رام خدای زیبایی و شاعری و شادمانی و رامشگری است. در هر دانه ای سه خداست، خدای بود و نبود و سپنج!
همه شاعران ایرانی در اشعارشان مستقیم و غیر مستقیم گفته اند که بت پرست اند.
بت پرستی را ادیان یکتاپرست از پلیدی خودشان، بدنام کرده اند!
بت +نبت=بتچه .
بود + نبود = بودچه (پوچ)
(+1)+(-1)= (0)
پدر +مادر= بچه
بت =صنم = معشوغه = خدای زن
نبت= داماد = شاخ نبات (نبت) خدای مرد
بتچه =بچه = خدای نوزاد
بت پرستی بزرگ پرستی نیست!
این اسلام است که آیین دیکتاتوری و بزرگپرستی است، برای همین نیز میگوید الله اکبر و یا هیچ خدایی جز الله نیست، قرآن شان هم همان دیکته الله است!
گــر مــن ز می مغانه مـستم، هستم
گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم
هر طایفه ای بمن گــمـانی دارد
من زانِ خودم، چنان که هستم، هستم
1. گاد 2. خدا 3. یهوه 4. الله 5. بودا
ماهیتِ بودا، گادِ مسیحیت و خدای ایران تقریباً یکی است و ماهیت الله و یهوه در اسلام و یهود نیز از یک جنس هستند. برای همین است که میگوییم الله اسلام، خدای ایرانی نیست، وگرنه پیداست، که ترجمه لغتنامه ای یهوه و الله و گاد، همان خدا میشود!
اثبات:
گاد همان خود است (God) (پدر+ پسر+روح القدوس) "گ" در زبان هلندی "خ" تلفظ میشود (هلندی آخرین حلقه واسط بین زبانهای هندواروپایی است تا به انگلیسی برسد.)
خدا جمع خود است (خودها) که "واو" و "های" آن افتاده است و به خدا تبدیل شده است. در ضمیر پارسی هر خودی یا هر بودی خودش از جنس خداست.
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به در یا بنگرم دریا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
همه قامت رعنای تو بینم.
خدا همان بودها است، که خدای بودایی هاست برای همین بودا را در زبان لاتین بودها مینویسند! (Budha)
"خ" و "ها" هم خانواده هستند و "هُدا" همان خداست که مخفف آن همان "هو" درویشان است که عربی آن (الهو=اله) میشود که تبدیل به الله شده است! و یهوه (ی هو ه) عبری آن کلمه است که به معنی خویش (خودش=خود=هو=اله=اهو=اهورامزدا) است!
نتیجه:
پس میبینیم که ریشه همه این نامها به همان "خود" یا "خدای" در اصل ایرانی باز میگردد، بنابر این ترجمه لغطنامه ای همه به فارسی یعنی "خدا" درست است، ولی ماهیت آنها در تعاریفشان با هم بسیار متفاوت است. چنانچه خدا، بودا و گاد ماهیت جمعی، ولی الله و یهوه ماهیت کاملاً فردی دارند!
کشف ذره خدا از اندیشه ایرانی میباشد . میگن برای فروش کتاب گفتیم ذره خدا بی خدایان میگویند . مدل اتمی که کشف کردن همان مدل باستانی ایران میباشد. که در تقویم هم میبینیم . هوزان و بوز آن و .... یک بازی در لرستان و کوردستان ما داریم با دوازده چوب و دوازده سنگ شکل و طرح همان مدل اتمی بازی میشود و پدران چگونه این موضوع را آموزش میدادن ..
خیلی باید درک عمیقی داشته باشی تا بتونی این مطالب را درک کنی
حقیقتا +++ jamali.info/kurmali/