کیهان لندن- آرامش دوستدار: دین‌خویی یعنی رفتار بدون پرسش و دانش

«فرق اصولی شناخت دینی و شناخت علمی این است که شناخت علمی روشنگر است در صورتی که شناخت دینی، جهان را در اسرار می‌آفریند و در تاریکی نگاه می‌دارد. من اسم اینها را قصه‌های دینی می‌گذارم. قصه‌هایی دینی سر به سر زاده‌ی جهل و خرافات است و آفرینندگان این قصه‌ها انسان‌ها را معتاد کرده و در اسارت خود نگاه می‌دارند.
فرق میان دین‌خو و معتاد در آن است که فرد معتاد به فلاکت خودش واقف است در صورتی که فرد دین‌خو چنین وقوفی ندارد و از سویی دیگر فرد دین‌خو خود را واقف به اسرار می‌داند. از این رو من دین‌خویی را رفتاری می‌نامم که امور را بدون پرسش و دانش می‌فهمد.
از شاهنامه فردوسی که بگذریم در فرهنگ اسلامی ما سرزمینی به نام ایران گمنام است. یعنی من بر نخوردم که یک شاعری، نویسنده و یا مورخی اسم کشور ایران را در ۱۲۰۰ سال گذشته آورده باشد. پیش آمده است که به صورت موردی شعرا از ایران نام برده‌اند اما این به صورت یک سرزمین معین نبوده است بلکه بیشتر به صورت یک قوم است. همان طور که از مغول نام می‌بردند. حال باید این سوال را از خودمان بکنیم که اسلام چه بلایی به سر ما آورده است که نام سرزمینی که به آن منتسب هستیم در فرهنگ ما نیامده است.»
آنچه خواندید بخشی از سخنان آرامش دوستدار اندیشمند و فیلسوف مقیم آلمان در نشستی بود که روز شنبه ۲ اوت ۲۰۱۵ به ابتکار کتابخانه مطالعات ایرانی در لندن و با همراهی دکتر ماشاءالله آجودانی پژوهشگر تاریخ برگزار شد.
آرامش دوستدار در سخنان خود دو پرسش کلیدی را نیز مطرح کرد:
۱) ما، از قدما گرفته تا کنونی‌ها به چه مجوز و حقی خود را ایرانی می‌دانیم و ایرانی می‌شناسیم؟
۲) چگونه ما در طول ۱۴۰۰ سال مسلمانی در قیمومیت اسلام که هر بانگ نااسلامی را در گلو خفه می‌کرده و هر اندیشه نااسلامی را در نطفه خفه می‌کرده، قادر بودیم که بیاندیشیم؟
www.kayhan.london
www.kayhanlondon.biz

[@gholamrezajafari8086]

درود فراوان بر دو استاد گرامی و ارزشمند ایرانی ، که یک نفر ایرانی با داشتن چنین اندیشمندانی به خود می بالد . چراغهای فروزان در فراخنای تاریکی ، توهم
و ظلمات !!!!

[@nasimsadeghi6747]

خوشبختانه در خانواده ما دین جایی نداره.ممنون از پدرو مادر عزیزم که چشم ما رو باز کردن به حقایق.

[@patlem4345]

درود بر هردو استاد بزرگ و فیلسوف ایرانی

[@shahilagh]

This is an excellent talk

[@mohammedwilder3381]

instaBlaster...

[@user-pd5zq3lv1n]

ای آرامش دوستدار فیلسوف آلمانی که ایران از خاطره محو شده تاریخ در فرهنگ نبود تو می دانی...ای کله پوک آرامش دوستدار برای سند و دلیل و شنود برای حرف پوچ تو خوان اوستا و پهلوی و فارسی بگو چه می خوانی

[@iranivatan.parast6568]

خدا فقط بت رحم کنه الان زمانی هست ک داری حقایق رو میبینی اما دیگر راه برگشتی نداری

[@NeginRagh]

خاک بر سرت واقعا

[@iranivatan.parast6568]

@@NeginRagh الان تو دنیای کنونی حقایق برای همه واضح و روشن هست
کافیه انسان بدون غرض ورزی و بدون اینکه تفکرش رو از کسی یا حکومتی بگیره بره تحقیق کنه
همه ادیان رو هر کدوم رو ک حق بود انجام بده
منم الان یقین دارم ایشون فقط و فقط خدا باید بهش رحم کنه چون .....حالا شما هم میگی اینجوری نیست به شما هم همین رو میگم ک خدا ایشاالله حقایق رو بت نشون بده تا دیر نشده چون ما ابدیت در پیش داریم ک با ۴۰ سال این دنیا میسازیمش ممنون میشم شما هم این دعا رو برای من بکنید ک رحم و غفران و مغفرت الهی شامل حالم بشه و در دینش ثابت قدم باشم

[@NeginRagh]

@@iranivatan.parast6568 بازم خاک بر سرت که اینقدر مفلوک و گرفتاره چرندیاتی هستی که توی مخت فرو کردن

[@iranivatan.parast6568]

@@NeginRagh دیدار ما ب قیامت ؛موفق باشی
چون آنچه گفتنی بود گفتم بقیه اش با خودت هست
این همه حسرت من بخاطر این هست ک زمانی هم تفکر شما بودم و تازه و کم کم دارم میفهمم چ اشتباه بزرگی کردم و عمرم رفت و دیر فهمیدم
امیدوارم شما هم بدون هیچ ذهنیت قبلی کمی فکر و تحقیق کنید

[@NeginRagh]

@@iranivatan.parast6568 همچنان خاک بر سر بی‌مغزت کنن که این خزعبلات رو حقیقت میدونی

[@user-ot6wi8lk1s]

پرتوی از قرآن. .بنام خدا. ..اِخ تف! !

[@rivas97]

با همه احترامی که برای آقای آرامش دوستار قائل هستم، ناچار بایستی بگویم، که ایشان متاسفانه به دلیل تاثیر عمیق فرهنگ و فلسفه آلمان، به عمد حاظر نیستند، که از صورت واژه ها و معانی ایمایی سروده ها و نوشتار سعدی و حافظ و مولوی و دیگر بزرگان فرهنگ و هنر این کشور، گذشته و به عمق پنهان آنها نظر کنند!
در فرهنگ و فلسفه آلمانی به خاطر گذر از دوران روشنگری و همچنین عدم وجود فرهنگ چندین هزارساله، واژه ها و عبارات تنها همان معنی را دارند و میرسانند، که مطابق تعریف معنی شده اند و با تدایی و ایمإ و استعاره کاری ندارند، مثلاً اگر به یک آلمانی بگویید:
"چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد" حاج و واج به شما نگاه میکند، انگار که دیوانه دیده است! اگر خیلی لطف کند خواهد گفت، احمق مگر نرگس چشم دارد و اساساً آدم است که نگران شود؟!!!
اکنون ایشان نیز که در آلمان تحصیل کرده، بدون توجه به ویژگی های خاص فرهنگ و هنر ایرانی میخواهد این نوع نگرش را به هنر و فلسفه و شعر ایرانی زورچپان کند، چراکه به نظر ایشان به دنبال معانی در پس صورت گشتن، کار درستی نیست!
اکنون اگر از پشت چشم ایشان به سروده ها و حکایات حافظ و سعدی و مولانا و سایرین نگاه کنیم، میتوانیم درک کنیم که چرا ایشان چنین قضاوتی میفرمایند، ولی درک این چگونگی و چرایی به معنی درستی ادعا و قضاوت سطحی ایشان نیست. آقای آرامش دوستار عزیز کاری که شما میکند و انتظاری که از روشنفکران معاصرمان دارید، نباید معطوف به گذشته گردد، بلکه به آینده.
راه درست اینگونه است، که بگویید از این پس هر آنچه را، که درمی یابیم و می اندیشیم، باید بگونه ای دور از ایمإ و اشاره و رمز و راز بیان کنیم، که هیچ معنی دیگری نتوان از آن استخراج کرد بغیر از آنکه صورت جمله بیان میکند. عطف شما بایستی به حال و آینده باشد، زیرا با انکار هنر پیشینیان، آنچه را که آنها میخواسته اند به هر دلیلی در میان سطور به ما بگویند نیز از دست خواهیم داد، درحالیکه ما قادر به تحمل چنین خسرانی نخواهیم بود و در حقیقت این به معنی عقیم ساختن فرهنگ چندین و چند هزارساله مان خواهد بود.
امیدوارم که همه ما به اهمیت این موضوع پی ببریم!

[@irajabshar1546]

Ham Sadee va Hafez va ham Molana va Ebn Sina hamegi az Islam AAbestan bodand !

[@km-sz8wn]

با شما موافقم ما دچار گسست تازیخی نمیشویم بلکه با بروز اوری سنتها چند هزار ساله خواهیم توانست به آینده بهتری برسیم .ضمنا ابوعلی سینا و سایرین که شما ذکر کردید نیز متفکران بزرگی بودند البته بیشتر به وجود و غایت فکر میکردند تا یافتن راههای جدیدی در زندگی مانند نقد قدرت

[@moss7659]

با درود،به نکات خوبی اشاره کردید و دقیقا همین نظر را من هم دارم ،امیدوارم که ایشان لطف کنند و نظرات را بخوانند‌‌.از کل یک مجموعه بسیار با ارزش یک خط را دراوردن و حکم صادر کردن مغلطه بزرگی است،،شخصا نظرم این است که سعدی و حافظ و دیگر بزرگان برای از بین نبردن آثار خود استخوانی را جلو سگ انداختن ،که تندخویان و مسلمانان آثار آنها را آتش نزنند...

[@hamidmusik7691]

در زبان و ادبیات آلمانی هم کلی ایما و استعاره پیدا میکنید، اصلا زبان شعر همین است. منظور ایشون این هست که حافظ و مولوی همون شاعر بودند و نه فیلسوف به معنای کسیکه تلاش میکنه گزاره ها رو از طریق بحث منطقی ثابت کنه...ایرانیها همیشه دنبال عرفان بوده اند و مشکل این است که دنیای مدرن تفکر مدرن میخواهد و تا وقتیکه ذهن ما درگیر عرفان و مذهب هست، ذهنیت مدرن را یاد نخواهیم گرفت. البته آقای دوستدار که استاد فلسفه در دانشگاه تهران بودند باید انصاف رو رعایت میکردند و میگفتند که حافظ رو باید در اون بطن تاریخی خودش خوند، یعنی در غرب قرون وسطایی هم،دین جهان بینی اشخاص رو کاملا احاطه کرده بود و همانطور که انجیل و کلیسا در مرکز دنیای فکری قرار داشتند، مسلما در شرق هم قرآن و اسلام جزو لاینفک اندیشه ما در اون زمان بودند. مشکل عقب افتادن ما از قرن پانزدهم شروع میشه که در ممالک ما فلسفه تخطئه میشه و متفکرین با برچسب مرتد و کافر بودن سرکوب میشن ولی در غرب در همون زمان رنسانس با مرکزیت انسانگرایی و تفکر علمی شکل میگیره که هنوز رنگ و لعاب مسیحی داره و تازه در قرن هجدهم هست که با طلوع عصر روشنگری کلیسا و استبداد مطلقه کاملا پس زده میشه و روسو و منتسکیو نظریه تقسیم‌ قوا و قرار داد اجتماعی رو پایه گذاری میکنند. فلسفه با پرسیدن و شکستن تابوهای فکری شروع میشه، باید ستونهای فکری دین اسلام رو طوری خرد کرد که دیگر به خود اجازه ندهد اساسا برای نحوه اندیشیدن ما تعیین تکلیف بکند. البته ایشون هیچ اشاره ای به روشنفکران دوران مشروطه مثل آخوندزاده نمی کنه، پیشرفته ترین و آگاه ترین روشنفکران ما مال زمان مشروطه هستند و میشه گفت از روشنفکران دهه چهل و پنجاه دویست سال جلوتر بودند چون درباره حکومت قانون، نقش متحجر اسلام، مفهوم ملت و پارلمان و قانون اساسی فکر میکردند، به نظر من خوب هست که بجای این همه سیاه نمایی روشنفکران مشروطه رو بازخوانی کنیم و با توجه به نظریه ها و آرا آنها ببینیم چه قسمتهایی از آن هنوز تازه گی داره و چه کارهایی باید امروز انجام دهیم تا بتوانیم به جامعه ای برسیم که در آن افراد مستقل می اندیشند و از مستقل اندیشیدن نمیترسند.

[@hamidrashidinasab6606]

مسئله در کاربرد ادبی و زبان سمبولیک نیست شما عمق مسئله رو متوجه نیستید زبان شعر نیست که اشکال دارد و مثلا کاربرد ارایه های ادبی اشتباه است یا عرفان بلکه مسئله به فهم من روش و مسیر شناخت در دین خویی است که سایه سنگینی بر فرهنگ و جامعه ما دارد و باعث کژ بینی و اعوجاج تفکر در شناخت واقعیت و نقد حال است میتوان بت پرستی را چنین دانست و البته هر دین دیگری که واقعیت انسان را معکوس و موهوم به انسان ارائه میدهد داس برنده نقد را لازم داریم که این مزرعه پر از علف هرز را هرس کنیم