بسیار علی و مفید من معتقدم آزادی بیان و مطبوعات آزاد اصل اول هست و در خلال پاسداری از این آزادی هست که شکست قدرت بین گروه ها نتیجه میشه. به قولی توازن قدرت در ببن گروه ها رو معلول آزادی بیان و آزادی مطبوعات و رسانه میدونم. چون در ادامه آزادی بیان نتایج و معلول های بیشتری رو به همراه داره از جمله دموکراسی رو معلولی از آزادی بیان میدونم.
@@alinajarnezhad8847 کاملا موافقم که این رابطه ساده نیست. به صورت خیلی خلاصه منظورم رو از رابطه علی و معلولی آزادی بیان و دموکراسی بگم اینه که آزادی بیان مسیر آگاهی جامعه به عملکرد دموکراسی رو فراهم میکنه.. به عبارت دیگه آزادی بیان تضمین میکنه که جامعه در اثر تحلیل و نقد تجربیات در فضای باز رسانه به این آگاهی خواهد رسید که فاعلیت مردمی در تعدیل و تعیین و هدایت قدرت حاکم امری ضروری است برای تضمین ثبات آزادی، عدالت و امنیت.
@@sepasgozar. دوست عزیز پاسخ دقیق به این سوال مستلزم یک بحث طولانی است. من سعی میکنم خیلی خلاصه اینجا بگم. پیش از اینکه بپرسیم خوبی و بدی یک ساختار سیاسی چیست باید بپرسیم هدف از وجود ساختار های سیاسی چیه. انسان برای تامین نیازهای اساسی خودش که من به دو نیاز پایه تقسیم اشون میکنم حیات و آزادی تلاش میکنه. از این دو نیاز، نیازهای دیگری مثل امنیت، برابری، عدالت و... مشتق خواهند شد اما در اولویت دوم. تجربه تاریخی نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه و ثبات و عملی بودن این زندگی اجتماعی، وجود ساختار سیاسی رو لازم میکنه. چرا این توضیحات رو دادم که مسیر رابطه علی معلولی مشخص باشه. بنابراین سیستم سیاسی تنها یک وسیله برای تضمین و تامین نیازهای اساسی است و اگر در این مسیر درست کار نکنه باید اون وسیله عوض بشه. با این رویکرد، تنها سیستم سیاسی که بشر اختراع کرده که در مقایسه با سایرسیستم ها، تامین نیازهای اساسی رو تضمین میکنه دموکراسی هست با این تعریف ساده شده: فاعلیت مردم بر امور سیاسی - اجتماعی و عاملیت اکثریت در هر زمان. اتفاقا دموکراسی در مقایسه با سایر سیستم های سیاسی، کندترین و شاید سخت ترین مسیر رو برای تامین نیازهای اساسی، طی میکنه، اما به عقیده من مهمترین و کلیدی ترین ویژگی یا خوبی دموکراسی، تضمینی بودن این مسیر و پایداری بودن دست آوردهاشه. وقتی از یک سیستم سیاسی صحبت میشه، ما راجع به سرنوشت مردم در یک دهه و یک نسل حرف نمیزنیم و باید سیستمی پیدا کنیم که تضمین کننده باشه و نه لزوما تسریع کننده. و طبیعت انسان و جامعه انسانی اینه که از جبر گریزانه، در کنار حیات، آزادی نیاز اساسیشه، بنابراین اگر در سرنوشت خودش نقش تصمیم گیرنده نداشته باشه حتی اگر یک سیستم سیاسی براش بهترین شکل حیات رو فراهم کنه، پس میزدندش. به عنوان مثال اگر یک کشور رو یک دیکتاتور مصلح بیاد و بسازه ممکنه شاهد چند دهه شکوفایی باشیم ولی جامعه چون نیاز آزادی، با تعبیر انتخاب سرنوشت سیاسیش، نقض شده، هر لحظه ممکنه علیه این بهشت زوری قیام کنه. بنابراین تنها سیستم سیاسی که تضمین کننده حرکت جامعه به سمت تامین نیازهای اساسیش به شکل پایدار خواهد بود، سیستمی هست که مردم و جامعه در هر لحظه در انتخاب های سیاسی فاعلیت و مشارکت داشته باش که تعریف دیگرش همون دموکراسی هست. این چند جمله از جلد سوم تاریخ فلسفه گاتری به بهترین شکل برتری دموکراسی رو بیان میکنه: " اگر مریض تسلیم چاقو نشود مهارت استادان جراحی به چه دردی میخورد. اگر نتوانیم انجمن شهر را به درستی نظرات خود متقاعد سازیم، علم به بهترین شیوه اداره شهر چه فایده ای دارد؟" و تنها راه متقاعد کردن انجمن شهر، به عبارت دیگه نسل های مختلف یک جامعه، اینه که رسانه آزاد وجود داشته باشه و جامعه در تصمیمات سیاسی فاعلیت و دخالت داشته باشه نمونه عالی از عملی بودن دموکراسی رو میشه در جامعه امریکا دید، کشوری که 200 سال پیش با برده داری و نداشتن حق کار و رای و سیاست برای زنان شروع کرد ولی از مسیر دموکراسی جامعه خواسته هاش رو فهمید، مطالبه کرد و حقوقش رو به قانون تبدیل کرد و نمونه عالی از ناپایداری اصلاحات برآمده از دیکتاتوری رو در کشور خودمون میبینیم که حکومت پهلوی علیرغم تلاشش برای اصلاح و بهبود جامعه چون از مسیر دیکتاتوری سیاسی و آقابالاسر مآبانه عمل کرد، جامعه تمام اصلاحات و دست آورد ها رو پس زد. صد البته دموکراسی یک مسیر تضمین شده است و نه یک مقصد. حکومت دموکراتیک حرکت جامعه به سمت تامین نیازهای اساسی رو تضمین میکنه، حرکتی کند اما پایدار و هر نسل بر اساس نیازهای وقت و زمان خودش توان مطالبه حقوقش و مشارکت برای تامینشون رو داره و اینطوری اصلاحات و تغییرات، پایدار خواهند بود.
@@alireza.1989 ببخشید , چون کامنت طولانی شد , به دو بخش تقسیم کردم این کامنت بخش اول است. علیرضا جان , سپاسگزار از وقتی که برای پاسخ گذاشتید. شما فرمودید : دو نیاز پایه , حیات و آزادی و....... دوست عزیز , من حیات را می توانم درک کنم , ولی منظور شما از آزادی را متوجه نمی شوم! منظور شما از آزادی , چه نوع آزادی است؟ بنده قصد توهین به شما را ندارم , ولی خواهش میکنم با واژگان همه پسند بازی نکنید. آزادی یکی واژه کلی است و معنی وسیعی دارد. پس خواهش میکنم وقتی می گویید آزادی , لطفاً بگویید چه نوع آزادی!؟ منظورتان را از آزادی توضیح بدهید. شما از یک طرف می گویید : آزادی سپس دوخط پایین تر می گویید : تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه! خوب عزیز من , همانطوری که تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه! , همانطور تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی نیاز به برقراری تعادل و توازن دارد و به همین دلیل است که انسان برای برقراری تعادل و توازن در زندگی اجتماعی , یک سری دستور العمل و قوانین در جامعه درست کرده است. که عمدتاً این دستور العمل ها و قوانین جهت محدود کردن آزادی و ایجاد تعادل و توازن ساخته شده اند. عزیز من , آزادی یکی از متداولترین کلمات همه پسند است که سودجویان و زیاده خواهان با دست آویز به ان , افراد ناآگاه را به عنوان سرباز بی جیره و مواجب جلو انداخته اند تا دستور العمل ها و قوانینی که برای ایجاد تعادل و توازن در جامعه وضع شده است را از بین ببرند و بی تاثیر کنند. علیرضا جان , اگر شما می گفتید : "حیات و تعادل و توازن" , باز قابل درک بود. ولی آزادی!؟ دوست عزیز , خواهش میکنم با واژگان همه پسند بازی نکنید. اما در رابطه با دموکراسی. خوب شد که شما برای نمونه به کشور آمریکا اشاره کردید. زیرا من در آمریکا زندگی می کنم. علیرضا جان , همانطور که شما هم اشاره کردید آمریکا یک کشور واقعا دموکراسی است. البته آن دموکراسی که در افکار معصومانه شما است , با دموکراسی واقعی که در آمریکا وجود دارد بسیار متفاوت است. البته باید اعتراف کنم که من هم تا قبل از اینکه به آمریکا بیام , مانند شما تصور معصومانه ای از دموکراسی داشتم. ولی با زندگی در آمریکا به تدریج و گام به گام به این نتیجه رسیدم که : تعصب افراطی مردم آمریکا نسبت به دموکراسی , چیزی نیست به جز لباس نامرئی پادشاه عریان در داستان: The Emperor’s New Clothes علیرضا جان , حقیقت این است که فدرال رزرو نیز مانند آن دو خیاط درون داستان , یک لباس جادوعی "ناجیان دموکراسی" به تن مردم و ارتش امریکا کرده است , که به زعم آنها اگر کسی نتواند آن لباس جادویی را ببیند احمق است. ولی تعصب افراطی "ناجی دموکراسی" بودن , انقدر مردم امریکا را کور کرده است که نمی توانند ببینند. از یک طرف در حالی که فدرال رزرو به اسم "ناجیان دموکراسی و حقوق بشر" ارتش آمریکا را نیز مانند پادشاه عریان درون داستان دور دنیا میگرداند. با بیشتر از سی تریلیون بدهکاری دولت آمریکا بابت آن جنگ ها به فدرال رزرو , عملاً ما مالیات دهندگان برده فدرال رزرو شده ایم. و از طرف دیگر اسرائیل با "سیستم دزدی گردونه ایی" که به اسم کمک به اسراییل در آمریکا بوجود آورده است , با همان میلیاردها دلاری که به اسم کمک به اسراییل از جیب من مالیات دهنده گرفته است سیاست مداران هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات را می خرد , پس عملاً دموکراسی ابزاری شده است که اسرائیل با آن سیاستمداران آمریکا را کنترل می کند , تفاوتی هم ندارد که من به چه حزبی رای بدهم , زیرا به هر حزبی که رای بدهم , نماینده منتخب من بیشتر از اینکه در راستای سودرسانی به من مالیات دهنده تلاش کند , در راستای سودرسانی به اسراییل تلاش می کند. How Israel partisans buy U.S. elections th-cam.com/video/6PsGZz19cHk/w-d-xo.html
بسیار عالی و فوقالعاده ممنون از برنامه هاتون فقط یک سوال شاید اشتباه متوجه شدم ولی این نظارت قوا بر یکدیگر در فلسفه سیاسی هگل هم وحود داره و کلا صحبتایی که از گیزو کردید منو یاد هگل انداخت آیا این دو از هم تاثیر گرفتند؟
نه گیزو متاثر از هگل نبود. بحث قوا و تفکیک قوا و تبادل قوا از مونتسکیو آغاز شده نه هگل تا اونجایی که من در ذهن دارم. گیزو تحت تاثیر متفکران قبل از انقلاب فرانسه مثل روسو، مونتسکیو، هابز و لاک و.. است
This information is crucial for us. Good Lecture
واقعا ممنون بابت اطلاعات خوبتون خیلی این اطلاعات نیاز مبرم هست🙏🙏🙏🙏🙏
Great and enlightening. Thank you
مرسی دکتر❤
Great
عالی❤ فقط دلتنگ حضور آرمان هم هستیم
من هم همین طور
محبت شماست واقعا به حقیر
Perfect
بسیار علی و مفید
من معتقدم آزادی بیان و مطبوعات آزاد اصل اول هست و در خلال پاسداری از این آزادی هست که شکست قدرت بین گروه ها نتیجه میشه. به قولی توازن قدرت در ببن گروه ها رو معلول آزادی بیان و آزادی مطبوعات و رسانه میدونم. چون در ادامه آزادی بیان نتایج و معلول های بیشتری رو به همراه داره از جمله دموکراسی رو معلولی از آزادی بیان میدونم.
علیرضا جان , ممکن است یکی از خوبی های دموکراسی که امروز در دنیا رایج است را ذکر بفرمایید تا ما هم آگاه بشویم!؟
با شما موافقم. هرچند به نظرم رابطه ی دموکراسی و آزادی بیان رابطه ای پیچیده است
@@alinajarnezhad8847
کاملا موافقم که این رابطه ساده نیست. به صورت خیلی خلاصه منظورم رو از رابطه علی و معلولی آزادی بیان و دموکراسی بگم اینه که آزادی بیان مسیر آگاهی جامعه به عملکرد دموکراسی رو فراهم میکنه.. به عبارت دیگه آزادی بیان تضمین میکنه که جامعه در اثر تحلیل و نقد تجربیات در فضای باز رسانه به این آگاهی خواهد رسید که فاعلیت مردمی در تعدیل و تعیین و هدایت قدرت حاکم امری ضروری است برای تضمین ثبات آزادی، عدالت و امنیت.
@@sepasgozar.
دوست عزیز پاسخ دقیق به این سوال مستلزم یک بحث طولانی است. من سعی میکنم خیلی خلاصه اینجا بگم. پیش از اینکه بپرسیم خوبی و بدی یک ساختار سیاسی چیست باید بپرسیم هدف از وجود ساختار های سیاسی چیه.
انسان برای تامین نیازهای اساسی خودش که من به دو نیاز پایه تقسیم اشون میکنم حیات و آزادی تلاش میکنه. از این دو نیاز، نیازهای دیگری مثل امنیت، برابری، عدالت و... مشتق خواهند شد اما در اولویت دوم. تجربه تاریخی نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه و ثبات و عملی بودن این زندگی اجتماعی، وجود ساختار سیاسی رو لازم میکنه.
چرا این توضیحات رو دادم که مسیر رابطه علی معلولی مشخص باشه. بنابراین سیستم سیاسی تنها یک وسیله برای تضمین و تامین نیازهای اساسی است و اگر در این مسیر درست کار نکنه باید اون وسیله عوض بشه.
با این رویکرد، تنها سیستم سیاسی که بشر اختراع کرده که در مقایسه با سایرسیستم ها، تامین نیازهای اساسی رو تضمین میکنه دموکراسی هست با این تعریف ساده شده: فاعلیت مردم بر امور سیاسی - اجتماعی و عاملیت اکثریت در هر زمان.
اتفاقا دموکراسی در مقایسه با سایر سیستم های سیاسی، کندترین و شاید سخت ترین مسیر رو برای تامین نیازهای اساسی، طی میکنه، اما به عقیده من مهمترین و کلیدی ترین ویژگی یا خوبی دموکراسی، تضمینی بودن این مسیر و پایداری بودن دست آوردهاشه.
وقتی از یک سیستم سیاسی صحبت میشه، ما راجع به سرنوشت مردم در یک دهه و یک نسل حرف نمیزنیم و باید سیستمی پیدا کنیم که تضمین کننده باشه و نه لزوما تسریع کننده.
و طبیعت انسان و جامعه انسانی اینه که از جبر گریزانه، در کنار حیات، آزادی نیاز اساسیشه، بنابراین اگر در سرنوشت خودش نقش تصمیم گیرنده نداشته باشه حتی اگر یک سیستم سیاسی براش بهترین شکل حیات رو فراهم کنه، پس میزدندش. به عنوان مثال اگر یک کشور رو یک دیکتاتور مصلح بیاد و بسازه ممکنه شاهد چند دهه شکوفایی باشیم ولی جامعه چون نیاز آزادی، با تعبیر انتخاب سرنوشت سیاسیش، نقض شده، هر لحظه ممکنه علیه این بهشت زوری قیام کنه.
بنابراین تنها سیستم سیاسی که تضمین کننده حرکت جامعه به سمت تامین نیازهای اساسیش به شکل پایدار خواهد بود، سیستمی هست که مردم و جامعه در هر لحظه در انتخاب های سیاسی فاعلیت و مشارکت داشته باش که تعریف دیگرش همون دموکراسی هست.
این چند جمله از جلد سوم تاریخ فلسفه گاتری به بهترین شکل برتری دموکراسی رو بیان میکنه: " اگر مریض تسلیم چاقو نشود مهارت استادان جراحی به چه دردی میخورد. اگر نتوانیم انجمن شهر را به درستی نظرات خود متقاعد سازیم، علم به بهترین شیوه اداره شهر چه فایده ای دارد؟" و تنها راه متقاعد کردن انجمن شهر، به عبارت دیگه نسل های مختلف یک جامعه، اینه که رسانه آزاد وجود داشته باشه و جامعه در تصمیمات سیاسی فاعلیت و دخالت داشته باشه
نمونه عالی از عملی بودن دموکراسی رو میشه در جامعه امریکا دید، کشوری که 200 سال پیش با برده داری و نداشتن حق کار و رای و سیاست برای زنان شروع کرد ولی از مسیر دموکراسی جامعه خواسته هاش رو فهمید، مطالبه کرد و حقوقش رو به قانون تبدیل کرد و نمونه عالی از ناپایداری اصلاحات برآمده از دیکتاتوری رو در کشور خودمون میبینیم که حکومت پهلوی علیرغم تلاشش برای اصلاح و بهبود جامعه چون از مسیر دیکتاتوری سیاسی و آقابالاسر مآبانه عمل کرد، جامعه تمام اصلاحات و دست آورد ها رو پس زد.
صد البته دموکراسی یک مسیر تضمین شده است و نه یک مقصد. حکومت دموکراتیک حرکت جامعه به سمت تامین نیازهای اساسی رو تضمین میکنه، حرکتی کند اما پایدار و هر نسل بر اساس نیازهای وقت و زمان خودش توان مطالبه حقوقش و مشارکت برای تامینشون رو داره و اینطوری اصلاحات و تغییرات، پایدار خواهند بود.
@@alireza.1989
ببخشید , چون کامنت طولانی شد , به دو بخش تقسیم کردم
این کامنت بخش اول است.
علیرضا جان , سپاسگزار از وقتی که برای پاسخ گذاشتید.
شما فرمودید : دو نیاز پایه , حیات و آزادی و.......
دوست عزیز , من حیات را می توانم درک کنم , ولی منظور شما از آزادی را متوجه نمی شوم!
منظور شما از آزادی , چه نوع آزادی است؟
بنده قصد توهین به شما را ندارم , ولی خواهش میکنم با واژگان همه پسند بازی نکنید.
آزادی یکی واژه کلی است و معنی وسیعی دارد. پس خواهش میکنم وقتی می گویید آزادی , لطفاً بگویید چه نوع آزادی!؟ منظورتان را از آزادی توضیح بدهید.
شما از یک طرف می گویید : آزادی
سپس دوخط پایین تر می گویید : تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه!
خوب عزیز من , همانطوری که تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی، در برابر زندگی فردی، میتونه این نیازهارو به شکل بهتری تامین کنه! , همانطور تجربه نشون داده که زندگی اجتماعی نیاز به برقراری تعادل و توازن دارد و به همین دلیل است که انسان برای برقراری تعادل و توازن در زندگی اجتماعی , یک سری دستور العمل و قوانین در جامعه درست کرده است.
که عمدتاً این دستور العمل ها و قوانین جهت محدود کردن آزادی و ایجاد تعادل و توازن ساخته شده اند.
عزیز من , آزادی یکی از متداولترین کلمات همه پسند است که سودجویان و زیاده خواهان با دست آویز به ان , افراد ناآگاه را به عنوان سرباز بی جیره و مواجب جلو انداخته اند تا دستور العمل ها و قوانینی که برای ایجاد تعادل و توازن در جامعه وضع شده است را از بین ببرند و بی تاثیر کنند.
علیرضا جان , اگر شما می گفتید : "حیات و تعادل و توازن" , باز قابل درک بود.
ولی آزادی!؟
دوست عزیز , خواهش میکنم با واژگان همه پسند بازی نکنید.
اما در رابطه با دموکراسی.
خوب شد که شما برای نمونه به کشور آمریکا اشاره کردید.
زیرا من در آمریکا زندگی می کنم.
علیرضا جان , همانطور که شما هم اشاره کردید آمریکا یک کشور واقعا دموکراسی است.
البته آن دموکراسی که در افکار معصومانه شما است , با دموکراسی واقعی که در آمریکا وجود دارد بسیار متفاوت است.
البته باید اعتراف کنم که من هم تا قبل از اینکه به آمریکا بیام , مانند شما تصور معصومانه ای از دموکراسی داشتم.
ولی با زندگی در آمریکا به تدریج و گام به گام به این نتیجه رسیدم که : تعصب افراطی مردم آمریکا نسبت به دموکراسی , چیزی نیست به جز لباس نامرئی پادشاه عریان در داستان:
The Emperor’s New Clothes
علیرضا جان , حقیقت این است که فدرال رزرو نیز مانند آن دو خیاط درون داستان , یک لباس جادوعی "ناجیان دموکراسی" به تن مردم و ارتش امریکا کرده است , که به زعم آنها اگر کسی نتواند آن لباس جادویی را ببیند احمق است.
ولی تعصب افراطی "ناجی دموکراسی" بودن , انقدر مردم امریکا را کور کرده است که نمی توانند ببینند.
از یک طرف در حالی که فدرال رزرو به اسم "ناجیان دموکراسی و حقوق بشر" ارتش آمریکا را نیز مانند پادشاه عریان درون داستان دور دنیا میگرداند. با بیشتر از سی تریلیون بدهکاری دولت آمریکا بابت آن جنگ ها به فدرال رزرو , عملاً ما مالیات دهندگان برده فدرال رزرو شده ایم.
و از طرف دیگر اسرائیل با "سیستم دزدی گردونه ایی" که به اسم کمک به اسراییل در آمریکا بوجود آورده است , با همان میلیاردها دلاری که به اسم کمک به اسراییل از جیب من مالیات دهنده گرفته است سیاست مداران هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات را می خرد , پس عملاً دموکراسی ابزاری شده است که اسرائیل با آن سیاستمداران آمریکا را کنترل می کند , تفاوتی هم ندارد که من به چه حزبی رای بدهم , زیرا به هر حزبی که رای بدهم , نماینده منتخب من بیشتر از اینکه در راستای سودرسانی به من مالیات دهنده تلاش کند , در راستای سودرسانی به اسراییل تلاش می کند.
How Israel partisans buy U.S. elections
th-cam.com/video/6PsGZz19cHk/w-d-xo.html
عالی هستید. لطفا منابع رو هم معرفی کنید
سپاس از کوشش تون. Bourbon هست تلفظ اون واژه نخست. بوربون
بسیار عالی و فوقالعاده ممنون از برنامه هاتون
فقط یک سوال
شاید اشتباه متوجه شدم ولی این نظارت قوا بر یکدیگر در فلسفه سیاسی هگل هم وحود داره و کلا صحبتایی که از گیزو کردید منو یاد هگل انداخت
آیا این دو از هم تاثیر گرفتند؟
نه گیزو متاثر از هگل نبود. بحث قوا و تفکیک قوا و تبادل قوا از مونتسکیو آغاز شده نه هگل تا اونجایی که من در ذهن دارم. گیزو تحت تاثیر متفکران قبل از انقلاب فرانسه مثل روسو، مونتسکیو، هابز و لاک و.. است
خیلی باهاتون ارتباط میگیرم آقای دکتر متاسفانه یا خوشبختانه منم هم رشته ی خودتونم ولی به مباحث فلسفی علاقه ی بیشتری دارم
خوشحالم میبینم که تنها نیستم🤝
سلام . ممنون از دوستان و همکاران پزشک محترم. خیلی خوشحالم کردبد و بهم انگیزه دادید. امیدوارم که بتونم این ارتباط رو حفظ کنم
سپاس از کوشش تون. Bourbon هست تلفظ اون واژه نخست. بوربون