جناب در دقیقه ۱۱ یک تعریف اشتباه دادین. این که بگیم جهان وطنی ها گلوبالیست هستن یک تعریف سطحی هست و چیزی که مردم به اشتباه به اون باور دارن. جهانوطن گرایی میشه کارموپولیتیسم. میدونم دارم زیره به کرمان میبرم ولی لطفا اصلاح کنید.
من به معنای خیلی کلی سعی کردم واژههای نزدیک به هم رو کنار هم بیارم. وگرنه گلوبالیسم هم داریم داریم گلوبالیسم! و همچنین در سوی دیگه میهنپرستی، میهندوستی و ناسیونالیسم یکی نیستن. کنار هم همه رو گفتم چون در گفتگوهای روزمره معمولا برای افراد خیلی تفاوتی نیست و نخواهد بود احتمالا. اما شما درست میگی
سلام و عرض ادب، من دو معیار شخصی در تشخیص راست و چپ پیش خودم به کار میبرم که طبیعتا پشتوانهی نظری نداره اما تا حد زیادی مشکلات معیارهای دیگه رو نداره. ۱. گرایش به نظم مصنوع (Artificial order) در تقابل با گرایش به نظم طبیعی (Natural order) ۲. گرایش به برابریطلبی (Egalitarianism) در تقابل با گرایش به سلسلهمراتب (Hierarchy) ویدیوی جالب و مفیدی بود، ممنون از شما🙏🏻🌸
درود و سپاس. مورد اول خیلی چالشبرانگیز هست. مثلا من عقاید شخصی چپی ندارم ولی به نظم مصنوعی بیشتر گرایش دارم در مواردی تا نظم طبیعی. نظم طبیعی رو فقط در حوزه اقتصاد میفهمم.
@schoolofpoliticsFarsi نظم طبیعی چیز عجیب و غریبی نیست، بیشتر به نهادها و قوانین و ساختارهای تکامل یافته در طول تاریخ مربوط میشه در مقابل برپاکردن نهادها و قوانین دستوریِ خلقالساعه. یه مثال خوب برای نظم مصنوع، لزوم ایدئالسازی از یک انسان طراز نوینه که در قالبهای تنگ این نهادهای جدید بگنجه. یا مثلا در مورد فمینیسم اون الگوی زنِ مستقلِ مقتدر که هر الگویی جز او، چون به این نظم جدید فمینیستی خدشه وارد میکنه، طرد میشه. تا حدود زیادی هم برابریطلبی با گرایش به نظم مصنوع همبستگی داره به این علت که پیشفرضهای نادرستِ مضمون در آرمانِ برابریطلبی با واقعیتهای فیزیکی و طبیعت امور در تضاده، نیاز به ایجاد یک نظم مصنوع در دلِ عالمِ سراسر نابرابر و در تقابل با عالمِ سراسر نابرابر وجود داره تا در این نظم مصنوع جدید دست تا مدتی (تا زمانی که دیگه این نظم در برابر واقعیتهای تحمیل شده از سوی فیزیک و طبیعت امور بیثابت بشه و فروبپاشه) این آرمان شانس حیات پیدا کنه.
همون طور که اشاره کوتاهی داشتم، بهتره بر اساس مکاتب سیاسی یا همون ایسمها خیلی مشخصتر بگیم که خودمون یا دیگران به چه جریانی نزدیک هستیم یا نیستیم. ولی یک راه دیگه اشاره به رویکردهای تحلیلی هست. مثلا بگی عدهای نگاه مکانیکی دارن و عدهای نگاه ارگانیکی و یا بگی برخی وظیفهگرا هستن و برخی نتیجهگرا و دوگانههای مشابه که کمتر مبهم هستن
جناب در دقیقه ۱۱ یک تعریف اشتباه دادین.
این که بگیم جهان وطنی ها گلوبالیست هستن یک تعریف سطحی هست و چیزی که مردم به اشتباه به اون باور دارن.
جهانوطن گرایی میشه کارموپولیتیسم.
میدونم دارم زیره به کرمان میبرم ولی لطفا اصلاح کنید.
من به معنای خیلی کلی سعی کردم واژههای نزدیک به هم رو کنار هم بیارم. وگرنه گلوبالیسم هم داریم داریم گلوبالیسم! و همچنین در سوی دیگه میهنپرستی، میهندوستی و ناسیونالیسم یکی نیستن. کنار هم همه رو گفتم چون در گفتگوهای روزمره معمولا برای افراد خیلی تفاوتی نیست و نخواهد بود احتمالا. اما شما درست میگی
بسیار عالی
سپاسگزارم آقای شمس
لذت بردم . خیلی ممنون❤
سپاس از شما. دم شما گرم
کامروا و کامیاب باشید 🌹😉
چشم، تمام تلاشم رو میکنم کامیاب واقعی باشم 😉
سلام و عرض ادب، من دو معیار شخصی در تشخیص راست و چپ پیش خودم به کار میبرم که طبیعتا پشتوانهی نظری نداره اما تا حد زیادی مشکلات معیارهای دیگه رو نداره.
۱. گرایش به نظم مصنوع (Artificial order) در تقابل با گرایش به نظم طبیعی (Natural order)
۲. گرایش به برابریطلبی (Egalitarianism) در تقابل با گرایش به سلسلهمراتب (Hierarchy)
ویدیوی جالب و مفیدی بود، ممنون از شما🙏🏻🌸
درود و سپاس. مورد اول خیلی چالشبرانگیز هست. مثلا من عقاید شخصی چپی ندارم ولی به نظم مصنوعی بیشتر گرایش دارم در مواردی تا نظم طبیعی. نظم طبیعی رو فقط در حوزه اقتصاد میفهمم.
@schoolofpoliticsFarsi نظم طبیعی چیز عجیب و غریبی نیست، بیشتر به نهادها و قوانین و ساختارهای تکامل یافته در طول تاریخ مربوط میشه در مقابل برپاکردن نهادها و قوانین دستوریِ خلقالساعه.
یه مثال خوب برای نظم مصنوع، لزوم ایدئالسازی از یک انسان طراز نوینه که در قالبهای تنگ این نهادهای جدید بگنجه. یا مثلا در مورد فمینیسم اون الگوی زنِ مستقلِ مقتدر که هر الگویی جز او، چون به این نظم جدید فمینیستی خدشه وارد میکنه، طرد میشه.
تا حدود زیادی هم برابریطلبی با گرایش به نظم مصنوع همبستگی داره به این علت که پیشفرضهای نادرستِ مضمون در آرمانِ برابریطلبی با واقعیتهای فیزیکی و طبیعت امور در تضاده، نیاز به ایجاد یک نظم مصنوع در دلِ عالمِ سراسر نابرابر و در تقابل با عالمِ سراسر نابرابر وجود داره تا در این نظم مصنوع جدید دست تا مدتی (تا زمانی که دیگه این نظم در برابر واقعیتهای تحمیل شده از سوی فیزیک و طبیعت امور بیثابت بشه و فروبپاشه) این آرمان شانس حیات پیدا کنه.
Nice
سپاسگزارم 😎
ببخشید یک سوال جز چپ و راست سیاسی چه طیف بندی هایی هستند که بشه دقیق تر جبهه های سیاسی رو بررسی کرد
همون طور که اشاره کوتاهی داشتم، بهتره بر اساس مکاتب سیاسی یا همون ایسمها خیلی مشخصتر بگیم که خودمون یا دیگران به چه جریانی نزدیک هستیم یا نیستیم. ولی یک راه دیگه اشاره به رویکردهای تحلیلی هست. مثلا بگی عدهای نگاه مکانیکی دارن و عدهای نگاه ارگانیکی و یا بگی برخی وظیفهگرا هستن و برخی نتیجهگرا و دوگانههای مشابه که کمتر مبهم هستن
نه اینوری نه اونوری
😂