اره خدایی سال ۶۹ ۷۰ خدا رحمت کنه همه اسیرهای خاک من پدرم رفت عجب دنیای بود عجب روزگاره باحالی بود بعداز فوتبال جمعه ساعت یک یا دو شروع میشود کوچها بوی غذاها تو کوچه و خونها می پیچت می رفتم خونه همه بودن سفر مینداختن همه سر سفره غذا عزیزنمان هم بودن ولی حالا افسوس با قلبی شکسته از دوران بهشتی گذشته حیف هزاران حیف دیگه زمان برنمیگرده این روزگار خیلی نامرده خیلی بی وفا است برای هیچکس نمونده خدا رحمت کنه خدا بیامیرزه خدا روحشون شاد کنه همه رفتگان را ما هم یک روز میریم پیش شون تا بوده همین بوده همش به عشق دوران قدیمی زنده هستم
وای منو بردید به بچگی های خودم خدایا چقدر همه چی خوب بود کم داشتیم ولی همه با هم بودیم حتی همسابه ها حیف اون روزا الهی که خیر ببینی منو بردی به روزایی که پدرم و مادرم زنده بودن مامانم همه کارارو انجام میداد تا ساعت یک بشه بشینیم پای رادیو قصه گوض بدیم ما هم ردیفی بالشت میزاشتیم کنار هم قصه کوض میدادیم صدای کولر دستی هم کیف میپاپ و همه ساکت قصه گوش میدادیم اخراش خوابمون میگرفت ظهر اون زمان هم فرق داشت با الان یادش بخیر
💐تنها صداست که می ماند .💐 آرزوی تندرستی و شادکامی برای آقای سرشار و همکاران عزیزشون دارم . صدای گرم و توانایی خارقالعاده شما ، برای ایجاد تصویر وفضای سه بعدی واضح از جریان قصه تو ذهن مخاطب هاتون کم نظیره .شما به شنوندهاتون این شانس رو میدین که وارد محوطه داستان بشن ، درست مثل نقالی و پرده خوانی .امیدوارم اونقدر وقت داشته باشین که شاگردانی مستعد رو هم برای بسط این کار ، پرورش و آموزش بدین . ممنون از لطفتون .❤
برگشتم به دورانی که دختر جوانی بودم و در ایران در اتاقم با شوق گوش میدادم الان سالها گذاشته در کشور غریب و با دخترهام اون خونه و آدم هاش دیگه نیستن اتاقم دیگه نیست 😢😢😢😢 چه زود پیر شدم
این صدا این قصه مرا یاد پدرم 😢می اندازد زمستونها روزهای جمعه مادرم برامون قورمه سبزی درست میکرد و بعد از نهار هوای سرد زیر کرسی گرم چای میخوردیم و به قصه ظهر جمعه گوش میکردیم که من همیشه اهنگ اخرش خوابم میبرد
هعی روزگار... یادش بخیر وقتی یازده ساله بودم این شخص تو رادیو این داستان ها رو تعریف میکرد و ما همیشه ظهر جمعه ها منتظر بودیم ک کی ساعت دوازده و نیم میشه ک رادیو رو روشن کنیم... هعی روزگار البته یکی از راه های فرار از درسم بود 😁😁برای دقایقی🤣🤣
اونجا که مراد از خودش میپرسه: *باتبر باید چکار کنم ؛ خواستم کامنت بگم خره بزن گوگل سرچ کن !!!* اصن یه وضی! 😎🥹 *من از بهترین خاطرات بچگیم گوش سپردن به آوای جادويي استاد سرشار هست درحالیکه سرم روی دست پدر مرحومم بود ❤️❤️❤️❤️* امیدوارم یه روزی ، یه جایی استاد سرشار کامنت من رو بخونه و بدونه چقدر عزیزه برای همه و چقدر محترم و دوستداشتنی هست برای یه عده خاص تری،❤️🌺❤️🌺
ببخشید منظورتون چی بود؟؟؟؟ که گفتید: هرچند که او سبزه رو بود این چیز بدیه همه داستانو خوب بیان کردی اینجا خراب کردی اگه سیاه پوست بود باز به ادامه حرف میخورد
با عرض سلام و درود این برنامه و قصه ی روز جمعه منو یاد سال ها پیش میندازه و یاد پدرم که خدا بیامرز گوش میداد دم شما گرم مرسی و ممنون
سپاس فراوان 🙏 دم شما گرم که ما را حمایت می کنید. ایام به کام.
@@RADIOZIBA aq
اره خدایی سال ۶۹ ۷۰ خدا رحمت کنه همه اسیرهای خاک من پدرم رفت عجب دنیای بود عجب روزگاره باحالی بود بعداز فوتبال جمعه ساعت یک یا دو شروع میشود کوچها بوی غذاها تو کوچه و خونها می پیچت می رفتم خونه همه بودن سفر مینداختن همه سر سفره غذا عزیزنمان هم بودن ولی حالا افسوس با قلبی شکسته از دوران بهشتی گذشته حیف هزاران حیف دیگه زمان برنمیگرده این روزگار خیلی نامرده خیلی بی وفا است برای هیچکس نمونده خدا رحمت کنه خدا بیامیرزه خدا روحشون شاد کنه همه رفتگان را ما هم یک روز میریم پیش شون تا بوده همین بوده همش به عشق دوران قدیمی زنده هستم
@@d.aramesh8377 انشالله خداوند رحمت کند پدر گرامی تون رو ، روحشون قرین رحمت ❤️
این موزیک و این صدای قصه گو به من بال پرواز میده و در زمان سفر می کنم ،هم حس شیرینی است و هم حس دلتنگی برای کودکی ام
💕
Altinacm💗
خوشحالم که از داستان خوشتان آمده 🙏
یادش بخیر با این صدا وآهنگ چه خاطراتی خوبی داشتیم ظهر های جمعه مردادماه خصوصا
خوشحالم که خاطرات شیرین به یادتون آمده ❤️
چی صدای دلنشینی، یاد ایام که ایران بودیم و منتظر قصه هفته❤🇦🇫🥰🥰🥰
بله صدای آقای سرشار دلنشن و آرامش بخش است ❤️
وقتی خدا بخواد شیطان هم باعث خیر میشه❤
ممنون بابت قصه و قصه های قشنگتون❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
صدای،دلنشین،آقای،سرشارمنوبیادنوجوانی،میندازه،یادش،بخیر،طول،عمربرایتان،آرزودارم🙏❤
صدای آقای سرشار آرامش بخش است
@@RADIOZIBA واقعاصدای،آرامش،بخشی،دارندایشون🙏
🙏❤
من کل عمرم دنبال این قصه های ظهر جمعه بودم چه صفایی کردم روحم پر زد رفت به دوران نوجوونیام
خوشحالم که باعث شادیتون شدیم ❤️
وای منو بردید به بچگی های خودم خدایا چقدر همه چی خوب بود کم داشتیم ولی همه با هم بودیم حتی همسابه ها حیف اون روزا
الهی که خیر ببینی منو بردی به روزایی که پدرم و مادرم زنده بودن مامانم همه کارارو انجام میداد تا ساعت یک بشه بشینیم پای رادیو قصه گوض بدیم ما هم ردیفی بالشت میزاشتیم کنار هم قصه کوض میدادیم صدای کولر دستی هم کیف میپاپ و همه ساکت قصه گوش میدادیم اخراش خوابمون میگرفت
ظهر اون زمان هم فرق داشت با الان یادش بخیر
اون روزا امکانات نبود ولی دلا خوش بود یادش بخیر 😔 دورود اقای سرشار
سپاس از لطفتون
سلام و درود بسیار عالی🌸🌸🌸
💐تنها صداست که می ماند .💐
آرزوی تندرستی و شادکامی برای آقای سرشار و همکاران عزیزشون دارم .
صدای گرم و توانایی خارقالعاده شما ، برای ایجاد تصویر وفضای سه بعدی واضح از جریان قصه تو ذهن مخاطب هاتون کم نظیره .شما به شنوندهاتون این شانس رو میدین که وارد محوطه داستان بشن ، درست مثل نقالی و پرده خوانی .امیدوارم اونقدر وقت داشته باشین که شاگردانی مستعد رو هم برای بسط این کار ، پرورش و آموزش بدین .
ممنون از لطفتون .❤
یادش بخیر اون روزها😔
تابستون مینشستیم وچایی درست میکردیم
وقصه ظهرجمعه گوش میکردیم،، 😔😔😔
واقعا یادش بخیر ❤️
با درود و تشکر فراوان از شما مهین دوست عزیز . امیدوارم پایدار و موفق باشید😊
درود و سپاس بر شما همراه گرامی ❤️
ممنون، این صدا برای قصه گویی آفریده شده، خداروشکر که بالاخره عاقبت بخیر شدند
بله درست می فرمایید 🙏
دقیقا
چه عالی
سپاس از همراهی شما
ممنون که خاطراتمون رو زنده کردید 👌👌👌👌👌👌🙏🙏🙏🙏🙏🙏
ممنون از لطف شما 🙏
برگشتم به دورانی که دختر جوانی بودم و در ایران در اتاقم با شوق گوش میدادم الان سالها گذاشته در کشور غریب و با دخترهام اون خونه و آدم هاش دیگه نیستن اتاقم دیگه نیست 😢😢😢😢 چه زود پیر شدم
انشالله که خاطرا زیبای جدیدی در کنار عزیزانتون بسازین
وای چقدر بده دیگه نه اون خونه هستن و نه اون مهربونها که همیشه چای محبتشان براه بود
صدای قصه گو خیلی عالی است اما قصه ها خیلی در پیتی هستند.
زیبابود لذت بردیم👌🌹تشکر🙏
تشکر و سپاس از شما
این صدا این قصه مرا یاد پدرم 😢می اندازد زمستونها روزهای جمعه مادرم برامون قورمه سبزی درست میکرد و بعد از نهار هوای سرد زیر کرسی گرم چای میخوردیم و به قصه ظهر جمعه گوش میکردیم که من همیشه اهنگ اخرش خوابم میبرد
عالی
ممنون از لطف شما 🙏
جالبه که این داستانی که دارم گوش میکنم ساعت ۱ ظهر روز جمعس، ولی حالو هوای اونموقع با این داستانها چیز دیگه ای بود
خیلی زیبا بود..من عاشق قصه هستم😍
خوشحالم که خوشتان آمده❤️
سلام،تشکر از تمام زحمات شما عزیزم.
ممنون از محبت و لطفتان
عالی...خاطرات زنده شدن چقد خوبه
خوشحالم که این قصه شما رو یاد خاطرات خوب گذشته انداخته
صدای خاطره وماندگار از نوجوانی قصه های ظهر جمعه را از رادیو دنبال میکردم زنده باشی
سپاس از حمایتتان ❣️
سلام داستان هاروشب هم گوش میکنم لطفا آهنگ ملایم تکنوازوباصدای کوتاه پخش کنیدممنون
🧚🌹
یادش بخیربچه بودیم ،پدرومادر مون خیلی دوست داشتن این برنامه رادیویی رو😇
یاد ایام کودکی بخیر ❤️
@@RADIOZIBA یادش بخیر❤🌹
این موسیقی و لحن گفتار خانم قصه گو ادم رو یاد عصر عاشورا و بدهکاری هاش می اندازه!
قصه گو آقا هستند.
بله من داشتم به قصه جمعه که گوینده یک خانم بود گوش میکردم و ظاهرا کامنت رو جای اشتباه گذاشتم !
سپاس فراوان از زحمات ممنون…… نتيجه اين است كه …… دم شيطان گرم…… كه مدتى به اين شخص …… كمك كرد……. درود بر شيطان…..
واقعا اونایی که هوش کمتری دارن خوشبخت ترین هستن
بیاد روز جمعه وخواب دلنشین عصر.یادش بخیر
❤️🙏
❤️❤️❤️❤️
ممنون ❤️
سلام و عرض ادب
از این که ما رو یادتوران کودکی و اون رادیوی کوچکمان میندازید و قصه های اموزنده میگویید ممنون
خوشحالم که حال دلتون خوب شده با شنیدن این داستان ❤️
منم همیشه به یاد رادیو بابام گوش میدم
انشالله پدرتون در آرامش باشن و قرین رحمت ❤️
.........................❤️
نیو ساب 🌺🌺🌺👍
#بهنام_زارعی
#توماج_صالحی
عجب 🇮🇷
چه قشنگ بود یاد دوران کودکی ام افتادم
ایام زیبا کودکی ❣️
یه رادیو داشتیم، تنها سرگرمی ما در سالهای۶۱ تا ۸۰
صد البته که رادیو گوش دادن به عنوان سرگرمی ، خودش جای خالی بقیه سرگرمی ها رو هم پر می کند 😊
خدای باصدات زندگی کردم جوونیام نفست حقه
خوشحالم که خوشتان آمده
هعی روزگار...
یادش بخیر وقتی یازده ساله بودم این شخص تو رادیو این داستان ها رو تعریف میکرد و ما همیشه ظهر جمعه ها منتظر بودیم ک کی ساعت دوازده و نیم میشه ک رادیو رو روشن کنیم... هعی روزگار
البته یکی از راه های فرار از درسم بود 😁😁برای دقایقی🤣🤣
سلام دوست گرامی خوشحالم که خاطرات گذشته به یاد شما افتاده 🙏
ساعت یک و نیم پخش میشد بعد هم اخبار ساعت دو
لابد شیطونه شیطونی کرده بود که اونجا زندانی شده بود🤣
😀
من هم رمان تخیلی نوشته خودم رو بصورت تصویری روایت میکنم…خوشحال میشم نظرتون رو بگین.
موفق باشید 👌👌👌👌
اونجا که مراد از خودش میپرسه: *باتبر باید چکار کنم ؛ خواستم کامنت بگم خره بزن گوگل سرچ کن !!!*
اصن یه وضی! 😎🥹
*من از بهترین خاطرات بچگیم گوش سپردن به آوای جادويي استاد سرشار هست درحالیکه سرم روی دست پدر مرحومم بود ❤️❤️❤️❤️*
امیدوارم یه روزی ، یه جایی استاد سرشار کامنت من رو بخونه
و بدونه چقدر عزیزه برای همه و چقدر محترم و دوستداشتنی هست برای یه عده خاص تری،❤️🌺❤️🌺
هندی ها از داستان های ما فیلم ساختن خخخخخ
🤣🤣🤣🤣🤣
ببخشید منظورتون چی بود؟؟؟؟ که گفتید:
هرچند که او سبزه رو بود
این چیز بدیه
همه داستانو خوب بیان کردی اینجا خراب کردی اگه سیاه پوست بود باز به ادامه حرف میخورد
بله من هم با شما در این زمینه موافقم
❤❤❤❤❤