قصه ظهر جمعه - قصه شب - کتاب صوتی - داستان های فارسی - راه شب - کتاب گویا - امشب نخواب، آیلار
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 29 พ.ย. 2024
- برای دسترسی به لیست کلیه قصه های ظهر جمعه لطفا روی لینک زیر کلیک کنید
• قصه ظهر جمعه - قصه شب ...
آیلار در حالی که مشغول بافتن قالیچه بود، رو به برادرش، یاشار، کرد و گفت: «نگران نباش. تا فردا حتماً تموم میشه. قالیچه رو می فروشیم تا با پولش برات یه شلوار نو بخریم».
... در همین لحظه دوست یاشار اومد تا شلواری رو که خریده بود، به یاشار نشون بده. یاشار خیلی ناراحت شد و اشک تو چشماش جمع شد. آیلار با دیدن اون، سرعت کارش رو بالا برد و تندتر از قبل کار کرد؛ اما کار قالیچه بیشتر از این حرفا بود و تا چند ساعت دیگه تموم نمیشد.
دیر وقت بود که پدر با حال و روزی آشفته، مثل همیشه، به خونه اومد. اون سه سالی بود که گرفتار اعتیاد شده بود و بیشتر وسایل خونه رو فروخته بود. حالا هم زل زده بود به دار قالی و به دستهای دخترش نگاه می کرد. شب به سختی گذشت و صبح از راه رسید، اما....
*برای دانستن ادامه ی ماجرا این کتاب رو بشنوید.
#کتاب_صوتی#قصه_ظهر_جمعه#قصه_شب
#قصه
#قصه_ظهر_جمعه
#Ghese_Zohre_Jomeh
#محمدرضاسرشار
#داستان_شب_رادیو
#قصه_شب
#قصه_شب_رادیو
#رادیو
#راه_شب
#داستان_فارسی
#راه_شب
#داستان_کودکانه_فارسی
#داستان_راستان
#حکایت_های_فارسی
#حکایت_های_ایرانی
#داستان_های_کوتاه
#داستان_های_فارسی
#داستان_های_صوتی
#حکایت_های_زیبا_ایرانی
#داستان_های_زیبا_ی_ایرانی
#حکایت_های_پند_آموز
#قصه_های_پند_آموز
#داستان_های_پند_آموز
#dastanhaye_farsi
#ghese_zohre_jomeh
#dastan
#قصه_های_خوب
#مرزبان_نامه
#کتاب_های_کهن
#حکایت_های_کهن
#قصه_های_کهن
#حکایت
#داستان
#کتاب_گویا
#RADIO_ZIBA
#رادیو_زیبا
#RADIOZIBA
Radio Ziba
رادیو زیبا
داستان های فارسی
داستان شب رادیو قدیمی
قصه شب
داستان شب رادیو
قصه ظهر جمعه
Ghese Zohre Jomeh
کتاب گویا
کتاب صوتی