بیست عامل فرهنگی عقب افتادگی ما، مصطفی ملکیان

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 7 ก.ย. 2024
  • سخنرانی استاد مصطفی ملکیان با موضوع آسیب شناسی فرهنگی ایرانیان که در تاریخ ۱۳۸۵ ایراد شده است
    بیست عامل عقب ماندگی ایرانیان
    ۱- پیشداوری‌
    ۲- جزمیت و جمود
    نوعی‌ جزمیت (دگماتیسم)‌ و جمود در ما ریشه‌ کرده‌ است‌. من‌ اصلاً تحقیقات‌ روانشناختی‌ و تحقیقات‌ تاریخی‌ در این‌باره‌ ندارم‌ که‌ چرا ملت‌ ایران‌ تا این‌ حد اهل‌ جزم‌ و جمود است‌.
    ۳- خرافه‌پرستی‌
    ویژگی‌ دیگر ما خرافه‌پرستی‌ است‌ هم‌ خرافه‌ در بافت‌ دینی‌ و مذهبی‌ و هم‌ در بافت‌های‌ غیر دینی‌ و مذهبی‌، خرافه‌ در بافت‌ مذهبی‌ یعنی‌ چیزی‌ که‌ در دین‌ نبوده‌ و در آن‌ وارد شده‌ است‌.
    اما مهم‌تر این‌ است‌ که‌ به‌ معنای‌ سکولار آن‌ هم‌ خرافه‌پرست‌ هستیم‌. خرافی‌ به‌ معنای‌ باور آوردن‌ به‌ عقایدی‌ که‌ هیچ‌ شاهدی‌ به‌ سود آن‌ وجود ندارد ولی‌ ما همچنان‌ آن‌ عقاید را در کف‌ داریم‌.
    این‌ سه‌ مساله‌ را می‌توان‌ سه‌ فرزند استدلال‌ ناگرایی‌ ما دانست‌. هر که‌ اهل‌ استدلال‌ نباشد اهل‌ این‌ سه‌ است‌ بنابراین‌ راه‌حل‌ درمان‌ این‌ سه‌ تقویت‌ روحیه‌ استدلال‌گرایی‌ است‌.
    ۴- بهادادن‌ به‌ داوری‌های‌ دیگران‌ نسبت‌ به‌ خود
    ما به‌ ندرت‌ در منی‌ که‌ از خودمان‌ تصور داریم‌ زندگی‌ می‌کنیم‌ و همیشه‌ توجه‌مان‌ به‌ منی‌ است‌ که‌ دیگران‌ از ما تصور دارند و همیشه‌ ترازوی‌ ما در بیرون‌ ماست‌. این‌ بهادادن‌ به‌ داوری‌های‌ دیگران‌ علت‌العلل‌ یک‌سری‌ مشکلات‌ فرهنگی‌ جامعه‌ ماست‌.
    ۵-همرنگی‌ با جماعت‌
    نکته‌ پنجم‌ ناشی‌ از نکته‌ چهارم‌ است‌ به‌ این‌ معنا که‌ ما هیچ‌وقت‌ در برابر جمهوری‌ که‌ با آن‌ سروکار داریم‌ نتوانسته‌ایم‌ سخن‌ بگوییم‌ که‌ در مقابله‌ با آن‌ است‌ و همیشه‌ همرنگ‌ شدن‌ با جماعت‌ برای‌ ما مهم‌ است‌.
    ۶- تلقین‌پذیری‌
    تلقین‌ یعنی‌ رایی‌ را بیان‌ کردن‌ و آرای‌ مخالف‌ را بیان‌ نکردن‌ و مخاطب‌ را در معرض‌ همین‌ رای‌ قرار دادن‌. هر وقت‌ شما در برابر هر عقیده‌ای‌ نظر مخالفان‌ آن‌ را هم‌ خواستید نشان‌ می‌دهد که‌ تلقین‌پذیر نیستید. تلقین‌پذیری‌ یعنی‌ قبول‌ تک‌آوایی‌.
    ۷- القاپذیری‌
    القاپذیری‌ به‌ لحاظ‌ روان‌شناختی‌ با تلقین‌پذیری‌ متفاوت‌ است‌. در القا یک‌ رای‌ آنقدر تکرار می‌شود تا تکرار جای‌ دلیل‌ را بگیرد. اگر من‌ گفتم‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ شما از من‌ انتظار دلیل‌ دارید اما من‌ به‌ جای‌ اینکه‌ دلیل‌ بیاورم‌ ۲۰۰ بار فلان‌ گزاره‌ را تکرار می‌کنم‌ و کم‌کم‌ ما فکر می‌کنیم‌ که‌ تکرار مدعا جای‌ دلیل‌ را می‌گیرد. یعنی‌ به‌ جای‌ اقامه‌ دلیل‌ خود مدعا تکرار می‌شود و این‌ هنری‌ است‌ که‌ در پرودپاگاندا یا آوازه‌گری‌ وجود دارد.
    - تقلید
    منظور من‌ از تقلید نه‌ آنست‌ که‌ در فقه‌ گفته‌ می‌شود. مراد تقلید به‌ معنای‌ روانشناختی‌ آن‌ است‌. یعنی‌ اینکه‌ من‌ آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ تحت‌ الگوی‌ شخصی‌ باشم‌.
    ۹- تعبد
    تعبد یعنی‌ سخنی‌ را پذیرفتن‌ صرفا به‌ این‌ دلیل‌ که‌ فلان‌ شخا آن‌ را گفته‌ است‌. یعنی‌ اینکه‌ اگر صورت‌ استدلالی‌ من‌ ذهن‌ من‌ را آزار ندهد که‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ چون‌ فلان‌ شخا گفته‌ است‌ فلان‌ گزاره‌ صحیح‌ است‌ من‌ اهل‌ تعبدم‌. آیه‌ای‌ در قرآن‌ است‌ که‌ معمولا کمتر نقل‌ می‌شود اتخذو احبارهم‌ و رهبانهم‌ من‌ دون‌ا… که‌ در باب‌ روحانیت‌ نصاری‌ و یهود است‌ که‌ فراوان‌ می‌گوید که‌ یهودیان‌ و نصاری‌ روحانیون‌ خود را می‌پرستیدند چه‌ من‌ دون‌ا… را به‌ جای‌ خدا بگیرم‌ یا علاوه‌ بر خدا. صحابی‌ از امام‌ باقر می‌پرسد که‌ آیا واقعا می‌پرستیدند حضرت‌ در جواب‌ می‌گوید هرگز این‌گونه‌ نیست‌ روحانیون‌ مسیحی‌ به‌ مردم‌ نمی‌گفتند که‌ ما را بپرستید و اگر هم‌ می‌گفتند کسی‌ نمی‌پرستید. اما اینکه‌ قرآن‌ به‌ آنها این‌ نسبت‌ را می‌دهد به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ رفتاری‌ که‌ با خدا باید می‌داشتند با روحانیون‌ خود داشتند. مجموعه‌ عوامل‌ دسته‌ دوم‌ ناشی‌ از یک‌ عمل‌ واحد است‌ و آن‌ اینکه‌ ما زندگی‌ اصیل‌ نداریم‌. زندگی‌ اصیل‌ به‌ تعبیر روانشناسان‌ انسان‌گرا و به‌ تعبیر عرفا یعنی‌ زندگی‌ براساس‌ فهم‌ و تشخیا خود. زندگی‌ اصیل‌ را فقط‌ کسانی‌ انجام‌ می‌دهند که‌ دو سرمایه‌ دارندأ عقل‌ در مسائل‌ نظری‌ و وجدان‌ در مسائل‌ عملی‌.
    ۱۰- شخصیت‌پرستی‌
    کمتر مردمی‌ به‌ اندازه‌ ما شخصیت‌پرستند و شخصیت‌پرستی‌ جز این‌ نیست‌ که‌ شخصیتی‌ خود را بر خود عرضه‌ می‌ کند و خوبی‌هایی‌ که‌ در زندگی‌ اطراف‌ خودمان‌ نمی‌بینیم‌ از سر توهم‌ به‌ او نسبت‌ می‌دهیم‌ و او را به‌ دست‌ خودمان‌ بزرگ‌ می‌کنیم‌.
    ۱۱- تعصب‌
    تعصب‌ هم‌ افق‌ با شخصیت‌پرستی‌ است‌. تعصب‌ به‌ معنای‌ چسبیدن‌ به‌ آنچه‌ که‌ داریم‌ و نگاه‌ نکردن‌ به‌ چیزهای‌ فراوانی‌ که‌ نداریم‌. اگر من‌ شیفته‌ آن‌چه‌ که‌ دارم‌ شدم‌ و فکر کردم‌ و جای‌ نداشته‌ها را هم‌ برایم‌ می‌گیرد من‌ نسبت‌ به‌ آن‌ تعصب‌ پیدا کرده‌ام‌ و اینجاست‌ که‌ من‌ نسبت‌ به‌ کسانی‌ که‌ به‌ آن‌ وفاداری‌ ندارند دو دیدگاه‌ پیدا می‌کنم‌. گروهی‌ خودی‌ می‌شوند و گروهی‌ غیرخودی‌. قرآن‌ خودی‌ و غیرخودی‌ را رد کرده‌ است‌ چرا که‌ درباره‌ حب‌ و بغض‌ می‌گوید وقتی‌ با گروهی‌ دشمنید دشمنی‌ باعث‌ نشود درباره‌ آنها عدالت‌ و انصاف‌ را فراموش‌ کنید. درباره‌ دوستی‌ هم‌ می‌گوید همیت‌ جاهلیت‌ شما را نگیرد. همیت‌ جاهلیت‌ یعنی‌ اینکه‌ چون‌ فلانی‌ از قبیله‌ من‌ است‌. طرف‌ او را چه‌ ظالم‌ باشد یا عادل‌ می‌گیرم‌. به‌ عبارت‌ دیگر ویژگی‌های‌ خود او مهم‌ نیست‌ بلکه‌ ویژگی‌های‌ تعلقی‌ او مهم‌ است‌.
    ۱۲- اعتقاد به‌ برگزیدگی‌
    ۱۳- تجربه‌ نیندوختن‌ از گذشته‌
    ۱۴- جدی‌ نگرفتن‌ زندگی‌
    ۱۵- دیدگاه‌ مبتذل‌ نسبت‌ به‌ کار
    ۱۶- قائل‌ نبودن‌ به‌ ریاضت‌
    ۱۷- از دست‌ رفتن‌ قوه‌ تمیز بین‌ خوشایند و مصلحت‌
    ۱۸- زیاده‌گویی‌
    ۱۹- زبان‌ پریشی‌
    ۲۰- ظاهرنگری‌
    ۲۰ عامل عقب افتادگی ما ایرانیان

ความคิดเห็น • 38