من تمام صحبتهای شما بااشک گوش کردم چون العان باردارم بایک دنیا احساس گناه درمورد کودکم که دنیا برای آمدنش خیلی بی رحم است ومن احساس دلشکستگی برای آینده اش دارم مرسی از صحبت هات
سلام عزیزم من از المان پیام میدم دقیقا من الان ماه چهارم بارداری هستم خیلی نگرانم واقعا نمیدونم چه وسیله ای با خودم ببرم بیمارستان به گریه های بعدش فکر میکنم چطور سریع شیر خشک اماده کنم یه سری خانوما وسیله هایی برای سریع اماده کردن شیرخشک معرفی کردند ولی دقیقا نمیدونم تو المان اسم اون دستگاه چیه به المانی اینجا کاملا تنهام ممنون میشم راهنمایی کنید ❤❤❤❤❤
سلام عزیزم خیلی خوب توضیح دادی.. ما که تا چند وقت حتی تی‌وی هم روشن نمیکردیم کلا انگاری ی بمب خورده بود وسط زندگیمون.. شایدم چون من خیلی روحیم ضعیف شده بود و دل نازک شده بودم باز همه چیو چند برابر بدتر از واقعیت احساس میکردم
فردای زایمان تا ده روز لگن رو محکم ببندیم بخیه های پرینه رو بعد از هر بار دستشویی رفتن با آبگرم میشوریم و با دستمال به صورت ضربه‌ای خشک می کنیم بعد سشوار رو میگیریم که کامل خشک بشه روی نواربهداشتی ژل آلورای خنک میزنیم و نوار روی پد یا شورت می چسبونیم که باعث میشه درد کمتر بشه و بخیه‌ها زود خوب بشن
سر جفتشون پریدم سر ۲۸ روز مجدد شروع شد مثل همیشه ۳ روزه و تمام،افسردگی بعد زایمان نداشتم،سر بچه اول خیلی حس مادر شدن خوشایند تر بود برام،سر دخترمم عالی بود،تا رسیدم خونه ظرفشویی و لباسشویی رو روشن کردم شوهرم جاروبرقی کشید،مرغ شکم پر درست کردم با پلو و سوپ و کاچی،دخترمو و پسرمو تحویل شوهرم دادم و گفتم هیچکس تو اتاق نیاد من بخوابم😂من تو غربتم دو تا بچه دست تنها بزرگ کردم
هر مادری یه تجربه داره،من اولیمو سزارین شدم و دومیمو دو سال بعد طبیعی آوردم،اولیمو تقریبا قصابی شدم،دومیمو اپیدورال گرفتم سر دو هفته روبراه شد،بخیه پرینه هم در مورد من انجام شد،سر جفتشون قرص خوردم که شیر نداشته باشم و شیر خشک دادم و سر ۱ سال هم شیر عادی بزرگسال دادم😊
یکی از راه های تقویت حس مادری اینه که در زمان بارداری یک ارتباط عاطفی با جنین برقرار کنه و باهاش صحبت کنه و مادری رو تمرین کنه. پدر هم همین طور. اجازه بدید همسرتون سرشو نزدیک شکم مادر بکنه و با جنین صحبت بکنه و این امر رو برای برای بعد از تولد نذارید.
چنتا تفاوت با شما داشتم نمیدونم خوش شانسی یا نه،اول اینکه شما شیر بدی ندی سر ۳ ماه رحم برمیگرده به شرایط اولیش،من سر جفتشون درد رحمی برای جمع شدن نداشتم،از دختریام تپل بودم سر پسرم دو هفته بعد چون شرایط اسفناکی داشتم و از بی غذایی و عفونت خون برگشتم به وزن قبلم،سر دخترم کمتر یکماه برگشتم به وزن قبلم،سر جفتشون همون لباس‌های قبلم میپوشیدم همه فکر میکردن من میشم ۱۰۰ کیلو ولی خبری نبود😊
در مورد بعد از زایمان ..... واقعا نمیدونم چرا همه از زایمان میگن ولی از بعدش نه اول اینکه من نمیدونستم که همراه با خونریزی روزهای اول لخته هم دفع میشه و این دفع لخته ها منو ترسوند.دوم حجم خونریزی و استفاده از نوار های سایز بزرگ بود که من معمولی گرفته بودم. سوم مثل شما نیاز به لباس های بارداریم بود که من قبل زایمان چند دست لباس خوشکل موشکل فیت گذاشته بودم آماده که وقتی مهمون اومد پیشم مثلا خوشتیپ باشم که....... اصلا استفاده نشد ته چند ماه بعد😆😆😆😆😆😆 و مسئله مهم بعدی زخم سینه ها بود که نمیدونستم و بعد همسرم رو فرستادم اورژانسی برام پماد سینه بگیره که از دردش داشتم گریه میکردم تا بچه سینه رو میزاشت دهنش خودم داغوووون با این درد با هر میک بچه زجر میکشیدم. بعدی اینکه وقتی حمومم تموم میشد تا خودم رو خشک میکردم نمیدونستم سینه هامو پماد بزنم پود بزارم سوتین بپوشم یا اول لباس زیر رو بپوشم یا اول پماد به رد بخیه سزارین بزنم و پانسمان کنم سینه هام هم چک چک شیر می‌چکید..... خلاصه که این داستان ها هست
نکته ی خوبی رو اشاره کردی و دفع لخته های بزرگ که برای یه سری از خانوم ها پیش میاد . دکتر یا ماما بهت نگفتن که لخته ی بزرگ رو بنداز تو الکل که چک کنن برات ؟؟
نه نسترن جون لخته ها روز اول و روز دوم بیشتر بود و مخصوصا در اولین دستشویی رفتن بعد از زایمان. تا روز دوم کمتر میشد هر بار لخته کوچیک تر. حتی میومدن شکم رو فشار بدن خون بیشتر خارج بشه ولی من دردم میومد نزاشتم. یه پک یخ بزرگ تو حوله پیچیدن گذاشتن رو شکمم بمونه
چه نکات خوبی گفتین، واقعا کسی از این داستانا چیزی نمیگه و اتفاقا ندونستنش بیشتر آدمو شوکه میکنه و تحملش سخت تره
ممنون که تجربیاتتون رو به اشتراک گذاشتین❤
عزیزم چقدر این گفتگو برای من مفید بود، مرسی که از تحربه ات گفتی❤🙏
چه قدر خوبه که قبل زایمانم باهات آشنا شدم و ویدیو هات رو دارم میبینم ❤
خیلی ممنون ازتون، واسه من که ی هفته به زایمانم مونده خیلی مفید بود
چه خوبه که این صحبت هارو مطرح میکنید👌👌😍
صحبت هاتون خیلی مفید بود❤
من تمام صحبتهای شما بااشک گوش کردم چون العان باردارم بایک دنیا احساس گناه درمورد کودکم که دنیا برای آمدنش خیلی بی رحم است ومن احساس دلشکستگی برای آینده اش دارم مرسی از صحبت هات
نه عزیزم ، خودت رو اذیت نکن چون اتفاقات دنیا دست ما نیست ، ولی ما میتونیم سعی کنیم بچه های قوی و دانا تربیت کنیم که دنیای بهتری برای خودشون درست کنن 🥰
اون روح خودش انتخاب کرده بیاد روی زمین و زندگی دنیا رو تجربه کنه و رشد کنه شما فقط یک واسطه بودی پس بیخود احساس گناه نکن!
تکنیک شیر دادن رو میشه توضیح بدین
بعد هربار دستشویی رفتن محل برش رو بایستی با سشوار خشک کنید,در غیر اینصورت بخیه ها در اثر رطوبت باز میشن و گوشت اضافه میزنه
دلم تنگ شده براتون 🤗🤗🤗
خلی خلی ممنونم الهی سلامت باشید
سلام عزیزم من از المان پیام میدم دقیقا من الان ماه چهارم بارداری هستم خیلی نگرانم واقعا نمیدونم چه وسیله ای با خودم ببرم بیمارستان به گریه های بعدش فکر میکنم چطور سریع شیر خشک اماده کنم یه سری خانوما وسیله هایی برای سریع اماده کردن شیرخشک معرفی کردند ولی دقیقا نمیدونم تو المان اسم اون دستگاه چیه به المانی اینجا کاملا تنهام ممنون میشم راهنمایی کنید ❤❤❤❤❤
قشنگ توضیح دادید مرسی
خیلی ممنونم ❤️
سلام. زایمان طبیعی باعث گشاد شدن واژن نمیشه ؟ میخوام تجربه و نظر خودتون بدونم. ممنون
كاش راه حل هارم ميگفتين چيكار كنيم زايمان راحت تري داشته باشيم
سلام عزیزم خیلی خوب توضیح دادی.. ما که تا چند وقت حتی تی‌وی هم روشن نمیکردیم کلا انگاری ی بمب خورده بود وسط زندگیمون.. شایدم چون من خیلی روحیم ضعیف شده بود و دل نازک شده بودم باز همه چیو چند برابر بدتر از واقعیت احساس میکردم
مثل همیشه عالی عزیزم
فقط لطفا بمون بگید چ تکنیکی خوبه برای شیر دادن
حتما 🥰
چه مامان دوست داشتنی
فردای زایمان تا ده روز لگن رو محکم ببندیم بخیه های پرینه رو بعد از هر بار دستشویی رفتن با آبگرم میشوریم و با دستمال به صورت ضربه‌ای خشک می کنیم بعد سشوار رو میگیریم که کامل خشک بشه
روی نواربهداشتی ژل آلورای خنک میزنیم و نوار روی پد یا شورت می چسبونیم که باعث میشه درد کمتر بشه و بخیه‌ها زود خوب بشن
سر جفتشون پریدم سر ۲۸ روز مجدد شروع شد مثل همیشه ۳ روزه و تمام،افسردگی بعد زایمان نداشتم،سر بچه اول خیلی حس مادر شدن خوشایند تر بود برام،سر دخترمم عالی بود،تا رسیدم خونه ظرفشویی و لباسشویی رو روشن کردم شوهرم جاروبرقی کشید،مرغ شکم پر درست کردم با پلو و سوپ و کاچی،دخترمو و پسرمو تحویل شوهرم دادم و گفتم هیچکس تو اتاق نیاد من بخوابم😂من تو غربتم دو تا بچه دست تنها بزرگ کردم
حامله هستم ۶ ماه، اولین زایمان طبیعیمه. یکم دلهره دارم، ۲۰ سالمه...نظرت راجع به افسردگی بعد از زایمان چیه؟
منم شوک شدم که آیا این بچه توی شکمم بوده؟
واقعا من خودم باورم نشده هنوز باردارم
👍👌😟😌
🙏🙏🙏🙏🙏🥰🥰🥰❤️💐💐💐
هر مادری یه تجربه داره،من اولیمو سزارین شدم و دومیمو دو سال بعد طبیعی آوردم،اولیمو تقریبا قصابی شدم،دومیمو اپیدورال گرفتم سر دو هفته روبراه شد،بخیه پرینه هم در مورد من انجام شد،سر جفتشون قرص خوردم که شیر نداشته باشم و شیر خشک دادم و سر ۱ سال هم شیر عادی بزرگسال دادم😊
🦋💓🦋💓🦋💓🦋💓🦋💓🦋💓🦋
یکی از راه های تقویت حس مادری اینه که در زمان بارداری یک ارتباط عاطفی با جنین برقرار کنه و باهاش صحبت کنه و مادری رو تمرین کنه. پدر هم همین طور. اجازه بدید همسرتون سرشو نزدیک شکم مادر بکنه و با جنین صحبت بکنه و این امر رو برای برای بعد از تولد نذارید.
چنتا تفاوت با شما داشتم نمیدونم خوش شانسی یا نه،اول اینکه شما شیر بدی ندی سر ۳ ماه رحم برمیگرده به شرایط اولیش،من سر جفتشون درد رحمی برای جمع شدن نداشتم،از دختریام تپل بودم سر پسرم دو هفته بعد چون شرایط اسفناکی داشتم و از بی غذایی و عفونت خون برگشتم به وزن قبلم،سر دخترم کمتر یکماه برگشتم به وزن قبلم،سر جفتشون همون لباس‌های قبلم میپوشیدم همه فکر میکردن من میشم ۱۰۰ کیلو ولی خبری نبود😊
در مورد بعد از زایمان .....
واقعا نمیدونم چرا همه از زایمان میگن ولی از بعدش نه
اول اینکه من نمیدونستم که همراه با خونریزی روزهای اول لخته هم دفع میشه و این دفع لخته ها منو ترسوند.دوم حجم خونریزی و استفاده از نوار های سایز بزرگ بود که من معمولی گرفته بودم. سوم مثل شما نیاز به لباس های بارداریم بود که من قبل زایمان چند دست لباس خوشکل موشکل فیت گذاشته بودم آماده که وقتی مهمون اومد پیشم مثلا خوشتیپ باشم که....... اصلا استفاده نشد ته چند ماه بعد😆😆😆😆😆😆
و مسئله مهم بعدی زخم سینه ها بود که نمیدونستم و بعد همسرم رو فرستادم اورژانسی برام پماد سینه بگیره که از دردش داشتم گریه میکردم تا بچه سینه رو میزاشت دهنش خودم داغوووون با این درد با هر میک بچه زجر میکشیدم. بعدی اینکه وقتی حمومم تموم میشد تا خودم رو خشک میکردم نمیدونستم سینه هامو پماد بزنم پود بزارم سوتین بپوشم
یا اول لباس زیر رو بپوشم یا اول پماد به رد بخیه سزارین بزنم و پانسمان کنم
سینه هام هم چک چک شیر می‌چکید.....
خلاصه که این داستان ها هست
نکته ی خوبی رو اشاره کردی و دفع لخته های بزرگ که برای یه سری از خانوم ها پیش میاد . دکتر یا ماما بهت نگفتن که لخته ی بزرگ رو بنداز تو الکل که چک کنن برات ؟؟
نه نسترن جون لخته ها روز اول و روز دوم بیشتر بود و مخصوصا در اولین دستشویی رفتن بعد از زایمان. تا روز دوم کمتر میشد هر بار لخته کوچیک تر. حتی میومدن شکم رو فشار بدن خون بیشتر خارج بشه ولی من دردم میومد نزاشتم. یه پک یخ بزرگ تو حوله پیچیدن گذاشتن رو شکمم بمونه