ممنون میشم اگر وقت بزارید و دیگر فیلمهای جیلان رو هم نقد و تحلیل کنید ، یا مثلن فیلم های پاولیکوفسکی و این سبک فیلمها ، متاسفانه این روزها پیج های نقد فیلم از فیلمهای پر فروش و بلاک باستری زیاد هستن اما این سبک فیلم ها کمتر دیده میشن در فضای یوتیوب فارسی
راستش اول که دیدم نقد شما ۲۰ دقیقه هست دو دل بودم ببینم. شروع هم که کردین و به کندی صحبت میکردین بیشتر شک داشتم که چیزی گیرم بیاد اما یکجورهایی مثل خود فیلم بود، هرچی جلوتر رفت بیشتر خوشم اومد، کم کم دیگه کند نبود و آخر به نظرم نمیومد ۲۰ مین طول کشیده باشه به درک بهتر فیلم کمک کرد.ممنون. دوس دارم بدونم در نهایت، با همه این حرفها، از ۱۰ چند میدین به این فیلم. من به نظرم فیلم خوبی بود اما نمیتونم بیشتر از ۸ بدم.
سلام. فقط خواستم بهت خسته نباشید بگم و بگم من مطالبت رو با علاقه دنبال میکنم و سلیقه فیلمت و نگاهت رو دوست دارم. از فیلم های Ceylan من خیلی Winter Sleep رو دوست دارم، البته هنوز این فیلم و Climates رو ندیدم. شما چطور؟ کدوم فیلمش رو بیشتر دوست دارید؟
سلام و خیلی ممنونم از لطفت. اقلیمها خیلی فیلم خوبیه، برای من خیلی از «سه میمون» جذابتره. «خواب زمستانی» رُ خیلی بیشتر دوست دارم ولی نه به اندازهی «روزی روزگاری…» که واقعا جای حرف نداره اون فیلم.
سلام مثل سه فیلم قبلی جیلان عالی و دیدنی هست. معمولا بارها باید دید و لذت برد. البته من همه فیلمهای جیلان را دیدم و دوست دارم، اما از آناتولی به بعد شیفته جیلان شدم. به نظرم سامت میتواند یکی از قبول شدگان آزمون معلمی در فیلم درخت گلابی وحشی باشد که به علت جبر زندگی به روستاهای دورافتاده رفته و همچون سینان از زندگیاش راضی نیست و مایوس شده است. خیلی از نقد جنابعالی لذت بردم. ممنون از شما
اونجا که عنوان کردید اون معلم مشخص نمیشه که پدوفیلی هست یا گرایشی از این جنس داره اتفاقا در دقیقه ۴۰تا ۴۳ اونجا که با حالتی خاص دست به موهای سویم میبره و با ذکر این نکته که من مثل بقیه ی معلم ها نیستم! و خودم عاشق معلم ادبیاتم شده بودم، خودش رو نشون میده. معلم گمانش این بود که نامه عاشقانه سویم برای اون نوشته شده که ماجرای علاقش به معلم ادبیات رو پیش میکشه در جهت طبیعی جلوه دادن این دست گرایشات که دقایقی بعد از گفتگوی معلم و سویم تو حیاط مدرسه گوشه ای سویم با پسری هم سن سال دیده میشه که گویا مقصد نامه اون پسر بوده و معلم با دیدن اونها بهت زده میشه و جا میخوره، وابتدای فیلم هدیه ی معلم به سویم با وسواس و احتیاط نا متعارفش پیش درآمدی برای معرفی شخصیت معلم برای مخاطب بود، نکته آخر اینکه شما خلاصه ای از فیلم رو از نظر مخاطب گذروندید و نقدی به فیلم صورت نگرفت
همون سکانس برفبازی؟ شاید شخصا نتونم با این قطعیت بگم حالت روحیه صمِت در اون صحنه ناشی از پدوفیلی بود یا علاقهی بیش از حد، ولی همراهی موسیقی متن (در فیلمی که تقریبا موسیقی نداره) و نریشن باعث موجه، موردتایید، یا دستکم صادقانه جلوه کردن اون یادآوری میشه.
راجع به رابطه صمد ، نورای و کنان به نظرم صمد شخصیت خودشیفته ای داره و نمیخواست ادمی باشه که در اون دیدار اول به نورای نشون بده که حالا در یه حدی ازش خوشش اومده و وقتی دید که نورای با کنان ارتباط گرفت باز هم به دلیل خودشیفتگی و متوقع بودنش جا خورد و سعی کرد رابطه رو خراب کنه نورای هم ادم ساده لوحی نیست و ادمیه که می دونه و یه دختر روستایی ساده نیست مثل کنان شاید سویم به نوعی کودکی نورای باشه یا حالا نماینده این نوع از دختر ها باشه نورای منوجه شد که برای تحریک صمد باید به کنان توجه کنه و نتیجه ای که میخواست و گرفت یعنی از اول هم کنان مرد ساده لوح ماجرا بود خودشیفتگی صمد تو همه جا میشه دید حای اونجاهایی که تو قسمتی از داستان عستیم که صمد شخصیت قابل قبولی داره صمد میخواد مرکز توجه باشه
بله درسته، موقعیت جغرافیایی و شغل عامل اصلی تعیین رفتار آدمای جیلانن. بخصوص در ارجاع به سلسلهمراتب اداری در ماجرای رسوایی جیلان تاکید میکنه بر نوع رفتاری که با تغییر اندازهی میز و اتاق عوض میشه: اون کسی که میتونه با صمت و کنان از بالا و تهدیدکنان حرف بزنه رئیس همهست، مدیر مدرسه که میز و اتاق کوچیکتری داره قدرت کمتری نشون میده، و در انتهای این سلسله اتاق و میز محقر خود صمته. این خودشیفتگی انگاری هم زاییدهی این شرایطه (به عنوان سپر دفاعی) هم در یک سلسلهمراتب دیگه که صمت خودشو در رأس اون میبینه (معلم شهری و محصلین و مردم روستا) زاده میشه. تحقیر صمت نسبت به عقبموندگی روستا نتیجهی سلسلهمراتب دوم و انتقامگرفتن از محصلین نتیجهی اولیه.
جیلان کاراکتر خود را از صحنه فیلم خارج میکند، از مسیر استودیو به حمام میبرد تا قرص ویاگرا بخورد. شکستن دیوار چهارم در این سطح بسیار متلاطم است؛ چون در این مرحله بیش از دو ساعت از فیلم گذشته است. بااینحال او دنیای خود را چنان متقاعدکننده ساخته است که مخاطب بدون توجه به این توهم با فیلم همراه شده و ادامه میدهد. این یکلحظه، نشانی از نبوغ و جسارت کارگردان است و از نکاتی است که باید در نقد فیلم «روی علف های خشک» از آن یادکرد.
ممنونم از کامنت شما. با بچههای کانال به صورت جدی دنبال اینیم که ببینیم چه کسی برای شما دعوتنامه فرستاده. امیدواریم با چشمپوشی از این خطای بزرگ، یعنی حرفزدن دربارهی فیلم، لطف کنید ما را از نظرهای ممتاز آیندهتان محروم کنید.
درست در صحنه اي كه با خودم گفتم مگه ميشه نوراي كه با كنان با موبايل درارتباطن شب قرار رو فيكس نكرده ودر اين وادي بودم ديوار چهارم رو ميشكنه و ميگه اين فيلمه داداش
چون سه فیلم قبلیاش «روزی روزگاری…» را هم در بر میگیرد تا حدی حق با شماست، ولی برای من مرز خیلی باریکی بین این فیلم و «خواب زمستانی» و بهخصوص «درخت گلابی وحشی» وجود دارد.
با کمال احترام، کاملا باهات مخالفم، استاد دیالوگ نویسی؟؟؟ دیالوگ ها بیشتر از شخصیت هستند، برای مخاطب عام کاملا غیرقابل درک، اگه کسی دنبال فلسفه زندگی هست کتابهای کامو و سارتر رو پیشنهاد میدم که خیلی کامل تر و خیلی ساده تر هست. شما هم صرفا داستان فیلم رو تعریف کردید ولاغیر. ای کاش ریشه علاقه و طرفداری جیلان رو میدونستم.
سارتر و کامو ربطی به موضوع این فیلم ندارند، فلسفهی زندگی چیزی نیست که با کتابهای دو نویسنده یا ده نویسنده بتوان درک کرد، فیلم هم ادعایی در زمینهی فلسفهی زندگی ندارد.
این حجم سنگین از دیالوگ نویسی درباره عمیق ترین مسائل اگر فلسفی نیست پس چیه؟ قطعا جیلان داره با مخاطب صحبت میکنه نه شخصیت ها و تمام صحبت های شخصیت ها بویژه در دو سکانس میانی و انتهایی صحبت های خود جیلان هست.
اگر جیلان صحبت های سنگین، غیر مرتبط و غیر سینمایی _حداقل از این منظر غیر سینمایی که مضاف بر کارکتره_حذف میکرد و صرفا شخصیت ها را بر اساس اعمالشان به ما معرفی میکرد به نظرم فیلم تبدیل به اثر بهتری میشد. قطعاااا مطمئن هستم که خود طرفداران جیلان هم متوجه عمق صحبت هاش نشدن، اینم از تجربه میگم نه از رو هوا. بماند که چنین سبک فیلمسازی ای منجر به محدود شدن مخاطب میشه، ای کاش فیلمساز ها واقعا در نظر بگیرن که اگر آیا میشه درباره انسان های عادی _روستایی، قشر معلم_صحبت کرد جوری که خود اون اقشار متوجهش نشن؟!!!!!!!
🎉🎉🎉عالی
سپاس- بسیار توضیحاتتون کامل بود
خیلی ممنونم، سلامت باشین.
خیلی عاااالی و کامل و دقیق
ممنونم، لطفتون مستدام.
ممنون میشم اگر وقت بزارید و دیگر فیلمهای جیلان رو هم نقد و تحلیل کنید ، یا مثلن فیلم های پاولیکوفسکی و این سبک فیلمها ، متاسفانه این روزها پیج های نقد فیلم از فیلمهای پر فروش و بلاک باستری زیاد هستن اما این سبک فیلم ها کمتر دیده میشن در فضای یوتیوب فارسی
حتما، چند فیلم و موضوع در دست آمادهسازی داریم که به سینمای آرتهاوس نزدیکن.
Are mamnon mishim onharo tahlil konid
Like awlii
راستش اول که دیدم نقد شما ۲۰ دقیقه هست دو دل بودم ببینم. شروع هم که کردین و به کندی صحبت میکردین بیشتر شک داشتم که چیزی گیرم بیاد
اما یکجورهایی مثل خود فیلم بود، هرچی جلوتر رفت بیشتر خوشم اومد، کم کم دیگه کند نبود و آخر به نظرم نمیومد ۲۰ مین طول کشیده باشه
به درک بهتر فیلم کمک کرد.ممنون.
دوس دارم بدونم در نهایت، با همه این حرفها، از ۱۰ چند میدین به این فیلم.
من به نظرم فیلم خوبی بود اما نمیتونم بیشتر از ۸ بدم.
سپاسگزارم از لطف شما و خوشحالم مفید بوده. من هم در نمرهدهی با شما همعقیدهام و فکر میکنم هشت یا نهایتا هشتونیم نمرهی مناسبی باشه.
سلام. فقط خواستم بهت خسته نباشید بگم و بگم من مطالبت رو با علاقه دنبال میکنم و سلیقه فیلمت و نگاهت رو دوست دارم.
از فیلم های Ceylan من خیلی Winter Sleep رو دوست دارم، البته هنوز این فیلم و Climates رو ندیدم. شما چطور؟ کدوم فیلمش رو بیشتر دوست دارید؟
سلام و خیلی ممنونم از لطفت. اقلیمها خیلی فیلم خوبیه، برای من خیلی از «سه میمون» جذابتره. «خواب زمستانی» رُ خیلی بیشتر دوست دارم ولی نه به اندازهی «روزی روزگاری…» که واقعا جای حرف نداره اون فیلم.
شما در سایت هایی مثل Letterboxd هم فعالیت داری تا اونجا هم شمارو دنبال کنم؟@@YouAlwaysWanted
سلام
مثل سه فیلم قبلی جیلان عالی و دیدنی هست. معمولا بارها باید دید و لذت برد. البته من همه فیلمهای جیلان را دیدم و دوست دارم، اما از آناتولی به بعد شیفته جیلان شدم.
به نظرم سامت میتواند یکی از قبول شدگان آزمون معلمی در فیلم درخت گلابی وحشی باشد که به علت جبر زندگی به روستاهای دورافتاده رفته و همچون سینان از زندگیاش راضی نیست و مایوس شده است.
خیلی از نقد جنابعالی لذت بردم.
ممنون از شما
لطف عالی مستدام. همینطوره، جیلان از آناتولی به بعد فیلمسازیه که نمیشه دوست نداشت.
داداش به این نقد نمیگن اینکه داستان فیلم تعریف کنی بهش نقد نمیگن
@@saeedhemati-n1b ممنونم و در نتیجه لطف کنین ما رُ از نظرات آیندتون محروم کنین و صفحاتی رُ دنبال کنین که بهشون نقد فیلم میگن.
اونجا که عنوان کردید اون معلم مشخص نمیشه که پدوفیلی هست یا گرایشی از این جنس داره اتفاقا در دقیقه ۴۰تا ۴۳ اونجا که با حالتی خاص دست به موهای سویم میبره و با ذکر این نکته که من مثل بقیه ی معلم ها نیستم! و خودم عاشق معلم ادبیاتم شده بودم، خودش رو نشون میده. معلم گمانش این بود که نامه عاشقانه سویم برای اون نوشته شده که ماجرای علاقش به معلم ادبیات رو پیش میکشه در جهت طبیعی جلوه دادن این دست گرایشات که دقایقی بعد از گفتگوی معلم و سویم تو حیاط مدرسه گوشه ای سویم با پسری هم سن سال دیده میشه که گویا مقصد نامه اون پسر بوده و معلم با دیدن اونها بهت زده میشه و جا میخوره، وابتدای فیلم هدیه ی معلم به سویم با وسواس و احتیاط نا متعارفش پیش درآمدی برای معرفی شخصیت معلم برای مخاطب بود، نکته آخر اینکه شما خلاصه ای از فیلم رو از نظر مخاطب گذروندید و نقدی به فیلم صورت نگرفت
سكانس دونفره اخر سال علناحالات روحي پدوفيلي رو نشون ميده
همون سکانس برفبازی؟ شاید شخصا نتونم با این قطعیت بگم حالت روحیه صمِت در اون صحنه ناشی از پدوفیلی بود یا علاقهی بیش از حد، ولی همراهی موسیقی متن (در فیلمی که تقریبا موسیقی نداره) و نریشن باعث موجه، موردتایید، یا دستکم صادقانه جلوه کردن اون یادآوری میشه.
@@YouAlwaysWanted با تشکر از شما استاد عزیز سکانس در اتاق که قبلتر نیز در انجا نامه را به دختر پس نداد
@@YouAlwaysWanted البته به نظر من همانطور که فرمدید کارگردان با هنرش کاری کرده نظرات برداشتها و مفاهیم فیلم برای افراد مختلف متفاوت باشه
@@alihemassian7059 دقیقا، در اون صحنه رفتار بیمارگونهی صمت با دختر تماشاگرو تا منزجرشدن از او میبره.
@@alihemassian7059 همینطوره، واقعا جادوی جیلان در همین نسبی و خاکستری نگهداشتنِ شخصیتها و رویدادهاس.
راجع به رابطه صمد ، نورای و کنان
به نظرم صمد شخصیت خودشیفته ای داره و نمیخواست ادمی باشه که در اون دیدار اول به نورای نشون بده که حالا در یه حدی ازش خوشش اومده و وقتی دید که نورای با کنان ارتباط گرفت باز هم به دلیل خودشیفتگی و متوقع بودنش جا خورد و سعی کرد رابطه رو خراب کنه
نورای هم ادم ساده لوحی نیست و ادمیه که می دونه و یه دختر روستایی ساده نیست مثل کنان شاید سویم به نوعی کودکی نورای باشه یا حالا نماینده این نوع از دختر ها باشه
نورای منوجه شد که برای تحریک صمد باید به کنان توجه کنه و نتیجه ای که میخواست و گرفت یعنی از اول هم کنان مرد ساده لوح ماجرا بود
خودشیفتگی صمد تو همه جا میشه دید حای اونجاهایی که تو قسمتی از داستان عستیم که صمد شخصیت قابل قبولی داره
صمد میخواد مرکز توجه باشه
بله درسته، موقعیت جغرافیایی و شغل عامل اصلی تعیین رفتار آدمای جیلانن. بخصوص در ارجاع به سلسلهمراتب اداری در ماجرای رسوایی جیلان تاکید میکنه بر نوع رفتاری که با تغییر اندازهی میز و اتاق عوض میشه: اون کسی که میتونه با صمت و کنان از بالا و تهدیدکنان حرف بزنه رئیس همهست، مدیر مدرسه که میز و اتاق کوچیکتری داره قدرت کمتری نشون میده، و در انتهای این سلسله اتاق و میز محقر خود صمته. این خودشیفتگی انگاری هم زاییدهی این شرایطه (به عنوان سپر دفاعی) هم در یک سلسلهمراتب دیگه که صمت خودشو در رأس اون میبینه (معلم شهری و محصلین و مردم روستا) زاده میشه. تحقیر صمت نسبت به عقبموندگی روستا نتیجهی سلسلهمراتب دوم و انتقامگرفتن از محصلین نتیجهی اولیه.
جیلان کاراکتر خود را از صحنه فیلم خارج میکند، از مسیر استودیو به حمام میبرد تا قرص ویاگرا بخورد. شکستن دیوار چهارم در این سطح بسیار متلاطم است؛ چون در این مرحله بیش از دو ساعت از فیلم گذشته است. بااینحال او دنیای خود را چنان متقاعدکننده ساخته است که مخاطب بدون توجه به این توهم با فیلم همراه شده و ادامه میدهد. این یکلحظه، نشانی از نبوغ و جسارت کارگردان است و از نکاتی است که باید در نقد فیلم «روی علف های خشک» از آن یادکرد.
کاملا موافقم. این که چنین فاصلهگذاری واضحی در مسیر باورپذیری قصه شکاف ایجاد نمیکنه، نشونِ مهارت خارقالعادهی جیلانه
چه اعتماد به نفسی واقعا... این الان نقد بود؟ الزاما که آخه حرف زدن در مورد فیلم که نمیشه نقد آخه برادر من...
ممنونم از کامنت شما. با بچههای کانال به صورت جدی دنبال اینیم که ببینیم چه کسی برای شما دعوتنامه فرستاده. امیدواریم با چشمپوشی از این خطای بزرگ، یعنی حرفزدن دربارهی فیلم، لطف کنید ما را از نظرهای ممتاز آیندهتان محروم کنید.
درست در صحنه اي كه با خودم گفتم مگه ميشه نوراي كه با كنان با موبايل درارتباطن شب قرار رو فيكس نكرده ودر اين وادي بودم ديوار چهارم رو ميشكنه و ميگه اين فيلمه داداش
همینطوره. و البته باریکبودن مرز واقعیت و خیال در ذهن صمت رو هم به میون میکشه.
نسبت به ۳ فیلم قبلی این فیلمساز ضعیف ترین بود
چون سه فیلم قبلیاش «روزی روزگاری…» را هم در بر میگیرد تا حدی حق با شماست، ولی برای من مرز خیلی باریکی بین این فیلم و «خواب زمستانی» و بهخصوص «درخت گلابی وحشی» وجود دارد.
خدایی این کس شعر ها نقد فیلم بود؟؟؟
با کمال احترام، کاملا باهات مخالفم،
استاد دیالوگ نویسی؟؟؟ دیالوگ ها بیشتر از شخصیت هستند، برای مخاطب عام کاملا غیرقابل درک،
اگه کسی دنبال فلسفه زندگی هست کتابهای کامو و سارتر رو پیشنهاد میدم که خیلی کامل تر و خیلی ساده تر هست.
شما هم صرفا داستان فیلم رو تعریف کردید ولاغیر.
ای کاش ریشه علاقه و طرفداری جیلان رو میدونستم.
سارتر و کامو ربطی به موضوع این فیلم ندارند، فلسفهی زندگی چیزی نیست که با کتابهای دو نویسنده یا ده نویسنده بتوان درک کرد، فیلم هم ادعایی در زمینهی فلسفهی زندگی ندارد.
این حجم سنگین از دیالوگ نویسی درباره عمیق ترین مسائل اگر فلسفی نیست پس چیه؟
قطعا جیلان داره با مخاطب صحبت میکنه نه شخصیت ها و تمام صحبت های شخصیت ها بویژه در دو سکانس میانی و انتهایی صحبت های خود جیلان هست.
اگر جیلان صحبت های سنگین، غیر مرتبط و غیر سینمایی _حداقل از این منظر غیر سینمایی که مضاف بر کارکتره_حذف میکرد و صرفا شخصیت ها را بر اساس اعمالشان به ما معرفی میکرد به نظرم فیلم تبدیل به اثر بهتری میشد.
قطعاااا مطمئن هستم که خود طرفداران جیلان هم متوجه عمق صحبت هاش نشدن، اینم از تجربه میگم نه از رو هوا. بماند که چنین سبک فیلمسازی ای منجر به محدود شدن مخاطب میشه، ای کاش فیلمساز ها واقعا در نظر بگیرن که اگر آیا میشه درباره انسان های عادی _روستایی، قشر معلم_صحبت کرد جوری که خود اون اقشار متوجهش نشن؟!!!!!!!
شاهکار= شوخی میکنی