سلام من ویدئوتونو کامل ندیدم چون هنوز کتاب را نخواندم نمیدانم در ادامه ویدئو در این رابطه صحبت کردین یا خیر میخواستم بدانم که این کتابی که در دست دارین با این جلد، نسخه سانسور شده است یا نسخه اصلی است؟
سلام خسته نباشی ممنونم از محتوای عالیتون... فقط یک سؤال داشتم...این که راوی مثل فیلم شاتر آیلند بازی لئوناردو دیکاپریو شخصیت خودش رو پراکنده کرده کمی واضح و ملموس است...ولی صغرا خانم و رخساره و اون گربه ماده ... آیا این نماد نشون میده که نامزد راوی به او خیانت کرده بوده و او معشوقه اش را کشته و این باعث شده که او چنین حالی داشته باشد یا خیر؟
بله این سناریو هم محتمله. البته با توجه به اینکه سیاوش گربهی نر رو زده نه ماده، به نظر میاد که یا راوی مرد رقیب خودش که به معشوقهش چشم داشته رو کشته و یا اینکه اصلا اون گربهی نر نمادی از خود راوی بوده که توی این رابطهی عشقی، ضربه خورده و آسیب دیده.
بنظر هنوز این داستان واضح نشده چون خیلی پیچیده است و کلی سوال برام است اینکه رخساره نامزد راوی است چرا سیاوش را می بوسد؟ آیا خیانت شده به راوی اگر راوی روانی بوده پس چطور وقت روایت از روز اولی که اون را بیمارستان آوردن میگه که اگر من جای آشپز بودم در غذا بیماران روانی زهر می ریختم و در ادامه میگه که من روز اول می ترسیدم که مباد در غذا من زهر رخته باشند تا مطمین نشدم که هم اطاق 19:49 یم از اون غذا نخورده من لب به غذا نمی زدم آیا اینها به معنا خود آگاهی روایی نبوده چطور راوی با چنین فکری می تونی در عین حال دیوانه باشه آیا این توطئه از طرف سیاوش نبوده بخاطر دیوانه جلو دادن راوی تا اینکه بتونه رخساره را مال خودش کند...و کلی سوال دیگر 19:49
تشکر از توضیحات مفصلی که خیلی شبیه نقد نبود اما چرا اخر داستان رو نگفتید اگر اشتباه نکنم رخساره مطلوب راوی بوده ولی اخر سر به آغوش سیاوش رفته و شاید همین باعث دیوانگی راوی شده
اول ممنون از وقتی که گذاشتید و ویدیو رو دیدید🙏 بله نقد خیلی عمیقی نبود، بیشتر بررسی مختصری بود از بعضی نمادهای داستان. خصوصا اینکه نمیخواستیم کاملا داستان رو تعریف کنیم.
بله یکی از سناریوهای محتمل میتونه همین باشه که فرمودید. اما پیچیدگیهایی وجود داره. مثلا عباس کیه و ارتباطش با ماجرای عشق راوی چیه؟ خواهر رخساره کیه که نقشش توی داستان چیه؟ شاید یه مقدار سخت بشه پاسخ قطعی داد
فوقالعاده
سپاس از توجهتون❤️
خیلی جالب بود باعث شد خودمم برم داستانو بخونم ممنون
خوشحالیم که خوشتون اومده 🌹😌
منم
خیلی ممنون بابت توضیحات خوبتون. من حسابی سرگیجه گرفته بودم انقدر که کتاب رو خونده ام و نفهمیدم 🫠
مرسی از شما که دیدید🌹
خوشحالیم که بهتون چسبیده😌
بسیار عالی خسته نباشید
خیلی ممنون که دیدید ♥️😎 مرسی از انرژیتون
آفرین ❤❤❤
دم شما گرم ♥️
متشکرم
زنده باشی
Excellent ❤
thanks for your attention ♥️
میتونیم اینطوری برداشت کنیم که این سه تا شخصیت همشون احمد بوده؟
بله سرنخ هایی که داستان بهمون می ده این احتمال رو تقویت میکنه
❤❤❤
♥️😎
کتاب آیین دوست یابی دیل کارنگی رو شرح بدین❤
حتما میذاریم توی برنامه مون😌🙏
سلام من ویدئوتونو کامل ندیدم چون هنوز کتاب را نخواندم
نمیدانم در ادامه ویدئو در این رابطه صحبت کردین یا خیر
میخواستم بدانم که این کتابی که در دست دارین با این جلد، نسخه سانسور شده است یا نسخه اصلی است؟
سلام. این کتاب چاپ قدیمی و بدون سانسوره👏
خوشحال میشیم بعد از مطالعه، ویدیوی ما رو هم ببینید🙏
@@ketabchi_bookstore ممنون از پاسخگویی شما
حتما همینطور است و ویدئو را خواهم دید
سلام خسته نباشی ممنونم از محتوای عالیتون... فقط یک سؤال داشتم...این که راوی مثل فیلم شاتر آیلند بازی لئوناردو دیکاپریو شخصیت خودش رو پراکنده کرده کمی واضح و ملموس است...ولی صغرا خانم و رخساره و اون گربه ماده ... آیا این نماد نشون میده که نامزد راوی به او خیانت کرده بوده و او معشوقه اش را کشته و این باعث شده که او چنین حالی داشته باشد یا خیر؟
سپاس از همراهیتون🙏🥰
بله این سناریو هم محتمله. البته با توجه به اینکه سیاوش گربهی نر رو زده نه ماده، به نظر میاد که یا راوی مرد رقیب خودش که به معشوقهش چشم داشته رو کشته و یا اینکه اصلا اون گربهی نر نمادی از خود راوی بوده که توی این رابطهی عشقی، ضربه خورده و آسیب دیده.
بنظر هنوز این داستان واضح نشده چون خیلی پیچیده است و کلی سوال برام است
اینکه رخساره نامزد راوی است چرا سیاوش را می بوسد؟
آیا خیانت شده به راوی
اگر راوی روانی بوده پس چطور وقت روایت از روز اولی که اون را بیمارستان آوردن میگه که اگر من جای آشپز بودم در غذا بیماران روانی زهر می ریختم و در ادامه میگه که من روز اول می ترسیدم که مباد در غذا من زهر رخته باشند تا مطمین نشدم که هم اطاق 19:49 یم از اون غذا نخورده من لب به غذا نمی زدم
آیا اینها به معنا خود آگاهی روایی نبوده چطور راوی با چنین فکری می تونی در عین حال دیوانه باشه
آیا این توطئه از طرف سیاوش نبوده بخاطر دیوانه جلو دادن راوی تا اینکه بتونه رخساره را مال خودش کند...و کلی سوال دیگر 19:49
بله واقعا داستان پیچیدهایه. ترکیب سیال ذهنی و پوچی و ناامیدی
چیزای زیادی می شه گفت. مثلا شباهت بیش از حد اتاق سیاوش و راوی و آسایشگاه رو نمیشه به سادگی توجیه کرد.
ولی در مجموع ممنون از دقت و موشکافیتون😌🙏
🌺🌺🌺🌺🌺
😌🌹
اونجایی که باید نتیجه گیری میکردی برنامه رو تموم کردی؟؟؟؟
نتیجهی چه گیری؟😁 واقعا نتیجهگیریها شخصیه. انقدر داستان پیچیدهایه که فقط باید خوند و انگشت به دهن موند
🗽
اگر دقت کنیم پای درخت کاج جمعا ۹ قطره خون ریخته شده
که عدد ۹ جای تفکر داره
نکتهی جالبیه! ینی کل قطرههای داستان رو جمع کردید با هم؟
چقدر این سه منو یاد داستان مسخ کافکا انداخت اونجاهم عدد سه خیلی تکرار شد
مسخ👌👌 عجب داستان عجیبی! بله لابه لای نمادها نویسنده کلی حرف میزنه
تشکر از توضیحات مفصلی که خیلی شبیه نقد نبود اما چرا اخر داستان رو نگفتید اگر اشتباه نکنم رخساره مطلوب راوی بوده ولی اخر سر به آغوش سیاوش رفته و شاید همین باعث دیوانگی راوی شده
اول ممنون از وقتی که گذاشتید و ویدیو رو دیدید🙏
بله نقد خیلی عمیقی نبود، بیشتر بررسی مختصری بود از بعضی نمادهای داستان. خصوصا اینکه نمیخواستیم کاملا داستان رو تعریف کنیم.
بله یکی از سناریوهای محتمل میتونه همین باشه که فرمودید. اما پیچیدگیهایی وجود داره.
مثلا عباس کیه و ارتباطش با ماجرای عشق راوی چیه؟ خواهر رخساره کیه که نقشش توی داستان چیه؟
شاید یه مقدار سخت بشه پاسخ قطعی داد
داستانشو خوندم ولی نفهمیدم چی به چی شد
حق دارید. داستان پیچیده ایه. جالبیش هم اینه که قرار هم نیست فقط یه سناریو داشته باشه.
من هنوزم نفهمیدم😂
چیزی نیست، طبیعیه😁
این چه تحلیلی بود فهمش نداری نگو تنها هنرت این بود کتابو مرور کردی هیمن پشلت
هنر کمی نیست😉
@@ketabchi_bookstore خجالت بکش مادر...
@@ketabchi_bookstore جالت بکش مادرتو....