پنج عامل لذت از زندگی، مصطفی ملکیان
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 6 ก.พ. 2025
- استاد مصطفی ملکیان
۵ عامل لذت از زندگی
عامل اول
انسان در زندگی باید میان خواستهها و نیازهایی که اگر برآورده شوند سیری میآورند و خواستهها و نیازهایی که اگر برآورده شوند نهتنها سیری نمیآورند بلکه گرسنگی بیشتر میآورند تفکیک کند.
خواستهها و نیازهایی را که انسان در زندگی دارد به اعتباری میتوان به دو قسم تقسیم کرد: آنهایی که وقتی انسان به دنبال برآورده کردنشان میرود وقتی برآورده میشوند انسان از آنها سیر میشود، مثل خوردن، نوشیدن، خوابیدن، غریزه جنسی، هرچند که سیری از هرکدام در مدت زمان متفاوتی حاصل میشود. اما بعضی خواستهها و نیازها هستند که هرچه بیشتر ارضا شوند بیشتر گرسنگی میآورند و به تعبیر اپیکور به آب شور میمانند، مثل قدرت، ثروت، جاه و مقام، شهرت، محبوبیت، حیثیت اجتماعی و علم.
بنابراین، یکی از خطاهایی که اپیکور از آن بازمیداشت این بود که انسان همه خواستهها و نیازهایش را مثل خوراک و نوشاک سیریپذیر تلقی کند. اما جالب اینجاست که اپیکور میگفت انسان اگر به جستجوی لذت متراکم است باید به دنبال خواستهها و نیازهایی برود که هرقدر بخواهد سیر نمیشود، چون انسان به آن دسته خواستهها و نیازهای دیگر را هرچه بیشتر برآورده کند کمتر لذت میبرد و بنابراین نهتنها با برآوردن آنها لذتش متراکم نمیشود، بلکه کمتر و کمتر میشود.
اما این لذتهای سیریناپذیر دو قسماند: آنها که در عین اینکه لذت انسان را تراکم میبخشند هزار مشکل هم به وجود میآورند، مثل قدرت، ثروت، جاه و مقام، حیثیت اجتماعی و شهرت؛ و آنها که در عین اینکه لذت انسان را تراکم میبخشند آن مشکلات را هم در پی ندارند، مثل حقیقتطلبی، علمطلبی، جمالطلبی و عدالتطلبی. این لذات مثل سیر و سلوک معنویاند که هرچه انسان پیش میرود و پاکتر میشود بیشتر طالب پاکی میشود و مثلاً اگر ابتدا در پی راست گفتن بود حالا میخواهد سخن نادقیق نگوید بعد میخواهد سخن مبهم نگوید، بعد اصلاً کم بگوید، بعد جز به ضرورت نگوید، بعد اصلاً اگر میتواند بهجای گفتن بنویسد و بعد کلاً تراپیست شود و حتی بالاتر.
عامل دوم
اساساً مادیات انسان را به زیگزاگ درد و رنج و ملال میکشانند؛ تا انسان چیزی را ندارد از نداشتنش دچار درد و رنج است و وقتی آن را به دست آورد دچار رنج ملال میشود و بنابراین هیچگاه با مادیات لذت متراکم حاصل نمیآید. اپیکور در نامهای به شاگردش مینویسد: امروز نبودی سه دانه انجیر تازه خوردم! یعنی از خوردن سه دانه انجیر آنقدر لذت میبرد که در نامهاش به آن اشاره میکند و این نشان میدهد که حتی به خوردن انجیر هم دید متعالی دارد.
عامل سوم :
آهستگی در زندگی موجب تراکم لذت میشود و مواجهه باعجله با زندگی مانع لذت بردن از همه آن چیزهایی میشود که میتوانند زندگی انسان را لذتبخش کنند؛ زندگی همواره در سکون لذت خود را نشان میدهد. یکی از رواقیون میگفت زندگی مثل تکهنانی است که در معرض آفتاب قرار گرفته است و بهآرامی اندکاندک روغن نان به بیرون درز میکند و آن را تر میکند؛ لذت زندگی در حکم این روغن نان است که تنها در اثر روندی آرام و آهسته خود را آشکار میسازد. به فواید دیگر آهستگی (در فهم و در اخلاقی شدن انسان) کاری ندارم و اینجا فقط از منظر بعد زیباییشناختیاش آن را مطرح میکنم. هر کاری را که دوست ندارید اگر با تمأنینه انجام دهید حتماً از آن لذت خواهید برد و هر کاری را که دوست دارید اگر با عجله انجام دهید از آن لذت نخواهید برد.
میلان کوندرا، نویسنده پستمدرن روزگار ما، رمان کوچکی دارد به نام آهستگی، که در آن تمام سخنش این است که انسان چون عجله میکند کل زندگی خود را عاری از لذت کرده است. از پیامبر اسلام هم نقل شده است که «الطمأنینه من الرحمان و العجله من الشیطان». در ادبیات، مائدههای زمینی آندره ژید نمونه خوبی است که میگوید وقتی زردآلویی را میخوری اول خوب در دهانت فشارش بده بعد لاشه آن را فروبده.
اگر دقت کرده باشید هرجا در کتابی نقلی از فرزانگان میشود سخن از آرامش آنهاست، چون آنها میخواهند هیچ چیز زندگی را از دست ندهند از این رو با آهستگی با زندگی مواجه میشوند. با آهستگی انسان مزهها و رنگهای جدیدی کشف میکند و رنگها و مزههای قبل نیز زیباتر به نظر میآیند. از اینرو، هر وفت اپیکور در باغش کسی را میدید که میدود نگهش میداشت و میگفت آهستهآهسته برود تا هم به آنجا رسی و هم به اینجا؛ هم لذت رسیدن به مقصد را بری و هم لذت ماندن در مبدأ را.
وقتی انسان عجله میکند جز از دست دادن تمرکز چیزی حاصل نمیکند.
عامل چهارم
هر کس باید از زندان خود بیرون آید. تا وقتی کسی در زندان هست هرچه برای او بیاورند از آن لذت نمیبرد. اگر زندانبان انسان خودش باشد هیچ وقت نمیتواند از زندان خود بگریزد. به این دلیل بسیار کمتر از آنچه باید لذت ببریم لذت میبریم که تصویری در ذهن دیگران از خود ایجاد کردهایم که هر وقت خود واقعی انسان میخواهد از چیزی لذت ببرد وجود این تصویر مانع میشود، مبادا این تصویر در ذهن دیگران مخدوش شود. بنابراین، انسان نمیتواند لذت بالقوهای را که زندگی در اختیارش نهاده است به فعلیت برساند.
عامل پنجم
انسان باید بکوشد به لذت ناب دست یابد. گاه انسان فقط به بعد لذتبخشی امور خیره میشود و به درد و رنجهایی که برمیانگیزند بیتوجه است و تنها وقتی از آنها لذت برد کمکم درد و رنجهایشان آشکار میشود، به قول معروف بعد از هر مستیای بالاخره خمار و درد سری هم هست. به تعبیر علیبن ابیطالب: «اذکروا انقطاع اللذات و بقاء التبعات». اپیکور میگفت انسان باید به دنبال لذاتی باشد که المی در پی ندارند، چون زمان الم پس از لذت را دیگر نمیتوان با لذت پر کرد و بنابراین لذت متراکم حاصل نمیشود.
منبع : درسگفتار روانشناسی اخلاق