برادر چند نکته مد نظرم هست بیان می کنم: - کلمه اقرا همانطور که گفتید به معنای خواندن است و با توجه به اینکه خئاوند بارها از کلمه (قل) برای امر به گفتن استفاده نموده است که خود از زیرشاخه های فرهنگ قرآنی در بیان است لذا فرق بین کلمه اقرا و قل کاملا مشهود بوده و چنانچه در کلام خدا نظر به امر گفتن بود از قل استفاده میشد. ضمن اینکه در بیان کلمه کتاب که خود فرمودید به معنای نوشته است خداوند به تاکید در ابتدای قرآن می فرماید ((الم / ذلک الکتاب لاریب فیه ))آن نوشته ای است در آن شکی نیست پس مستند به همین اصرار الهی خواندن یعنی عمل دیدن نوشتار و هجی کردن و بیان آن مد نظر بوده است. غیر از اینکه در ادامه سوره علق خداوند تاکید می نماید که ((الذی علم بالقلم)) یعنی کسی که بوسیله قلم به تو آموخت . لذا در این تردیدی نیست که خداوند در بیان اقرا نظر مشهود به فعل خواندن دارد. - علمی که شما بیان کردید در جای خود بسیار نکوست هر چند با روش قدمای دین تفاوتی ندارد چرا که همه به دنبال معانی کلمات در زمان پیامبر بوده اند لیکن قرآن کتابی زنده است ، بیان جاری است و اتفاقا معجزه ی آن همین است که در هر زمان گیرنده بینش خواننده و پس دهنده معنی بالاتری است یعنی با شگفتی دائم در حال القاء به شماست. اگر در آن بیاندیشید. ضمن اینکه معنای هر کلمه به گونه ای در خود آن بیان شده است و این پی گیری کلمه و معنای آن تا رسیدن به زمان نزول عاملی است که عدم باور فرد به زنده بودن وحی را می رساند. که فرمود: پیامبر هر قوم بفرهنگ اوست. - مسئله فراموشی ارتباطی با زبان گفتاری ندارد امروز که ما کتاب در دست داریم باز با این مسئله درگیر هستیم و فراموشی جزء لاینفک درک مطلب انسان است که اگر فراموشی نباشد یادگیری هم نیست. آنان که در مقدار و کم و بیش شدن کلمات و آیات نظر داده اند بدون معیار سنجش بوده و آن کس که برطبق آن حکم صادر کرده بدون مستند بوده . مثلا کفاره زنا دقیقا در قرآن مشخص شده و حتی صدور این حکم به پیامبر تنفیض نشده تا جای شک وشبهه باقی نگذارد که احکام امروزی خلاف شرع اسلام است. - تکرار کلمات بی دلیل نیست مثل این است که با مشاهده بدن انسان بگوییم چرا این همه موهای بدرد نخور و زائد روئیده شده است! - قرآن برای اعراب کنونی هم ثقیل است چه برسه به اعراب آن زمان ، قرار است قرآن در طول زمان بر انسان بیان شود تا درک مطلب شود. این قاعده که افراد با مواجهه با قرآن مجبور به نوشتار میشوند همانند شعرای ما نشان دهنده این است که قرآن در تفسیر و نشر هم بایستی مکتوب شود. یعنی حتی شاعران بر شیوه شما به قرآن نگاه نکرده و دریافتهای خود را بیش از آنچه در نظر شماست ارج نهاده اند. - شما تجربه وحی ندارید نمی دانم چگونه به این نتیجه و یقین می رسید که این کتاب مطابق با قاعده وحی نیست! وقتی تنها بسنده کردید به تعریف خود که قرآن یک گفتمان است! که اگر گفتمان هم باشد گفته خدا عینا شرایط سخن انسانی را ندارد و کیفیت وحی برای ما تجربی نیست. - اگر شما بخواهید قرآن را در کنار آنچه می دانید بدانید ارزش دریافت عمقی ندارد لیکن اگر به عنوان اصل و نظام وجودی خویشتن و هستی با آن برخورد کنید و عمر خود را تقدیم کنید نتیجه متفاوت خواهد بود. یقین کنید بسیاری از افراد (همچون گروه داعش) پیش از مواجهه با قرآن در وجود خود حکم خدا را مشخص و قطعی کرده اند و دنبال معرفت نیستند (در واقع وقتش را ندارند!!))
همان گونه که اخوندها دین و قران رو سختش کردند.شما هم دارید همین کار را انجام میدید عزیزم.خیلی ساده تر از این حرفهاست.کاملا معلوم هست که قصدتون چیزه دیگه ای هست.موفق باشید.
درود بر شما آقای مهدی خلجی . همانطور که فرمودید در فرهنگ گفتاری" اسطوره" شاخص اصلی است و در دین ما مسلمانان ان کسی نیست جز محمد ص و من خیلی علاقمند هستم به شناخت زندگی ایشان از تولد تا زمان فوت ایشان . آیا کتابی یا ویدئو کلیپ یا تفصیری است که بتوان با صحت کامل به ان اطمینان کرد تا از ان به عنوان یک سند واقعی در فرهنگ گفتاری استفاده کرد. با تشکر مجید از دانمارک
من خدا را كشتم!!! اثبات منطقى نفى وجود خداى اديان براى دوستان اهل فن: كشف مغلطه اختلاط فرم و مادّه درقضيه علّيت و از كار افتادن آن! فرض: خدا ("الله") در مابعدالطبيعه علت العلل هر چيزى است و خالق جهان و عالم است!اثبات: هر چيزى دليلى دارد و بر آن هم دليلى مقدم است. نتيجه: ميبايستى علت العللى وجود داشته باشد. علت العلل ميبايستى خارج از اين حلقه باشد وگرنه به دور تسلسل مى افتيم، پس خدا در مابعدالطبيعه علت العلل هرچيزي است! رد قضيه علّيت:"هرچيزى دليلى دارد" اولاً چيز (هيولا) نميتواند دليلى داشته باشد، جز انرژى زيرا برابر قانون فيزيك اينشتاين (انرژى=جرم ماده x سرعت نور به توان ٢) در حقيقت ماده و انرژى علت و معلول يكديگر هستند و تناقض منطقى در اين امر نيست! مثال: ميگويند "با ديدن گلدان فرض را بر اين ميگذاريم كه كسى آنرا ساخته است." بسيار خوب، امّا اين مغلطه اختلاط فرم و مادّه است، زيرا گلدان مفهوم انتزاعى است و در واقع شخصى مادّه اى كه گلدان از آن ساخته شده را نساخته است، بلكه به آن فرمى داده است، كه براى ذهن خود آن شخص مفهوم انتزاعى گلدان را دارد. چون انسان امرى واقعى است و گلدان امرى مجازى است، پس انسان آفريننده امر مجازى است و چون اين امرى جهت مند است نميتوان عكس آن را نتيجه گرفت، كه امرى مجازى آفريننده امرى واقعى شود، زيرا در اينصورت خدا امرى مجازى خواهد شد كه خود آفريده تخيل انسان است و مخلوق خواهد بود! دوّماً اگر فرض كنيم، كه علت العللى امكان خواهد داشت، هيچ دليل منطقى وجود ندارد، كه ناممكن است، خود جهان عالم هستى علت العلل خود و قايم به ذات خود باشد! بلكه اين امر نزديكتر به يقين است كه جهان خود خالق است در درون خود و موجودات شكلهاى فرديت يافته اى از اويند، زيرا ماده و انرژى در حركت جوهرى خود به يكديگر تبديل ميشوند و در حالى كه ما قادر خواهيم بود وجود ماده و انرژى را، كه خداى واقعى و حقيقى است ثابت كنيم، دينمداران از اثبات "الله" خود عاجز هستند!اساسا اين پرسش، كه آيا خدا وجود دارد امرى لازم نيست، بلكه سؤال اساسى اين است كه خدا كجاست؟ چون به روش برتر وجود مابعدالطبيعه غيرممكن است، تنها جاى ممكن خود جهان است، كه در نتيجه آن جهان وقوع خدا در خودش است!
ابوقريش، اسلام ناف محمدى شما عربهاى فاشيست عين جهالت است و شما مسلمانان جاهلترين مردمان روى زمين! اى مگس عرضها سيمرغ نه جولانگه توست // عرض خود ميبرى و زحمت ما ميدارى! س
كتاب جوك مردم را مى خنداند درحالى كه اين كتاب دستور ترور و آدمكشى و تحقير انسان و خلع يد او از تعيين سرنوش او بدست خويش است. اين كتاب در هر حالتى يك ترورنامه فاشيستى است كه بايد از جامعه بيدار بشرى ترد شود! س
♥️🌸
عالی بود❤❤❤❤
عالی بود
برادر چند نکته مد نظرم هست بیان می کنم:
- کلمه اقرا همانطور که گفتید به معنای خواندن است و با توجه به اینکه خئاوند بارها از کلمه (قل) برای امر به گفتن استفاده نموده است که خود از زیرشاخه های فرهنگ قرآنی در بیان است لذا فرق بین کلمه اقرا و قل کاملا مشهود بوده و چنانچه در کلام خدا نظر به امر گفتن بود از قل استفاده میشد. ضمن اینکه در بیان کلمه کتاب که خود فرمودید به معنای نوشته است خداوند به تاکید در ابتدای قرآن می فرماید ((الم / ذلک الکتاب لاریب فیه ))آن نوشته ای است در آن شکی نیست پس مستند به همین اصرار الهی خواندن یعنی عمل دیدن نوشتار و هجی کردن و بیان آن مد نظر بوده است. غیر از اینکه در ادامه سوره علق خداوند تاکید می نماید که ((الذی علم بالقلم)) یعنی کسی که بوسیله قلم به تو آموخت . لذا در این تردیدی نیست که خداوند در بیان اقرا نظر مشهود به فعل خواندن دارد.
- علمی که شما بیان کردید در جای خود بسیار نکوست هر چند با روش قدمای دین تفاوتی ندارد چرا که همه به دنبال معانی کلمات در زمان پیامبر بوده اند لیکن قرآن کتابی زنده است ، بیان جاری است و اتفاقا معجزه ی آن همین است که در هر زمان گیرنده بینش خواننده و پس دهنده معنی بالاتری است یعنی با شگفتی دائم در حال القاء به شماست. اگر در آن بیاندیشید. ضمن اینکه معنای هر کلمه به گونه ای در خود آن بیان شده است و این پی گیری کلمه و معنای آن تا رسیدن به زمان نزول عاملی است که عدم باور فرد به زنده بودن وحی را می رساند. که فرمود: پیامبر هر قوم بفرهنگ اوست.
- مسئله فراموشی ارتباطی با زبان گفتاری ندارد امروز که ما کتاب در دست داریم باز با این مسئله درگیر هستیم و فراموشی جزء لاینفک درک مطلب انسان است که اگر فراموشی نباشد یادگیری هم نیست. آنان که در مقدار و کم و بیش شدن کلمات و آیات نظر داده اند بدون معیار سنجش بوده و آن کس که برطبق آن حکم صادر کرده بدون مستند بوده . مثلا کفاره زنا دقیقا در قرآن مشخص شده و حتی صدور این حکم به پیامبر تنفیض نشده تا جای شک وشبهه باقی نگذارد که احکام امروزی خلاف شرع اسلام است.
- تکرار کلمات بی دلیل نیست مثل این است که با مشاهده بدن انسان بگوییم چرا این همه موهای بدرد نخور و زائد روئیده شده است!
- قرآن برای اعراب کنونی هم ثقیل است چه برسه به اعراب آن زمان ، قرار است قرآن در طول زمان بر انسان بیان شود تا درک مطلب شود. این قاعده که افراد با مواجهه با قرآن مجبور به نوشتار میشوند همانند شعرای ما نشان دهنده این است که قرآن در تفسیر و نشر هم بایستی مکتوب شود. یعنی حتی شاعران بر شیوه شما به قرآن نگاه نکرده و دریافتهای خود را بیش از آنچه در نظر شماست ارج نهاده اند.
- شما تجربه وحی ندارید نمی دانم چگونه به این نتیجه و یقین می رسید که این کتاب مطابق با قاعده وحی نیست! وقتی تنها بسنده کردید به تعریف خود که قرآن یک گفتمان است! که اگر گفتمان هم باشد گفته خدا عینا شرایط سخن انسانی را ندارد و کیفیت وحی برای ما تجربی نیست.
- اگر شما بخواهید قرآن را در کنار آنچه می دانید بدانید ارزش دریافت عمقی ندارد لیکن اگر به عنوان اصل و نظام وجودی خویشتن و هستی با آن برخورد کنید و عمر خود را تقدیم کنید نتیجه متفاوت خواهد بود. یقین کنید بسیاری از افراد (همچون گروه داعش) پیش از مواجهه با قرآن در وجود خود حکم خدا را مشخص و قطعی کرده اند و دنبال معرفت نیستند (در واقع وقتش را ندارند!!))
th-cam.com/video/gNctCI6AVEM/w-d-xo.html
درس بسیار مفیدی بود.
همان گونه که اخوندها دین و قران رو سختش کردند.شما هم دارید همین کار را انجام میدید عزیزم.خیلی ساده تر از این حرفهاست.کاملا معلوم هست که قصدتون چیزه دیگه ای هست.موفق باشید.
saeed hosseini قرآن به هیچوجه متن ساده ای نیست من آخوند پرست یا پاسدار نیستم ولی میدونم که قرآن به هیچوجه متن ساده و راحتی نداره
درود بر شما آقای مهدی خلجی . همانطور که فرمودید در فرهنگ گفتاری" اسطوره" شاخص اصلی است و در دین ما مسلمانان ان کسی نیست جز محمد ص و من خیلی علاقمند هستم به شناخت زندگی ایشان از تولد تا زمان فوت ایشان . آیا کتابی یا ویدئو کلیپ یا تفصیری است که بتوان با صحت کامل به ان اطمینان کرد تا از ان به عنوان یک سند واقعی در فرهنگ گفتاری استفاده کرد. با تشکر مجید از دانمارک
درود بر مهدی خلجی
من خدا را كشتم!!!
اثبات منطقى نفى وجود خداى اديان براى دوستان اهل فن:
كشف مغلطه اختلاط فرم و مادّه درقضيه علّيت و از كار افتادن آن!
فرض: خدا ("الله") در مابعدالطبيعه علت العلل هر چيزى است و خالق جهان و عالم است!اثبات: هر چيزى دليلى دارد و بر آن هم دليلى مقدم است. نتيجه: ميبايستى علت العللى وجود داشته باشد. علت العلل ميبايستى خارج از اين حلقه باشد وگرنه به دور تسلسل مى افتيم، پس خدا در مابعدالطبيعه علت العلل هرچيزي است!
رد قضيه علّيت:"هرچيزى دليلى دارد" اولاً چيز (هيولا) نميتواند دليلى داشته باشد، جز انرژى زيرا برابر قانون فيزيك اينشتاين (انرژى=جرم ماده x سرعت نور به توان ٢) در حقيقت ماده و انرژى علت و معلول يكديگر هستند و تناقض منطقى در اين امر نيست!
مثال: ميگويند "با ديدن گلدان فرض را بر اين ميگذاريم كه كسى آنرا ساخته است." بسيار خوب، امّا اين مغلطه اختلاط فرم و مادّه است، زيرا گلدان مفهوم انتزاعى است و در واقع شخصى مادّه اى كه گلدان از آن ساخته شده را نساخته است، بلكه به آن فرمى داده است، كه براى ذهن خود آن شخص مفهوم انتزاعى گلدان را دارد. چون انسان امرى واقعى است و گلدان امرى مجازى است، پس انسان آفريننده امر مجازى است و چون اين امرى جهت مند است نميتوان عكس آن را نتيجه گرفت، كه امرى مجازى آفريننده امرى واقعى شود، زيرا در اينصورت خدا امرى مجازى خواهد شد كه خود آفريده تخيل انسان است و مخلوق خواهد بود!
دوّماً اگر فرض كنيم، كه علت العللى امكان خواهد داشت، هيچ دليل منطقى وجود ندارد، كه ناممكن است، خود جهان عالم هستى علت العلل خود و قايم به ذات خود باشد! بلكه اين امر نزديكتر به يقين است كه جهان خود خالق است در درون خود و موجودات شكلهاى فرديت يافته اى از اويند، زيرا ماده و انرژى در حركت جوهرى خود به يكديگر تبديل ميشوند و در حالى كه ما قادر خواهيم بود وجود ماده و انرژى را، كه خداى واقعى و حقيقى است ثابت كنيم، دينمداران از اثبات "الله" خود عاجز هستند!اساسا اين پرسش، كه آيا خدا وجود دارد امرى لازم نيست، بلكه سؤال اساسى اين است كه خدا كجاست؟ چون به روش برتر وجود مابعدالطبيعه غيرممكن است، تنها جاى ممكن خود جهان است، كه در نتيجه آن جهان وقوع خدا در خودش است!
quisling
چرا شک کردن به وحی اینقدر سخته چطور با یقین از وحی صحبت میشه محمد هم یه انسان بوده ویافته ها وفهم دوران خودش را بازگو کرد
جالبه که حتی زئوس هم خیلی خلاصه و مفید همین رو مطرح کرده
th-cam.com/video/gNctCI6AVEM/w-d-xo.html
ای من جیش کردم به اول تا آخر قران این قران را میشود در بهترین حالت در حد یک کتاب جوک دانست
+kasra20giv1 Az jahalat dari zajr mikeshi refigh wake up!
ابوقريش، اسلام ناف محمدى شما عربهاى فاشيست عين جهالت است و شما مسلمانان جاهلترين مردمان روى زمين! اى مگس عرضها سيمرغ نه جولانگه توست // عرض خود ميبرى و زحمت ما ميدارى! س
كتاب جوك مردم را مى خنداند درحالى كه اين كتاب دستور ترور و آدمكشى و تحقير انسان و خلع يد او از تعيين سرنوش او بدست خويش است. اين كتاب در هر حالتى يك ترورنامه فاشيستى است كه بايد از جامعه بيدار بشرى ترد شود! س
gh tu ruhe madaret kasra
حرفاتون مبهمه ،میخواین یه چیز جدید بگین تا شنونده داشته باشین
جاهل بی منطق