دکتر فرهنگ هلاکویی : جبر و اختیار 1/2

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 22 ม.ค. 2010

ความคิดเห็น • 4

  • @user-nq2du9wo8g
    @user-nq2du9wo8g 6 ปีที่แล้ว

    با سلام
    اگر مثنوی حضرت مولانا را ملاحظه کرده باشید یقینا میدانید که این صوفی بزرگ در این کتاب . اینچنین اهتمامی را لحاظ نموده است که آموزه های دینی را با استفاده از داستانهای کوتاه و زیبا برای پایینترین قشر مردم زمانه خویش توضیح داده است . و الحق که بسیار نیز در این راستا موفق بوده است . اما . . .
    اما همین استاد بزرگ وقتی به مقوله جبر و اختیار که میرسد شما کاملا شفاف و عینی میتوانید ملاحظه کنید که حضرت مولانا تمامی سعی خود را مبذول مینماید تا این آموزه بسیار مهم . یا به دیگر سخن . مهمترین آموزه دین را توضیح دهد . اما . . . .
    اما نمیتواند !!!!!
    و بسان کوهنوردی که برای صعود به قله ای صعب العبور هر بار از یک دامنه به قله کوه حمله میکند . حضرت مولانا نیز دقیقا اینچنین تلاشی میکند ولی هر بار تا نزدیک قله رفته ولی نمیتواند به آخرین نقطه آن دست پیدا کند .
    وقتی شاعری توانا . عارفی نامی و سر سلسله فرقه درویشان گردان یا مولویه که کتابی چون مثنوی معنوی را در کارنامه پر بار خود دارد که در غرب پس از انجیل بیشترین تیراژ را در تعداد نسخ چاپ شده دارد و تمامی آموزه های دین را به ساده ترین زبان و با استفاده از عامیانه ترین مثلها و حکایات بخوبی توضیح داده و برای خواننده خود میشکافد . وقتی به بحث جبر و اختیار میرسد گوییا از فرط تلاش زیادی که در جهت شرح این مقوله دشوار انجام داده است .خسته و بی بنیه شده و بسان آن کوهنوردی که همه تلاش خود را کرده ولی در چند قدمی قله زمینگیر شده است . این مرد بزرگ هم تمام هم خویش را بکار گرفته ولی حداقل آنطور که خودش میخواسته نتوانسته آنرا توضیح دهد .
    و اگر خواننده با هوشی بوده باشید این حالت را در پایان این مبحث در مثنوی کاملا احساس خواهید نمود . اما . . .
    اما آنچه حضرت مولانا نتوانست بگوید . و یا نصفه نیمه بیانش کرد چیزی استکه بزرگانی چون خانم فلورانس اسکاول شین . خانم کاترین پاندر . خانم لوییز هی . آقای آنتونی رابینز . خانم باربارا دی آنجلیز . خانم پروفسور آنماری شیمل و دیگران . که اغلب استاد ماورا ٔ الطبیعه بودند و یا هستند در یک بیان متفق القول ( البته اولین بار این اصطلاح را خانم فلورانس اسکاول شین بکار برد ) این دنیا را بسان یک بازی نامیدند و انسان را بازیگری در حال بازی . اما . . .
    اما من شخصا دو سه سال به اشتباه میاندیشیدم که منظور از بازی همان تعبیر قرآنی است که : الدنیا لهو و لعب . . . !
    ولی بعدها خداوند جانم لیاقت فهم درست این تعبیر را به این بنده کمترینش عنایت فرمود . بله . تعبیر درستی که خانم فلورانس اسکاول شین بزرگ که اولین استاد عرفان من نیز ایشان بودند . و این افتخاری است برای من که اولین قدمهایی را که در راه عرفان عملی یا عرفان عشق برداشتم به کمک این بانوی فرهیخته بود و با مطالعه گل کتابهای اینچنینی ایشان یعنی :
    " بازی زندگی و راه این بازی "
    ایشان در این کتاب ارزنده فرموده بودند که این جهان مانند یک لوکیشن یا صحنه تیٔاتر یا فیلمبرداری است . و ما انسانها همگی بازیگران این فیلم بلندیم !
    نویسنده . کارگردان و تهیه کننده این فیلم عظیم خداوند متعال است . که به هر انسانی نقشی را میدهد . و فیلمنامه را به همراه دیالوگهای هر بازیگر و نقش هر یک . به یکایک افراد داده و از همه آنها میخواهد که بهترین بازی خود را به ننایش بگذارند . زیرا که تنها همین یک بار بیشتر بازی نمیکنند .
    و اینجاست که مهمترین و حساسترین و ظریف ترین قسمت ماجراست . و من میخواهم با بیانی بسیار خلاصه و مفید آنرا بنگارم . اینکه :
    دقیقا مانند هنرپیشه های یک فیلم سینمایی که برای دهه فجر قرلر است اکران عمومی بشود هر بازیگری تمام تلاش خود را میکند تا بتواند جایزه ای هر چند کوچک را از دست داوران جشنواره فبلم فجر تصاحب کند . در زندگی نیز ما بایستی با همین یک فرصت که برای زندگی به ما داده شده است بهترین نتیجه . یعنی بهشت برین را ببریم . اما . . .
    اما آن نکته بسیار مهم این استکه نقشی که به شما داده میشود با تایمی که در فیلم بازی میکنید ابدا مهم نیست , بلکه کیفیت بازی شماست که مهم است !!!
    چه بازیگرانی را میشناسیم که شاید چند صحنه بیشتر در یک فیلم بازی نکردند اما جزو یکی از برندگان و منتخبین جشنواره بوده اند . و بر عکس کسانی هم سراغ داریم که مثلا نقششان پررنگ بوده و در واقع هنرپیشه نقش اول فیلم بشمار میرفته است . ولی آنقدر بازی ضعیفی را از خود نشان داده که حتی باعث عدم کاندید شدن فیلم نیز شده است .
    بله عزیزان دلم . مهم نیست که شما نقشتان در این زندگی کودکی بلشد که در جنوب شهر تهران با پدری که رفتگر شهرداری است و مادری که در خانه دیگران کارگری میکند تا شکم ۵ فرزند خود را سیر کند .
    اینکه شما آخرین فرزند خانواده ایید و غیر از خودتان که تا سیکل بزور کتک خوانده ایید و حالا در سر چهار راه گل نرگس میفروشید و هر روز از مامورین سد معبر شهرداری کتک مفصلی میخورید دو خواهر و دو برادر دارید .
    برادر بزرگتر داداش اصغر است که در زندان است و منتظر رسیدن زمان حکم اعدام است , زیرا بخاطر کتکهایی که شوهر نامرد بیشرفش به زری جون خواهرم زده بود . دست و دماغ آبجی زری رو شکسته بود . بعد وقتی شب داش اصغرم که قصاب بودش از مغازه میاد خونه و آبجی زری رو با اونحال میبینه دیگه نمیتونه جلوی خودشو بگیره . با یه ساطور میره خونشون و دو تا دستای قدرت . شوهر آبجی زری رو از کتف جدا میکنه . بعد دستاشو میزاره تو یه گونی ورمیداره میاره خونه از درخت توت توی حیاطمون آویزونش میکنه .
    مردم تا صبح دسته دسته میومدن تموشا . ( من بفکرم رسیده بود مه بلیطیش کنم . نفری یه تومنم میگرفتم تمام بدهی مامانمو میتونستم بدم ) تا اینکه از کلانتری و آگاهی مثل مور و ملخ از درو دیوار ریختن تو خونمون داش اصغرو گرفتن بردن . ولی نمیدونم چرا پس به اتهام قتل محکوم شد !!!
    برادر کوچکتر از داش اصغرم جمشیده که قاچاق فروشه و تریاک میفروشه .
    چندین بار تا بحال دستگیر و زندانی شده . که قاضی به مادرم گفته بود اگر یکبار دیگه بگیرنش باید ۷ سال توی زندان بمونه !
    خواهر بزرگم زری جون است که با یه بچه دو ساله از شوهرش طلاق گرفته و حالا خونه خودمونه . خیلی دلم براش میسوزه . همش گریه میکنه و میگه کاش پاهام قلم میشدن نمیومدم اینجا که داش اصغرم غیرتی نشه و بره اون سگ هارو نکشه .
    و مرجان که قبل از منه و اونم بابام نذلشت درس بخونه . رفت تو یه تولید
    ( ادامه تا چند دقیقه دیکه اضافه خواهد شد ) .
    با سپاس و امتنان
    خداجونم الامان الامان

    • @user-se6gy6ho9p
      @user-se6gy6ho9p 5 ปีที่แล้ว

      خدا ساخته ذهن بشره

    • @user-se6gy6ho9p
      @user-se6gy6ho9p 5 ปีที่แล้ว

      خدا ساخته ذهن بشره و مولوی یک اخوند متجدده

  • @godseeker11
    @godseeker11 11 ปีที่แล้ว

    دکتر جان. جبر یعنی قوانین الهی مانند جاذبه زمین وقتی گفته میشه در قران که هیچ برگی بدون اذن خدا نمی افتد یعنی این قانون که تجلی خداوند بزرگ هست از ان نمشود گریز کرد .قوانین الهی همان قوانین فیزیکی در عالم وجود هست.