سلام ممنون از نقد خوبتون من فکر میکنم تو دو صحنه چون داشت دلستر مصرف میکرد اعتیادش به مشروبات الکلی بودش نه مواد مخدر که شاید دکتر براش ممنوع کرده بود مادرش از اون جهت میدونست
هر چند اینجای فیلم باز بود ولی برداشت من این بود که فیلمنامه رو توی پارتی خونده و مورد تمسخر قرار گرفته ولی توی خیال خودش میدید که مورد احترام بوده. رفتارهای آدم های توی مهمونی و دختری که توی دانشگاه دید نشونه هایی از این دست انداختن داشت.
اتفاقا فیلم نامه خونده شد در پارتی و پسندیده شد چون اون پسری که اولش از دستش ناراحت شد خیلی بهش ارادت پیدا کرد و اون دختر هم یادش نبود چون روی مواد بود
آقای قربانی، من فیلم را دوست داشتم هر چند ایرادهایی که شما از ساختار کمی عجول فیلم و بازی تا حدی ضعیف و علی الخصوص پایان سر هم بندی شده گرفتید را قبول دارم. علی الخصوص که می دانم مقصود شما کمک به ارتقای کارهای بعدی کارگردان و کارهای از این دست است. چرا که این فیلم از نظر من نکات بسیار ارزشمند اجتماعی داشت. برای مثل من تا به حال در فیلم هامان ندیده ام آن دانشجوی هلاک و حق به جانبی که کارمند بی پناه را پشت میز درسته می خورد، نماد شجاعت و قیام نسل پاک جوان نباشد. یا اگر معلوم است که خشونتش غلط است، ناهنجار ترین آدم جهان نباشد. این فیلم به این دلیل که بعضی ناهنجاری های اجتماعی را در حد خودش (یعنی در حد آن ناهنجاری) نقد میکند به نظرم درست و ارزشمند و حتی نایاب است. فیلمساز از اینکه رفتاری را نقد می کند ذوق زده نمی شود و حالت دیدی چی گفتم؟! ندارد. هرچند انقادش درست و بدیع است. من این مطلب را که اطرافیان کاراکتر اصلی جملگی انسانهای فهیمی هستند و انتقاد مشفقانه را با لحن درست میگویند و شخص هم قشنگ می پذیرد، نه به عنوان قدرت یک فیلم رئال ـ مردشور قدرت فیلم رئال را برده!- به عنوان یک نیاز مبرم اجتماع، به عنوان یک سوپ مرغ برای گلودرد نسل جوانی که خیلی تا اینجا بیخود هوار کشیده و از کسی حرف نشنیده، می پذیرم و تشویق می کنم. در مورد فیلمنامه و منطق روایت به نظرم جاهایی شما ایراداتی که نیست را در داستان دیده اید. مثلا اگر معلمی که با معلم های دیگر نمی پرد و خود را برتر می بیند، با سر می رود در جمع دانشجوها، نشاندهنده ی ضعف در شخصیت پردازی نیست. او مشخصا به حدس اینکه آنجا الکل هست به آنجا رفت. آدم معتاد پای استفاده اش که می رسد دیگر سختگیری نمی کند. این از نقاط قوت کاراکتر پردازی ست و ذهنیت معتاد را نشان می دهد. ذهنیتی که در آن معتاد برای خودش شرایطی می چیند که در آن به خودش بقبولاند، به ناچار مواد استفاده کرده. به خودش نعل وارونه می زند اگر نه، اگر در حال ترک نبود، به راحتی برای خودش الکل تهیه می کرد با احدی هم نمی نشست. دارد به خودش می گوید این یک پیش آمد بوده اگر نه من که دیگر الکل نمی خورم. آن کمیته ی انظباطی پرونده اش هم گیج کننده نبود. در آن جای فیلم برای مخاطب مشخص است که کمیته ی انظباطی مربوط به انتشار صدای دختر است. البته می توانست نویسنده با یک تیر دو نشان بزند و قصه اش را محکم کند، تنها اگر در صحنه ی دعوای بین دختر و پسر، پسر برای اثبات ادعایش که فلانی صدا را ضبط کرده می گفت مگر ندیدی که روز کمیته ی انظباطی من، آن همکلاسی غیب شد و دیگر خبری از او نیست. این باعث می شد که دختر هم بهتر ادعایش را باور کند و فیلم نامه مستحکم تر شود. در حال حاضر ادعایش بیشتر به صورت من نبودم دستم بود است و عجیب است که دختر قبول می کند. در ضمن گاهی حل کردن گره های قصه تنها یک کلمه می خواهد. مثلا جایی که استاد گفت روز ثبت نام با پدرت دعوایت شد، کافی بود گفته می شد: «حتی شنیده بودم ( یا همه می گفتند/ یا حسینی به من گفت) روز ثبت نام با پدرت دعوای سختی کردی و آن مرد نشست روی صندلی و گریه کرد» ، متعاقب آن هم، آن استاد، نه از مرگ مردی که یک بار از دور دیده بلکه از مرگ یک پدر غمگین می شد که قشنگتر هم می بود. به نظرم شما فیلم را دوست داشتید به همین خاطر آن را نقد و موشکافی کردید. من هم دیدگاه شما را دوست دارم، این است که ایرادگیری کردم اگر نه نکته های شما دقیق و مشفقانه است.
سلام. ممنون از توجه و لطف شما. زحمت کشیدید که این همه نوشتید. شرمنده کردید. نکته اینه که شما فیلمنامه رو با حدسیات خودتون تکمیل میکنید. اما من منتقد نباید به باهوشی شما باشم و اتفاقا باید خودم رو حتی به خنگی بزنم برای یک نقد دقیق.
ایول❤❤❤
مخلصم ❤
❤
عالی بود❤
❤
نقد کمنظیری بود👌🏻👏🏻
لطف شماست
ممنون خیلی مفید بود
لطف شماست
دوست عزیز توصیه میکنم که گفتگوی فیلمساز را با هوشنگ گلمکانی در مجله ی
" فیلم امروز " بخوانید .
عالی
ارادت
سلام ممنون از نقد خوبتون
من فکر میکنم تو دو صحنه چون داشت دلستر مصرف میکرد اعتیادش به مشروبات الکلی بودش نه مواد مخدر که شاید دکتر براش ممنوع کرده بود مادرش از اون جهت میدونست
هر چند اینجای فیلم باز بود ولی برداشت من این بود که فیلمنامه رو توی پارتی خونده و مورد تمسخر قرار گرفته ولی توی خیال خودش میدید که مورد احترام بوده. رفتارهای آدم های توی مهمونی و دختری که توی دانشگاه دید نشونه هایی از این دست انداختن داشت.
اتفاقا فیلم نامه خونده شد در پارتی و پسندیده شد چون اون پسری که اولش از دستش ناراحت شد خیلی بهش ارادت پیدا کرد و اون دختر هم یادش نبود چون روی مواد بود
@@mehryar78 من اون رو ارادت برداشت نکردم. بیشتر حالت نگرانی بود از اینکه چیزی یادش مونده باشه از تمسخرهای دیشب
Awlii
ارادت
کاش کارگردانا قدر بدونن نقدهای دقیق رو مدنظر قرار بدن سینما رشد کنه.
بعد مرگم میفهمن کی بودم :))
نقد دقیق،عالی،درجه یک...ضمنا واقعا اون کلمه ی "کچل" خیلی بد بود..من موندم الان باید بخندم اونجا!!!
کل حسو خراب میکنه
میخواست زهرش را بریزه دیگه
آقای قربانی، من فیلم را دوست داشتم هر چند ایرادهایی که شما از ساختار کمی عجول فیلم و بازی تا حدی ضعیف و علی الخصوص پایان سر هم بندی شده گرفتید را قبول دارم. علی الخصوص که می دانم مقصود شما کمک به ارتقای کارهای بعدی کارگردان و کارهای از این دست است. چرا که این فیلم از نظر من نکات بسیار ارزشمند اجتماعی داشت. برای مثل من تا به حال در فیلم هامان ندیده ام آن دانشجوی هلاک و حق به جانبی که کارمند بی پناه را پشت میز درسته می خورد، نماد شجاعت و قیام نسل پاک جوان نباشد. یا اگر معلوم است که خشونتش غلط است، ناهنجار ترین آدم جهان نباشد. این فیلم به این دلیل که بعضی ناهنجاری های اجتماعی را در حد خودش (یعنی در حد آن ناهنجاری) نقد میکند به نظرم درست و ارزشمند و حتی نایاب است. فیلمساز از اینکه رفتاری را نقد می کند ذوق زده نمی شود و حالت دیدی چی گفتم؟! ندارد. هرچند انقادش درست و بدیع است. من این مطلب را که اطرافیان کاراکتر اصلی جملگی انسانهای فهیمی هستند و انتقاد مشفقانه را با لحن درست میگویند و شخص هم قشنگ می پذیرد، نه به عنوان قدرت یک فیلم رئال ـ مردشور قدرت فیلم رئال را برده!- به عنوان یک نیاز مبرم اجتماع، به عنوان یک سوپ مرغ برای گلودرد نسل جوانی که خیلی تا اینجا بیخود هوار کشیده و از کسی حرف نشنیده، می پذیرم و تشویق می کنم.
در مورد فیلمنامه و منطق روایت به نظرم جاهایی شما ایراداتی که نیست را در داستان دیده اید. مثلا اگر معلمی که با معلم های دیگر نمی پرد و خود را برتر می بیند، با سر می رود در جمع دانشجوها، نشاندهنده ی ضعف در شخصیت پردازی نیست. او مشخصا به حدس اینکه آنجا الکل هست به آنجا رفت. آدم معتاد پای استفاده اش که می رسد دیگر سختگیری نمی کند. این از نقاط قوت کاراکتر پردازی ست و ذهنیت معتاد را نشان می دهد. ذهنیتی که در آن معتاد برای خودش شرایطی می چیند که در آن به خودش بقبولاند، به ناچار مواد استفاده کرده. به خودش نعل وارونه می زند اگر نه، اگر در حال ترک نبود، به راحتی برای خودش الکل تهیه می کرد با احدی هم نمی نشست. دارد به خودش می گوید این یک پیش آمد بوده اگر نه من که دیگر الکل نمی خورم. آن کمیته ی انظباطی پرونده اش هم گیج کننده نبود. در آن جای فیلم برای مخاطب مشخص است که کمیته ی انظباطی مربوط به انتشار صدای دختر است. البته می توانست نویسنده با یک تیر دو نشان بزند و قصه اش را محکم کند، تنها اگر در صحنه ی دعوای بین دختر و پسر، پسر برای اثبات ادعایش که فلانی صدا را ضبط کرده می گفت مگر ندیدی که روز کمیته ی انظباطی من، آن همکلاسی غیب شد و دیگر خبری از او نیست. این باعث می شد که دختر هم بهتر ادعایش را باور کند و فیلم نامه مستحکم تر شود. در حال حاضر ادعایش بیشتر به صورت من نبودم دستم بود است و عجیب است که دختر قبول می کند. در ضمن گاهی حل کردن گره های قصه تنها یک کلمه می خواهد. مثلا جایی که استاد گفت روز ثبت نام با پدرت دعوایت شد، کافی بود گفته می شد: «حتی شنیده بودم ( یا همه می گفتند/ یا حسینی به من گفت) روز ثبت نام با پدرت دعوای سختی کردی و آن مرد نشست روی صندلی و گریه کرد» ، متعاقب آن هم، آن استاد، نه از مرگ مردی که یک بار از دور دیده بلکه از مرگ یک پدر غمگین می شد که قشنگتر هم می بود.
به نظرم شما فیلم را دوست داشتید به همین خاطر آن را نقد و موشکافی کردید. من هم دیدگاه شما را دوست دارم، این است که ایرادگیری کردم اگر نه نکته های شما دقیق و مشفقانه است.
سلام. ممنون از توجه و لطف شما. زحمت کشیدید که این همه نوشتید. شرمنده کردید.
نکته اینه که شما فیلمنامه رو با حدسیات خودتون تکمیل میکنید. اما من منتقد نباید به باهوشی شما باشم و اتفاقا باید خودم رو حتی به خنگی بزنم برای یک نقد دقیق.
@@MohamaddGhorbani متوجهم. صحیح می فرمایید
آقای منتقد عزیز نقدتان کاملا غیر منصفانه است .