اگر از طرفداران استاد رائفی پور هستید این پیام را بخوانید. داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اوضاع کواکب عبد الملك بن اعین، برادر زرارة بن اعین، با آنكه از راویان حدیث بود، به نجوم احكامی و تأثیر اوضاع كواكب اعتقاد راسخ داشت. كتابهای زیادی در این باب جمع كرده بود و به آنها مراجعه می كرد. هر تصمیمی كه می خواست بگیرد و هر كاری كه می خواست بكند، اول به سراغ كتابهای نجومی می رفت و به محاسبه می پرداخت تا ببیند اوضاع كواكب چه حكم می كند. تدریجا این كار برایش عادت شده و نوعی وسواس در او ایجاد كرده بود به طوری كه در همه ی كارها به نجوم مراجعه می كرد. حس كرد كه این كار امور زندگی او را فلج كرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده می شود و اگر این وضع ادامه پیدا كند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیك و بد و امثال اینها ترتیب اثر بدهد، نظم زندگی اش به كلی بهم می خورد. از طرفی هم در خود توانایی مخالفت و بی اعتنایی نمی دید و همیشه به احوال مردمی كه بی اعتنا به این امور دنبال كار خود می روند و به خدا توكل می كنند و هیچ درباره ی این چیزها فكر نمی كنند رشك می برد. این مرد روزی حال خود را با امام صادق در میان گذاشت. عرض كرد: «من به این علم مبتلا شده ام و دست و پایم بسته شده و نمی دانم از آن دست بردارم. »امام صادق با تعجب از او پرسید:«تو به این چیزها معتقدی و عمل می كنی؟!» . - بلی یا ابن رسول اللّه! . - من به تو فرمان می دهم: برو تمام آن كتابها را آتش بزن. فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنها را آتش زد و خود را راحت كرد [1] [1] . وسائل ، ج /2ص 181. منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.
اگر از طرفداران استاد رائفی پور هستید این پیام را بخوانید.
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اوضاع کواکب
عبد الملك بن اعین، برادر زرارة بن اعین، با آنكه از راویان حدیث بود، به نجوم احكامی و تأثیر اوضاع كواكب اعتقاد راسخ داشت. كتابهای زیادی در این باب جمع كرده بود و به آنها مراجعه می كرد. هر تصمیمی كه می خواست بگیرد و هر كاری كه می خواست بكند، اول به سراغ كتابهای نجومی می رفت و به محاسبه می پرداخت تا ببیند اوضاع كواكب چه حكم می كند.
تدریجا این كار برایش عادت شده و نوعی وسواس در او ایجاد كرده بود به طوری كه در همه ی كارها به نجوم مراجعه می كرد. حس كرد كه این كار امور زندگی او را فلج كرده است و روز به روز بر وسواسش افزوده می شود و اگر این وضع ادامه پیدا كند و به سعد و نحس روزها و ساعتها و طالع نیك و بد و امثال اینها ترتیب اثر بدهد، نظم زندگی اش به كلی بهم می خورد. از طرفی هم در خود توانایی مخالفت و بی اعتنایی نمی دید و همیشه به احوال مردمی كه بی اعتنا به این امور دنبال كار خود می روند و به خدا توكل می كنند و هیچ درباره ی این چیزها فكر نمی كنند رشك می برد.
این مرد روزی حال خود را با امام صادق در میان گذاشت. عرض كرد:
«من به این علم مبتلا شده ام و دست و پایم بسته شده و نمی دانم از آن دست بردارم. »امام صادق با تعجب از او پرسید:«تو به این چیزها معتقدی و عمل می كنی؟!» .
- بلی یا ابن رسول اللّه! .
- من به تو فرمان می دهم: برو تمام آن كتابها را آتش بزن.
فرمان امام به قلبش نیرو بخشید، رفت و تمام آنها را آتش زد و خود را راحت كرد [1]
[1] . وسائل ، ج /2ص 181.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.
سلام استاد عزیزم واقعا ممنونم اززحمات شما کارتون خیلی باارزشه زنده بادانسانیت
خواهش میکنم ، نظر لطف شماست 🙏🌹🙋
🙏🏾✌🏾
🙏🌹
آدام مرادی هم خیلی پوفیوزه😅😅😂😂😂👍🏾
وقتی مستند آقای جرجندی در مورد ایشون رو دیدم ، بر خودم واجب دونستم نقدش کنم 🙋🌹
راعفی پور و خوب اومدی خیلی دیوسسه 😅🤣😂👌🏽
ایشون را به خاطر ادعایی که مبنی بر جلو بودن از دیگران و بیشتر از دیگران فهمیدن داشتند نقد کردم 🙏🌸