Parvin E'etesami - Gereh Goshay / گره گشای از پروین اعتصامی
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 19 ธ.ค. 2020
- پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه میمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره کایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکین دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، تا که گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
#Parsian_channel
#Parvin_E'tesami
#پروین_اعتصامی
instagram: @az_hardari_sokhani
iranzadeh
az_hardari_sokhani - ภาพยนตร์และแอนิเมชัน
پروین عزیزم
روحت شاد و پر از نور، ورحمت خداوندی🌹
دعای خیرت نصیب مان.
🌹
روحش شاد ،پروین در صحن حرم حضرت معصومه در حجره قبر خانوادگیشان در خاک خفته است هر وقت به انجا رفتید یادش کنید این اختر چرخ ادب (آنکه خاک سیه اش بالین است ٪اختر چرخ ادب پروین است) روحش قرین آرامش ورحمت باد
با درود و سپاس فراوان
صاحب آن همه گفتار امروز، سائل فاتحه و یاسین است
واقعاً بسیار زیبا و عالی
سپاس فراوان
بسیار زیبا عالی و آموزنده ره گشا 👏👏👏👏👏👏👏🌷🌻🌹🌼🌷
با سپاس از مهر شما
، چنین شاعرانی هر 500 سال یک بار به این زمین
بانو پروین اعتصامی، اختری رخشنده و بیبدیل در سپهر پرفروغ شعر پارسی است
خدایا خودت به داد مردم مظلوم ایران برس🙏🙏
الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
بسیار عالی .. روحشون شاد .. انقدر این اشعار قوی و زیباست من تا الان فکر میکردم برای مولانا بوده .. خیلی خوب بود 👌👌
با درود و سپاس فراوان از مهر شما
اشعار بانو پروین اعتصامی شاهکاری خصوصاً در حوزه ادبیات تعلیمی است
پروین عزیزم.
بازتاب اجتماع بیماری بود، که خواست تا زو د برود.
می دلنست که چه بر جای گذاشته.
او زنده ست.🌹
روحت شاد پروین عزیز
این که خاک سیهش بالین است، اختر چرخ ادب پروین است، گرچه جز تلخی از ایام ندید، هرچه خواهی سخنش شیرین است، صاحب آن همه گفتار امروز، سائل فاتحه و یاسین است
واقعاً شعر بسیار زیبا و عالی سروده خانم اعتصامی روحش شاد باد و بهشت فردوس جایش
با درود و سپاس فراوان
روحش شاد
آمین
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
و انسان خداوند را فراموش کرده است و سلطان را نمبیند بسیار زیبا روح و روان خانم اعتصامی شاد باد البته مولانا هم همچنین داستانی دارد بشر اگر خالق خود را بخواند اوضاع بهتری دارد
درود بر شما
آفرین باین انتخاب زیبا ممنون 👌🙏👍🌹
با درود و سپاس فراوان از مهر شما
سبحان الله سپاس ودرود خداوند کریم ورحیم و مهربانرا بسیار عالی بود ممنون 🌹🌹🌹
با درود و سپاس فراوان
یادش گرامی
درود بر شما
اینقدر می فهمم و می دانم ما ایرانیها ثروت بزرگی هم چنین گلستان سعدی و هم چون دیوان حافظ و مولانا و غیره را داریم که هر کدام خود کتبی از درس و پند و اندرز می باشند که بیشتر بر اساس حس درد و تجربه از ان روز جامعه نوشته شده و هیچ وقت کهنه نمی شود و در هر روز در زندگی اینده ما بیت و مصرعی پیدا می کنیم که حکایت از حال همان روز ما دارد انگار کسانی که این اشعار رو سروده اند زنده اند و ودر مدح و ثنا از پروردگار چه سخنان که گفته نشد یعنی می فهمیم که ما ایرانیان برای درست زندگی کردن و ستایش از پروردگار یکتای ما و رعایت حقوق دیگران چندان نیاز به اموزه های دینی نداریم که عامل این همه جنگ و خشونت در جهان امروز شده
میازار موری که دانه کش است ،غیره این مربوط به همه عرصه ها تاریخی هست چه حدیثی از این قشنگ تر و چه امر به معروف و نهی از منکر از این زیبا تر ،افسوس صد افسوس که این ۴۳ سال در اموزش و پرورش ما چیزهای دیگری مورد نظر قرار گرفت به جای پند و اندرز به زبان زیبای شعر پارسی ، صد افسوس
درود فراوان بر شما باد
شوربختانه چنانکه فرمودید، رویکرد آموزش و پرورش ایران بسیار با حوزه کارامدی و اخلاق فاصله گرفته و بیش از بقیه، در حق علوم انسانی که بر تارک آن ادبیات پارسی میدرخشد، اجحاف و بیمهری شده است. اکنون رسالت خودآموزی و خودخوانی بر یکانیکان ما ایرانیان واجبتر از نان شب است
بنازم بنازم ❤️❤️
با درود و سپاس فراوان
خدایی که به آن چنگ انداختیم اندازه ریسمان پوسیده به ما کمک نمی کند .
👏👏👏👏👏
🌷🙏
wow
غالب اشعار پروین اعجاببرانگیز و شاهکارند
Woww
Allah rehet eləsin səne!
درود و سپاس فروان از شما دوست گرامی ❤️
بخش هایی از خوانش نیاز به تغییر لحن دارد، یکجا هم چون را باید «چوووون» ادا میکردید به معنی چگونه
با درود و سپاس فراوان
az koojo in musiqisho peido koonim?
حسین جوانمرد - پادشاه فصل ها پاییز
@@ParsianChannel2020 muta'sefone natoonestam musiqe zire navoro peydo kunam
Age mushkile nadosht silkoshoo ravone mikardid lutfan👐👐👐👐👐👐
@@user-tq3pb3lf4q
www.musicema.com/Hossein-Javanmard-Payiz
یکی شعری هست از باباطاهر که داستانش راجبه مردیه که تازه از حمام امده و لباس عید پوشیده ولی در خیابان یکی روش زباله پرت میکنه
قبلاً این شعرو خوندم واقعا زیبا بود
اما حالا هیچی از اون شعر یادم نیست
چند بار در گوگل سرچ کردم ولی پیداش نکردم
شما همچین شعری یادتون نیست اسمشو بگید پیداش کنم
فک کنم منظورت با یزید بسطامی هست که سعدی در یک شعر روایت میکنه... بایزید از حمام می یاد بیرون و یکی زباله میریزه روش و سعدی به صورت شعر میگه یک بیتش اینه... که ای نفس من در خور آتشم..... به خاکستری روی در هم کِشم؟!؟
بسیار زیبا بود اما این داستان خیلی تکراری شده که توسط افراد دیگر گفته شده ادبیات ما بسیار غنی است لطفا مطالب آموزنده دیگر بگذارید یا حق
با سپاس فراوان
تکرار امر نکو آن را کمارزش ننماید؛ مضافاً مخاطبان جوان و نوجوان نیز باید چون من و شما این حکایات و اشعار نغز را بشنوند