چرا ترس؟ اینایی که به اینجا میرسن به این دلیله که همه red flag ها یی رو قبل از ازدواج در طزف مقابلشون می بینن، ندیده میگیرن. یعنی از کوهی ، کاه میسازن یعنی انتخاب می کنن اونا رو کوچیک ببینن بعد از ازدواج هر یکی ازون کاه ها یا علامتها تبدیل به یک کوه میشه که نمیشه هضمش کرد از تجربه خودم بگم و دهها ازدواج در اطرافیان و یک عمر تجربه… یکی رو پیدا کنید که بعد چهار مشخصه داشته باشه: ۱- در تجربه من اولیش کشش جنسی هست ( ما قدیمی ها می نشستیم و زندگی میکردیم چون چشم و گوش بسته بودیمو می دونستیم چه مرد باشیمو چه زن فقط باید با یک نفر زندگی کنیم، بدن یک نفر رو می دیدیم و بنظرمونم خوب میامد چون مبنای مقایسه نداشتیم ، فقط با یک نفر حرف دلمونو میزدیمو … ولی جوونهای امروز چشمو گوششون بازه بنابراین باید کشش جنسی رو اولین اولویت قرار داد و باید هم دو طرفه باشه) ۲ و ۳- هر مشخصه ای که برای شما مهمه ۴- چهارمی هم به اهمیت اولی هست و اون اینکه وقتی کنارش می شینین، آرامش بگیرین ، اضطراب نداشته باشین، نگران رفتار و حرکت و کلام بعدیش نباشین، حالی داشته باشین انگار زیر یک درخت سبز و در کنار یک جویبار نشستین و به تماشای صحنه های زندگی نشستین. این شخص آدمتونه
با چند دقیقه گفتگو و اونم فقط پای حرف یک طرف نشستن نمیشه فهمید چه خبر بوده گاه وقتی فکر میکنی همه حرفا رو شنیدی، شنیدن فقط یک جمله همه چیزو تو ذهن بهم میریزه. فقط خود زن و شوهر میدونن چی کار کردنو تا چه حدی مقصرن و هر مورد هم با مورد دیگه تفاوت داره اما نظر کلی من در این مورد اینه: مگه ملت ما توی سوییس بدنیا اومدنو تحصیل کردنو بزرگ شدن؟ مگه ماها خیلی با فرهنگیم؟ چرا انقدر از طرف مقابل توقع داریم؟ پسران ما در دامان چه مادرهایی و زیر دست چه پدرهایی بزرگ شدن؟ دختران ما کجا آموزش همسرداری و بچه داری و اداره یک زندگی کامل و کنارشم کارو فعالیت اجتماعی رو دیدن؟ آیا درسته با نگاه امروزمون به همسری نگاه کنیمو اونو قضاوت کنیم که حاصل یک تربیت ناقص و قدیمیه؟ ماها این چند سال اخیر با شنیدن مطالب علمی و روانشناسی کمی آگاه و روشن شدیم. یادمون نره … صد سال پیش مادربزرگامون شلیته یا همون دامن رو دامن چین دار میپوشیدن مردا هم کلاه سنتی و شلوارای کشاد و لباسای عهد قدیم از سواد و تحصیلاتم نگم که خودتون بهتر میدونید. بنابراین این خانم حالا که سه تا فرزند دارن، جدا نشن. خیلی راحت میشه کنار هم و به موازات هم و در صلح و صفا و شرکت در فعالیتهای مفرح و سرگرم کننده مشترک میان شما و همسرو بچه ها و در زیر یک سقف زندگی کرد. خانم عزیز… شما به دلیل مسائلی که بینتون بوده، به همسرتون حساس شدین که کنارش حالتون بد میشه. اما اگر ایشونو به کلی از قلبتون ببرون کنین و از ذهنتون هم و فقط با خودتون بگین ایشون فقط پدر بچه هام هست اما با من نسبتی نداره، حالتون خوب میشه و حتی رابطه دوستی هم بینتون برقرار میشه. اونجایی آدم حساس و ناراحت و عصبی میشه که مدام بیاد بیاره ، من با این آدم نسبتی دارم. به ازدواج میگن نسبت «سببی»؟. پس اگر سبب از بین بره، دیگه نسبتی نخواهد بود. وقتی دل آدم با طرف مقابل نباشه، حالا چه روی کاغذ بیاد چه نیاد، نسبتی هم وجود نداره. سعی نکنین بخاطر انتقام از ایشون ، بخواهید این نسبت رو روی کاغذ هم از بین ببرین. اینجوری به بچه ها خیلی صدمه میزنین.
همانطور که ما خانم ها از ارتباط با خانواده همسرمان لذتی نمیبریم همسر شما هم راحت نبود و شما صد در صد خودتان را برای همسرتان نگذاشتیم و نتیجه آش خیانت و وابسته شدن همسرتان با زن دیگری بوجود آمده در زندگی باید هوشیار بود
براحتی!! پس ماهایی که خارج از ایران زندگی میکنیم چی پس!! فقط در حد یه تلفن با خانواده در ارتباط هستیم!! اگه خانواده باعث بوجود اومدن مشکل در رابطه شما میشه! خانواده و بزارین کنار!! ما ایرانیها از وابستگی هزارتا بلا سرخودمون میاریم!
مدت بسیار طولانی است که برنامه دکتر را دنبال می کنم. کسانی که مشکل دارند برای رفع مشک زنگ میزنند. دکتر جیک و پیک آنها را می گیرد ارزیابی می کند و در آخر می گوید راه حل ندارم. این خانم هم متوجه صحبت دکتر نبود و حرف خودش را می زد. دکتر نکات بسیار ظریف را مطرح می کند. که بسیار مفید است. اما راه حل وجود ندارد
حالا درسته که داماد باید احترام پدر خانم و بوسیره را داشته باشه،،، ولی در کل معلومه از صحبت کردن این خانم که همین گفتگوشونم با دکتر حالت هجـــــــومی داره و میخواد حرف خودش بلااستثنا به کرسی بشینه،، مقصر این خانم هست. اگه ی کم گذشت داشته باشه و یا یه جورایی شوهرشو احترام کنه،، از طرف پدر و مادر ایشون شوهرش هیچ موقع کوچیک نمیشه،، من اینو بطور واضح تو زندگیم تجربه کردم،، اگر دختر به داماد خانواده رو بیش از اندازه بده و پدر و مادرو کوچیک و خار کنه،،، داماد شاخ میشه و هر غلطی دلش خواست میکنه و اصلا احترام پدر و مادر خانمشو نداره چون باعثش بی احترامی خود خانم هست که به پدر و مادرش در حضور همسرش کرده و شوهرشو شاخ کرده برا پدر و مادر خودش،، و برعکسشم هست اگه دختر زیاد از حد حامی پدر و مادرش باشه و همه حرف های اونا را به شوهرش ترجیح بده و کنار پدر و مادرش شوهرشو یه ریال قبول نداشته باشه و فقط بگه پدرم اینو گفت و مادرم اینو گفت،، مسلما داماد مث شوهر این خانم میشه و حقم داره. در ضمن حالا چرا این خانم بعد ۲۳ سال زندگی با داشتن نوجوان ۱۹،۱۸ ساله و فرزند ۹ ساله تازه یادش افتاده که جریان چنین و چنانه!؟ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔
قاضـــــــــــی نیستم،، ولی کل گفتگو را که گوش کردم و دقیق و موشکافانه ریز و به ریز صحبت هاتو گوش کــــــــردم،، فهمیدم که باعثش خودتـــــــــی،، فقط خودت! دگتــــــــر ملاحظه خیلی چیزا را داره و اگه بخواد مث من رک و پوست کنده خودتو نشونت میداد بعد تو بــــرنامشون سنگ رو سنگ بند نمیشد و برنامه حالت دادگاه و متهمی به خودش میگرفت،، ولی من میتونم بفهمم که تو مقصر همه این درد سرها تو زندگیت هستی،،! موضع نگیر و قبول کن.
من زندگیم به دلیل اینکه شوهرم حامی برادر و جاریم بود به طلاق کشید. من کاملا درد شوهر بیچاره این خانم رو می فهمم. مقصر این خانومه بدون شک!!! تنیدونید وقتی همسرت تو رو میندازه اونطرف و خودش و قبیله ش روبروی تو می ایستند، مسخره، تحقیر میکنند، نادیده گرفته میشی، و عملا سالها در سکوت شکنجه میشی، چه دردی داره😢 این خانم مقصره و طفلک شوهرش خیلی زجر کشید...منم این زجرها رو کشید و نهایتا چاره ای برام نموند به جز جدایی😢
با چند دقیقه گفتگو و اونم فقط پای حرف یک طرف نشستن نمیشه فهمید چه خبر بوده گاه وقتی فکر میکنی همه حرفا رو شنیدی، شنیدن فقط یک جمله همه چیزو تو ذهن بهم میریزه. فقط خود زن و شوهر میدونن چی کار کردنو تا چه حدی مقصرن و هر مورد هم با مورد دیگه تفاوت داره اما نظر کلی من در این مورد اینه: مگه ملت ما توی سوییس بدنیا اومدنو تحصیل کردنو بزرگ شدن؟ مگه ماها خیلی با فرهنگیم؟ چرا انقدر از طرف مقابل توقع داریم؟ پسران ما در دامان چه مادرهایی و زیر دست چه پدرهایی بزرگ شدن؟ دختران ما کجا آموزش همسرداری و بچه داری و اداره یک زندگی کامل و کنارشم کارو فعالیت اجتماعی رو دیدن؟ آیا درسته با نگاه امروزمون به همسری نگاه کنیمو اونو قضاوت کنیم که حاصل یک تربیت ناقص و قدیمیه؟ ماها این چند سال اخیر با شنیدن مطالب علمی و روانشناسی کمی آگاه و روشن شدیم. یادمون نره … صد سال پیش مادربزرگامون شلیته یا همون دامن رو دامن چین دار میپوشیدن مردا هم کلاه سنتی و شلوارای کشاد و لباسای عهد قدیم از سواد و تحصیلاتم نگم که خودتون بهتر میدونید. بنابراین این خانم حالا که سه تا فرزند دارن، جدا نشن. خیلی راحت میشه کنار هم و به موازات هم و در صلح و صفا و شرکت در فعالیتهای مفرح و سرگرم کننده مشترک میان شما و همسرو بچه ها و در زیر یک سقف زندگی کرد. خانم عزیز… شما به دلیل مسائلی که بینتون بوده، به همسرتون حساس شدین که کنارش حالتون بد میشه. اما اگر ایشونو به کلی از قلبتون ببرون کنین و از ذهنتون هم و فقط با خودتون بگین ایشون فقط پدر بچه هام هست اما با من نسبتی نداره، حالتون خوب میشه و حتی رابطه دوستی هم بینتون برقرار میشه. اونجایی آدم حساس و ناراحت و عصبی میشه که مدام بیاد بیاره ، من با این آدم نسبتی دارم. به ازدواج میگن نسبت «سببی»؟. پس اگر سبب از بین بره، دیگه نسبتی نخواهد بود. وقتی دل آدم با طرف مقابل نباشه، حالا چه روی کاغذ بیاد چه نیاد، نسبتی هم وجود نداره. سعی نکنین بخاطر انتقام از ایشون ، بخواهید این نسبت رو روی کاغذ هم از بین ببرین. اینجوری به بچه ها خیلی صدمه میزنین.
😅😅😅😅😅 راست میگین جوری صحبت میکنه انگار میخواد هجوم بیاره دکترو یه کتک مفصل هم بزنه،،، والا خـــــــــدا به داد اون شوهر برسه که با این سر میکنه ☹️☹️☹️☹️
رادیو همراه!بفرماااایییییدددددد.🌹💛♥️
😊❤
😂
😂😂😂
@@Ppomia🎉😢چ🎉🎉🎉🎉😢😢
صدای دلخراش .واااااااااای
Thanks
دکتر جان شما واقعا بینظیرید ، چقدر نکات دقیق را کامل و رسا توضیح می دهید ، با سپاس و لایک ❤❤❤❤
Thank you for all you do ❤
درودبشما دكترهلاكويي 🌹🌹
این عذاب وجدان را مادر شما در شما بوجود آورده و بازی هست که اکثر خانواده‌ای ایرانی با بچشون دارن
این خانوم توری صحبت میکنه که انگار خودش هیچ مشکلی نداره. یک طورایی هر کی که زنگ میزنه همینه البته.
اگر رابطه خوبی نبود چرا بچه دوم امد با اینهمه فاصله سنی ....
I can relate. My ex was exactly like that.
میگه نه تا بچه هستن همسرم که این همون وسطاس 😂😂😂
اینقدر امار بالاس که دقیق نمیدونه بعدم دیگه فرق نداره براش که ششم یا پنجم یا چهارم خخخ
مرده بلوف زده ولی ایندفعه به زمین سفت رسیده
همه خودشان بی گناه میدونن طرف مقابل گنهکار
وای سرسام گرفتم دکترچه حوصله ای داره
خیلی مسخرست که یک خانم یا آقا بخاطر خانوداشون باهم بجنگند و همچنان ادامه بدند تا به تنفر و طلاق و خیانت منتهی بشه .
طلاق چقدر زیاد شده
من میترسم ازدواج کنم خدایی
چرا ترس؟
اینایی که به اینجا میرسن به این دلیله که همه red flag ها یی رو قبل از ازدواج در طزف مقابلشون می بینن، ندیده میگیرن. یعنی از کوهی ، کاه میسازن یعنی انتخاب می کنن اونا رو کوچیک ببینن
بعد از ازدواج هر یکی ازون کاه ها یا علامتها تبدیل به یک کوه میشه که نمیشه هضمش کرد
از تجربه خودم بگم و دهها ازدواج در اطرافیان و یک عمر تجربه… یکی رو پیدا کنید که بعد چهار مشخصه داشته باشه:
۱- در تجربه من اولیش کشش جنسی هست ( ما قدیمی ها می نشستیم و زندگی میکردیم چون چشم و گوش بسته بودیمو می دونستیم چه مرد باشیمو چه زن فقط باید با یک نفر زندگی کنیم، بدن یک نفر رو می دیدیم و بنظرمونم خوب میامد چون مبنای مقایسه نداشتیم ، فقط با یک نفر حرف دلمونو میزدیمو … ولی جوونهای امروز چشمو گوششون بازه بنابراین باید کشش جنسی رو اولین اولویت قرار داد و باید هم دو طرفه باشه)
۲ و ۳- هر مشخصه ای که برای شما مهمه
۴- چهارمی هم به اهمیت اولی هست و اون اینکه وقتی کنارش می شینین، آرامش بگیرین ، اضطراب نداشته باشین، نگران رفتار و حرکت و کلام بعدیش نباشین،
حالی داشته باشین انگار زیر یک درخت سبز و در کنار یک جویبار نشستین و به تماشای صحنه های زندگی نشستین.
این شخص آدمتونه
با اینهمه نفرت چرا دو دلی تمامش کن
با چند دقیقه گفتگو و اونم فقط پای حرف یک طرف نشستن نمیشه فهمید چه خبر بوده
گاه وقتی فکر میکنی همه حرفا رو شنیدی، شنیدن فقط یک جمله همه چیزو تو ذهن بهم میریزه.
فقط خود زن و شوهر میدونن چی کار کردنو تا چه حدی مقصرن
و هر مورد هم با مورد دیگه تفاوت داره
اما نظر کلی من در این مورد اینه:
مگه ملت ما توی سوییس بدنیا اومدنو تحصیل کردنو بزرگ شدن؟ مگه ماها خیلی با فرهنگیم؟ چرا انقدر از طرف مقابل توقع داریم؟ پسران ما در دامان چه مادرهایی و زیر دست چه پدرهایی بزرگ شدن؟ دختران ما کجا آموزش همسرداری و بچه داری و اداره یک زندگی کامل و کنارشم کارو فعالیت اجتماعی رو دیدن؟ آیا درسته با نگاه امروزمون به همسری نگاه کنیمو اونو قضاوت کنیم که حاصل یک تربیت ناقص و قدیمیه؟
ماها این چند سال اخیر با شنیدن مطالب علمی و روانشناسی کمی آگاه و روشن شدیم. یادمون نره … صد سال پیش مادربزرگامون شلیته یا همون دامن رو دامن چین دار میپوشیدن
مردا هم کلاه سنتی و شلوارای کشاد و لباسای عهد قدیم
از سواد و تحصیلاتم نگم که خودتون بهتر میدونید.
بنابراین این خانم حالا که سه تا فرزند دارن، جدا نشن. خیلی راحت میشه کنار هم و به موازات هم و در صلح و صفا و شرکت در فعالیتهای مفرح و سرگرم کننده مشترک میان شما و همسرو بچه ها و در زیر یک سقف زندگی کرد.
خانم عزیز… شما به دلیل مسائلی که بینتون بوده، به همسرتون حساس شدین که کنارش حالتون بد میشه.
اما اگر ایشونو به کلی از قلبتون ببرون کنین و از ذهنتون هم و فقط با خودتون بگین ایشون فقط پدر بچه هام هست اما با من نسبتی نداره، حالتون خوب میشه و حتی رابطه دوستی هم بینتون برقرار میشه.
اونجایی آدم حساس و ناراحت و عصبی میشه که مدام بیاد بیاره ، من با این آدم نسبتی دارم.
به ازدواج میگن نسبت «سببی»؟. پس اگر سبب از بین بره، دیگه نسبتی نخواهد بود. وقتی دل آدم با طرف مقابل نباشه، حالا چه روی کاغذ بیاد چه نیاد، نسبتی هم وجود نداره.
سعی نکنین بخاطر انتقام از ایشون ، بخواهید این نسبت رو روی کاغذ هم از بین ببرین. اینجوری به بچه ها خیلی صدمه میزنین.
جدا بشه شوهره نجات پیدا میکنه 😅
همانطور که ما خانم ها از ارتباط با خانواده همسرمان لذتی نمیبریم همسر شما هم راحت نبود و شما صد در صد خودتان را برای همسرتان نگذاشتیم و نتیجه آش خیانت و وابسته شدن همسرتان با زن دیگری بوجود آمده
در زندگی باید هوشیار بود
چطور میشه یکی با خانواده خودش قطع رابطه کنه
براحتی!! پس ماهایی که خارج از ایران زندگی میکنیم چی پس!! فقط در حد یه تلفن با خانواده در ارتباط هستیم!! اگه خانواده باعث بوجود اومدن مشکل در رابطه شما میشه! خانواده و بزارین کنار!! ما ایرانیها از وابستگی هزارتا بلا سرخودمون میاریم!
مدت بسیار طولانی است که برنامه دکتر را دنبال می کنم. کسانی که مشکل دارند برای رفع مشک زنگ میزنند. دکتر جیک و پیک آنها را می گیرد ارزیابی می کند و در آخر می گوید راه حل ندارم. این خانم هم متوجه صحبت دکتر نبود و حرف خودش را می زد. دکتر نکات بسیار ظریف را مطرح می کند. که بسیار مفید است. اما راه حل وجود ندارد
حالاچرا بعداز25سال این درد کهنه تازه شده باید از اون اوایل این مشکل حل وفصل میکردی،،نه اکنون که تا ،،تار و وجود نفوذ کرده🤔🤔🤔
مشکلات را شکلات کنید.....
🤔🤔🤔
😂
به نظرم کلاسهای لند مارک در کانادا خیلی کمکشون میکنه
از آقای دکتر کاملآ نا امید شدم ، را حل مشکل این خانم خیلی ساده است . این خانم باید کمی سم موش توی غذای شوهرش بریزه کل مشکلاتش حل می شه .
😂😂😂😂
زنه صداش مثل معتاداس!
حالا درسته که داماد باید احترام پدر خانم و بوسیره را داشته باشه،،، ولی در کل معلومه از صحبت کردن این خانم که همین گفتگوشونم با دکتر حالت هجـــــــومی داره و میخواد حرف خودش بلااستثنا به کرسی بشینه،، مقصر این خانم هست.
اگه ی کم گذشت داشته باشه و یا یه جورایی شوهرشو احترام کنه،، از طرف پدر و مادر ایشون شوهرش هیچ موقع کوچیک نمیشه،، من اینو بطور واضح تو زندگیم تجربه کردم،، اگر دختر به داماد خانواده رو بیش از اندازه بده و پدر و مادرو کوچیک و خار کنه،،، داماد شاخ میشه و هر غلطی دلش خواست میکنه و اصلا احترام پدر و مادر خانمشو نداره چون باعثش بی احترامی خود خانم هست که به پدر و مادرش در حضور همسرش کرده و شوهرشو شاخ کرده برا پدر و مادر خودش،،
و برعکسشم هست اگه دختر زیاد از حد حامی پدر و مادرش باشه و همه حرف های اونا را به شوهرش ترجیح بده و کنار پدر و مادرش شوهرشو یه ریال قبول نداشته باشه و فقط بگه پدرم اینو گفت و مادرم اینو گفت،، مسلما داماد مث شوهر این خانم میشه و حقم داره.
در ضمن حالا چرا این خانم بعد ۲۳ سال زندگی با داشتن نوجوان ۱۹،۱۸ ساله و فرزند ۹ ساله تازه یادش افتاده که جریان چنین و چنانه!؟ 🤔🤔🤔🤔🤔🤔
مگه شما قاضی هستی اینقدر قضاوت میکنی.
شما توجه کن آیا دکتر قضاوت میکنه ؟
قاضـــــــــــی نیستم،، ولی کل گفتگو را که گوش کردم و دقیق و موشکافانه ریز و به ریز صحبت هاتو گوش کــــــــردم،، فهمیدم که باعثش خودتـــــــــی،، فقط خودت!
دگتــــــــر ملاحظه خیلی چیزا را داره و اگه بخواد مث من رک و پوست کنده خودتو نشونت میداد بعد تو بــــرنامشون سنگ رو سنگ بند نمیشد و برنامه حالت دادگاه و متهمی به خودش میگرفت،، ولی من میتونم بفهمم که تو مقصر همه این درد سرها تو زندگیت هستی،،! موضع نگیر و قبول کن.
من زندگیم به دلیل اینکه شوهرم حامی برادر و جاریم بود به طلاق کشید. من کاملا درد شوهر بیچاره این خانم رو می فهمم. مقصر این خانومه بدون شک!!! تنیدونید وقتی همسرت تو رو میندازه اونطرف و خودش و قبیله ش روبروی تو می ایستند، مسخره، تحقیر میکنند، نادیده گرفته میشی، و عملا سالها در سکوت شکنجه میشی، چه دردی داره😢 این خانم مقصره و طفلک شوهرش خیلی زجر کشید...منم این زجرها رو کشید و نهایتا چاره ای برام نموند به جز جدایی😢
با چند دقیقه گفتگو و اونم فقط پای حرف یک طرف نشستن نمیشه فهمید چه خبر بوده
گاه وقتی فکر میکنی همه حرفا رو شنیدی، شنیدن فقط یک جمله همه چیزو تو ذهن بهم میریزه.
فقط خود زن و شوهر میدونن چی کار کردنو تا چه حدی مقصرن
و هر مورد هم با مورد دیگه تفاوت داره
اما نظر کلی من در این مورد اینه:
مگه ملت ما توی سوییس بدنیا اومدنو تحصیل کردنو بزرگ شدن؟ مگه ماها خیلی با فرهنگیم؟ چرا انقدر از طرف مقابل توقع داریم؟ پسران ما در دامان چه مادرهایی و زیر دست چه پدرهایی بزرگ شدن؟ دختران ما کجا آموزش همسرداری و بچه داری و اداره یک زندگی کامل و کنارشم کارو فعالیت اجتماعی رو دیدن؟ آیا درسته با نگاه امروزمون به همسری نگاه کنیمو اونو قضاوت کنیم که حاصل یک تربیت ناقص و قدیمیه؟
ماها این چند سال اخیر با شنیدن مطالب علمی و روانشناسی کمی آگاه و روشن شدیم. یادمون نره … صد سال پیش مادربزرگامون شلیته یا همون دامن رو دامن چین دار میپوشیدن
مردا هم کلاه سنتی و شلوارای کشاد و لباسای عهد قدیم
از سواد و تحصیلاتم نگم که خودتون بهتر میدونید.
بنابراین این خانم حالا که سه تا فرزند دارن، جدا نشن. خیلی راحت میشه کنار هم و به موازات هم و در صلح و صفا و شرکت در فعالیتهای مفرح و سرگرم کننده مشترک میان شما و همسرو بچه ها و در زیر یک سقف زندگی کرد.
خانم عزیز… شما به دلیل مسائلی که بینتون بوده، به همسرتون حساس شدین که کنارش حالتون بد میشه.
اما اگر ایشونو به کلی از قلبتون ببرون کنین و از ذهنتون هم و فقط با خودتون بگین ایشون فقط پدر بچه هام هست اما با من نسبتی نداره، حالتون خوب میشه و حتی رابطه دوستی هم بینتون برقرار میشه.
اونجایی آدم حساس و ناراحت و عصبی میشه که مدام بیاد بیاره ، من با این آدم نسبتی دارم.
به ازدواج میگن نسبت «سببی»؟. پس اگر سبب از بین بره، دیگه نسبتی نخواهد بود. وقتی دل آدم با طرف مقابل نباشه، حالا چه روی کاغذ بیاد چه نیاد، نسبتی هم وجود نداره.
سعی نکنین بخاطر انتقام از ایشون ، بخواهید این نسبت رو روی کاغذ هم از بین ببرین. اینجوری به بچه ها خیلی صدمه میزنین.
حالا تو ما رو نزن .خیلی هاری خدا وکیلی.
😅😅😅😅😅
راست میگین جوری صحبت میکنه انگار میخواد هجوم بیاره دکترو یه کتک مفصل هم بزنه،،، والا خـــــــــدا به داد اون شوهر برسه که با این سر میکنه ☹️☹️☹️☹️