داستان واقعی :💥ویژه شب جمعه:برادر شوهرم نمی دونست من زن‌داداششم،اونقدرتو پله ها...که از شدت..غش کردم

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 25 ธ.ค. 2024

ความคิดเห็น • 12

  • @کسراحبیبی
    @کسراحبیبی 6 วันที่ผ่านมา +1

    ❤🎉 خسته نباشید خیلی جالب بود❤🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

  • @JavadBamaram
    @JavadBamaram 7 วันที่ผ่านมา +1

    ممنون از صدای زیباونفس گرمتون🎉

  • @MahdisGhahramanpouri
    @MahdisGhahramanpouri 7 วันที่ผ่านมา

    جالب بود ممنون

    • @radioshabro
      @radioshabro  7 วันที่ผ่านมา

      سلام .شما که گوشش نکردی چطور گفتین جالب بود

  • @مسلمذاکری
    @مسلمذاکری 7 วันที่ผ่านมา +1

    واقعاصدای راوی بشدت زیباست ومنتظرم داستان راگوش بدم

  • @mohammadRahimi-pg7cx
    @mohammadRahimi-pg7cx 7 วันที่ผ่านมา +1

    سلام۰۰گلم‌⚘۰۰۰مرسی۰موفق‌باشی🎉

  • @مسلمذاکری
    @مسلمذاکری 7 วันที่ผ่านมา +1

    واقعاداستان خوبی بودواتفاقاش ناخواسته بودن امیدوارم حال خانم هرچه سریعترخوب بشه

  • @akpar366
    @akpar366 7 วันที่ผ่านมา +2

    سلام این جور دخترا فقیرکجا پیدا کنم باهاش ازدواج کنم 🎉😢

  • @akpar366
    @akpar366 7 วันที่ผ่านมา +1

    من داستان هایه فانتزی خوشم نمیاد داستان واقعی خوشم میاد😂

  • @مسلمذاکری
    @مسلمذاکری 7 วันที่ผ่านมา +2

    خیلی داستانهاراگوش میدم امادرعجبم چراشکل پسرهاهمش قدبلندوموهای سیاه وچشم های مشکی وجوری که انگارمدادابروهم میکشیدوکچل هم تاالان نداشتیم توداستانها.ازاول همش باشخصیتن وخوش لباس ووووووو.واقعااین توذوقه

  • @manouchshasawary1036
    @manouchshasawary1036 7 วันที่ผ่านมา +1

    بهرحال با همه سختی ورنجی که بردی قسمتت شروین بود ود کنار بچه‌ها و شوهرت با آرامش زندگی کنی

  • @اللب-ع3غ
    @اللب-ع3غ 7 วันที่ผ่านมา +1

    اسم‌داستان‌یه‌چیزبودشمایه‌چیزدیگه‌تعریف‌‌میکنی‌‌چرا؟؟؟؟..