سلام ممنون از آموزش های مفیدتون من مدتی ست متوجه شده م که خودشیفته م ، از نوع پنهانش خب این از پنهان بودن در اومده و برام آشکار شده ، رفتارها و الگوهای رفتاری و حس هایی که دارم رو کم و بیش بهشون آگاه میشم و یا حداقل بعد از کنش و واکنش هام بررسی شون میکنم و .. من نگاه میکنم تمام این الگو ها و نوع عملکردی که شما میگید رو من در رابطه با مادرم کسب کردم و اینشکل غلط رو به خودم گرفته م . من از همون کودکی مظلوم بودم ، خجالتی و شهامت اظهار شدن رو نداشتم .. سوال ؟ این ظلم (تاریکی )چی بود ؟ این (ظالم ) کی بود ؟ که بر من ظلم روا داشته ؟ من از چی خجالت میکشیدم ؟ چرا رووم نمیشد در جمع حاظر بشم ؟ کم بودم ؟ اصلا در مورد خودم فکری نداشتم یا قیاسی نداشتم در کودکی کهکم باشم ولی احساس کم بودن و نقص و شرم و خوب نبودن و کافی نبودن و دوست داشتنی نبودن در من بوجود آمده بود . پدر و مادر زندانی در دنیای خودشون ، حریف و رقیب و دشمن هم برای جنگ و خشم و نفرت و بیزاری و اثبات برتری شون بر هم بودن و هستند (و بیگاری و کلفتی ) یکی پول میاره یکی تبدیل به خوراکش میکنه . شریک و شرک . حس خوب شبیه این بوده نور بندازی تو چشم کسی که خوابه و واکنش ها به حس خوب خشم و دندون و نفرت و اعتراض بوده ، من بابت گریه کردن بارها و بارها کتک خوردم ، گریه نکنم !!!؟ نفرت بورزم ؟ بابت صداقت ، ناصادق باید باشی ، چون اصلا خطا مجاز نیست، آزمون و خطا روشی برای رشد و تجربه نیست در دنیاشون ، چون تصویرشون از خودشون که تو هم جزوشی به هم میخوره ، نمیفهمیچرا این خشم چرا این نفرت چرا این داغ با این حجم بر تو گذاشته شد !!!!! پیش خودت میگی خدایا اینجا کجاست ؟ این جهنم چیه ؟ این حس ها چیه ؟ خدایا خوب بودن چیه ؟ خندیدن چیه ؟ شادی چیه ؟ پدر و مادر چیه ؟ آغوش چیه ؟ محبت چیه ؟ لبخند چیه ؟ احساس نزدیکی و راحتی و اعتماد و پیوند و صمیمیت چیه ؟ خدایا اینجا تاریکه ، ببخش منو ، اما من ندیدم ، من نفهمیدم ، من احساس و تجربه نکردم ، من از اول مسموم شدم ، گس لایت شدم ، دست کاری شدم، من نمیدونم بقل کردن یا بوسیدن مادر یعنی چی؟ ارتباط با باقی آدمها یه مسیر نرفته و تجربه نشده ست. گولم زدند ، هنوزم گولم میزنند، حسی که من دارم رو اونها منکر میشن و آدرس غلط میدن . من پیدا نشده گم شدم ... (خون نخورده دراکولا شدم ، خونه و رو خوردند و من دراکولا شدم، رابطه نداشته ایدز گرفته م ، حس قربانیشدنه اینه ) من به این مسائل اقرار میکنم ، یه بنده خدایی هم نمیدونه چه بلایی سرش اومده و کجاست و چی درونشمیگذره و نمیدونه دنیا بیرون از خودش هم وجود داره و اون دریچه تنگه تنگ چشمی تنها منظر برای دیدن این بی نهایت نیست .
سلام و درود فراوان . نمیدونم چطور از ویدیو های آموزشی که در اختیار ما قرار میدید تشکر کنم ❤ یک خواهش داشتم،لطفا تنفس خودتون رو در ویدیو گوش کنید بیشتر از ۵ دقیقه نمیشد با هدفون به صحبتهای این ویدئو گوش کرد بسیار بلنده، ممنون میشم صدا رو تنظیم کنید. قدردانی بیکران
خودشیفته پنهان کمتر انتقام جویی می کند اگر با کسی اختلاف داشته باشه فاصله می گیره و دور میشه. ادامه آزار روانی در صورتی اتفاق می افته که با طرف مقابل همچنان در ارتباط باشه یعنی رنج و اختلاف هنوز به قله نرسیده که طرف مقابل را رها کند.
@@Dr.Nazaktabar نه نارسیسیست اوورت فاصله میگیردو دور میشود چون از شخصیت او به دور است. نارسیسیست کوورت و ملیگننت انتقام میگیرند ولی به دو طریق مختلف. نارسیسیست کوورت در مشکلاتی که خودشان ایجاد کرده اند به جای کمک ناپدید میشوند. نارسیسیست ملیگننت مشکلات شدیدتر ایجاد میکنند و بر علیه تو شهادت میدهند.
من خودم دکتر روانشناس هستم ۳ تا بچه هم دارم و درگیر شوهر خودشیفته هستم ولی به خاطر شغل م نمی دونم چکار کنم و اینکه در میاد محل کارم و پیش مراجعینم منو تحقیر می کنه
معذرت میخوام دخالت میکنم ولی تنها چاره اش اینه که پی همه چیزو به تنتون بمالید و جدا بشید، من اینکار رو کردم و بشدت بهم سخت گذشت ولی الان بعد از یه چندسالی بخدا قسم دارم زندگی رویاییم رو زندگی میکنم و مهمتر از همه اینکه بچه اش رو از اینکه یه بیمار روانی بخواد بار بیاد نجاتش دادم، البته همه اینها رو سپاسگذار خدایی هستم که دستم رو گرفت، آرزو میکنم به شما هم راه درست رو نشون بده، آمین🙏
دکتر روانشناس هستی تو دوره آشنای متوجه نشدید واقعا جای تعجب، بعد گذاشتی بچه دار بشی، ،، از روانشناسی شناخت زیادی نداشتم..دوره آشنایمون رفتار اش برای من غیر متعارف بود ولی نمیدونستم این خودشیفتگی .،،یک هفته بعد عقد متاسفانه متوجه شده ام...
من 10 سال تمام بدون هیچ دلیلی محکوم میشدم که تو اگه مهریه نبود من و ول میکردی، بعد از بچه دار شدن چند ماه خوب شد بعد شروع کرد تو به خاطر بچه موندی، من 10 سال تمام زور زدم که ثابت کنم که اینجوری نیست و در آخر تازه خیانت هم کرد ، که بعد سالها جدایی عکساش و پیامهاش که دیده بودم آزارم میده.😢
در مورد انتقاد اگه انتقاد کنه میگه تو منو دوست نداری در فامیل ما زن شوهری هستن از نظری شغلی بالا هستن من چون فامیلم بود این خانمه به من گفت بامن بیا بازار میخواستم کفش بخرم منم چون باهاش هم دوست بودم هم فامیل همراهش شدم وقتی رفتم شوهرش هم باهاش رفت مغازه کفش فروشی این خانمه میخواست خودش کفششو انتخاب کنه ولی هی شوهرش دخالت میکرد از رفتار خانمه فهمیدم تو خیلی چیزها کنترش دست شوهرش بوده واختیاری در انتخاب نداشته این خانمه به من میگفت این کفش قشنگه حالا میخواست امتحانش کنه وبپدشه شوهرش بهش میگفت نه این انتخاب نکن این خوبه یاچند کفش دیگر نشان میداد کفشهایی که خانمه انتخاب میکرد همشونم ساده واسپورتی بود دریک ان فهمیدم که اگه این خانمه بگه وکفشی که خودش گفته انتخاب کنه رو بگیره شوهرش این رفتار توهین تلقی میکرد ومیگفت تو کفشی که من گفتم انتخاب نکردی تو دوست نداری اخرش انقدر رفتیم این مغازه اون مغازه خیلی هم راه رفتیم اخرش کفش نتونست بگیره بیچاره کفشها هم ارزون بودن پولش هم توجیبش زیاد بود ولی نتونست بگیره چون تو دلش فکر کنم اگهبا انتخاب شوهرش بگیره می ترسید که من بفهمم که هیچ اختیاری در اتنتخاب کفش ندارم بعد از چند من خانمه دیدم گفتم کفش گرفتی البته غیر مستقیم از اون در از این در حرف زدم وگفت اره گرفتم گفتم سلیقه کی بود نفهمه من دارم فضولی میکنم گفت سلیقه شوهرم بود وبا انتخاب شوهرم گرفتم کفششو دیدم اصلا جالب نبود ولی چیزی نگفتم چون دیدم واقعا در اختیار کنترل داختیار شوهرش بوده هیچ چیزرو بدون اجازه سوهرش نمی تونسته بگیره خیلی دلم براش سوخت خانمی بود که درامدش چند برابر شوهرش بود ومیتونست خودش زندگز کنه
خانم با تعریف های شما ،احساس شادی بهم دست داد چون طرف من خودشیفته است و من با داستان های ساختگی لجش رو در می آوردم که یک هفته قهر می کرد وقتی خنده منو بعد داستانم میدید میشد آتش بدون دود ،ولی من گرفتار بودم نه اون
همه چی براش توهینه...کوچیک ترین توصیه ها...حد و مرزها!!!
کاملا دقیقه صحبت هاتون🙏🏻🙏🏻🙏🏻
خیلی دقیق بود .ممنونم .با کامنت اخری خیلی موافقم چون برای خودم پیش اومده
عالی بودن ویدیوها خانم دکتر.❤ منتظر ویدیوهای بیشتر ازتون هستیم
خانم دکتر دوستداشتنی، ممنون از زحمات شما🦋🌹🦋
سلام خانم دکتر روانشناس ممنون از این که زحمت میکشد. دقیقا این حرکات مرموز را دارند ممنون از زحمات شما و خدا وندنگهدار تان باشد
سلام
ممنون از آموزش های مفیدتون
من مدتی ست متوجه شده م که خودشیفته م ، از نوع پنهانش
خب این از پنهان بودن در اومده و برام آشکار شده ،
رفتارها و الگوهای رفتاری و حس هایی که دارم رو کم و بیش بهشون آگاه میشم و یا حداقل بعد از کنش و واکنش هام بررسی شون میکنم و ..
من نگاه میکنم تمام این الگو ها و نوع عملکردی که شما میگید رو من در رابطه با مادرم کسب کردم و اینشکل غلط رو به خودم گرفته م .
من از همون کودکی مظلوم بودم ، خجالتی و شهامت اظهار شدن رو نداشتم .. سوال ؟ این ظلم (تاریکی )چی بود ؟ این (ظالم ) کی بود ؟ که بر من ظلم روا داشته ؟ من از چی خجالت میکشیدم ؟ چرا رووم نمیشد در جمع حاظر بشم ؟ کم بودم ؟ اصلا در مورد خودم فکری نداشتم یا قیاسی نداشتم در کودکی کهکم باشم ولی احساس کم بودن و نقص و شرم و خوب نبودن و کافی نبودن و دوست داشتنی نبودن در من بوجود آمده بود . پدر و مادر زندانی در دنیای خودشون ، حریف و رقیب و دشمن هم برای جنگ و خشم و نفرت و بیزاری و اثبات برتری شون بر هم بودن و هستند (و بیگاری و کلفتی ) یکی پول میاره یکی تبدیل به خوراکش میکنه . شریک و شرک .
حس خوب شبیه این بوده نور بندازی تو چشم کسی که خوابه و واکنش ها به حس خوب خشم و دندون و نفرت و اعتراض بوده ، من بابت گریه کردن بارها و بارها کتک خوردم ، گریه نکنم !!!؟ نفرت بورزم ؟
بابت صداقت ، ناصادق باید باشی ، چون اصلا خطا مجاز نیست، آزمون و خطا روشی برای رشد و تجربه نیست در دنیاشون ، چون تصویرشون از خودشون که تو هم جزوشی به هم میخوره ، نمیفهمیچرا این خشم چرا این نفرت چرا این داغ با این حجم بر تو گذاشته شد !!!!!
پیش خودت میگی خدایا اینجا کجاست ؟ این جهنم چیه ؟ این حس ها چیه ؟ خدایا خوب بودن چیه ؟ خندیدن چیه ؟ شادی چیه ؟ پدر و مادر چیه ؟ آغوش چیه ؟ محبت چیه ؟ لبخند چیه ؟ احساس نزدیکی و راحتی و اعتماد و پیوند و صمیمیت چیه ؟ خدایا اینجا تاریکه ، ببخش منو ، اما من ندیدم ، من نفهمیدم ، من احساس و تجربه نکردم ، من از اول مسموم شدم ، گس لایت شدم ، دست کاری شدم، من نمیدونم بقل کردن یا بوسیدن مادر یعنی چی؟ ارتباط با باقی آدمها یه مسیر نرفته و تجربه نشده ست. گولم زدند ، هنوزم گولم میزنند، حسی که من دارم رو اونها منکر میشن و آدرس غلط میدن .
من پیدا نشده گم شدم ...
(خون نخورده دراکولا شدم ، خونه و رو خوردند و من دراکولا شدم، رابطه نداشته ایدز گرفته م ، حس قربانیشدنه اینه )
من به این مسائل اقرار میکنم ، یه بنده خدایی هم نمیدونه چه بلایی سرش اومده و کجاست و چی درونشمیگذره و نمیدونه دنیا بیرون از خودش هم وجود داره و اون دریچه تنگه تنگ چشمی تنها منظر برای دیدن این بی نهایت نیست .
خیلی عالی بود ویدئو😍
بسیار عالیییی
شما عالی عالی فرمودین
Thanks👍🙏very good👏👏👏🥰
عالی بود سپاسگذارم
تک تک جملاتی رو که گفتید با تموم وجودم درک میکنم.
بله هیچی رو باور نمیکرد بعد از جدایی فهمیدم هر کاری خودش میکرد رو به من نسبت میداد
❤ دقیقان
جالب واقعی
سلام و درود فراوان . نمیدونم چطور از ویدیو های آموزشی که در اختیار ما قرار میدید تشکر کنم ❤
یک خواهش داشتم،لطفا تنفس خودتون رو در ویدیو گوش کنید بیشتر از ۵ دقیقه نمیشد با هدفون به صحبتهای این ویدئو گوش کرد بسیار بلنده، ممنون میشم صدا رو تنظیم کنید. قدردانی بیکران
سلام وقت بخیر شرایط مشاوره غیر حضوری رو میتونم بپرسم
دقیقا
ممنون ازشما
نکته مهم خودشیفته پنهان یا کوورت انتقام جویی و ترور شخصیته. در ظاهر میبخشند ولی از پشت بدون موتیو خاصی خنجر میزنند.
خودشیفته پنهان کمتر انتقام جویی می کند اگر با کسی اختلاف داشته باشه فاصله می گیره و دور میشه. ادامه آزار روانی در صورتی اتفاق می افته که با طرف مقابل همچنان در ارتباط باشه یعنی رنج و اختلاف هنوز به قله نرسیده که طرف مقابل را رها کند.
@@Dr.Nazaktabar نه نارسیسیست اوورت فاصله میگیردو دور میشود چون از شخصیت او به دور است. نارسیسیست کوورت و ملیگننت انتقام میگیرند ولی به دو طریق مختلف. نارسیسیست کوورت در مشکلاتی که خودشان ایجاد کرده اند به جای کمک ناپدید میشوند. نارسیسیست ملیگننت مشکلات شدیدتر ایجاد میکنند و بر علیه تو شهادت میدهند.
دقیقا یهووو اوبس 😅
اگر موقع توضیح دادن تمرکزتون بیشتر بود و مطالب رو جمع بندی میکردین بهتر بود،، با سپاس
نه به خودشون اعتماد دارن..نه اطرافیانشون..
kash rahe ertebati baraie moshavere ya therapy ba shoma bood
هاپو رو خوب اومدی😂
سلام و عرض ادب . ببخشید شما پیج اینستاگرام ندارید؟ اگه در ایسنتاگرام هم هستید لطفا ادرسش را بگذارید که بیشتر از مطالب استفاده کنیم🌹
سلام. سپاس از توجهتون. من در اینستا فعال نیستم.🌸
همه چیز به خودش و خانواده بی نظرش.
اوپسسسس😂😂
خیلی دقیقه فقط از دست اینا فرار کنین فقط کسانی درک میکنن که با خودشیفته ها زندگی کنن
من خودم دکتر روانشناس هستم ۳ تا بچه هم دارم و درگیر شوهر خودشیفته هستم ولی به خاطر شغل م نمی دونم چکار کنم و اینکه در میاد محل کارم و پیش مراجعینم منو تحقیر می کنه
معذرت میخوام دخالت میکنم ولی تنها چاره اش اینه که پی همه چیزو به تنتون بمالید و جدا بشید، من اینکار رو کردم و بشدت بهم سخت گذشت ولی الان بعد از یه چندسالی بخدا قسم دارم زندگی رویاییم رو زندگی میکنم و مهمتر از همه اینکه بچه اش رو از اینکه یه بیمار روانی بخواد بار بیاد نجاتش دادم، البته همه اینها رو سپاسگذار خدایی هستم که دستم رو گرفت، آرزو میکنم به شما هم راه درست رو نشون بده، آمین🙏
دکتر شما دیگه چرا ؟😂
دکتر روانشناس هستی تو دوره آشنای متوجه نشدید واقعا جای تعجب، بعد گذاشتی بچه دار بشی، ،، از روانشناسی شناخت زیادی نداشتم..دوره آشنایمون رفتار اش برای من غیر متعارف بود ولی نمیدونستم این خودشیفتگی .،،یک هفته بعد عقد متاسفانه متوجه شده ام...
دقیقا به مرور کاری میکنه اصلا خودتو ابراز نکنی..
میگم احیاناً خودشیفته ها هم انسانن!؟اگر بله چرا همه مراقبتها برای پارتنر خودشیفته هاست؟بابا خودشیفته هم قربانیا
@@ariannarawanbakhsh2132 th-cam.com/video/vWLCeTi0jLo/w-d-xo.htmlsi=l3ZqBhKsXUw5BGeQ
@@ariannarawanbakhsh2132 th-cam.com/video/2eqhuiTONMM/w-d-xo.htmlsi=A3N1ZO_xkuaR8vYT
@@Dr.Nazaktabar
جیگرتو درمیاره...همش میترسی یه چی بگی ناراحت بشه و تو رو که حتی یک نفرم تو زندگی بهت نگفته آدم رکی هستی...متهم به رک بودن میکنه😅
من 10 سال تمام بدون هیچ دلیلی محکوم میشدم که تو اگه مهریه نبود من و ول میکردی، بعد از بچه دار شدن چند ماه خوب شد بعد شروع کرد تو به خاطر بچه موندی، من 10 سال تمام زور زدم که ثابت کنم که اینجوری نیست و در آخر تازه خیانت هم کرد ، که بعد سالها جدایی عکساش و پیامهاش که دیده بودم آزارم میده.😢
در مورد انتقاد اگه انتقاد کنه میگه تو منو دوست نداری در فامیل ما زن شوهری هستن از نظری شغلی بالا هستن من چون فامیلم بود این خانمه به من گفت بامن بیا بازار میخواستم کفش بخرم منم چون باهاش هم دوست بودم هم فامیل همراهش شدم وقتی رفتم شوهرش هم باهاش رفت مغازه کفش فروشی این خانمه میخواست خودش کفششو انتخاب کنه ولی هی شوهرش دخالت میکرد از رفتار خانمه فهمیدم تو خیلی چیزها کنترش دست شوهرش بوده واختیاری در انتخاب نداشته این خانمه به من میگفت این کفش قشنگه حالا میخواست امتحانش کنه وبپدشه شوهرش بهش میگفت نه این انتخاب نکن این خوبه یاچند کفش دیگر نشان میداد کفشهایی که خانمه انتخاب میکرد همشونم ساده واسپورتی بود دریک ان فهمیدم که اگه این خانمه بگه وکفشی که خودش گفته انتخاب کنه رو بگیره شوهرش این رفتار توهین تلقی میکرد ومیگفت تو کفشی که من گفتم انتخاب نکردی تو دوست نداری اخرش انقدر رفتیم این مغازه اون مغازه خیلی هم راه رفتیم اخرش کفش نتونست بگیره بیچاره کفشها هم ارزون بودن پولش هم توجیبش زیاد بود ولی نتونست بگیره چون تو دلش فکر کنم اگهبا انتخاب شوهرش بگیره می ترسید که من بفهمم که هیچ اختیاری در اتنتخاب کفش ندارم بعد از چند من خانمه دیدم گفتم کفش گرفتی البته غیر مستقیم از اون در از این در حرف زدم وگفت اره گرفتم گفتم سلیقه کی بود نفهمه من دارم فضولی میکنم گفت سلیقه شوهرم بود وبا انتخاب شوهرم گرفتم کفششو دیدم اصلا جالب نبود ولی چیزی نگفتم چون دیدم واقعا در اختیار کنترل داختیار شوهرش بوده هیچ چیزرو بدون اجازه سوهرش نمی تونسته بگیره خیلی دلم براش سوخت خانمی بود که درامدش چند برابر شوهرش بود ومیتونست خودش زندگز کنه
خانم با تعریف های شما ،احساس شادی بهم دست داد چون طرف من خودشیفته است و من با داستان های ساختگی لجش رو در می آوردم که یک هفته قهر می کرد وقتی خنده منو بعد داستانم میدید میشد آتش بدون دود ،ولی من گرفتار بودم نه اون
تو خودتو به روانشناس نشون بده.