یعنی چه اتفاقی افتاده بود راز بزرگش چی بود؟؟
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 18 มิ.ย. 2024
- راوی و گوینده:مستان محمدی
سلام
به چنل داستان زندگی خوش اومدین.
سرگذشت هرکدوم از ما چالش های خودشو داره و سعی ما اینه که زندگیهای پر از فراز نشیب رو براتون بازگو کنیم.
تمامی روایت ها بازگویی زندگیهای واقعی هستن.
جهت حفظ حریم شخصی و جلوگیری از آسیب رسیدن به افراد واقعی در سرگذشت شخصیت اصلی تمامی اسامی تغییر کرده اند.
اگه هنوز عضو چنل ما نشدید لطفا دکمه سابسکرایب رو بزنیدو علامت زنگوله کنارشو فشار بدید تا اولین نفر از ویدیو های ما باخبر بشید 😍❤️
#داستان #داستان_قدیمی #پادکست_فارسی
#داستان #پادکست #داستان_واقعی
#dastan
________
داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
داستانهای واقعی
داستانهای فارسی
داستان عاشقی
داستان
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
داستانهای فاسی جدید
داستان های پنهانی
پادکست داستان
داستان انگیزشی
داستان انگیزشی موفقیت
داستان انگیزشی کوتاه
داستان کوتاه
رمان صوتی فارسی
رمان صوتی عاشقانه
کتاب صوتی
مشاوره
تجربه
مشاوره ازدواج
شعر عاشقانه
شاعرانه
شعر
داستان ترسناک
ترسناک
داستان بلند
داستان کوتاه
رمان بلند
Dastan
Life story
داستان زندگی
مستان
بعد از تشکر از راوی عزیز خدا رحمت کنه این دختر نازنین رو روحش شاد باشه خدا رو شکر بی گناهی اون بچه ثابت شد و انگشت اتهام ازش برداشته شد و همینطور برای این پسرمون هم خوشحالم تونست خودش رو پیدا کنه و اون بحران رو پشت سر بگذاره امیدوارم با خانواده محترمش همیشه خوشبخت و شاد باشن
بیچاره زهره چه زود رفت...کاش همون اول حقیقت و بهت میگفت و راحت میشد.. لامصب شما مردا چه زود زن قبلی و فراموش میکنین و میرین سر زن بعدی🥴
ماشاالله خداقوت عزیزم موفق باشید ممنون مستان جانم سرگذشت زیبایی بود مثل همیشه عالی بودی عزیزترینم ❤❤🏕🏕🏕🦚👍✨️💫💖
قربون شکل ماهت برم قلبم😍❤️😘
با سپاس نازنینم بسیار زیبا بود ❤🎉❤🎉❤🎉
ماشاالله بانوی خوش صدا ❤
سلام نازم چطوری میشه شما رادید چون صداتون خیلی دلربا بود❤🎉
چرا باید این همه صدات عادت کنم در هر زمان که بیکارم میام بشنوم از تو .اما از خدا میخواهم بعد از اینها همیشه شادیهای مردمم را بشنوم.
گرچه توهمچین مواقعی آدماعذاب وجدان میگیرن امابه نظرمن هرکسی ی عمری داره یکی کوتاه یکی بلندوهرکسی به یشکلی
ممنونم مستااااان جانم، سرگذشت زیبایی بود، مثل همیشه عالی بودی عزیزترینم ❤❤❤❤😘😘😘😘
شکر خدا که عاقبت بخیر شد . 🎉🎉
❤ آخی
فقر و بدبختی ریشه همه مشکلات است
❤❤❤
درود بر مستان عزيز ممنون 😘💜💜💜💜💜💜
💜💜💜خسته نباشي عزيز
Thanks so much 💛💛💛
به اميد ازادي ايران🩶🩶🩶
you are the best thank
💚💙🩶🩵🤍❤️🤎💜🧡💚🩷💛💚
perfect❤
عالییی خسته نباشید 🎉
❤
صدای شما بی نظیره بانوجااان🙏🙏💕💕
❤❤❤❤❤❤❤
❤ nice story t😊hx
❤❤❤ عشق
💙💙💙❤️😮
خدارحمتش کنه مردهزود شک میکنم خدازش بگذره
تو مقصر نبودی تو مرگ زهره ،خودش مقصر بود .چون تو میخاستی واسش خط بخری زهره مخالفت کرد
خوشحالم که ازدواج مجدد تو خوب و خوشبخت شدی .زهره که از نظر روحی مشکل داشت
سلام
مرسی از داستانهای اموزنده ای که منتشر میکنید
فقط ی پیشنهاد دارم اگر داستان رو دارید از زبان ی مرد تعریف میکنید بهتر هست که راوی هم مرد باشه اگر امکانش نیست میشه تغییر لحن این حس رو ایجاد کرد و هر کجای داستان که از ی خانم میخواد نقل قول بشه لحن متناسب اون شخصیت تغییر کنه خودتون استاد هستید مثلا ی خانوم 40 ساله داستان رو نوشته و داره از زبان خودش ولی در سن 16 سالگیش تعریف میکنه اینجا بهتر هست راوی لحن ی دختر بچه 16 ساله به خودش بگیره
خط رو که به داوود فروخت در ضمن وقتی ادم خط رو به خریدار می فروشه به حسابش نمیزنه
یک. مسئله دیگه اینکه اون دختر چرا باید خودش رو مقصر میدونست
زهره خودش مقصر بود واسه همه چی
زهره مقصر اصلی داستان بوده
شاید فکر میکرده با گفتن حقیقت زندگی اش به هم میخورد 🇦🇫❤
بدبخت زهره که فدای دوست و شک تو شد. کاش حقیقت را به تو میگفت
خب مگه یه سیم کارت جی بود؟! خونه و ماشین که نبود خودش یه سیم کارت دیگه می خرید چون خودشم کار می کرد یا اینکه سیم کارتو میداد به شوهرش که اون یه مدت جواب بده تا همه بی خیال اون شماره می شدن، نمی دونم والا بهرحال خدا بیامرزتش
تورا چرا عذاب وجدان بکشی وداشتی،خیر اون که دستش از دنیا کوتاه شده میبایستی،رک وراست بهت بگه واعتراف کنه،بقول خودت چرا رو این خط اصرار کنه که خریداری بشه،یه روز،۲یا۳یا۴یا هفته وماه،خیر نمیدونم اما من رو حرفهای خودت دارم نظر خودم میگم،اما خدایا منو ببخش،چون خودت نظرخاستی،وووو،پس حتی اون میت هم ،خودت گفتی منم میگم اصلا تو اون مسیر چرا بوده،واصلا در ارتباط،با مسیرهای طی شده مخالف بوده،پس،خداوند همه رو مسیر راست هدایت کنه آمین
❤️❤️❤️