آتش زدن احادیث : مردم ببینید, سلفی و غیره میگویند صحابه از پیامبر ص حدیث شنیدند و به تابعین و ..... گفتند, ببنینین حقایق را که آنطور نشده : ؛________________؛ ذهبی عالم مشهور اهل سنت، به نقل از عایشه مینویسد که او گفت: «پدرم تمام احادیثی که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) موجود بود را جمع کرد که تعداد آن احادیث به پانصد حدیث میرسد. آن شب، پدرم تا صبح منقلب بود و خوابش نمیبرد.» عایشه میگوید: «به پدرم گفتم از این حال تو محزون و غمگین شدهام. آیا درد و کسالتی داری که این چنین در بستر خود غلت میزنی؟! هنگامیکه صبح فرا رسید، پدرم به من گفت، هر آنچه احادیث نزد خود داری، برای من بیاور.» عایشه در ادامه میگوید: «آن احادیث را برای پدرم آوردم و او تمامی آن احادیث را به آتش کشید.»[1] [1]. شمس الدین ذهبی، طبقات الحفاظ، دار الكتب العلمية بيروت- لبنان، چاپ اول 1419هـ، ج1، ص10؛ «قالت عائشة: جمع أبي الحديث ... فدعا بنا فحرقها.» 2. عبدالله بن العلاء گوید: «از قاسم خواستم تا احادیثی را بر من املا کند. گفت: احادیث در عصر عمر زیاد شد. پس، از مردم خواست که آن احادیث را بیاورند. وقتی آوردند، دستور داد آنها را بسوزانند».[20] 3. عمر به همه شهرها نوشت: «نزد هر کس حدیث هست، باید نابودش کند».[21] 4. محمد بن ابوبکر نقل کرده است: «در زمان عمر احادیث زیاد شد. وقتی آنها را به نزدش آوردند، دستور داد تمامشان را بسوزانند».[22] به قدری این مسئله شدّت یافت که راویان به خود جرئت و اجازه نقل احادیث را نمی دادند. به دو نمونه توجه کنید: شعبی می گوید: «یک سال با پسر عمر (عبدالله) همنشین بودم. از وی، حتی یک حدیث هم از پیامبر(ص) نشنیدم».[23] سائب بن یزید می گوید: «از مدینه تا مکه با سعد بن مالک همسفر بودم. در طول سفر، حتی یک حدیث از پیامبر(ص) نقل نکرد».[24] [20] . طبقات ابن سعد، ج5، ص187 و 237. [21] . کنزالعمال، ج5، ص237. [22] . طبقات ابن سعد، ج5، ص187. [23] . سنن ابن ماجه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص11. [24] . همان، ص12.
حسبنا الله و نعم الوکیل
ٲستغفرالله
سبحان اللە.ناتوانم گوێ لە مەلای مەدخەلی ڕابگرم. بەخوا زۆر جاهيلن.
آتش زدن احادیث :
مردم ببینید, سلفی و غیره میگویند صحابه از پیامبر ص حدیث شنیدند و به تابعین و ..... گفتند, ببنینین حقایق را که آنطور نشده :
؛________________؛
ذهبی عالم مشهور اهل سنت، به نقل از عایشه مینویسد که او گفت: «پدرم تمام احادیثی که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) موجود بود را جمع کرد که تعداد آن احادیث به پانصد حدیث میرسد. آن شب، پدرم تا صبح منقلب بود و خوابش نمیبرد.» عایشه میگوید: «به پدرم گفتم از این حال تو محزون و غمگین شدهام. آیا درد و کسالتی داری که این چنین در بستر خود غلت میزنی؟! هنگامیکه صبح فرا رسید، پدرم به من گفت، هر آنچه احادیث نزد خود داری، برای من بیاور.» عایشه در ادامه میگوید: «آن احادیث را برای پدرم آوردم و او تمامی آن احادیث را به آتش کشید.»[1]
[1]. شمس الدین ذهبی، طبقات الحفاظ، دار الكتب العلمية بيروت- لبنان، چاپ اول 1419هـ، ج1، ص10؛ «قالت عائشة: جمع أبي الحديث ... فدعا بنا فحرقها.»
2. عبدالله بن العلاء گوید: «از قاسم خواستم تا احادیثی را بر من املا کند. گفت: احادیث در عصر عمر زیاد شد. پس، از مردم خواست که آن احادیث را بیاورند. وقتی آوردند، دستور داد آنها را بسوزانند».[20]
3. عمر به همه شهرها نوشت: «نزد هر کس حدیث هست، باید نابودش کند».[21]
4. محمد بن ابوبکر نقل کرده است: «در زمان عمر احادیث زیاد شد. وقتی آنها را به نزدش آوردند، دستور داد تمامشان را بسوزانند».[22]
به قدری این مسئله شدّت یافت که راویان به خود جرئت و اجازه نقل احادیث را نمی دادند. به دو نمونه توجه کنید:
شعبی می گوید: «یک سال با پسر عمر (عبدالله) همنشین بودم. از وی، حتی یک حدیث هم از پیامبر(ص) نشنیدم».[23]
سائب بن یزید می گوید: «از مدینه تا مکه با سعد بن مالک همسفر بودم. در طول سفر، حتی یک حدیث از پیامبر(ص) نقل نکرد».[24]
[20] . طبقات ابن سعد، ج5، ص187 و 237.
[21] . کنزالعمال، ج5، ص237.
[22] . طبقات ابن سعد، ج5، ص187.
[23] . سنن ابن ماجه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ص11.
[24] . همان، ص12.