با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
یه مصاحبه دارن جناب فراستی با جناب سروش صحت در برنامه کتابباز در رابطه با فرم اون به نظرم آموزنده هست. به صورت کلی هر جا خللی در فرم پدید بیاد، توجه شما از اون اثر مقداری منحرف میشه و این خیلی شاخص خوبی هست که ببینید مثلا اون سکانش فیلم یا اون بازی از کار در اومده یا نه. همچنین دوره نقد فیلمشون رو هم در یوتیوب سرچ کنید اون هم برای من با مثال هایی که زدن که خیلی آموزنده بود
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود لطفا شفاف کنید 1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست. 2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی... لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
هنر به عنوان یک مفهوم پیچیده و چندوجهی تعریف میشود و دیدگاههای متفاوتی درباره آن وجود دارد. از دیدگاه سنتی، هنر به فعالیتهایی اطلاق میشود که با خلق آثار زیباییشناختی یا بیان احساسات انسانی همراه هستند؛ مانند نقاشی، موسیقی، شعر، و مجسمهسازی. اما یکی از رویکردهای مدرن این است که هنر را بهعنوان «فرم» ببینیم. طبق این دیدگاه، هنر چیزی است که از طریق فرم یا ساختار به وجود میآید و این فرم میتواند شامل شکل، رنگ، حرکت، صدا و حتی زبان باشد. از این منظر، هنر نه فقط در محتوای آن بلکه در نحوه ارائه یا ساختار آن قرار دارد. هنرمندان و فیلسوفان مانند کلایو بل و سوژر تلاش کردهاند تا هنر را بهعنوان فرمی زیبا و مستقل از موضوع یا محتوا تعریف کنند. بل، به عنوان مثال، بر «شکل مهم» تأکید میکند و معتقد است که فرمهای زیبا به خودی خود ارزش هنری دارند. بنابراین، میتوان گفت که هنر میتواند فرم باشد، اما صرفاً به فرم محدود نمیشود. هنر ترکیبی از فرم، محتوا، احساسات، و ایدههای خلاقانه است که میتواند از تجربههای انسانی و فرهنگی نیز تأثیر بپذیرد. در زمینه هنر، "حس" و "احساس" دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند که هر کدام به جنبههای خاصی از تجربه انسانی اشاره دارند. ### حس (Sensation) حس به ادراکات اولیه و فیزیکی اشاره دارد که از طریق حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه، چشایی) به دست میآید. به بیان ساده، حس واکنش مستقیم بدن به محرکهای خارجی است. در هنر، حس میتواند به تجربه بصری یا شنیداری اشاره کند که بیننده یا شنونده در مواجهه با یک اثر هنری تجربه میکند؛ مانند رنگهای یک نقاشی، صدای یک قطعه موسیقی، یا جنسیت سطح یک مجسمه. مثال در هنر: - در نقاشیهای امپرسیونیستی، استفاده از رنگها و نور به گونهای است که حس بصری خاصی را به مخاطب القا میکند. - در موسیقی، ترکیب صداها و نواختهای مختلف حسی شنیداری در فرد ایجاد میکند. ### احساس (Emotion) احساس به واکنشهای عاطفی و روانی انسان در مواجهه با یک پدیده، از جمله آثار هنری، اشاره دارد. احساسات پیچیدهتر از حواس هستند و شامل عواطف، هیجانات، و برداشتهای ذهنی فرد از یک تجربه خاص میشوند. احساسات معمولاً واکنشهای ذهنی و عاطفی به تجربه حسی هستند. در هنر، احساسات زمانی پدیدار میشوند که بیننده یا شنونده با معنا یا پیام نهفته در اثر هنری ارتباط برقرار میکند و آن را در سطح عاطفی درک میکند؛ مثلاً احساس شادی، غم، آرامش یا هیجان. مثال در هنر: - یک داستان یا فیلم میتواند احساس همدردی، عشق یا خشم را در مخاطب برانگیزد. - نقاشیای که یک واقعه تاریخی غمانگیز را به تصویر میکشد، ممکن است احساس غم یا اندوه را در بیننده ایجاد کند. ### تفاوت کلی **حس** بیشتر به تجربههای جسمی و آنی مربوط است، در حالی که **احساس** به واکنشهای درونی و عاطفی که ناشی از تجربه حسها و برداشتهای ذهنی است، اشاره دارد. به عنوان مثال، تماشای رنگ قرمز در یک تابلو حس بینایی شما را فعال میکند (حس)، اما معنای فرهنگی یا شخصی آن رنگ ممکن است احساس شور و هیجان یا حتی خطر را در شما برانگیزد (احساس). در هنر، هر دو عامل حس و احساس به طور هماهنگ عمل میکنند و تجربهای چندبعدی از یک اثر هنری را به وجود میآورند.
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن . بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
به نظرم سریال های رضا عطاران از معدود فرم هاییه که در سریال و فیلم های ایرانی دیده م. در سریال نوستالوژیک متهم گریخت تک تک کاراکترها و حس هاشون قابل لمسند ...
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما . یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی . مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده . بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه . متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
سوال من اینکه مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!. به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
نه ببین زبان فارسی جز زبان های بسیار انعطاف پذیره گاهی کلمات در معنای هم و گاهی برای جملات گاهی برای چند چیز همزمان و گاهی برای هیچی میان پس تو نمیتونی با معادل سازی زبانی ایراد بگیری باید به مفاهیم نگاه کنی که درستن❤
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟ اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
سلام ؛ جمله ی ، حس هنرمند در ناخوداگاهش تبدیل به فرم می شود #یک مغلطه است : به دو دلیل ؛ ۱-رد نقش خودآگاه در تبدیل حس به فرم ۲-عدم توجیه ماندگاری اثر (مشکل ، برداشت نادرست زیست حس هنری در حال می باشد. چون حس ، به طور کلی ، هم در گذشته هم در حال و هم در آینده می تواند زیست کند یعنی ، حس وجودیست بی زمان ، و حس هنری تطمعه ی ، حس بی زمان است. بی همین سبب ، یک اثر هنری با وجود گذشت زمان کهنه نمیشود) آری ؛ حس نشانی از وجود حقیقت است.
استاد درود آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
5:54 اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست بیشتر فلسفه هستش و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
جالب اینکه اگه از زاویه علم به بحث نگاه کنیم گزاره درستی دستگیرمون نمیشه مثل مفهوم قلب که بهش اشاره کردن مطلقا انتزاعی هست و هیچ مصداقی نداره در صورتی که هم حس و هم احساس به مناطق ویژه ای درون مغز تعلق دارن و چیزی خارج از خودآگاه و ناخودآگاه ذهنی درکار نیست
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
يك سوال ديگر: فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
درود. پرسش: چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟ آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟ و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم، یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت، چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن. مچکرم🙏🏻
سلام و درود، اقای فراستی لطفا فیلم سامورایی اقای ملویل رو نقد کنید، علاقه مندم ابعاد فرمیک اثر بیشتر اشکار بشه فیلمی با هنرنمایی ماندگار الن دلون بزرگ ممنون
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
وقتتون بخیر جایگاه قریحه در هنر کجاست آیا قریحه هنرمند بویژه در ادبیات میتواند تکنیک را همراه خود داشته باشد و هنرمند با فراهم آوردن خوراک مناسب برای ناخودآگاه و زیست سالم شخصیتی میتواند به فرم برسد؟
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟ و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
خیلی ممنون سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه. سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
استاد درود بر شما لطفاً یک ویدیو دو ۲ ساعته در مورد مارکسیسم و امپریالیسم، پوپولیسم،کمونیست ، چپ ، توده ای، مائوئیسم و لنین و مثال های انها با کشورهای این شکلی و فیلم های که در موردشون هست لطفاً یک برنامه دو ساعت بگذارید و شرح مفصلی از نقطه شروع ان و نحوی تشکیل و در گذر زمان و تفاوت های و نگرش آنها به مردم و جامعه و زندگی چه گونه است؟ بینهایت سپاسگزارم از زحمات جنابعالی استاد فراستی گرامی 🌹🌹🌹
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید
با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
یه مصاحبه دارن جناب فراستی با جناب سروش صحت در برنامه کتابباز در رابطه با فرم اون به نظرم آموزنده هست. به صورت کلی هر جا خللی در فرم پدید بیاد، توجه شما از اون اثر مقداری منحرف میشه و این خیلی شاخص خوبی هست که ببینید مثلا اون سکانش فیلم یا اون بازی از کار در اومده یا نه. همچنین دوره نقد فیلمشون رو هم در یوتیوب سرچ کنید اون هم برای من با مثال هایی که زدن که خیلی آموزنده بود
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود
لطفا شفاف کنید
1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست.
2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال
حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
سلام و خدا قوت خدمت شما و همکاران محترم
برنامه بی نهایت عالیییی بود بی نظیر بود
مرسی که این برنامه های خوب رو میسازید
صحبت استاد راجه به زیست_فرم بسیار زیبا بود در کنار نکات ارزنده دیگر که اشاره داشتن ؛ بسیار لذت بردم خدا قوت و خسته نباشید
آموزنده و عالی ،لطفا بیشتر به این موضوعات بپردازین.
هجده دقیقه پربار و مهم👏
سپاس 🙌🏼
چقدر خوب بود این کلیپ این مطالب این بیان. خیلی زیاااااااااااااد تشکر از جناب مسعود فراستی. بی نظییییر بود
استاد تفاوت احساس و حس خیلی برام جالب بود ولی خوب متوجه نشدم! 🥸
یه جلسه در مورد توضیح کلی فرم بگذارید لطفا ، فککنم مخاطبان زیادی نیاز دارن به این
سپاس و احترام بیکران برای شما
کاش قدر شما بیشتر دونسته شه 👏🏻🙏🏻
این بحث خیلی مهم و اساسی بود
بسیار آموختم، سپاس
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی...
لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
ممنون…بهترین کلیپتون بود
کاش ادامه بدین و روی محتوا هم مانور بدین
هنر به عنوان یک مفهوم پیچیده و چندوجهی تعریف میشود و دیدگاههای متفاوتی درباره آن وجود دارد. از دیدگاه سنتی، هنر به فعالیتهایی اطلاق میشود که با خلق آثار زیباییشناختی یا بیان احساسات انسانی همراه هستند؛ مانند نقاشی، موسیقی، شعر، و مجسمهسازی.
اما یکی از رویکردهای مدرن این است که هنر را بهعنوان «فرم» ببینیم. طبق این دیدگاه، هنر چیزی است که از طریق فرم یا ساختار به وجود میآید و این فرم میتواند شامل شکل، رنگ، حرکت، صدا و حتی زبان باشد. از این منظر، هنر نه فقط در محتوای آن بلکه در نحوه ارائه یا ساختار آن قرار دارد.
هنرمندان و فیلسوفان مانند کلایو بل و سوژر تلاش کردهاند تا هنر را بهعنوان فرمی زیبا و مستقل از موضوع یا محتوا تعریف کنند. بل، به عنوان مثال، بر «شکل مهم» تأکید میکند و معتقد است که فرمهای زیبا به خودی خود ارزش هنری دارند.
بنابراین، میتوان گفت که هنر میتواند فرم باشد، اما صرفاً به فرم محدود نمیشود. هنر ترکیبی از فرم، محتوا، احساسات، و ایدههای خلاقانه است که میتواند از تجربههای انسانی و فرهنگی نیز تأثیر بپذیرد.
در زمینه هنر، "حس" و "احساس" دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند که هر کدام به جنبههای خاصی از تجربه انسانی اشاره دارند.
### حس (Sensation)
حس به ادراکات اولیه و فیزیکی اشاره دارد که از طریق حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه، چشایی) به دست میآید. به بیان ساده، حس واکنش مستقیم بدن به محرکهای خارجی است. در هنر، حس میتواند به تجربه بصری یا شنیداری اشاره کند که بیننده یا شنونده در مواجهه با یک اثر هنری تجربه میکند؛ مانند رنگهای یک نقاشی، صدای یک قطعه موسیقی، یا جنسیت سطح یک مجسمه.
مثال در هنر:
- در نقاشیهای امپرسیونیستی، استفاده از رنگها و نور به گونهای است که حس بصری خاصی را به مخاطب القا میکند.
- در موسیقی، ترکیب صداها و نواختهای مختلف حسی شنیداری در فرد ایجاد میکند.
### احساس (Emotion)
احساس به واکنشهای عاطفی و روانی انسان در مواجهه با یک پدیده، از جمله آثار هنری، اشاره دارد. احساسات پیچیدهتر از حواس هستند و شامل عواطف، هیجانات، و برداشتهای ذهنی فرد از یک تجربه خاص میشوند. احساسات معمولاً واکنشهای ذهنی و عاطفی به تجربه حسی هستند. در هنر، احساسات زمانی پدیدار میشوند که بیننده یا شنونده با معنا یا پیام نهفته در اثر هنری ارتباط برقرار میکند و آن را در سطح عاطفی درک میکند؛ مثلاً احساس شادی، غم، آرامش یا هیجان.
مثال در هنر:
- یک داستان یا فیلم میتواند احساس همدردی، عشق یا خشم را در مخاطب برانگیزد.
- نقاشیای که یک واقعه تاریخی غمانگیز را به تصویر میکشد، ممکن است احساس غم یا اندوه را در بیننده ایجاد کند.
### تفاوت کلی
**حس** بیشتر به تجربههای جسمی و آنی مربوط است، در حالی که **احساس** به واکنشهای درونی و عاطفی که ناشی از تجربه حسها و برداشتهای ذهنی است، اشاره دارد. به عنوان مثال، تماشای رنگ قرمز در یک تابلو حس بینایی شما را فعال میکند (حس)، اما معنای فرهنگی یا شخصی آن رنگ ممکن است احساس شور و هیجان یا حتی خطر را در شما برانگیزد (احساس).
در هنر، هر دو عامل حس و احساس به طور هماهنگ عمل میکنند و تجربهای چندبعدی از یک اثر هنری را به وجود میآورند.
درود بر شما و دوستداران هنر و فرهنگ
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
دمه شما گرم مسعود خان مخلص💚
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
درود. امکان داره بخشی از نقدها رو به فیلم های کلاسیک آمریکا اختصاص دهید؟
میشه مثال از فرم های مختلف کارگردان ها بزنید،یه چیزی مثل فرم شناسی کارگردان ها.بسیار مرسی
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
درود به استاد ، سلامت و شاد باشيد. 🫡❤️🧿
اگه حین صحبتتون مثال فیلما و سکانسای مربوط به بحث روبگید بهتر حالیمون میشه ،ممنون از توضیح دادن خوبتون
ادمین تلگرام چرا پاسخ نمیده ؟؟
خیلی عالی و آموزنده، چندین و چند بار دیدم تا جا بیفته
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
هنر در زمان حال می زیه ینی چی؟
می زیه؟
چرا در کودکی ما فرم را بیشتر درک میکنیم .البته فک کنم پاسخ این سوال هم بحث روانشناسی آن است خیلی مفید نباشد
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
لطفا بیشتر و با مثال بپردازید به این موضوع
کلی مطلب جدید و درست یاد 🙏🏻گرفتیم.مرسی استاد
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
بنظرم سوال خوبیه
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن .
بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
بهترین کار نزدیک بودن به جامعه و حضور بین مردم هستش بنظرم، البته با توجه به بعضی از توضیحات فراستی.
به نظرم سریال های رضا عطاران از معدود فرم هاییه که در سریال و فیلم های ایرانی دیده م. در سریال نوستالوژیک متهم گریخت تک تک کاراکترها و حس هاشون قابل لمسند ...
پرسش:
هنرمند چگونه میتواند به زیست جهانی برسد که موضوع خلق اثر هنریاش است اما از نظر تاریخ، زمان و مکان با آن فاصله دارد؟
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما .
یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی .
مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده .
بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه .
متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
Thanks❤
چطور باید به این زیست-فرم یا غنی کردن ناخوداگاه رسید؟ قطعا هرچیزی نیازمند تمرین و تغییر نگاه است. ممنون میشم جواب این سوال رو بدید.
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
سوال من اینکه
مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!.
به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
ممنون از انتقادت ن کاملا موافقم
نه ببین زبان فارسی جز زبان های بسیار انعطاف پذیره گاهی کلمات در معنای هم و گاهی برای جملات گاهی برای چند چیز همزمان و گاهی برای هیچی میان
پس تو نمیتونی با معادل سازی زبانی ایراد بگیری باید به مفاهیم نگاه کنی که درستن❤
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟
اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
بله ولي بايد در ناخودآگاه هنرمند زيسته بشه تا ساخته بشه
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
بستگی ب استادش داره
درود استاد،لطفا معرفی کتاب هم بگذارید.
آقای فراستی
بنظرم جالب میشه اگه سریال leftovers رو تحلیل کنید. ممنون میشم توجه کنید
سلام و تشکر
این ویدیو مهم ترین میراث فراستی برای فیلمسازان آیندست
چرا بعضی خالقند و بعضی منتقد؟ من دوست دارم خالق باشم، اما بیشتر نقد میکنم. آیا باید اراده کرد برای خالق شدن؟ یا به نظر شما ذاتیه؟
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
@@ایرانبان-ظ3س قشنگ بود. ولی من دارم زمینی حرف میزنم و به خدا اعتقاد ندارم.
بینظیرید
عالی
سلام ؛ جمله ی ، حس هنرمند در ناخوداگاهش تبدیل به فرم می شود #یک مغلطه است : به دو دلیل ؛ ۱-رد نقش خودآگاه در تبدیل حس به فرم ۲-عدم توجیه ماندگاری اثر (مشکل ، برداشت نادرست زیست حس هنری در حال می باشد. چون حس ، به طور کلی ، هم در گذشته هم در حال و هم در آینده می تواند زیست کند یعنی ، حس وجودیست بی زمان ، و حس هنری تطمعه ی ، حس بی زمان است. بی همین سبب ، یک اثر هنری با وجود گذشت زمان کهنه نمیشود) آری ؛ حس نشانی از وجود حقیقت است.
سپاس ❤️ ❤️
لطفا اخر هر ویدیو نسبت به موضوع مطرح شده در اون روز و هم راستا با اون ،فیلم و کتاب معرفی کنید، متشکرم❤❤❤❤❤
استاد درود
آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده
اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
5:54
اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست
بیشتر فلسفه هستش
و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
جالب اینکه اگه از زاویه علم به بحث نگاه کنیم گزاره درستی دستگیرمون نمیشه
مثل مفهوم قلب که بهش اشاره کردن مطلقا انتزاعی هست و هیچ مصداقی نداره در صورتی که هم حس و هم احساس به مناطق ویژه ای درون مغز تعلق دارن و چیزی خارج از خودآگاه و ناخودآگاه ذهنی درکار نیست
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
آیا میتوانیم برای درک یا فهم یک اثر هنری از زندگی
شخصی یا تجربیات شخصی (از کودکی تا به امروز) کمک بگیریم؟ آیا اجازه این کار را داریم؟
يك سوال ديگر:
فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
👌👌👌
بهترین کتبی که درباره بحث فلسفی روانکاوانه و حتی جامعه شناختی فرم و هنر مطالعه کردید را معرفی کنید .سپاسگزارم
چجوری روی ضمیر ناخودآگاه اثر بزاریم و ازش استفاده کنیم؟
بهتره بگم چجوری هنر بیاموزیم
کلی مطلب جدید یا گرفتیم.مرسی استاد
آیا فرم مساوی با ناخودآگاه است یا بخشی از ناخوداگاه است؟
درود.
پرسش:
چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟
آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟
و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم،
یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت،
چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن.
مچکرم🙏🏻
سلام و درود، اقای فراستی لطفا فیلم سامورایی اقای ملویل رو نقد کنید، علاقه مندم ابعاد فرمیک اثر بیشتر اشکار بشه
فیلمی با هنرنمایی ماندگار الن دلون بزرگ
ممنون
عالی خسته نباشید . لطفا در مورد بازی های رایانه ای هم صحبت کنید. آیا فکر میکنید که میشه توی اون ها یه روزی به این سطح رسید؟
سلام
نسبت فرم و حس با اگزیستانس فرد و همچنین عقل حضوری و شهود قلبی و پدیدارشناسی هوسرل در چیست؟
باتشکر
سلام استاد اگه امکانش هست بیشتر از این ویدئو های آموزشی در رابطه با هنر بزارید ممنون 🩵
درمورد فرم و ناخودآگاه لطفا بیشتر صحبت کنید
سوال من این بود ک اون ذخیره ی مدیومی رو چگونه میتونیم پربار کنیم؟🌱
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
البته بودن در بین مردم و رفت و آمد در میانشون هم برای یک هنرمند مهمه.
وقتتون بخیر
جایگاه قریحه در هنر کجاست آیا قریحه هنرمند بویژه در ادبیات میتواند تکنیک را همراه خود داشته باشد و هنرمند با فراهم آوردن خوراک مناسب برای ناخودآگاه و زیست سالم شخصیتی میتواند به فرم برسد؟
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
بسیاری عالی 😊
درود برتو
جناب فراستی عزیز با سلام و احترام
تقاضای برنامه هایی راجع به بازیگران شهیر از جمله براندو و دنیل دی لوئیس و سایر چهر ها رو دارم
سپاس از توجه جنابتان
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
مرسی ❤ممنون
استاد خسته نباشید معرفی کتاب بیشتر بزارید.واقعا نیاز داریم به کمک و همراهی شما
مثل همیشه عالی بود استاد . دستت درد نکنه از شما یاد میگیرم ❤
استاد فیلم های کوبریک رو نقد کنید لطفا
استاد جان سلام وقت بخیر
تقاضایی داشتم
بنده هنرجوی تدوین هستم
امکانش هست در جلساتی مستقل یا حتی در کنار موضوعات دیگه اساسی به این موضوع هم بپردازید؟
مثل همیشه عالی استاد
عالی بود ممنون. لطفاً این بحث و با شاهکارهای سینمای جهان مثال بزنید که روشنتر بشه
استاد در مورد تکنیک دوربین مثل سوپرایمپوز، تیلت دان و خیلی تکنیکهای دیگر دوربین با مثال از فیلم که تبدیل به فرم میشه صحبت بفرمایید با تشکر فراوان
فوق العاده بود
چطور ناخودآگاه رو برای فهم آثار هنری تربیت کنیم؟
و سوال های زیاد دیگر که بحث ان دانشگاهی است که اگر برنامه ای برای سوالات تئوریک بگزارید ممنون میشویم
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟
و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
درود و سپاس بسیار استاد 🙏🏼💚
خیلی ممنون
سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه.
سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
استاد درود بر شما
لطفاً یک ویدیو دو ۲ ساعته در مورد مارکسیسم و امپریالیسم، پوپولیسم،کمونیست ، چپ ، توده ای، مائوئیسم و لنین و مثال های انها با کشورهای این شکلی و فیلم های که در موردشون هست لطفاً یک برنامه دو ساعت بگذارید و شرح مفصلی از نقطه شروع ان و نحوی تشکیل و در گذر زمان و تفاوت های و نگرش آنها به مردم و جامعه و زندگی چه گونه است؟ بینهایت سپاسگزارم از زحمات جنابعالی استاد فراستی گرامی 🌹🌹🌹
استاد شرط لازم و شرط کافی هنر رو بگو اگ امکانش هست
سلام، محتوا همون تکنیکه؟ یا محتوا همون فرمه؟ یا فرم هم تکنیکه هم محتوا؟
سلام و خدا قوت
Very nice
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید