با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!. به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟ اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود لطفا شفاف کنید 1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست. 2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
بنظرم برای این هستش که تو جامعهی مثلا هنری دغدغهای وجود نداره و زیست فرمی هم که گفته شده تو بین مثلا هنرمندان خیلی کمه و اون هایی هم که دارن دیده نمیشن و فرصت خودنمایی ندارن و البته زود وارد شدن به عرصه حرفهایی با پشت ضعیف هم یکی دیگه از دلایلیشه، مهم ترین در کل اینه که کسایی وارد عرصه میشن دغدغه هنری ندارن و مسئلهشون نیست.
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی... لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن . بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
سوال من اینکه مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما . یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی . مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده . بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه . متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
استاد درود آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
درود. پرسش: چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟ آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟ و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم، یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت، چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن. مچکرم🙏🏻
مهم ترین اشتباه همه انسانها و حتی اقای فراستی و همه هنرمندهای دیگه اینه که فکر میکنن هنرمند خالق هنره!! که اشتباهه!! انسان هیچ وقت خالق هنر نیست! هنر در بستر مغز ما است! زیرا اگر انسان خالق هنر بود پس هنرمند به عنوان خالق اثر باید از تمام جنبه های وجودی اثر آگاه میشد که اینطور نیست و حتی خود هنرمند از آثار هنری خودش همه چیز را نمیداند پس خالق نیست کاشف است! اگر بفهمیم هنر کشف موقعیت زیبا و اثر گذار است بهتر میتوانیم با مفهوم هنر و فرم آشنا بشم!
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
هنر به عنوان یک مفهوم پیچیده و چندوجهی تعریف میشود و دیدگاههای متفاوتی درباره آن وجود دارد. از دیدگاه سنتی، هنر به فعالیتهایی اطلاق میشود که با خلق آثار زیباییشناختی یا بیان احساسات انسانی همراه هستند؛ مانند نقاشی، موسیقی، شعر، و مجسمهسازی. اما یکی از رویکردهای مدرن این است که هنر را بهعنوان «فرم» ببینیم. طبق این دیدگاه، هنر چیزی است که از طریق فرم یا ساختار به وجود میآید و این فرم میتواند شامل شکل، رنگ، حرکت، صدا و حتی زبان باشد. از این منظر، هنر نه فقط در محتوای آن بلکه در نحوه ارائه یا ساختار آن قرار دارد. هنرمندان و فیلسوفان مانند کلایو بل و سوژر تلاش کردهاند تا هنر را بهعنوان فرمی زیبا و مستقل از موضوع یا محتوا تعریف کنند. بل، به عنوان مثال، بر «شکل مهم» تأکید میکند و معتقد است که فرمهای زیبا به خودی خود ارزش هنری دارند. بنابراین، میتوان گفت که هنر میتواند فرم باشد، اما صرفاً به فرم محدود نمیشود. هنر ترکیبی از فرم، محتوا، احساسات، و ایدههای خلاقانه است که میتواند از تجربههای انسانی و فرهنگی نیز تأثیر بپذیرد. در زمینه هنر، "حس" و "احساس" دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند که هر کدام به جنبههای خاصی از تجربه انسانی اشاره دارند. ### حس (Sensation) حس به ادراکات اولیه و فیزیکی اشاره دارد که از طریق حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه، چشایی) به دست میآید. به بیان ساده، حس واکنش مستقیم بدن به محرکهای خارجی است. در هنر، حس میتواند به تجربه بصری یا شنیداری اشاره کند که بیننده یا شنونده در مواجهه با یک اثر هنری تجربه میکند؛ مانند رنگهای یک نقاشی، صدای یک قطعه موسیقی، یا جنسیت سطح یک مجسمه. مثال در هنر: - در نقاشیهای امپرسیونیستی، استفاده از رنگها و نور به گونهای است که حس بصری خاصی را به مخاطب القا میکند. - در موسیقی، ترکیب صداها و نواختهای مختلف حسی شنیداری در فرد ایجاد میکند. ### احساس (Emotion) احساس به واکنشهای عاطفی و روانی انسان در مواجهه با یک پدیده، از جمله آثار هنری، اشاره دارد. احساسات پیچیدهتر از حواس هستند و شامل عواطف، هیجانات، و برداشتهای ذهنی فرد از یک تجربه خاص میشوند. احساسات معمولاً واکنشهای ذهنی و عاطفی به تجربه حسی هستند. در هنر، احساسات زمانی پدیدار میشوند که بیننده یا شنونده با معنا یا پیام نهفته در اثر هنری ارتباط برقرار میکند و آن را در سطح عاطفی درک میکند؛ مثلاً احساس شادی، غم، آرامش یا هیجان. مثال در هنر: - یک داستان یا فیلم میتواند احساس همدردی، عشق یا خشم را در مخاطب برانگیزد. - نقاشیای که یک واقعه تاریخی غمانگیز را به تصویر میکشد، ممکن است احساس غم یا اندوه را در بیننده ایجاد کند. ### تفاوت کلی **حس** بیشتر به تجربههای جسمی و آنی مربوط است، در حالی که **احساس** به واکنشهای درونی و عاطفی که ناشی از تجربه حسها و برداشتهای ذهنی است، اشاره دارد. به عنوان مثال، تماشای رنگ قرمز در یک تابلو حس بینایی شما را فعال میکند (حس)، اما معنای فرهنگی یا شخصی آن رنگ ممکن است احساس شور و هیجان یا حتی خطر را در شما برانگیزد (احساس). در هنر، هر دو عامل حس و احساس به طور هماهنگ عمل میکنند و تجربهای چندبعدی از یک اثر هنری را به وجود میآورند.
يك سوال ديگر: فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
وقتتون بخیر جایگاه قریحه در هنر کجاست آیا قریحه هنرمند بویژه در ادبیات میتواند تکنیک را همراه خود داشته باشد و هنرمند با فراهم آوردن خوراک مناسب برای ناخودآگاه و زیست سالم شخصیتی میتواند به فرم برسد؟
سلام.استاد.لطفا باز هم فیلم معرفی کنید.لیست صد فیلم رو دیدم و الان هم سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند رو میبینم که فصل هفتشه،بعد از این دیگه فیلمی برای تماشا کردن ندارم
سینمای ایتالیا رو گفته بعد آمریکا دوست داره و سینما میدونه، میتونی بقیه آثار ویسکونتی، فلینی و روسلینی رو ببینی یا از کارگردان های همون لیست فیلم های دیگه ببینی، مثلا دلیجان فورد خوبه یا یسری فیلم خوب از هیچکاک، لوبیچ، وایلدر و .... هستش که تو لیست نیست، البته میتونی فیلم های معرفی شده سایت اند ساند رو هم ببینی که ورژن 2012ش بهتره و 2022ش بیشتر تحت تاثیر مسائل غیر سینمایی هستش، تو سایت مجله فیلم هم میتونی چندتا فیلم دیگه ایی که فراستی بعنوان ده فیلم محبوبش که قبلا معرفی کرده رو ببینی یا مثلا از بقیه منتقدا که تو این سایت هست، مثل سعید قطبی زاده یا جواد طوسی و حمیدرضا صدر هرچند هیچی فیلم هایی که فراستی معرفی میکنه نمیشه و لیستش اگه 500 تایی هم بشه باز کمه، درکت میکنم و منم تو همین شرایطم.
سلام استاد خسته نباشید آیا خالق اثر از اینکه به فرم داره لباس تکنیک میپوشونه آگاهه؟یعنی خود خالق میتونه فرمش رو بر اساس تکنیک تحلیل کنه؟ و اینکه آیا مرز بین تکنیک و واضح و شفاف دیدن فرم با صداقت انسان با خود و روشن دلی او رابطه داره؟
سلام دوست عزیز تکنیک بخش مهمی از فرم هست اما شرح فیلم نیست. اساسا بخشی از محتوا که برای برانگیختن احساس مخاطب با اطلاعات و ویژگی های مثلا یک شخصیت است، فقط درون فرم و با تکنیک به مخاطب مخابره میشود. لذا تکنیک زیرمجموعه و یک عنصر بسیار مهم فرم است و فقط وقتی توانایی برانگیختن احساس مخاطب را دارد که فیلمساز به آن اعتقاد داشته باشد و موقعیتی که میخواهد در فیلم نمایش دهد را بشناسد. اینگونه تکنیک خود به خود پیاده میشود. در کل فرم یک چیز خودآگاه نیست.
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
سلام و درود، اقای فراستی لطفا فیلم سامورایی اقای ملویل رو نقد کنید، علاقه مندم ابعاد فرمیک اثر بیشتر اشکار بشه فیلمی با هنرنمایی ماندگار الن دلون بزرگ ممنون
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
خیلی ممنون سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه. سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
جناب فراستی یک سوال چرا یک اثر هنری مثلا شنیدن یک موسقی همیشه در من یک حس بر نمی انگیزه بعضی وقتها قوی تر بعضی وقتا ضعیف مشکل از دل هست مشکل از ناخود آگاه؟.......
با تشکر، آیا فرم موضوع صفر و یکیه؟ یعنی اثر هنری یا فرم دارد یا ندارد؟ ممکن است قسمتی از فیلم به عنوان یک اثر هنری به فرم برسد و در قسمت دیگر از فرم خارج شود؟
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید
5:54 اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست بیشتر فلسفه هستش و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
درود بر شما پرسش در این باب: هدف از خلق اثر هنری، رسیدن به فرم است یا محتوایی که پس از فرم میآید؟ اگر هدف رسیدن به محتواست، هنرمند چگونه باید محتوایی که پس از فرم میآید را پیشاز خلق اثر مدیریت کند بی آنکه از قلمرو ناخودآگاهی بیرون بزند؟
نکتهاش دقیقاً همینجاست که هنرمند اصلاً نمیتواند و نباید محتوای حسیِ اثرش رو خودآگاهانه و بهصورت پیشینی «مدیریت» بکنه؛ اگر «مدیریت» بکنه که دیگه خودآگاه میشه و از قلمرو ناخودآگاهی بیرون میاد و به هنرِ فرممندِ اصیلِ حسبرانگیز هم ابداً نمیرسه. اینکه ما میگوییم که مثلاً در علم و فلسفه، عقل و اندیشه پادشاهی میکنند، اما در هنر، حس، پادشاهی میکنه، یعنی همین که اثر هنری رو با مدیریتِ خودآگاهانهی پیشینیِ محتوایِ حسیِ آن، نمیتوان ساخت، بلکه اصولاً خودآگاهی و اندیشه در هنر، بهعنوانِ دستیارِ حس و بهعنوان یک ناظرِ دقیق، عمل میکنند. محتوای حسیِ اثر هم اساساً از ناخودآگاه میاد و تا پیش از اتمامِ پروسهی خلق، اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چی هست و بههیچوجه قابلمدیریت هم نیست؛ اگر مدیریت بشه، میشه مثلِ همین خروار خروار اثرِ شعاری و مضمونزدهای که هیچ بویی از هنر نبردن. به قول هاوارد هاکس، اگر میخواهیم پیامهای مدیریتشده بدهیم، بای به تلگرافخونه بریم، اینجا سینماست، در قلمروِ ناخودآگاهی. اصلاً بهخاطر همینه که هر هنرمندی، بعد از اتمام پروسهی خلق اثر، بهعنوان اولین مخاطبِ خودش میتونه اثرش رو ببینه و مثلِ یک مفسّرِ خواب، به تکّههایی از ناخودآگاهِ خودش در زمان ساخت اثر، خودآگاه بشه.
درود خدمت استاد عزیز و گرامی. در این خصوص بنده سوالی داشتم: آیا هنرمند در سوژه ای در ذهن دارد و به عنوان هدف در حول آن اقدام به آفرینش میکند، با فرض کامل بودن تکنیک فردی ، آیا متوجه مرز بین خودآگاه و نا خودگاه میشود؟ آیا میتوان معیاری برای مبنا آفرینش هنری فرض کرد؟ در این شرایط با فرض کامل بودن تکنیک میتوان بیان کردن که هرچه اثر مقدار بیشتری از ناخودآگاه فرد سرچشمه گرفته باشد، از ارژش هنری بالاتری برخوردار است؟ با سپاس فراوان
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟ و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
هجده دقیقه پربار و مهم👏
صحبت استاد راجه به زیست_فرم بسیار زیبا بود در کنار نکات ارزنده دیگر که اشاره داشتن ؛ بسیار لذت بردم خدا قوت و خسته نباشید
آموزنده و عالی ،لطفا بیشتر به این موضوعات بپردازین.
درود به استاد ، سلامت و شاد باشيد. 🫡❤️🧿
چقدر خوب بود این کلیپ این مطالب این بیان. خیلی زیاااااااااااااد تشکر از جناب مسعود فراستی. بی نظییییر بود
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
عالی
بسیار آموختم، سپاس
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!.
به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
ممنون از انتقادت ن کاملا موافقم
آقای فراستی
بنظرم جالب میشه اگه سریال leftovers رو تحلیل کنید. ممنون میشم توجه کنید
درود. امکان داره بخشی از نقدها رو به فیلم های کلاسیک آمریکا اختصاص دهید؟
ادمین تلگرام چرا پاسخ نمیده ؟؟
این بحث خیلی مهم و اساسی بود
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟
اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود
لطفا شفاف کنید
1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست.
2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال
حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
سوالی داشتم از قبل
چرا اثار هنری کلاسیک تکرار نمیشوند یا میشود گفت تکرار نخواهند شد بنظرم مربوط به فرم هم میشود
بنظرم برای این هستش که تو جامعهی مثلا هنری دغدغهای وجود نداره و زیست فرمی هم که گفته شده تو بین مثلا هنرمندان خیلی کمه و اون هایی هم که دارن دیده نمیشن و فرصت خودنمایی ندارن و البته زود وارد شدن به عرصه حرفهایی با پشت ضعیف هم یکی دیگه از دلایلیشه، مهم ترین در کل اینه که کسایی وارد عرصه میشن دغدغه هنری ندارن و مسئلهشون نیست.
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی...
لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
استاد تفاوت احساس و حس خیلی برام جالب بود ولی خوب متوجه نشدم! 🥸
سپاس 🙌🏼
یه جلسه در مورد توضیح کلی فرم بگذارید لطفا ، فککنم مخاطبان زیادی نیاز دارن به این
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
اگه حین صحبتتون مثال فیلما و سکانسای مربوط به بحث روبگید بهتر حالیمون میشه ،ممنون از توضیح دادن خوبتون
چرا در کودکی ما فرم را بیشتر درک میکنیم .البته فک کنم پاسخ این سوال هم بحث روانشناسی آن است خیلی مفید نباشد
این ویدیو مهم ترین میراث فراستی برای فیلمسازان آیندست
میشه مثال از فرم های مختلف کارگردان ها بزنید،یه چیزی مثل فرم شناسی کارگردان ها.بسیار مرسی
بینظیرید
پرسش:
هنرمند چگونه میتواند به زیست جهانی برسد که موضوع خلق اثر هنریاش است اما از نظر تاریخ، زمان و مکان با آن فاصله دارد؟
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
بنظرم سوال خوبیه
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن .
بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
بهترین کار نزدیک بودن به جامعه و حضور بین مردم هستش بنظرم، البته با توجه به بعضی از توضیحات فراستی.
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
واقعا تعجب میکنم از اینهمه سواد و اگاهی
سوال من اینکه
مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما .
یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی .
مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده .
بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه .
متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
کلی مطلب جدید و درست یاد 🙏🏻گرفتیم.مرسی استاد
هنر در زمان حال می زیه ینی چی؟
می زیه؟
چرا بعضی خالقند و بعضی منتقد؟ من دوست دارم خالق باشم، اما بیشتر نقد میکنم. آیا باید اراده کرد برای خالق شدن؟ یا به نظر شما ذاتیه؟
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
@@ایرانبان-ظ3س قشنگ بود. ولی من دارم زمینی حرف میزنم و به خدا اعتقاد ندارم.
لطفا اخر هر ویدیو نسبت به موضوع مطرح شده در اون روز و هم راستا با اون ،فیلم و کتاب معرفی کنید، متشکرم❤❤❤❤❤
خیلی عالی و آموزنده، چندین و چند بار دیدم تا جا بیفته
استاد درود
آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده
اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
درود.
پرسش:
چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟
آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟
و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم،
یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت،
چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن.
مچکرم🙏🏻
مهم ترین اشتباه همه انسانها و حتی اقای فراستی و همه هنرمندهای دیگه اینه که فکر میکنن هنرمند خالق هنره!! که اشتباهه!! انسان هیچ وقت خالق هنر نیست! هنر در بستر مغز ما است! زیرا اگر انسان خالق هنر بود پس هنرمند به عنوان خالق اثر باید از تمام جنبه های وجودی اثر آگاه میشد که اینطور نیست و حتی خود هنرمند از آثار هنری خودش همه چیز را نمیداند پس خالق نیست کاشف است!
اگر بفهمیم هنر کشف موقعیت زیبا و اثر گذار است بهتر میتوانیم با مفهوم هنر و فرم آشنا بشم!
بحث استاد راجه به ناخوداگاهی گمانم پاسخی به مسئله شماست
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
درود برتو
Thanks❤
بهترین کتبی که درباره بحث فلسفی روانکاوانه و حتی جامعه شناختی فرم و هنر مطالعه کردید را معرفی کنید .سپاسگزارم
هنر به عنوان یک مفهوم پیچیده و چندوجهی تعریف میشود و دیدگاههای متفاوتی درباره آن وجود دارد. از دیدگاه سنتی، هنر به فعالیتهایی اطلاق میشود که با خلق آثار زیباییشناختی یا بیان احساسات انسانی همراه هستند؛ مانند نقاشی، موسیقی، شعر، و مجسمهسازی.
اما یکی از رویکردهای مدرن این است که هنر را بهعنوان «فرم» ببینیم. طبق این دیدگاه، هنر چیزی است که از طریق فرم یا ساختار به وجود میآید و این فرم میتواند شامل شکل، رنگ، حرکت، صدا و حتی زبان باشد. از این منظر، هنر نه فقط در محتوای آن بلکه در نحوه ارائه یا ساختار آن قرار دارد.
هنرمندان و فیلسوفان مانند کلایو بل و سوژر تلاش کردهاند تا هنر را بهعنوان فرمی زیبا و مستقل از موضوع یا محتوا تعریف کنند. بل، به عنوان مثال، بر «شکل مهم» تأکید میکند و معتقد است که فرمهای زیبا به خودی خود ارزش هنری دارند.
بنابراین، میتوان گفت که هنر میتواند فرم باشد، اما صرفاً به فرم محدود نمیشود. هنر ترکیبی از فرم، محتوا، احساسات، و ایدههای خلاقانه است که میتواند از تجربههای انسانی و فرهنگی نیز تأثیر بپذیرد.
در زمینه هنر، "حس" و "احساس" دو مفهوم مرتبط اما متفاوت هستند که هر کدام به جنبههای خاصی از تجربه انسانی اشاره دارند.
### حس (Sensation)
حس به ادراکات اولیه و فیزیکی اشاره دارد که از طریق حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه، چشایی) به دست میآید. به بیان ساده، حس واکنش مستقیم بدن به محرکهای خارجی است. در هنر، حس میتواند به تجربه بصری یا شنیداری اشاره کند که بیننده یا شنونده در مواجهه با یک اثر هنری تجربه میکند؛ مانند رنگهای یک نقاشی، صدای یک قطعه موسیقی، یا جنسیت سطح یک مجسمه.
مثال در هنر:
- در نقاشیهای امپرسیونیستی، استفاده از رنگها و نور به گونهای است که حس بصری خاصی را به مخاطب القا میکند.
- در موسیقی، ترکیب صداها و نواختهای مختلف حسی شنیداری در فرد ایجاد میکند.
### احساس (Emotion)
احساس به واکنشهای عاطفی و روانی انسان در مواجهه با یک پدیده، از جمله آثار هنری، اشاره دارد. احساسات پیچیدهتر از حواس هستند و شامل عواطف، هیجانات، و برداشتهای ذهنی فرد از یک تجربه خاص میشوند. احساسات معمولاً واکنشهای ذهنی و عاطفی به تجربه حسی هستند. در هنر، احساسات زمانی پدیدار میشوند که بیننده یا شنونده با معنا یا پیام نهفته در اثر هنری ارتباط برقرار میکند و آن را در سطح عاطفی درک میکند؛ مثلاً احساس شادی، غم، آرامش یا هیجان.
مثال در هنر:
- یک داستان یا فیلم میتواند احساس همدردی، عشق یا خشم را در مخاطب برانگیزد.
- نقاشیای که یک واقعه تاریخی غمانگیز را به تصویر میکشد، ممکن است احساس غم یا اندوه را در بیننده ایجاد کند.
### تفاوت کلی
**حس** بیشتر به تجربههای جسمی و آنی مربوط است، در حالی که **احساس** به واکنشهای درونی و عاطفی که ناشی از تجربه حسها و برداشتهای ذهنی است، اشاره دارد. به عنوان مثال، تماشای رنگ قرمز در یک تابلو حس بینایی شما را فعال میکند (حس)، اما معنای فرهنگی یا شخصی آن رنگ ممکن است احساس شور و هیجان یا حتی خطر را در شما برانگیزد (احساس).
در هنر، هر دو عامل حس و احساس به طور هماهنگ عمل میکنند و تجربهای چندبعدی از یک اثر هنری را به وجود میآورند.
چجوری روی ضمیر ناخودآگاه اثر بزاریم و ازش استفاده کنیم؟
بهتره بگم چجوری هنر بیاموزیم
سپاس ❤️ ❤️
آیا میتوانیم برای درک یا فهم یک اثر هنری از زندگی
شخصی یا تجربیات شخصی (از کودکی تا به امروز) کمک بگیریم؟ آیا اجازه این کار را داریم؟
استاد جان سلام وقت بخیر
تقاضایی داشتم
بنده هنرجوی تدوین هستم
امکانش هست در جلساتی مستقل یا حتی در کنار موضوعات دیگه اساسی به این موضوع هم بپردازید؟
يك سوال ديگر:
فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
آیا فرم مساوی با ناخودآگاه است یا بخشی از ناخوداگاه است؟
سلام
نسبت فرم و حس با اگزیستانس فرد و همچنین عقل حضوری و شهود قلبی و پدیدارشناسی هوسرل در چیست؟
باتشکر
مرسی ❤ممنون
سوال من این بود ک اون ذخیره ی مدیومی رو چگونه میتونیم پربار کنیم؟🌱
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
البته بودن در بین مردم و رفت و آمد در میانشون هم برای یک هنرمند مهمه.
👌👌👌
بسیاری عالی 😊
سلام، محتوا همون تکنیکه؟ یا محتوا همون فرمه؟ یا فرم هم تکنیکه هم محتوا؟
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
درمورد فرم و ناخودآگاه لطفا بیشتر صحبت کنید
سلام قضیه تم theme چیه
عالی خسته نباشید . لطفا در مورد بازی های رایانه ای هم صحبت کنید. آیا فکر میکنید که میشه توی اون ها یه روزی به این سطح رسید؟
استاد در مورد تکنیک دوربین مثل سوپرایمپوز، تیلت دان و خیلی تکنیکهای دیگر دوربین با مثال از فیلم که تبدیل به فرم میشه صحبت بفرمایید با تشکر فراوان
وقتتون بخیر
جایگاه قریحه در هنر کجاست آیا قریحه هنرمند بویژه در ادبیات میتواند تکنیک را همراه خود داشته باشد و هنرمند با فراهم آوردن خوراک مناسب برای ناخودآگاه و زیست سالم شخصیتی میتواند به فرم برسد؟
سلام و خدا قوت
استاد میشه سریال better call Saul رو نقد کنید
سلام.استاد.لطفا باز هم فیلم معرفی کنید.لیست صد فیلم رو دیدم و الان هم سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند رو میبینم که فصل هفتشه،بعد از این دیگه فیلمی برای تماشا کردن ندارم
برو سرگیجه ببین من قبل شرگیجه هزارتا فیلم دیدم اما با اون سینما رو شناختم واقعا اونم اثر هیچکاکه
سینمای ایتالیا رو گفته بعد آمریکا دوست داره و سینما میدونه، میتونی بقیه آثار ویسکونتی، فلینی و روسلینی رو ببینی یا از کارگردان های همون لیست فیلم های دیگه ببینی، مثلا دلیجان فورد خوبه یا یسری فیلم خوب از هیچکاک، لوبیچ، وایلدر و .... هستش که تو لیست نیست، البته میتونی فیلم های معرفی شده سایت اند ساند رو هم ببینی که ورژن 2012ش بهتره و 2022ش بیشتر تحت تاثیر مسائل غیر سینمایی هستش، تو سایت مجله فیلم هم میتونی چندتا فیلم دیگه ایی که فراستی بعنوان ده فیلم محبوبش که قبلا معرفی کرده رو ببینی یا مثلا از بقیه منتقدا که تو این سایت هست، مثل سعید قطبی زاده یا جواد طوسی و حمیدرضا صدر هرچند هیچی فیلم هایی که فراستی معرفی میکنه نمیشه و لیستش اگه 500 تایی هم بشه باز کمه، درکت میکنم و منم تو همین شرایطم.
@@Hemywhatdaf دیدم قبلا.اونم جزو صد فیلم پیشنهادی استاد بوده.
سلام استاد خسته نباشید
آیا خالق اثر از اینکه به فرم داره لباس تکنیک میپوشونه آگاهه؟یعنی خود خالق میتونه فرمش رو بر اساس تکنیک تحلیل کنه؟
و اینکه آیا مرز بین تکنیک و واضح و شفاف دیدن فرم با صداقت انسان با خود و روشن دلی او رابطه داره؟
سلام دوست عزیز
تکنیک بخش مهمی از فرم هست اما شرح فیلم نیست. اساسا بخشی از محتوا که برای برانگیختن احساس مخاطب با اطلاعات و ویژگی های مثلا یک شخصیت است، فقط درون فرم و با تکنیک به مخاطب مخابره میشود. لذا تکنیک زیرمجموعه و یک عنصر بسیار مهم فرم است و فقط وقتی توانایی برانگیختن احساس مخاطب را دارد که فیلمساز به آن اعتقاد داشته باشد و موقعیتی که میخواهد در فیلم نمایش دهد را بشناسد. اینگونه تکنیک خود به خود پیاده میشود. در کل فرم یک چیز خودآگاه نیست.
@@h.naderi2070 ممنون از کامنتتون ولی جواب سوالم رو نگرفتم🌹
استاد فیلم های کوبریک رو نقد کنید لطفا
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
سلام استاد اگه امکانش هست بیشتر از این ویدئو های آموزشی در رابطه با هنر بزارید ممنون 🩵
سلام و درود، اقای فراستی لطفا فیلم سامورایی اقای ملویل رو نقد کنید، علاقه مندم ابعاد فرمیک اثر بیشتر اشکار بشه
فیلمی با هنرنمایی ماندگار الن دلون بزرگ
ممنون
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
خیلی ممنون
سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه.
سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
همیشه استاد🙏
استاد خسته نباشید معرفی کتاب بیشتر بزارید.واقعا نیاز داریم به کمک و همراهی شما
فوق العاده بود
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
درود و سپاس بسیار استاد 🙏🏼💚
و سوال های زیاد دیگر که بحث ان دانشگاهی است که اگر برنامه ای برای سوالات تئوریک بگزارید ممنون میشویم
جناب فراستی یک سوال چرا یک اثر هنری مثلا شنیدن یک موسقی همیشه در من یک حس بر نمی انگیزه بعضی وقتها قوی تر بعضی وقتا ضعیف مشکل از دل هست مشکل از ناخود آگاه؟.......
Very nice
چطور ناخودآگاه رو برای فهم آثار هنری تربیت کنیم؟
با تشکر، آیا فرم موضوع صفر و یکیه؟ یعنی اثر هنری یا فرم دارد یا ندارد؟ ممکن است قسمتی از فیلم به عنوان یک اثر هنری به فرم برسد و در قسمت دیگر از فرم خارج شود؟
نه صفر و صدی نیست، تو بعضی از نقدها فراستی میگه اثر بعضی دقایق به فرم رسیده.
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید
5:54
اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست
بیشتر فلسفه هستش
و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
مثل همیشه عالی استاد
درود بر شما
پرسش در این باب:
هدف از خلق اثر هنری، رسیدن به فرم است یا محتوایی که پس از فرم میآید؟ اگر هدف رسیدن به محتواست، هنرمند چگونه باید محتوایی که پس از فرم میآید را پیشاز خلق اثر مدیریت کند بی آنکه از قلمرو ناخودآگاهی بیرون بزند؟
نکتهاش دقیقاً همینجاست که هنرمند اصلاً نمیتواند و نباید محتوای حسیِ اثرش رو خودآگاهانه و بهصورت پیشینی «مدیریت» بکنه؛ اگر «مدیریت» بکنه که دیگه خودآگاه میشه و از قلمرو ناخودآگاهی بیرون میاد و به هنرِ فرممندِ اصیلِ حسبرانگیز هم ابداً نمیرسه. اینکه ما میگوییم که مثلاً در علم و فلسفه، عقل و اندیشه پادشاهی میکنند، اما در هنر، حس، پادشاهی میکنه، یعنی همین که اثر هنری رو با مدیریتِ خودآگاهانهی پیشینیِ محتوایِ حسیِ آن، نمیتوان ساخت، بلکه اصولاً خودآگاهی و اندیشه در هنر، بهعنوانِ دستیارِ حس و بهعنوان یک ناظرِ دقیق، عمل میکنند. محتوای حسیِ اثر هم اساساً از ناخودآگاه میاد و تا پیش از اتمامِ پروسهی خلق، اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چی هست و بههیچوجه قابلمدیریت هم نیست؛ اگر مدیریت بشه، میشه مثلِ همین خروار خروار اثرِ شعاری و مضمونزدهای که هیچ بویی از هنر نبردن. به قول هاوارد هاکس، اگر میخواهیم پیامهای مدیریتشده بدهیم، بای به تلگرافخونه بریم، اینجا سینماست، در قلمروِ ناخودآگاهی. اصلاً بهخاطر همینه که هر هنرمندی، بعد از اتمام پروسهی خلق اثر، بهعنوان اولین مخاطبِ خودش میتونه اثرش رو ببینه و مثلِ یک مفسّرِ خواب، به تکّههایی از ناخودآگاهِ خودش در زمان ساخت اثر، خودآگاه بشه.
درود خدمت استاد عزیز و گرامی. در این خصوص بنده سوالی داشتم:
آیا هنرمند در سوژه ای در ذهن دارد و به عنوان هدف در حول آن اقدام به آفرینش میکند، با فرض کامل بودن تکنیک فردی ، آیا متوجه مرز بین خودآگاه و نا خودگاه میشود؟ آیا میتوان معیاری برای مبنا آفرینش هنری فرض کرد؟ در این شرایط با فرض کامل بودن تکنیک میتوان بیان کردن که هرچه اثر مقدار بیشتری از ناخودآگاه فرد سرچشمه گرفته باشد، از ارژش هنری بالاتری برخوردار است؟
با سپاس فراوان
کلی مطلب جدید یا گرفتیم.مرسی استاد
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟
و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
مثل همیشه عالی بود استاد . دستت درد نکنه از شما یاد میگیرم ❤
سلام و خسته نباشید🌹
آیا مخاطب عامی هم میتونه به وجود آمدن حس و به فرم رسیدن رو در فیلم درک کنه یا فقط اصحاب هنر میتونن؟
جناب فراستی عزیز با سلام و احترام
تقاضای برنامه هایی راجع به بازیگران شهیر از جمله براندو و دنیل دی لوئیس و سایر چهر ها رو دارم
سپاس از توجه جنابتان
good