هفتاد و دو پروانه، حسین فخری - (نسخه کامل)

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 29 ก.พ. 2016
  • هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه
    رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه
    از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده از پیر خراباتش ، تا کودک دردانه
    پیراهن خود بینی ، از تن بدر آوردند تا که نشود حایل ، بین خود و جانانه
    رفتند چو کبوترها ، مستانه و بی پروا باآنکه بدانستند ، دامی است و بی دانه
    چون نی که فنا باشد ، در عین بقا باشد ا ز کالبد خاکی ، تا کودک شش ماهه
    خواهی که شوی کامل ، آن مرحله ها طی کن زین سلسله ها سالک ، خالی نکند شانه
    هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه
    رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان آن منزل است نی این ، رفتند از این خانه

ความคิดเห็น •