در این کتاب بخش کوچک را توضیح داد چون ممکن است ولی بخش اصلی را که عملی است به خود سالک مربوط است که منضبط باشد و شانس داشته باشد یک دلیل شایسته ( مربی نه آموزگار) کمکش کند . البته مربی اصلی سرچشمه هستی است .
درود بر شما . ممنون که نظرتون را بیان کرده . ۱-شما میفرماید حقیقتی وجود نداره ، پس آگاهی شما چیست ؟ آیا حضور شما توهم یا حقیقت ؟ ۲- خیلی تناقض در صحبت های شما هست. من حاضر هستم با شما لایو گفتگو کنم. شما از جایگاه ایگوی ذهنی صحبت میکنید نه از جایگاه آگاهی بیدار شده.
من این شانس رو داشتم که متن اصلی این کتاب و همچنین ترجمه فوقالعاده آقای مسیحا برزگر رو مطالعه کنم. به نظرم هم این کتاب و هم اثر بعدی اکهارت به نام “زمینی نو” از تاثیرگزارترین آموزههایی بود که در زندگیم دریافت کردم. در مورد نقد شما هم هیچ تناقضی بین مطالب کتاب و فرمایشات شما ندیدم و اینکه من هرگز نشنیدم اکهارت خودش رو معلم معنوی خطاب کنه. شاید دیگران از او چنین یاد کنن اما این ادعای او نیست. در کتاب زمینی نو به کرات اشاره میکنه که مبادا از احساس حضور و بودن در مسیر بیداری برای خود هویتی جدید بسازی، چرا که در اونصورت باز به دام ایگو افتادهای! این کتابی است بسیار ژرف و تاثیرگزار، چنانچه با جان و دل خونده بشه.
@ من هیچ ادعایی ندارم که تو این مسیر به جایی رسیدم اما اینو مطمئنم که اگر کسی آگاهتر از من باشه قطعا بدون شناخت (وحتی با شناخت) دیگری رو قضاوت نمیکنه.
فقط یه نکته در مورد ترجمهی آقای برزگر. جاهایی رو اضافه کردن بدون ذکر اینکه از مترجم هست مثلاً اشعار شاعران ایرانی و یه جزئیاتی رو هم گاهی حذف میکنه. جز این موارد ترجمه خوبیه به نظرم
@@farhangalavi بله درسته و یکی از دلایلی هم که من بعد از مطالعه ترجمه به کتاب اصلی مراجعه کردم همین بود که از حذفیات و اضافات آگاه بشم. به نظرم اگرچه وفاداری مترجم به متن اصلی مهمه اما مواردی که آقای برزگر افزوده، مطلب رو پربارتر کرده و کمک زیادی به درک بهتر موضوع میکنه. ضمن اینکه ایشون خودش نویسنده شناخته شده ای هست که ضمن آشنایی با عرفان و ادبیات فارسی، نثر بسیار محکم و روانی هم دارن. بخصوص در کتاب زمینی نو، مواردی که از مولانا، ابن عربی یا عزیزالدین نسفی نقل کردن سرنخ های بسیار خوبی برای مطالعه و تعمق بیشتر فراهم میکنه. مثلا در جایی میگوید: "به تعبیر محی الدین ابن عربی، انسان، انسانُ العین جهان است. یعنی انسان مردمک چشم جهان است. جهان با انسان است که خود را میبیند."
سلام چندسال پیش کتاب نیروی حال رو میخوندم و مراقبه تمرکز روی انرژی بدن رو انجام میدادم. یک شب در حال مراقبه اتفاق خیلی عجیبی برام افتاد که به هیچ عنوان نمیشه اونو شرح داد. تنها چیزی که میتونم اونو بیان کنم اینه که برای دقایقی من به عنوان من وجود نداشتم. من تبدیل شد به همه چیز و در عین حال هیچ چیزی نبودم. تنها چیزی که وجود داشت یک نوع آسایش بیکران بود که نمیشه درکش کرد یاتوضیح داد.
قرار نیست همه دنیا دکتر یا مهندس بشن.باید به نمره لازم و هیچی نخواستن و رهایی برسی..و کسی میرسه که دنیای مادی براش تموم شده باشه..راز اینجاست که تو باید دنیا رو پشت سر خودت بزاری.یعنی دنیا باهمه چیزهای توش برات ناچیز و کوچیک بشه و بی آرزو بشی
موندن در لحظه حال ،نیاز به تمرین و مدیتیشن زیاد داره و همینهاست که کم کم من ذهنی رو به پایین ترین درجه فعالیت میرسونه. هدف تبدیل من ذهنی به من الهی ست ...شما ظاهراً متوجه منظور ایشون و سایر بزرگان عرفان نشدین ،ضمنا ایشون هرگز حتی یکبار هم از لفظ ..من.. اسنفاده نکرده ،چه رسد به اینکه بگه من معلم معنوی هستم ... تهمت به چنین انسان پاکی 😓
ضمن تشکر از آقای آزاد به خاطر این بیان خوب و موضوع خوبی که در این ویدئو داشتن و البته معارف توحیدی بلندی رو هم در اثنای کلماتشون داشتن همچون بحث وحدت مشاهده شونده و مشاهده کننده و غیره اما موضوعی که به ذهن بنده رسید با وجود اینکه کتاب نیروی حال رو با دقت مطالعه کرده بودم اینکه نقد آقای آزاد به کتاب اقای اکهارت توله به نظر بنده وارد نیست در اندیشه های مولانا هم این مطلب وجود داره که در ابتدای خودشناسی آدمی نیاز داره به مقدار ذهنیت ها و محتواها و اندیشه ها و بازی های عقل به اصطلاح ولی بعد که آرام آرام با پای چوبین استدلالی خودش وارد وادی خودشناسی و عشق شد دیگه حتی نیاز به این پا هم نداره و براق عشق خود او را میبره یا به اصطلاح شهود در مورد کتاب آقای توله هم همینطوره دوستان درسته اقای توله در نهایت این من ذهنی را در ما مضمحل نمیکنه چرا چون نمیتونه بکنه هیچکس حتی قرآن هم نمیتونه اساسا این اتفاق یک اتفاق صد در صد عملیه که باید خود شخص همت کنه و اون رو رقم بزنه بلکه فقط ایشون مثل مولانا و سایرین یکسری اطلاعات و آموزه ها را که البته توشون مخصوصا همین کتاب نیروی حال مخصوصا اواخر کتاب در فصل ۱۰ که عنوانشم تسلیم بود به وضوح و کرّات اشاره میکنه به بی ذهنی و از خود بی خود شدن به بیان های مختلف وجود داره اما اینکه در نهایت این اتفاق برای ما بیفته یا نه بستگی به خودمون داره....ابن خلدون میگه دانش چونان صندوقی است و تمرین کلید این صندوق است بنابراین با برداشت بنده آقای آزاد بزگوار استاد عزیز اگر منظور حضرتعالی از این ویدئو اینه که این کتاب اساسا اشاره ای به موضوع حذف کلی این من که انرژی شکل گرفته در کودکی به واسطه محیط خانواده و... است نکرده است که خب به نظر بنده خیر این کتاب جدا به حدف این من یا به اصطلاح من ذهنی اشاره کرده به بیان های مختلف و اگر منظورتون این بوده که این کتاب در نهایت این من را ازبین نمیبره باز هم باید بگم که اساسا کتاب ها و آموزه های تئوریک نمیتوانند این کار را بکنند و از آن ها حتی انتظار این مهم نیز نمیرود چرا که اتفاق این امر با یک جهادعملی و درونی و تمرین به شکل های مبارزه با هوای نفس مدیتیشن سکوت به قول مولانا و ... میسر است اما بازهم بابت ویدئو فوق العادتون ممنون و متشکرم🙏❤️
دانستن یک امر نظری است ولی شدن یک امر عملی است نیاز به ممارست ، سکوت ، مدیتیشن، عبادت ، آرامش ، خلق کردن ، هیچکس شدن و همه کس شدن دارد که لازمه همه آنها حضوراست . با کتاب خواندن انسان به رستگاری نمی رسد این زیر بنا است ولی بخش کوچکی برای شدن است ولی لازمه رستگاری و آزادی دانش و آگاهی است
با آگاهی در کوانتوم قرار میگیریم که بیشمار احتمالات هست..و از من کوچک به من بزرگ اصلیمون میرسیم.وقتی بزرگ بشی خواسته ها کوچیک میشن و امر تو با نگاه ناظر که تویی در آن کار میکنه..ولی تو انقدر در حال حالت خوبه که بی نیازی. و احتیاجات خودش میاد❤
با تشکر از استاد، جهت نقد کتاب اکهارت تُله، لکن، دیده گاهها بسته به موقعیت حضوری هر شخص، فرق میکند. بنده این کتاب را خواندم، عمل کردم، نتایج کسب شده در آرامش روح و روان، عالیست، وشایسته هست که از این کتاب، ده ها سال دیگر هم جهت گشودن معمای زندگی ناشی از منیت بشر راه گم کرده برای برگشتن به «اصل خویش» استفاده شود.
ممنون از شما. آیا اصولن فروپاشی من ذهنی که منظور شماست امکان پذیر است؟ با وجود بودن در من ذهنی ،این من ذهنی چه گونه می تواند حداقل در اوائل راه کمک کننده باشد؟
اما در مورد اینکه چرا مردم نجات نمی یابند نشئه می شوند و باز همان آدم قبلی می شوند خیلی ساده است . دانستن و فهمیدن شاید با خواندن یک کتاب محقق شود و این چند روزه انجام می شود ولی برای شدن شاید دهها سال طول بکشد . می دانیم باید من ذهنی را کنترل کنیم ولی سالها ممارست می خواهد تا بتوانی م آن را کنترل کنیم
دانستن یک موضوع نظری است و سریع به آن می رسی ولی شدن یک موضوع عملی است نیاز به تمرین و مدیتیشن و کار کردن روی خود دارد برای همین بنظر می رسد بی دلیل راه غیرممکن باشد. البته دلیل دیگر آموزگار نیست مربی است .
بسیار لذت بردم فرمایشات شما کاملا درست است و من هم دقیقا با همین ایراد درگیر بودم تصور میکردم این مسئله از کمی فهم و درک من است و چقدر هم از " من " استفاده کردم 😂😂😂
من ذهنی اگر از بین برود ما در دنیای جمعی حضور نداریم ولی من ذهنی من نیستم . من آن مشاهده گری است که من ذهنی را تماشا می کند . حضور در حال یعنی مشاهده کردن یا مشاهده نکردن من ذهنی .
درود بر شما چقدر جالب دقیقا من هم بعد مطالعه صفحاتی از این کتاب به همین نکته پی بردم .اینچنین درکیاتی توانایی درونی که به همراه شخص به این دنیا اومده و این خود به خودی اتفاق میوفته در اختیار نیست بنابراین شخصی که وقت بیدار. شدنش باشه ساده ترین مشاهدات هم اونو هوشیار میکنن ،اینکه اکثریت ذهن ها دچار سرگردانی شدید هستند نشون دهنده این که برای هوشیاری جمعی چندین چند نسل دیگه راه مونده...و افراد هوشیار بایستی این موهبت ادراکی رو شکر کنند با حضور آگاه خودشون یاری رسان باشند مثل همیشه بسیار ممنونم✋🌱☀️
به محض اینکه من ذهنی را رها کنی و به آگاهی بی فرم آگاه شوی ،، من ذهنی تبدیل به آکاهی میشود ، محو میشود ، دوگانگی حذف میشود ،، در لحظه حال اقامت میگزیند. اگر این حالت عمق پیدا کند ،، برنامه ریزی من ذهنی از هم میپاشد ، و برنامهجدید شروع به تجلی میکند ،،. در واقع شما هیچکدام از این حقایق را درک نکرده آید ، که اگر بر به درک آکاهی آکهارت رسیده بودید ، این سوالات برایتان مطرح نمیشد ، اون آگاهی بی فرم که آکهارت از اون صحبت میکنه را پیدا کردی و درک کردی ؟ قطعا پیدا نکردی
در مقدمه کتاب هم نوشته شده درک این کتاب با ذهن نمیشود ، من بارها خواندم و میتوانم بگم دفعه سوم کتاب را درک کردم البته نمیشه گفت صد در صد درک کردم کتاب را حس کردم
انسان که به دنبال حقیقت و حضور آگاهانه هست مشکلی ندارد که افکارش زیاد باشد باید مشاهده کند برود و برگردد به درون تا اینکه آرام آرام و با صبر و استقامت بیشتر حضور و شادی واقعی را مشاهده کند البته گشادن سینه ها دست خودش نیز می باشد چون او آگاه تر هست نسبت به انسان.❤❤
حرف شما درسته هیچ اتفاقی با گوش دادن کتاب نمی افته چون تا وقتی انجام داده برای رسیدن به اشراق وجود داره همبشه یک من وجود خواهد داشت ووصل با کل صورت نمی گیره در صورتی که همین من مانع عبور از ذهن است
باسپاس از تلاش شمااقای ازاد اما یک چیز از دیدگاه شما مغفول مانده و علت آن عدم وجود تجربه است.اکهارت بدلیل تمرین هوشیاری بخود یک شب از من ذهنی رها میشود و با هستی مطلق یکی میشود نه به کمک اندیشه کاری که شما میکنیدبلکه به کمک هوشیاری به سلسله افکار و احساسات که بطور اتوماتیک در جریانند..من ذهنی نمیتواند خودش رامنحل کند.فقط نظاره کردن آن است که بتدریج به احلال ان کمک میکند.کاری که خود بوداو کریشنامورتی میگوید.هر کاری غیر از نظاره گری به اسحتکام من ذهنی کمک میکند.شما باید به جای اندیشه کردن که خلاف گفته های اکهارت و اشراق یافتگان و رهایی یافتگان است تمرین هوشیاری و نظاره گری کنید .مراقبه کنید..
با سلام در کجای این کتاب نویسنده نوشته که من معلم معنوی هستم؟ لطفا بنویسد در کدام فصل از کتاب نوشته شده من به شما پیشنهاد میکنم که ترجمه دیگری را هم مطالعه کنید
دوست عزیز! شما قضیه رو پیچیده تر از آنکه هست میکنید، تکنیک بودن در "حال" قطع عمل تفکر ست، تا زمانی که فکر میکنید در گذشته اید، زیرا کلمات از گذشته میایند و در "حال" تنها شهود حاکم است و در شهود جایی برای تفکر نیست. تفکر تکیه بر ترس دارد و شهود چیزی جز جاری شدن عشق نیست.
سلام، دوست عزیز موضوع از فرط سادگی پیچیده بنظر میرسه. اراده ی ما، تصمیم و سعی ما برای بودن در زمان حال و حضور در لحطه داشتن یک فریب است، منشا و ریشه آن دوباره به عدم رضایت من از آنچه هست بر میگرده، خواستن و اراده کردن برای تغییر حالتی به زمان حال باز ذهن هست. بقول خود اکعارت تول نازنین ذهن از در پشتی وارد شده. هر اراده ای برای وارد شدن در حالتی خاص از ذهن میاد. بعنوان کسی که سالها تمرینات زمان حال رو بکار بردم و تقریبا تمامی اموزه های اکهارت عزیز رو بکار بردم، نتایج لحظه ای و ناپایدار هستند، شما باز عصبانی می شوید، رنج هپوز تداوم دارد و ... شهود هم هست، آرامش هم هست، مخلص کلام این بزرکوار اینه که خودتون را جا بگذارید و البته با اراده خود نمیشود خود را پشت در زمان حال جا گذاشت،
توضیح ساده است ولی عمل توقف ذهن بسیار سخت. اگر به تناسخ معتقد باشید، حتما میدانید که روح آدمی یک پروسه پیری دارد و پیری به معنای عروج به مدارج بالای آگاهیست. یک روح کودک یا جوان اساسا علاقه ای به اینگونه مسائل ندارد و فقط این یک روح پیر است که میخواهد جهانش را متوقف کند. اینجا فقط علاقه مطرح نیست بلکه مقدار اندوخته انرژی این روح آنتن های دریافتی اورا از جهان چنان قوی کرده است که غائب همیشه حاضر است. هر چه روح پیرتر میشود نیروی او در کنترل ذهنش افزوده میشود.برای یک روح پیر در هفتمین مرحله یعنی آخرین دور حیاتش روی زمین توقف ذهن ساعتها ممکن میشود. بقول استادی کسی که ۴۵ دقیقه ذهنش را متوقف کند به مقام بصیرت میرسد. فرمایشات سرکار درست است.هزار نکته باریکتر ز مو این جاست _ نه هر که سر بتراشد قلندری داند. با درود و سپاس از سرکار@@MohammadEsmaeili-s5t
با حترام معلوم شد کتاب را خوب درک نکردید سطحی برداشت کردید تمام حرف اکهارت این هست باید از من خارج بشی در مورد افکار هم میفرمایند تماشاچی افکار باشید ابن کتاب بهترین کتاب زندگی من بود قدرت حال ترجمه برزگر ده بار بخون هر بار چیز چدیدی متوجه میشی کل کتاب در دو جمله است در برابر اتفاق لحظه تسلیم شو هر چه میخواهد باشد خیر مطلق است نگاه ما بد وخوب میسازد دوم در لحظه زندگی کن حضور تفکرات اکهارت مولانا وابن عربی وبودا یکی هست❤
سپاسگزارم جناب آزادانسان اگه از من ذهنی وتفکر آزاد بشه خودبخود همه چیز حذف میشه وبه قول رابرت آدامز ادراک میکنی که نه دنیایی هست نه خالقی فقط خودت هستی
کتاب برای من بسیار بسیار مفید بود. نیاز ب تمرین همیشگی داره. حرفش ساده س:دائما غرق در افکار نشو. اینجا باش. نظر بنده س:پشت ذهن، آگاهی حضور هست، من و منیتی نیست.
حقیر بشما پیشنهاد میکنم روزی یک الی دوساعت در سکوت در اطاقی تنها بنشینید وهیچ کاری نکنید استا ذنریناز مکتب.ذن بودیسم میگوید:نشستن در سکوت و هیچ کاری نکردن بهار میآید و سبزه خودبخود میروید.موفق باشید
در ادامه فرمایشات استادگرامی: دگردیسی به اون صورت که مد نظر استاد هست قرار نیست در نیروی حال اتفاق بیوفته ....البته بخشی از تجربه دکردیسی مربوط به تجربه مرگ و خصوصیات مربوط به بعداز ان مربوط میشود نه نیروی حال.... اساساً وقتی ذهن از زنگار هویت های اکتسابی و ترسیمیه خودساز ومجازی ، با تمرین بی توجه ای ، آزاد گردد، ان ماهیت متعالی و نامتناهیه قدیمی، در ابدیت، عیان میگردد ...که نهایتا دگردیسی شامل حال انسان میگردد... من ذهنی باید معطوف به شرایط موجود درحال ،درمسیر اتفاقات هرلحظه از زندگی روزمره ،همراه و هماهنگ گردد تا موجب تحقق حقیقیه سرنوشت و فرایند ذکر شده بشود... تو پای به راه درنه و هیچ مپرس...خود، راه ، بگویدت ، که چون باید رفت...
استاد گرانقدر و بي نظير با درود فراوان . بنظر ميرسد قابليت نداشتن من ذهنيِ جاويدان و هميشگي به انسان داده نشده است.مگر اينكه بميري ولي زندگي كني.اين هم بنظر ميرسد براي انسان مقدور نيست و شدني هم نيست.و اما ما خيلي سعي كنيم و زرنگ باشيم ميتوانيم(مدت زمان مهم نيست و البته هر چه بيشتر بهتر)ميتوانيم من ذهني را پنهان كنيم و يا لا لاي بخوانيم و بخوابانيمش و اين عاليست چون اكثر به اتفاق انسانها قادر به اين هم نيستند و يا به كل در اين خصوص هيچ نميدانند. سپاس فراوان
با درود استلد عزیز نه این کتاب بلکه هر کتاب یا درسی اگر بااگاهی و تمرین و تجربه ان را نپزیریم هیچ اثری در زندگیمان نخواهد داشت. روان ما مانند پیازی هست که با خوندن این کتاب شاید یک لایه ان بر داشته باشد ولی این بدان معنی نیست که این کتاب ما را به روشن بینی می رساند بلکه فقط یاد می ده که در حال زندگی کنیم . من با خواندن این کتاب یاد گرفتم در حال زندگی کردن را پس رها کردم یک سری مسائلی که از گذشته رو دوشم بودن . این خود یک پیروزی بزرگی هست . اما از سخنان شما هم چیز خواسی دریافت نکردم جز اینکه باید رها یابیم . ممتون از شما
اقای ازاد باین گفته اکهات خوب توجه کنیداگر علاقه کند به شناخت خود حقیقی دارید,:یکی دانستن خود باذهن بان انرژی میدهداما مشاهده ذهن انرژی را از ان پس میگیرد.یکی شناختن خود باذهن زمان بیشتری تولید میکند.مشاهده ذهن بعد بی زمانی رامیگشاید.انرژی پس کشیده شده به حضور تبدیل شده و شما رهایی راتجربه میکنید
بادرود.....اقای آزاد به گفته های زیراز اکهارت دقت کنیدکه نشان میدهدوی از منیت رهاگشته وبه جاودانگی وجود خویش پی برده:پروسه رهایی هنگامی شروع میشودکه ذهن آرام گیرد و شمادرک کنید فکر کننده نیستید.همینکه تماشاگر فکر کننده شویدسطح بالاتری از آگاهی فعال میگردد.انگاه بتدریج متوجه میشویدکه در ورای فکر گستره عظیمی ازشعور وجود داردکه فکر بخش کوچکی از آنست.متوجه خواهید شد که تمامی چیزهای باارزش و مهم مانندزیبایی عشق خلاقیت شادی آرامش درونی و خردمندیاز ورای ذهن بر میخیزند .بدین ترتیب آهسته آهسته بیدار میشوید.وقتی آگاهی به درون معطوف است منشأ خود را درک میکنداما شما نمیتوانید با ذهن خود آنرا درک کنیدپس تلاش نکنید.جایگاهی درون ما وجود داردکه همیشه در ورای آشفتگیهای زندگی هست.جهانی آرام پرنشاط و جاودانه که متضادی ندارد.عده ای آنرا خدا مینامند .
درود ❤ هر تراوش آگاهی، در ذهن فرم گرفته و به ادارک در می آید و سپس ذهن مالک آن میشود، یعنی آن چیز که قرار بود مرا هوشیار تر کند حال در سمت تقویت ذهنیت ایستاده است و بدینسان به نظر میرسد تمامی تلاش بشر صرفا منجر به وسعت بخشیدن به حصار (قفس) خود شده نه فرو پاشی آن !
درود بر شما.این کتاب ۶ سال پیش زندگی منو تغییر داد.اینکتاب بیشتر صحبتش درباره بی فکریست.در بی فکری رهایی هست.با مدیتیشن به مرور زمان قدرت اینو پیدا میکنید که بی توجه به افکار باشید.نه اینکه بخوایم افکارو تغییر بدیم یا جلوشو بگیریم.خود ذهنی همیشه هست چون نمیشه از بین برد.کنترلش دست ما نیست.مثل ضربان قلب.یا تنفس که دست ما نیست.پس با چیزی که ما کنترلی روش نداریم.نه میشه مبارزه کرد و نه میشه از بین برد.فقط میشه نادیدش گرفت.و با نادیده گرفتن افکار مضر،میشه ارامشو حس کرد.بحث یکم گستردس.امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.سپاس
سپاس از استاد بزرگوار البته فرمایش شما درست است. هیچکس با خواندن یک کتاب تنها به تحول درونی نمیرسد. فقط یک توجه و تلنگر است و نه بیشتر. و همه چیز از تلنگر اول شروع میشود. برای یک تحول عمیق و بزرگ و واقعی نیاز به آگاهی به موضوعات زیادی هست که یکی از آنها لحظه حال است و البته مهم است. از همه مهمتر عمل بدان است که نیاز به ماهها و سالها تمرین و تمرکز و مراقبه و خیلی چیزهای دیگر دارد. روشن بینی یک پازل بزرگ است که این کتاب فقط میتواند جزیی از آن باشد. توقع زیاد از آن نباید داشت. بنده به اکهارت بسیار مدیونم و خود را از شاگردانش میدانم. موفق باشید.
ممنون از اینکه درک خودتونو ازین کتاب زیبا به اشتراک گذاشتید بیانات شما گویا حرف دل خیلیایی بوده که ابن کتاب رو خوندن ولی یا از کم بودن اطلاعات شهامت بازگو کردن رو نداشتن یا یه شکی درونشون یوده که نمیدونستن چطور بازگو کنند به هر حال واقعا جای تعمق داره چنانچه برای من هم جای سوال بوده که چطور این من رو خاموش کنم ک۶ در جای خودش ودر لحظه بمونه البته ساکت کردن این من خیلی سخته شما راهکاری دارید؟ ممنون میشم بازگو کنید 🙏🙏
سلام این کتاب از اول تا آخر یه موضوع را به صورتهای مختلف بیان میکنه و اگه هوشیار نباشی دچار یه نوع گیجی میشی و اینکه خوب حالا فهمیدی که اسیر ذهن هستی بعدش چی؟
من بعد از خوندن این کتاب که دوازده سال پیش بود هیچی نشدم😂 ولی بعد از چهار ماه مدیتیشن و (آشنایی با بودیسم و کوانتوم فیزیک) تغییرات درونیمو حس میکنم. البته اینو اضافه کنم که وقتی این کتاب رو خوندم کنجکاو شدم و دنبال این چیزها رفتم اما در کل چون خیلی سال پیش بود و تمرین هم نداشتم درونی تغییری نداشتم. قبل از این هم تائوته چینگ رو خونده بودم.
با شما مخالفم چون این کتاب راه رهایی و بیداریو نشونم داد و ب هیچ وجه بن بست نیست ب شرط اینکه انتظار بیداری ازش نداشته باشین بارها کسایی ک کتابو خوندن میدونن ک اکهارت چندین جا اشاره میکنه و میگه پیامی ک میخام بهتون برسونم رو با کلمات نمیشه درکش کرد ولی جادشو براتون ترسیم میکنم شما خودتون باید برید تا تهش و شما ب وضوح راه رهایی از و کمرنگ کردن من ذهنی و حضور در لحظه حال و تقویت شهود ک فقط و فقط تنها راهش مدیتیشنو ذهن اگاهی هستو بیان نکردید و کتاب نیروی حال هیچوقت هدفش معجزه نبوده ک با خوندنش شما ب آگاهی و رهایی برسین پیامش ب جایی ختم میشه ک شما متقاعد بشید برای بیداری باید مدیتیشن و ذهن آگاهی کنید و گر ن تمام این حرفا کشکو خیال خامه
درود، من از نقد شما این را متوجه شدم که آنان را که خبر شد، خبری باز نیامد، البته رهایی از ذهن میتونه صفر و صد نباشه،لحظات حضور با وجود من ذهنی میتونه، گاهی بارقه ای داشته باشه، کار اکهارت تله ارزشمنده و روشن کننده هست، نقد شما هم جالب بود
برای جرم زدایی جرم از ظروف با اسید به یک باره امکان ندارد لذا من ذهنی که حاصل عدم شناختش در طول هزاران سال و فربه شدنش به شکل امروز نیاز به تکرار و مداومت است به یک باره نمیشود ترک عادت هزاران ساله را درمان کرد هر چند امروزه از ۸ میلیارد انسان شاید یک درصد طالب درمان درد من ذهنی نیست باید آنقدر آموزش و ادامه داد تا جهان سیراب از رهایی من ذهنی شوند
با سلام وتشکر استاد اینجا یه پارادوکس وجود داره که اکهارت میگه با آگاهی یاهمون خود واقعی یا ذات واقعی که فرای کالبدهای ما هستش باید من ذهنی رو مشاهده و ازش عبور کنیم یا در خود آگاهی مستقر بشیم ولی شما میفرمایید ما فقط همین هویت یا خود من ذهنی هستیم که بقول اکهارت تول از رئیس پلیس که خودش مجرم بخوایم عامل جنایت رو شناسایی یا دستگیر کنه....!؟ امیدوارم منظورمو خوب منتقل کرده باشم
لطفا جواب این سوالی بالایی رو یا این مقوله که عرض کردم رو واسمون باز کنید چونکه بیشتر فرمایشات شما تا جایی که دیدم شنیدم البته علاوه بر خودشناسی میفرمایید ما همین هویت که ساخته شده یا من ذهنی هستیم که از خودش میخواییم خودشو عوض کنه همون مثال رئیس پلیس مجرم اکهارت تول ولی ایشان اشاره به چیز دیگری دادن🙏
درود فراوان بنظر من وقتی هر کسی تو حالت فرا هوشياري قرار بگیری تو حالت مدیتیشن یا مای فونکلس من ذهنی و گذشته و آینده کاملا از بین میره و من منحل میشه کامل و تمام بزرگان ما مثل بودا مولانا ووووو با قرار گرفتن تو این حالات به تمام مقامات عالی قرار گرفتن و من با تمرین کردن تو لحظه حال موندن به شادی بدون دلیل رسیدم به وفور و فراوانی رسیدم
خود برتر، فقط بودن در لحظه حال است. درواقع آگاهی ای که بودن را بدون واسطه و خارج از بعد فیزیکی زمان و مکان ادراک میکند. و این کاری بود که بودا میکرد و به اشراق و اینلایتمنت رسید. در واقع ما در بعد مادی نمیتونیم دائم با خود برترمون وصل باشیم چون داریم زندگی این جهانی میکنیم. البته تو این مباحث اگر افراد به تناسخ اعتقاد نداشته باشن خیلی ارتباط نمیگیرن باهاش.
درود آیا چاره ای هست که ما با این من ذهنی چکار کنیم ؟خوندن این کتابها یه نشخوار جدید و جایگزین نشخوارهای قدیمی میشه وقتی دقت میکنی صبح تا شب همین تعالیم نشخوار ذهن میشه تلاشی برای انطباق با تعالیم و پرورش یک من معنوی که مدام میگه مقاومت نکن در حضور باش فقط نگاه کن بدون اینکه قضاوت کنی یا حس ناظر بودن داشته باشی .متفکر همون فکره یا مطالبی از این دست که مدام در ذهن رژه میرن بدون هیچ اثری خود آگاه بودن از لحظه حال یک جور مقاومته تضاده فاصله ای بین آنچه هست و آنچه از اون آگاهیم این دانستگی است حال کریشنا مورتی میگه باید از دانستگی رها بود حالا تکلیف چیه هیچ هر نوع حرکتی مقاومت و خطاست از طرفی شرطیت کل حواس ما را در برگرفته و فقط یک معجزه یا چیزی شبیه آن میتونه ما رو از این دور رها کنه البته من و ما یک توهمه بقول تعالیم😅
اکهارت همیشه میگه که بیداری اتفاق میفته اما تثبیت و عمیق شدن در اون یه فرآیند هست . برای همینم میگه کلا یه تصمیم لازمه توی زندگی بگیریم اونم آشتی با این لحظه هست. بقیه زندگی تکرار همین تصمیم هست تا وقتی که به زندگی عادی ما تبدیل بشه. و این پروسه مسکن و آسپرین نیست
ما در ابعاد بالاتر کانشسنس هستیم. راستش این ایدئالیستی هست. اگر دید ماتریالیستی به جهان داشته باشیم جور دیگه قضیه رو میبینیم. اما مسیر آگاهی رو هرکس خودش باید طی کنه. به نظرم این ها وصف شدنی نیست. حتی تو عرفان ما هم شاعران به عنوان راز این رو بیان میکردن که نباید به هرکسی گفت
در نهایت ادب و تشکر از شما با تمرین مداومت و کار روی خود منییت حل میشه بعضی با یک تلنگر و بعضی شاید سالها طول بکشه دلسرد نشید عزیزان یا شما همون ادم قبل از خواندن کتاب هستید تشکر
درود بر شما. البته که نه گفته هام مثل شما قوی هست، نه تحصیلاتم، و مطمینم که به اندازه شما نیست. اما منم متوجه شده بودم که اشکال دراین کتاب هست که با وجود خواندن هنوز همچنان مشکل باقی ست. ولی بقول خودشما وقتی انسانی انقدر مشغول روزمرگی خودهست که وقت ندارد به من ذهنی توجه کند یعنی اینکه منِ جسمی که نیاز به زنده ماندن دارد بر منِ ذهنی غلبه کرده. و به نظرمن، منِ جمسمی یعنی فعالیت، یعنی بیداری جسمی و لذت بردن از طریق ۵ حواس جسمی. بازم میگم از نطرمن اینجوری است
سلام استاد گرامی نظر آقای اکهارت اینه که شما آگاهی هستی از جنس نوری و اکنون که در جسم و عالم اشکال هبوط کردی بدلایل متعدد که بیان کردن همه اختیار جسم را به آن بخش از آگاهی که ذهن خود آگاه است سپردی و این ذهن خود آگاه که مسوول حفظ حیاط شماست ارتباط سایر اجزا آگاهی را با جسم به حداقل رسانده و آقای توله می گوید از طریق همین حداقلی که مانده با وجود واقعی شما تماس می گیرد و می گوید اخیارات ذهن خود آگاه را کم کن و در همان حدی که لازم است مختار باشد آختیار بده در آن صورت وجود واقعی همیشه حاضر خواهد بود و به ذهن خود آگاه که تولید فکر بی اختیار می کند کنترل خواهد داشت ببخشید کمی کلی گفتم
با سلام و تشکر، بنظر نمیشه یه نسخه واحد واسه همه پیچید همونطور که هرکسی اثر انگشت مختص خودشو داره و باهمون خودشناسی باید عبور کرد از همون من ذهنی البته آگاهی و دانسته از همچین مطالب و مولوی و همچنین این دسته کتابها هم خیلی کمک میکنه❤
درود همه ی این کتابها ما رو به بن بست می کشونه و کاملا به نکته درستی اشاره فرمودید و هیچ چاره ای هم نیست به نظر میرسه ما باید این مسیر رو طی کنیم من ذهنی رو بشناسیم شرطیت رو بشناسیم و در نهایت هم بفهمیم هیچ راهی برای رهایی از من نیست زیرا هر تلاشی از سوی همین من ذهنی است کتاب نیروی حال هم تا اینجا ما رو پیش میبره و در این بن بست می مانیم اما کتاب راز گشوده واقعا ویرانگر هست هر چند ما بطور ذهنی آن را می فهمیم اما با این کتاب می توانیم از تلاش دست برداریم و در آخر به نظر می رسد آن خود رهایی است که ما و من را نابود میکند و خود را جاری میکند و هیچ کاری از ما ساخته نیست هیچ کاری
دوستان حداقل حمایت شما از تلاش ما که این محتوا را برای شما میسازیم لایک، کامنت، و سابسکرایب کانال است.
در این کتاب بخش کوچک را توضیح داد چون ممکن است ولی بخش اصلی را که عملی است به خود سالک مربوط است که منضبط باشد و شانس داشته باشد یک دلیل شایسته ( مربی نه آموزگار) کمکش کند . البته مربی اصلی سرچشمه هستی است .
بی تردید سالک آماده باشد سرچشمه هستی ( که من رب العالمین می نامم) دلیل را سر راهش قرار می دهد
درود بر شما . ممنون که نظرتون را بیان کرده .
۱-شما میفرماید حقیقتی وجود نداره ، پس آگاهی شما چیست ؟ آیا حضور شما توهم یا حقیقت ؟
۲- خیلی تناقض در صحبت های شما هست. من حاضر هستم با شما لایو گفتگو کنم. شما از جایگاه ایگوی ذهنی صحبت میکنید نه از جایگاه آگاهی بیدار شده.
درود، درود، درود بر شما، این انتقاد بجا و صحیح هست، شکر وجود شما،
سلام و ممنون از لطف شما،
من تو المان هستم و صحبت های اکهارت رو گوش میکنم و زندگیم شفافتر و به دگرگونی رسیده
من این شانس رو داشتم که متن اصلی این کتاب و همچنین ترجمه فوقالعاده آقای مسیحا برزگر رو مطالعه کنم. به نظرم هم این کتاب و هم اثر بعدی اکهارت به نام “زمینی نو” از تاثیرگزارترین آموزههایی بود که در زندگیم دریافت کردم. در مورد نقد شما هم هیچ تناقضی بین مطالب کتاب و فرمایشات شما ندیدم و اینکه من هرگز نشنیدم اکهارت خودش رو معلم معنوی خطاب کنه. شاید دیگران از او چنین یاد کنن اما این ادعای او نیست. در کتاب زمینی نو به کرات اشاره میکنه که مبادا از احساس حضور و بودن در مسیر بیداری برای خود هویتی جدید بسازی، چرا که در اونصورت باز به دام ایگو افتادهای!
این کتابی است بسیار ژرف و تاثیرگزار، چنانچه با جان و دل خونده بشه.
شما حالا اول راهید یکم بگذره متوجه میشید درست میگن
@ من هیچ ادعایی ندارم که تو این مسیر به جایی رسیدم اما اینو مطمئنم که اگر کسی آگاهتر از من باشه قطعا بدون شناخت (وحتی با شناخت) دیگری رو قضاوت نمیکنه.
@@rezasepasyar مساله قضاوت نیست تجربه ام رو گفتم خودتون می دونید.
فقط یه نکته در مورد ترجمهی آقای برزگر. جاهایی رو اضافه کردن بدون ذکر اینکه از مترجم هست مثلاً اشعار شاعران ایرانی و یه جزئیاتی رو هم گاهی حذف میکنه. جز این موارد ترجمه خوبیه به نظرم
@@farhangalavi بله درسته و یکی از دلایلی هم که من بعد از مطالعه ترجمه به کتاب اصلی مراجعه کردم همین بود که از حذفیات و اضافات آگاه بشم. به نظرم اگرچه وفاداری مترجم به متن اصلی مهمه اما مواردی که آقای برزگر افزوده، مطلب رو پربارتر کرده و کمک زیادی به درک بهتر موضوع میکنه. ضمن اینکه ایشون خودش نویسنده شناخته شده ای هست که ضمن آشنایی با عرفان و ادبیات فارسی، نثر بسیار محکم و روانی هم دارن. بخصوص در کتاب زمینی نو، مواردی که از مولانا، ابن عربی یا عزیزالدین نسفی نقل کردن سرنخ های بسیار خوبی برای مطالعه و تعمق بیشتر فراهم میکنه. مثلا در جایی میگوید: "به تعبیر محی الدین ابن عربی، انسان، انسانُ العین جهان است. یعنی انسان مردمک چشم جهان است. جهان با انسان است که خود را میبیند."
🙏Thanks
سلام
چندسال پیش کتاب نیروی حال رو میخوندم و مراقبه تمرکز روی انرژی بدن رو انجام میدادم.
یک شب در حال مراقبه اتفاق خیلی عجیبی برام افتاد که به هیچ عنوان نمیشه اونو شرح داد.
تنها چیزی که میتونم اونو بیان کنم اینه که برای دقایقی من به عنوان من وجود نداشتم.
من تبدیل شد به همه چیز و در عین حال هیچ چیزی نبودم.
تنها چیزی که وجود داشت یک نوع آسایش بیکران بود که نمیشه درکش کرد یاتوضیح داد.
خدا قوت وممنون بزرگوار ❤️ thanks 🙏
ممنون از شما استاد گرامی
سپاس بسیار. مانا باشید🎉
آقای شهبازی هزارتا جلسه درخصوص من ذهنی داره هنوز دنیا بیماره
درود، برنامه، گنج حضور واقعا مؤثره،
قرار نیست همه دنیا دکتر یا مهندس بشن.باید به نمره لازم و هیچی نخواستن و رهایی برسی..و کسی میرسه که دنیای مادی براش تموم شده باشه..راز اینجاست که تو باید دنیا رو پشت سر خودت بزاری.یعنی دنیا باهمه چیزهای توش برات ناچیز و کوچیک بشه و بی آرزو بشی
موندن در لحظه حال ،نیاز به تمرین و مدیتیشن زیاد داره و همینهاست که کم کم من ذهنی رو به پایین ترین درجه فعالیت میرسونه. هدف تبدیل من ذهنی به من الهی ست ...شما ظاهراً متوجه منظور ایشون و سایر بزرگان عرفان نشدین ،ضمنا ایشون هرگز حتی یکبار هم از لفظ ..من.. اسنفاده نکرده ،چه رسد به اینکه بگه من معلم معنوی هستم ... تهمت به چنین انسان پاکی 😓
سپاس فراوان از شما❤
موفق باشید 🎉❤
مولانا ميفرمايد 🌷
اندک اندک آب بر آتش بزن
تا شود نار تو نور ای بوالحزن
تو بزن یا ربنا آب طهور
تا شود این نار عالم جمله نور 🌷
ضمن تشکر از آقای آزاد به خاطر این بیان خوب و موضوع خوبی که در این ویدئو داشتن و البته معارف توحیدی بلندی رو هم در اثنای کلماتشون داشتن همچون بحث وحدت مشاهده شونده و مشاهده کننده و غیره اما موضوعی که به ذهن بنده رسید با وجود اینکه کتاب نیروی حال رو با دقت مطالعه کرده بودم اینکه نقد آقای آزاد به کتاب اقای اکهارت توله به نظر بنده وارد نیست در اندیشه های مولانا هم این مطلب وجود داره که در ابتدای خودشناسی آدمی نیاز داره به مقدار ذهنیت ها و محتواها و اندیشه ها و بازی های عقل به اصطلاح ولی بعد که آرام آرام با پای چوبین استدلالی خودش وارد وادی خودشناسی و عشق شد دیگه حتی نیاز به این پا هم نداره و براق عشق خود او را میبره یا به اصطلاح شهود
در مورد کتاب آقای توله هم همینطوره دوستان درسته اقای توله در نهایت این من ذهنی را در ما مضمحل نمیکنه چرا چون نمیتونه بکنه هیچکس حتی قرآن هم نمیتونه اساسا این اتفاق یک اتفاق صد در صد عملیه که باید خود شخص همت کنه و اون رو رقم بزنه بلکه فقط ایشون مثل مولانا و سایرین یکسری اطلاعات و آموزه ها را که البته توشون مخصوصا همین کتاب نیروی حال مخصوصا اواخر کتاب در فصل ۱۰ که عنوانشم تسلیم بود به وضوح و کرّات اشاره میکنه به بی ذهنی و از خود بی خود شدن به بیان های مختلف وجود داره اما اینکه در نهایت این اتفاق برای ما بیفته یا نه بستگی به خودمون داره....ابن خلدون میگه دانش چونان صندوقی است و تمرین کلید این صندوق است بنابراین با برداشت بنده آقای آزاد بزگوار استاد عزیز اگر منظور حضرتعالی از این ویدئو اینه که این کتاب اساسا اشاره ای به موضوع حذف کلی این من که انرژی شکل گرفته در کودکی به واسطه محیط خانواده و... است نکرده است که خب به نظر بنده خیر این کتاب جدا به حدف این من یا به اصطلاح من ذهنی اشاره کرده به بیان های مختلف و اگر منظورتون این بوده که این کتاب در نهایت این من را ازبین نمیبره باز هم باید بگم که اساسا کتاب ها و آموزه های تئوریک نمیتوانند این کار را بکنند و از آن ها حتی انتظار این مهم نیز نمیرود چرا که اتفاق این امر با یک جهادعملی و درونی و تمرین به شکل های مبارزه با هوای نفس مدیتیشن سکوت به قول مولانا و ... میسر است
اما بازهم بابت ویدئو فوق العادتون ممنون و متشکرم🙏❤️
درود بر شما و سپاس از همراهی شما
Shomare yek
It takes a process to transcend ego. Reading a book cannot change the people drastically. This book as you mention is helpful.
@@1342mag thank you for sharing your feedback with us.
سپاس گزارم ❤❤❤
درود برشما استاد مسيحا برزگر ترجمه كرده اين كتاب عالى🌷🌷🌷🙏
سپاسگزارم🍀🌹🌷🌸☘️🌻
ممنون از شما استاد گرامی عالی بود
درود بر شما عالی بود
استاد برای چندمین بار خواهش میکنم در مورد مشاهده کننده ومشاهده شونده توضیح دهید سپاسگزارم
@@rezaejlal5013 درود بر شما . آیا ویدیو "فکر چیست" و "رهایی از من ذهنی را دیده اید؟ "
درود بر دکتر عزیز❤❤
درود برشما برای معرفی ترجمه خوب
دانستن یک امر نظری است ولی شدن یک امر عملی است نیاز به ممارست ، سکوت ، مدیتیشن، عبادت ، آرامش ، خلق کردن ، هیچکس شدن و همه کس شدن دارد که لازمه همه آنها حضوراست . با کتاب خواندن انسان به رستگاری نمی رسد این زیر بنا است ولی بخش کوچکی برای شدن است ولی لازمه رستگاری و آزادی دانش و آگاهی است
شما کتاب رو با دقت دوباره مطالعه کنین 🙏
این کتاب برای هر دیدگاه برداشت متفاوتی دارد مننون از دقت شما
Thanks
با آگاهی در کوانتوم قرار میگیریم که بیشمار احتمالات هست..و از من کوچک به من بزرگ اصلیمون میرسیم.وقتی بزرگ بشی خواسته ها کوچیک میشن و امر تو با نگاه ناظر که تویی در آن کار میکنه..ولی تو انقدر در حال حالت خوبه که بی نیازی. و احتیاجات خودش میاد❤
❤❤
آموزه های آقای دکتر آزاد تلفیقی از تعالیم کریشنا مورتی و شرطی شدگی ها و هم هویتی های ذهن شون از تفکرات وسوابق چپ ایشان می باشند.
با تشکر از استاد، جهت نقد کتاب اکهارت تُله، لکن، دیده گاهها بسته به موقعیت حضوری هر شخص، فرق میکند. بنده این کتاب را خواندم، عمل کردم، نتایج کسب شده در آرامش روح و روان، عالیست، وشایسته هست که از این کتاب، ده ها سال دیگر هم جهت گشودن معمای زندگی ناشی از منیت بشر راه گم کرده برای برگشتن به «اصل خویش» استفاده شود.
ممنون از شما. آیا اصولن فروپاشی من ذهنی که منظور شماست امکان پذیر است؟
با وجود بودن در من ذهنی ،این من ذهنی چه گونه می تواند حداقل در اوائل راه کمک کننده باشد؟
سپاسگزارم از کامنت شما، لطفا ویدیو های پیشین کانال را ببینید
اما در مورد اینکه چرا مردم نجات نمی یابند نشئه می شوند و باز همان آدم قبلی می شوند خیلی ساده است . دانستن و فهمیدن شاید با خواندن یک کتاب محقق شود و این چند روزه انجام می شود ولی برای شدن شاید دهها سال طول بکشد . می دانیم باید من ذهنی را کنترل کنیم ولی سالها ممارست می خواهد تا بتوانی م آن را کنترل کنیم
دانستن یک موضوع نظری است و سریع به آن می رسی ولی شدن یک موضوع عملی است نیاز به تمرین و مدیتیشن و کار کردن روی خود دارد برای همین بنظر می رسد بی دلیل راه غیرممکن باشد. البته دلیل دیگر آموزگار نیست مربی است .
بسیار لذت بردم
فرمایشات شما کاملا درست است و من هم دقیقا با همین ایراد درگیر بودم
تصور میکردم این مسئله از کمی فهم و درک من است
و چقدر هم از " من " استفاده کردم
😂😂😂
❤❤❤❤❤❤
من ذهنی اگر از بین برود ما در دنیای جمعی حضور نداریم ولی من ذهنی من نیستم . من آن مشاهده گری است که من ذهنی را تماشا می کند . حضور در حال یعنی مشاهده کردن یا مشاهده نکردن من ذهنی .
🎉🎉🎉🎉
سپاس ازشما اکهرات در اول کتاب می گوید حالم از خودم به هم می خورد پس باید یکی از این دو تا غیر واقعی باشه
سلام ، اختلاف شما با اریک توله از درک متفاوتی است که هر دو از Annata
و note-self بودا دارید.
درود بر شما
چقدر جالب دقیقا من هم بعد مطالعه صفحاتی از این کتاب به همین نکته پی بردم .اینچنین درکیاتی توانایی درونی که به همراه شخص به این دنیا اومده و این خود به خودی اتفاق میوفته در اختیار نیست بنابراین شخصی که وقت بیدار. شدنش باشه ساده ترین مشاهدات هم اونو هوشیار میکنن ،اینکه اکثریت ذهن ها دچار سرگردانی شدید هستند نشون دهنده این که برای هوشیاری جمعی چندین چند نسل دیگه راه مونده...و افراد هوشیار بایستی این موهبت ادراکی رو شکر کنند با حضور آگاه خودشون یاری رسان باشند مثل همیشه بسیار ممنونم✋🌱☀️
به محض اینکه من ذهنی را رها کنی و به آگاهی بی فرم آگاه شوی ،، من ذهنی تبدیل به آکاهی میشود ، محو میشود ، دوگانگی حذف میشود ،، در لحظه حال اقامت میگزیند. اگر این حالت عمق پیدا کند ،، برنامه ریزی من ذهنی از هم میپاشد ، و برنامهجدید شروع به تجلی میکند ،،. در واقع شما هیچکدام از این حقایق را درک نکرده آید ، که اگر بر به درک آکاهی آکهارت رسیده بودید ، این سوالات برایتان مطرح نمیشد ،
اون آگاهی بی فرم که آکهارت از اون صحبت میکنه را پیدا کردی و درک کردی ؟ قطعا پیدا نکردی
مگر با کتاب دگر دیسی اتفاق می افته فقط یک هوشیاری است که باید تلاش و ممارست کرد
لطف نی کنید بفرمایید چه کار کنیم یک دفعه از ذهن خلاص بشیم و شما را هم دنبال کنیم
به نظرم منظور کتاب تسلیم محتوایی من است که با اینکار دوچاره تولده دوباره میشیم
در مقدمه کتاب هم نوشته شده درک این کتاب با ذهن نمیشود ،
من بارها خواندم و میتوانم بگم دفعه سوم کتاب را درک کردم
البته نمیشه گفت صد در صد درک کردم
کتاب را حس کردم
انسان که به دنبال حقیقت و حضور آگاهانه هست مشکلی ندارد که افکارش زیاد باشد باید مشاهده کند برود و برگردد به درون تا اینکه آرام آرام و با صبر و استقامت بیشتر حضور و شادی واقعی را مشاهده کند البته گشادن سینه ها دست خودش نیز می باشد چون او آگاه تر هست نسبت به انسان.❤❤
حرف شما درسته هیچ اتفاقی با گوش دادن کتاب نمی افته چون تا وقتی انجام داده برای رسیدن به اشراق وجود داره همبشه یک من وجود خواهد داشت ووصل با کل صورت نمی گیره در صورتی که همین من مانع عبور از ذهن است
باسپاس از تلاش شمااقای ازاد اما یک چیز از دیدگاه شما مغفول مانده و علت آن عدم وجود تجربه است.اکهارت بدلیل تمرین هوشیاری بخود یک شب از من ذهنی رها میشود و با هستی مطلق یکی میشود نه به کمک اندیشه کاری که شما میکنیدبلکه به کمک هوشیاری به سلسله افکار و احساسات که بطور اتوماتیک در جریانند..من ذهنی نمیتواند خودش رامنحل کند.فقط نظاره کردن آن است که بتدریج به احلال ان کمک میکند.کاری که خود بوداو کریشنامورتی میگوید.هر کاری غیر از نظاره گری به اسحتکام من ذهنی کمک میکند.شما باید به جای اندیشه کردن که خلاف گفته های اکهارت و اشراق یافتگان و رهایی یافتگان است تمرین هوشیاری و نظاره گری کنید .مراقبه کنید..
عالی
با سلام
در کجای این کتاب نویسنده نوشته که من معلم معنوی هستم؟ لطفا بنویسد در کدام فصل از کتاب نوشته شده
من به شما پیشنهاد میکنم که ترجمه دیگری را هم مطالعه کنید
خوب دکتر الان راهکار چیه،راهکار عملی برای فروپاشی من ذهنی؟
ما پیشتر یک ویدئو در این باره در کانال قرار داشته ایم
اسم آن ویدیو چه بود دکتر؟
دوست عزیز! شما قضیه رو پیچیده تر از آنکه هست میکنید، تکنیک بودن در "حال" قطع عمل تفکر ست، تا زمانی که فکر میکنید در گذشته اید، زیرا کلمات از گذشته میایند و در "حال" تنها شهود حاکم است و در شهود جایی برای تفکر نیست. تفکر تکیه بر ترس دارد و شهود چیزی جز جاری شدن عشق نیست.
سلام، دوست عزیز موضوع از فرط سادگی پیچیده بنظر میرسه. اراده ی ما، تصمیم و سعی ما برای بودن در زمان حال و حضور در لحطه داشتن یک فریب است، منشا و ریشه آن دوباره به عدم رضایت من از آنچه هست بر میگرده، خواستن و اراده کردن برای تغییر حالتی به زمان حال باز ذهن هست. بقول خود اکعارت تول نازنین ذهن از در پشتی وارد شده. هر اراده ای برای وارد شدن در حالتی خاص از ذهن میاد. بعنوان کسی که سالها تمرینات زمان حال رو بکار بردم و تقریبا تمامی اموزه های اکهارت عزیز رو بکار بردم، نتایج لحظه ای و ناپایدار هستند، شما باز عصبانی می شوید، رنج هپوز تداوم دارد و ... شهود هم هست، آرامش هم هست، مخلص کلام این بزرکوار اینه که خودتون را جا بگذارید و البته با اراده خود نمیشود خود را پشت در زمان حال جا گذاشت،
توضیح ساده است ولی عمل توقف ذهن بسیار سخت. اگر به تناسخ معتقد باشید، حتما میدانید که روح آدمی یک پروسه پیری دارد و پیری به معنای عروج به مدارج بالای آگاهیست. یک روح کودک یا جوان اساسا علاقه ای به اینگونه مسائل ندارد و فقط این یک روح پیر است که میخواهد جهانش را متوقف کند. اینجا فقط علاقه مطرح نیست بلکه مقدار اندوخته انرژی این روح آنتن های دریافتی اورا از جهان چنان قوی کرده است که غائب همیشه حاضر است. هر چه روح پیرتر میشود نیروی او در کنترل ذهنش افزوده میشود.برای یک روح پیر در هفتمین مرحله یعنی آخرین دور حیاتش روی زمین توقف ذهن ساعتها ممکن میشود. بقول استادی کسی که ۴۵ دقیقه ذهنش را متوقف کند به مقام بصیرت میرسد. فرمایشات سرکار درست است.هزار نکته باریکتر ز مو این جاست _ نه هر که سر بتراشد قلندری داند. با درود و سپاس از سرکار@@MohammadEsmaeili-s5t
قدرت حال اینه است که ما خود را در آن می بینیم ولی آینه نمی تواند ما را دگرگون کند.
این نقد هم به خود شما بر می گردد ...راه رهایی از من ذهنی چیست ؟؟؟؟؟لطفا توضیح دهید
@@Keyvan-k5c درباره رهایی از من ذهنی و فکر در ویدیو های پیشین توضیح داده شده
مدیتیشن و ذهن اگاهی
با حترام معلوم شد کتاب را خوب درک نکردید سطحی برداشت کردید تمام حرف اکهارت این هست باید از من خارج بشی در مورد افکار هم میفرمایند تماشاچی افکار باشید ابن کتاب بهترین کتاب زندگی من بود قدرت حال ترجمه برزگر ده بار بخون هر بار چیز چدیدی متوجه میشی کل کتاب در دو جمله است در برابر اتفاق لحظه تسلیم شو هر چه میخواهد باشد خیر مطلق است نگاه ما بد وخوب میسازد دوم در لحظه زندگی کن حضور تفکرات اکهارت مولانا وابن عربی وبودا یکی هست❤
فکر میکنم که درسهاي مزدافر مؤمنى مشکل را به صورت أسان و زبان ساده حل مى کند.
درود نمیدانم مدیتیشن عمیق کردین اصلا دنیای دیگریست چشم ها تصاویر و خیلی چیزا میبینیم
سپاسگزارم جناب آزادانسان اگه از من ذهنی وتفکر آزاد بشه خودبخود همه چیز حذف میشه وبه قول رابرت آدامز ادراک میکنی که نه دنیایی هست نه خالقی فقط خودت هستی
کتاب برای من بسیار بسیار مفید بود. نیاز ب تمرین همیشگی داره. حرفش ساده س:دائما غرق در افکار نشو. اینجا باش.
نظر بنده س:پشت ذهن، آگاهی حضور هست، من و منیتی نیست.
حقیر بشما پیشنهاد میکنم روزی یک الی دوساعت در سکوت در اطاقی تنها بنشینید وهیچ کاری نکنید استا ذنریناز مکتب.ذن بودیسم میگوید:نشستن در سکوت و هیچ کاری نکردن بهار میآید و سبزه خودبخود میروید.موفق باشید
در ادامه فرمایشات استادگرامی:
دگردیسی به اون صورت که مد نظر استاد هست قرار نیست در نیروی حال اتفاق بیوفته ....البته بخشی از تجربه دکردیسی مربوط به تجربه مرگ و خصوصیات مربوط به بعداز ان مربوط میشود نه نیروی حال....
اساساً وقتی ذهن از زنگار هویت های اکتسابی و ترسیمیه خودساز ومجازی ، با تمرین بی توجه ای ، آزاد گردد، ان ماهیت متعالی و نامتناهیه قدیمی، در ابدیت، عیان میگردد ...که نهایتا دگردیسی شامل حال انسان میگردد...
من ذهنی باید معطوف به شرایط موجود درحال ،درمسیر اتفاقات هرلحظه از زندگی روزمره ،همراه و هماهنگ گردد تا موجب تحقق حقیقیه سرنوشت و فرایند ذکر شده بشود...
تو پای به راه درنه و هیچ مپرس...خود، راه ، بگویدت ، که چون باید رفت...
دکتر اگر از "من" در واژگان خود استفاده نکنیم و آن را با "این ارگانیسم" یا چیز دیگری جایگزین کنیم. آیا کمکی به حذف من ذهنى ميكند؟
@@vahehassratian آیا این خود یک بازی فکری جدید نیست ؟
مطمئناً همینطور است. شاید باور «من» را که در طول سالیان متمادی ساخته شده را تضعیف کند.
طبق بودیسم ما چندین من داریم و اینها توهمه. بودا میگه هیچ خودی وجود نداره. درون انسان آگاه خالیه
استاد گرانقدر و بي نظير با درود فراوان .
بنظر ميرسد قابليت نداشتن من ذهنيِ جاويدان و هميشگي به انسان داده نشده است.مگر اينكه بميري ولي زندگي كني.اين هم بنظر ميرسد براي انسان مقدور نيست و شدني هم نيست.و اما ما خيلي سعي كنيم و زرنگ باشيم ميتوانيم(مدت زمان مهم نيست و البته هر چه بيشتر بهتر)ميتوانيم من ذهني را پنهان كنيم و يا لا لاي بخوانيم و بخوابانيمش و اين عاليست چون اكثر به اتفاق انسانها قادر به اين هم نيستند و يا به كل در اين خصوص هيچ نميدانند.
سپاس فراوان
با درود استلد عزیز نه این کتاب بلکه هر کتاب یا درسی اگر بااگاهی و تمرین و تجربه ان را نپزیریم هیچ اثری در زندگیمان نخواهد داشت. روان ما مانند پیازی هست که با خوندن این کتاب شاید یک لایه ان بر داشته باشد ولی این بدان معنی نیست که این کتاب ما را به روشن بینی می رساند بلکه فقط یاد می ده که در حال زندگی کنیم . من با خواندن این کتاب یاد گرفتم در حال زندگی کردن را پس رها کردم یک سری مسائلی که از گذشته رو دوشم بودن . این خود یک پیروزی بزرگی هست . اما از سخنان شما هم چیز خواسی دریافت نکردم جز اینکه باید رها یابیم . ممتون از شما
@@ivethakhverdian7107 قدرت حال اینست که ما خود را در آن میبینیم، ولی آینه نمیتواند ما را دگرگون کند.
اقای ازاد باین گفته اکهات خوب توجه کنیداگر علاقه کند به شناخت خود حقیقی دارید,:یکی دانستن خود باذهن بان انرژی میدهداما مشاهده ذهن انرژی را از ان پس میگیرد.یکی شناختن خود باذهن زمان بیشتری تولید میکند.مشاهده ذهن بعد بی زمانی رامیگشاید.انرژی پس کشیده شده به حضور تبدیل شده و شما رهایی راتجربه میکنید
بادرود.....اقای آزاد به گفته های زیراز اکهارت دقت کنیدکه نشان میدهدوی از منیت رهاگشته وبه جاودانگی وجود خویش پی برده:پروسه رهایی هنگامی شروع میشودکه ذهن آرام گیرد و شمادرک کنید فکر کننده نیستید.همینکه تماشاگر فکر کننده شویدسطح بالاتری از آگاهی فعال میگردد.انگاه بتدریج متوجه میشویدکه در ورای فکر گستره عظیمی ازشعور وجود داردکه فکر بخش کوچکی از آنست.متوجه خواهید شد که تمامی چیزهای باارزش و مهم مانندزیبایی عشق خلاقیت شادی آرامش درونی و خردمندیاز ورای ذهن بر میخیزند .بدین ترتیب آهسته آهسته بیدار میشوید.وقتی آگاهی به درون معطوف است منشأ خود را درک میکنداما شما نمیتوانید با ذهن خود آنرا درک کنیدپس تلاش نکنید.جایگاهی درون ما وجود داردکه همیشه در ورای آشفتگیهای زندگی هست.جهانی آرام پرنشاط و جاودانه که متضادی ندارد.عده ای آنرا خدا مینامند .
درود ❤ هر تراوش آگاهی، در ذهن فرم گرفته و به ادارک در می آید و سپس ذهن مالک آن میشود، یعنی آن چیز که قرار بود مرا هوشیار تر کند حال در سمت تقویت ذهنیت ایستاده است و بدینسان به نظر میرسد تمامی تلاش بشر صرفا منجر به وسعت بخشیدن به حصار (قفس) خود شده نه فرو پاشی آن !
درود بر شما.این کتاب ۶ سال پیش زندگی منو تغییر داد.اینکتاب بیشتر صحبتش درباره بی فکریست.در بی فکری رهایی هست.با مدیتیشن به مرور زمان قدرت اینو پیدا میکنید که بی توجه به افکار باشید.نه اینکه بخوایم افکارو تغییر بدیم یا جلوشو بگیریم.خود ذهنی همیشه هست چون نمیشه از بین برد.کنترلش دست ما نیست.مثل ضربان قلب.یا تنفس که دست ما نیست.پس با چیزی که ما کنترلی روش نداریم.نه میشه مبارزه کرد و نه میشه از بین برد.فقط میشه نادیدش گرفت.و با نادیده گرفتن افکار مضر،میشه ارامشو حس کرد.بحث یکم گستردس.امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.سپاس
چطور یک دفعه اتفاق می افته
سپاس از استاد بزرگوار
البته فرمایش شما درست است. هیچکس با خواندن یک کتاب تنها به تحول درونی نمیرسد. فقط یک توجه و تلنگر است و نه بیشتر. و همه چیز از تلنگر اول شروع میشود.
برای یک تحول عمیق و بزرگ و واقعی نیاز به آگاهی به موضوعات زیادی هست که یکی از آنها لحظه حال است و البته مهم است.
از همه مهمتر عمل بدان است که نیاز به ماهها و سالها تمرین و تمرکز و مراقبه و خیلی چیزهای دیگر دارد.
روشن بینی یک پازل بزرگ است که این کتاب فقط میتواند جزیی از آن باشد. توقع زیاد از آن نباید داشت. بنده به اکهارت بسیار مدیونم و خود را از شاگردانش میدانم. موفق باشید.
سلام بنظر من با خواندن و مداومت وکار کردن روی خود به مرور زمان منییت خودش خود ب خود حل میشه ❤❤❤❤
کار کردن روی خود یعنی چه ؟
سلام عزیز فقط یه کار انجام بدی به نیروی حال برمیگردیفقط تنفی نمیخواد تو روشن ضمیر باشی
ممنون از اینکه درک خودتونو ازین کتاب زیبا به اشتراک گذاشتید بیانات شما گویا حرف دل خیلیایی بوده که ابن کتاب رو خوندن ولی یا از کم بودن اطلاعات شهامت بازگو کردن رو نداشتن یا یه شکی درونشون یوده که نمیدونستن چطور بازگو کنند به هر حال واقعا جای تعمق داره چنانچه برای من هم جای سوال بوده که چطور این من رو خاموش کنم ک۶ در جای خودش ودر لحظه بمونه البته ساکت کردن این من خیلی سخته شما راهکاری دارید؟ ممنون میشم بازگو کنید 🙏🙏
سلام این کتاب از اول تا آخر یه موضوع را به صورتهای مختلف بیان میکنه و اگه هوشیار نباشی دچار یه نوع گیجی میشی و اینکه خوب حالا فهمیدی که اسیر ذهن هستی بعدش چی؟
من بعد از خوندن این کتاب که دوازده سال پیش بود هیچی نشدم😂 ولی بعد از چهار ماه مدیتیشن و (آشنایی با بودیسم و کوانتوم فیزیک) تغییرات درونیمو حس میکنم. البته اینو اضافه کنم که وقتی این کتاب رو خوندم کنجکاو شدم و دنبال این چیزها رفتم اما در کل چون خیلی سال پیش بود و تمرین هم نداشتم درونی تغییری نداشتم. قبل از این هم تائوته چینگ رو خونده بودم.
با شما مخالفم چون این کتاب راه رهایی و بیداریو نشونم داد و ب هیچ وجه بن بست نیست ب شرط اینکه انتظار بیداری ازش نداشته باشین بارها کسایی ک کتابو خوندن میدونن ک اکهارت چندین جا اشاره میکنه و میگه پیامی ک میخام بهتون برسونم رو با کلمات نمیشه درکش کرد ولی جادشو براتون ترسیم میکنم شما خودتون باید برید تا تهش و شما ب وضوح راه رهایی از و کمرنگ کردن من ذهنی و حضور در لحظه حال و تقویت شهود ک فقط و فقط تنها راهش مدیتیشنو ذهن اگاهی هستو بیان نکردید و کتاب نیروی حال هیچوقت هدفش معجزه نبوده ک با خوندنش شما ب آگاهی و رهایی برسین پیامش ب جایی ختم میشه ک شما متقاعد بشید برای بیداری باید مدیتیشن و ذهن آگاهی کنید و گر ن تمام این حرفا کشکو خیال خامه
عالی
خوب دکتر شما هم ویدیوهای زیادی بعد از کتابهایتون گذاشتین،دلیل نمیشه که ان کتابها مشکل داشتن،یا اینکه شما دیگه من ذهنی ندارید❤
بحث مقایسه نیست . بحث این است که بر اثر خواندن من ذهنی همچنان فعال می ماند . من ذهنی توده انرژی است که باید از هم بپاشد
فک کنم هر لحظه باید وضع حمل کنیم
درود، من از نقد شما این را متوجه شدم که آنان را که خبر شد، خبری باز نیامد، البته رهایی از ذهن میتونه صفر و صد نباشه،لحظات حضور با وجود من ذهنی میتونه، گاهی بارقه ای داشته باشه، کار اکهارت تله ارزشمنده و روشن کننده هست، نقد شما هم جالب بود
اگر مشکل با خواندن کتاب قدرت حال برطرف می شد ، نیازی نبود که ایشان این سال ها همچنان به پرسش و پاسخ ادامه بدهند و باز هم ادامه بدهند.
این به خواننده بستگی داره نه به کتاب
ضمنا مگه نمیشه کسی که آگاه و بیدار شده جواب سوال کسانی که هنوز در ذهن گرفتارند رو بده
برای جرم زدایی جرم از ظروف با اسید به یک باره امکان ندارد لذا من ذهنی که حاصل عدم شناختش در طول هزاران سال و فربه شدنش به شکل امروز نیاز به تکرار و مداومت است به یک باره نمیشود ترک عادت هزاران ساله را درمان کرد هر چند امروزه از ۸ میلیارد انسان شاید یک درصد طالب درمان درد من ذهنی نیست باید آنقدر آموزش و ادامه داد تا جهان سیراب از رهایی من ذهنی شوند
مشکل از خود تو ست بازی با کلمات
سپاس بیکران 💜💜💜👍
آقای توله در فضای مجازی بسیار فعال است و ویدئو های زیادی دارد، پیغمبر اپرا وینفری است ، برای من بسیار گنگ و بی نتیجه است
با سلام وتشکر استاد اینجا یه پارادوکس وجود داره که اکهارت میگه با آگاهی یاهمون خود واقعی یا ذات واقعی که فرای کالبدهای ما هستش باید من ذهنی رو مشاهده و ازش عبور کنیم یا در خود آگاهی مستقر بشیم ولی شما میفرمایید ما فقط همین هویت یا خود من ذهنی هستیم که بقول اکهارت تول از رئیس پلیس که خودش مجرم بخوایم عامل جنایت رو شناسایی یا دستگیر کنه....!؟ امیدوارم منظورمو خوب منتقل کرده باشم
لطفا جواب این سوالی بالایی رو یا این مقوله که عرض کردم رو واسمون باز کنید چونکه بیشتر فرمایشات شما تا جایی که دیدم شنیدم البته علاوه بر خودشناسی میفرمایید ما همین هویت که ساخته شده یا من ذهنی هستیم که از خودش میخواییم خودشو عوض کنه همون مثال رئیس پلیس مجرم اکهارت تول ولی ایشان اشاره به چیز دیگری دادن🙏
درود فراوان بنظر من وقتی هر کسی تو حالت فرا هوشياري قرار بگیری تو حالت مدیتیشن یا مای فونکلس من ذهنی و گذشته و آینده کاملا از بین میره و من منحل میشه کامل و تمام بزرگان ما مثل بودا مولانا ووووو با قرار گرفتن تو این حالات به تمام مقامات عالی قرار گرفتن و من با تمرین کردن تو لحظه حال موندن به شادی بدون دلیل رسیدم به وفور و فراوانی رسیدم
بعید است شما جواب سوال های خود را ندانید
خود برتر، فقط بودن در لحظه حال است. درواقع آگاهی ای که بودن را بدون واسطه و خارج از بعد فیزیکی زمان و مکان ادراک میکند. و این کاری بود که بودا میکرد و به اشراق و اینلایتمنت رسید.
در واقع ما در بعد مادی نمیتونیم دائم با خود برترمون وصل باشیم چون داریم زندگی این جهانی میکنیم.
البته تو این مباحث اگر افراد به تناسخ اعتقاد نداشته باشن خیلی ارتباط نمیگیرن باهاش.
درود آیا چاره ای هست که ما با این من ذهنی چکار کنیم ؟خوندن این کتابها یه نشخوار جدید و جایگزین نشخوارهای قدیمی میشه وقتی دقت میکنی صبح تا شب همین تعالیم نشخوار ذهن میشه تلاشی برای انطباق با تعالیم و پرورش یک من معنوی که مدام میگه مقاومت نکن در حضور باش فقط نگاه کن بدون اینکه قضاوت کنی یا حس ناظر بودن داشته باشی .متفکر همون فکره یا مطالبی از این دست که مدام در ذهن رژه میرن بدون هیچ اثری خود آگاه بودن از لحظه حال یک جور مقاومته تضاده فاصله ای بین آنچه هست و آنچه از اون آگاهیم این دانستگی است حال کریشنا مورتی میگه باید از دانستگی رها بود حالا تکلیف چیه هیچ هر نوع حرکتی مقاومت و خطاست از طرفی شرطیت کل حواس ما را در برگرفته و فقط یک معجزه یا چیزی شبیه آن میتونه ما رو از این دور رها کنه البته من و ما یک توهمه بقول تعالیم😅
در کل تمام صحبت هاش از بود میگه نه از شدن ، و این بودن در بهترین حالت در زمان حال هست که در اینده بهترین گذشته رو ساختی
اکهارت همیشه میگه که بیداری اتفاق میفته اما تثبیت و عمیق شدن در اون یه فرآیند هست . برای همینم میگه کلا یه تصمیم لازمه توی زندگی بگیریم اونم آشتی با این لحظه هست. بقیه زندگی تکرار همین تصمیم هست تا وقتی که به زندگی عادی ما تبدیل بشه. و این پروسه مسکن و آسپرین نیست
هرنوع کلی بافی در مورد انسانها یی که شرایط و حوادث بر آنها اثردارد خطاست.
ما در ابعاد بالاتر کانشسنس هستیم. راستش این ایدئالیستی هست. اگر دید ماتریالیستی به جهان داشته باشیم جور دیگه قضیه رو میبینیم. اما مسیر آگاهی رو هرکس خودش باید طی کنه. به نظرم این ها وصف شدنی نیست.
حتی تو عرفان ما هم شاعران به عنوان راز این رو بیان میکردن که نباید به هرکسی گفت
در نهایت ادب و تشکر از شما با تمرین مداومت و کار روی خود منییت حل میشه بعضی با یک تلنگر و بعضی شاید سالها طول بکشه دلسرد نشید عزیزان یا شما همون ادم قبل از خواندن کتاب هستید تشکر
درست می فرمایید!!!
شما چطوری تشخیص دادید آقای اکهات از من ذهنی رها نشدن؟
فقط باشید دوستان، شما بودن هستید...
این کتاب و خواندم تاثیر دائمی نداشت.
درود بر شما.
البته که نه گفته هام مثل شما قوی هست، نه تحصیلاتم، و مطمینم که به اندازه شما نیست. اما منم متوجه شده بودم که اشکال دراین کتاب هست که با وجود خواندن هنوز همچنان مشکل باقی ست. ولی بقول خودشما وقتی انسانی انقدر مشغول روزمرگی خودهست که وقت ندارد به من ذهنی توجه کند یعنی اینکه منِ جسمی که نیاز به زنده ماندن دارد بر منِ ذهنی غلبه کرده. و به نظرمن، منِ جمسمی یعنی فعالیت، یعنی بیداری جسمی و لذت بردن از طریق ۵ حواس جسمی.
بازم میگم از نطرمن اینجوری است
سپاسگزارم از همراهی و کامنت شما
ایشون تحت تاثیر عرفان و فلسفه شرق مخصوصا بودیسم اینو نوشته
سلام استاد گرامی
نظر آقای اکهارت اینه که شما آگاهی هستی از جنس نوری و اکنون که در جسم و عالم اشکال هبوط کردی بدلایل متعدد که بیان کردن همه اختیار جسم را به آن بخش از آگاهی که ذهن خود آگاه است سپردی و این ذهن خود آگاه که مسوول حفظ حیاط شماست ارتباط سایر اجزا آگاهی را با جسم به حداقل رسانده و آقای توله می گوید از طریق همین حداقلی که مانده با وجود واقعی شما تماس می گیرد و می گوید اخیارات ذهن خود آگاه را کم کن و در همان حدی که لازم است مختار باشد آختیار بده در آن صورت وجود واقعی همیشه حاضر خواهد بود و به ذهن خود آگاه که تولید فکر بی اختیار می کند کنترل خواهد داشت
ببخشید کمی کلی گفتم
با سلام و تشکر، بنظر نمیشه یه نسخه واحد واسه همه پیچید همونطور که هرکسی اثر انگشت مختص خودشو داره و باهمون خودشناسی باید عبور کرد از همون من ذهنی البته آگاهی و دانسته از همچین مطالب و مولوی و همچنین این دسته کتابها هم خیلی کمک میکنه❤
درود همه ی این کتابها ما رو به بن بست می کشونه و کاملا به نکته درستی اشاره فرمودید و هیچ چاره ای هم نیست به نظر میرسه ما باید این مسیر رو طی کنیم من ذهنی رو بشناسیم شرطیت رو بشناسیم و در نهایت هم بفهمیم هیچ راهی برای رهایی از من نیست زیرا هر تلاشی از سوی همین من ذهنی است کتاب نیروی حال هم تا اینجا ما رو پیش میبره و در این بن بست می مانیم اما کتاب راز گشوده واقعا ویرانگر هست هر چند ما بطور ذهنی آن را می فهمیم اما با این کتاب می توانیم از تلاش دست برداریم و در آخر به نظر می رسد آن خود رهایی است که ما و من را نابود میکند و خود را جاری میکند و هیچ کاری از ما ساخته نیست هیچ کاری