استاد خدا شما را همنشین اهل بیت حضرت محمد (ص) قرار دهد . در رابطه جبر و اختیار سفارش مولی علی ابن ابیطالب در نهج البلاغه سفارش بسیار جدی به عدم ورود به قضا و قدر .و جبر و اختیار میکند. و استدلال همان عقلانیت است که خداوند در قرآن مهمترین راه سعادت و شناخت ذکر میکند. و اینکه اکثر ارتباطات انسان ها را گرگ و نابود کننده مولوی میگویید . در آیات قرآن کاملا و بارها ذکر شده که اکثرا هم کالانعام بل هم اضل پس این هم از کشفیات مولوی نیست . و آیا عرفان و فلسفه با هم تضادی دارند. عرفان شناخت و فلسفه نیز شناخت و راه شناخت از عقلانیت ناشی میشود پس چرا عرفان را با فلسفه جدا میکنیم. اشعار خوانده شده از مولوی توضیح واضحات است. و عمق ژرفی ندارد که ما اینقدر ایشان را بزرگ نمایی کنیم. بنده حقیر برداشتم از حالات متفاوت مولوی در اشعار دقیقا حالات متفاوت شناخت ایشان در ادوار زندگی بوده. و بک ایراد بزرگ همین مورد است که ثبات شناخت ایشان نسبت به انسان شناسی و خداشناسی دارای تلاطم و فرازو فرود بسیار بوده . و بزرگی حضرت علی ابیطالب ثبات شخصیت علی بوده. و مقایسه جناب آقای مجری گفته های مولوی را با سخنان علی ابن ابیطالب مقایسه ظلم در حق مولی علی است . و تایید استفاده ایشون از آیات قرآن در آثار مشخص است وگرنه هیچ انسانی بدون درک قدرت و دستورات و نکات کلیدی قرآن و نخواندن قرآن همان لال شویم بهتر است. مولوی شاگرد کوچک مولی علی نیز بزحمت میتواند بیان شود. مولوی اگر از قرآن و نهج البلاغه استفاده نکرده بود . واملا سحنانش بی مفهوم بود.
مولانا مرید ابن عربی بوده و قرآن مهمترین راهنمای ایشان بوده عرفان را به شیوه شیرین شعر بیان کرده چون عرفان شهودی هست نمیشود مثل فلسفه به نثر درآوردبهترین روش انتقال مفاهیم در عرفان شعر هست
❤
I enjoyed the speech. God bless him.
روح استاد بزرک شاد باد
روح حضرت علامه شاد
روح علامه ی بزرگ شاد
Merci ....
حیف از این انسان که رفت و خوشا بحالش که کنار مولاناست
استاد خدا شما را همنشین اهل بیت حضرت محمد (ص) قرار دهد . در رابطه جبر و اختیار سفارش مولی علی ابن ابیطالب در نهج البلاغه سفارش بسیار جدی به عدم ورود به قضا و قدر .و جبر و اختیار میکند. و استدلال همان عقلانیت است که خداوند در قرآن مهمترین راه سعادت و شناخت ذکر میکند. و اینکه اکثر ارتباطات انسان ها را گرگ و نابود کننده مولوی میگویید . در آیات قرآن کاملا و بارها ذکر شده که اکثرا هم کالانعام بل هم اضل پس این هم از کشفیات مولوی نیست . و آیا عرفان و فلسفه با هم تضادی دارند. عرفان شناخت و فلسفه نیز شناخت و راه شناخت از عقلانیت ناشی میشود پس چرا عرفان را با فلسفه جدا میکنیم. اشعار خوانده شده از مولوی توضیح واضحات است. و عمق ژرفی ندارد که ما اینقدر ایشان را بزرگ نمایی کنیم. بنده حقیر برداشتم از حالات متفاوت مولوی در اشعار دقیقا حالات متفاوت شناخت ایشان در ادوار زندگی بوده. و بک ایراد بزرگ همین مورد است که ثبات شناخت ایشان نسبت به انسان شناسی و خداشناسی دارای تلاطم و فرازو فرود بسیار بوده . و بزرگی حضرت علی ابیطالب ثبات شخصیت علی بوده. و مقایسه جناب آقای مجری گفته های مولوی را با سخنان علی ابن ابیطالب مقایسه ظلم در حق مولی علی است . و تایید استفاده ایشون از آیات قرآن در آثار مشخص است وگرنه هیچ انسانی بدون درک قدرت و دستورات و نکات کلیدی قرآن و نخواندن قرآن همان لال شویم بهتر است. مولوی شاگرد کوچک مولی علی نیز بزحمت میتواند بیان شود. مولوی اگر از قرآن و نهج البلاغه استفاده نکرده بود . واملا سحنانش بی مفهوم بود.
مولانا مرید ابن عربی بوده و قرآن مهمترین راهنمای ایشان بوده
عرفان را به شیوه شیرین شعر بیان کرده چون عرفان شهودی هست نمیشود مثل فلسفه به نثر درآوردبهترین روش انتقال مفاهیم در عرفان شعر هست