منصوری لاریجانی گمراه و ابله رفته فصوص،،ابن عربی ملعون،، را شرح و ترویج کرده است و مینشیند کنار گمراهی دیگر به نام دینانی! ،، ابن عربی اندلسی،، شیطان دو پا، همراه مکتب ،،ابن تیمیه،، بزرگ وهابیت و دلباختگان و مریدان او را بشناسید تا همه مسائل را به راحتی تجزیه و تحلیل کنید.ابن عربی جن پرست در فتوحات نوشته به عرش اوهام و خیالات رفته است و معبودش را به صورت ،،شاب امرد،، یعنی زیبارو و کم مو دیده است که این همان معبود ابن تیمیه بزرگ وهابیت است!!! عدهای از اهل طهران و آمل و قم مرید و دلباخته و منتشر کنندگان افکار باطل و اوهام و کتابهای ،،ابن عربی،، و فلاسفه گمراه و غرقه اوهام بوده و هستند!!! ما فقط الله فاطر السماوات و الارض، را به عبادت و بندگی مشغول هستیم و فقط الله را خالق هستی میدانیم که جسم و محدود نیست و احد و واحد و قادر مطلق است. ،،ابن تیمیه،، بزرگ وهابیت هر چه کفر و شرک و اباطیل گفته است، ابن عربی ملعون بر آن چند برابر اضافه کرده و در فصوص الحکم و فتوحات نوشته است. یعنی بت بزرگ ،،ابن عربی اندلسی،، است.البته امثال جلال بلخی نویسنده مثنوی و بایزید بسطامی و حسن بصری و خیام و برخی شیاطین شاعر نما با ابن عربی ملعون همراه و همگام هستند. اصل نفوذ یهود و تحریف و کفر و شرک در دوران بعد از غیبت ،،ابن عربی ملعون،، است.در فصوصالحکم و فتوحات هر چه توانسته از احادیث جعلی ابوهریره و تحریفات یهود صهیونی را نوشته است.در جاهای مختلف فصوصالحکم نوشته معبودش عین اشیاء است که به صورت اشیاء و وسایل و کوه و صحرا و گل و گیاه و الاغ و انسان ظاهر شده است!!! در همین کتاب فصوصالحکم گوساله پرستی را حق میداند و توضیح و توجیه میکند!!! در فتوحات نوشته ستارههای اطراف زمین را ازدواج و نزدیکی کرده است!!! عمر ابن خطاب صهاک را تأیید و نوشته ابوبکر و عمر ابن خطاب ولایت ظاهر و باطن دارند! خلاصه هر چه کفر و شرک و اباطیل و اوهام که دلش خواسته و ابلیس به او الهام کرده است را در فصوص و فتوحات نوشته است.خب چرا امثال این کانال و قمشهای و رائفی پور و شاگردش پور مسعود و حسن عباسی و پناهیان و عدهای از آخوندها نمیتوانند رد کنند و لعنت کنند ،،ابن عربی ملعون،، را؟!؟؟!؟ چرا ضد این ابن عربی جاسوس یهود و کافر جلسه و سخنرانی نمیتوانند؟!؟!؟! چرا از آسمان تا ریسمان سخنرانی دارند ممد شجاعی ملعون و پناهیان پلید و رائفی پور و حسن عباسی،اما ضد این ابن عربی ملعون و صوفیه لال هستند؟!؟!؟! آن مثلاً سعید وطن دوست چرا لال است در برابر کفر و شرک ،،ابن عربی ملعون،، چون حکومت فعلی ایران منتشر کننده افکار و اباطیل،، ابن عربی ملعون،، و صوفیه است و ممد شجاعی بیشرف و رائفی پور و شاگردش پور مسعود و دیگران بر خلاف دستورات که دارند نمیتوانند کاری انجام دهند.سالها است که کتاب و نوشته های ،،ابن عربی ملعون،، و صوفیه در ایران منتشر و توسط حامیان حکومت مانند حسن زاده آملی معدوم،شرح و ترویج شده است،با نام مُمِد الهمم چاپ شده است،امثال طباطبایی نویسنده المیزان، کجا علیه ابن عربی ملعون و صوفیه کتاب و مقاله نوشته اند؟! البته طباطبایی خود را شاگرد سٍد علی قاضی معدوم در نجف میدانسته که قاضی کتاب فتوحات مکییه ابن عربی ملعون را ترویج و شرح داده است... از خواب غفلت بیدار شوید.چون معلوم شود ،،ابن عربی ملعون،، شیطان پرست و کافر و توهم است،دست حسن زاده آملی و جوادی آملی و ممد شجاعی و ممد حسین طهرانی و دیگران که مرید و دلباخته ،،ابن عربی ملعون،، هستند ، رو میشود و گند کارشان درمیاد که حکومت را که سالها تبلیغ و تطهیر کردهاند،از ابتدا چیز دیگری بوده است.خمینی هشتاد سال قبل در کلاس شرح فتوحات ،،ابن عربی،، شرکت میکرد و افکار و عقاید ابن عربی ملعون بر خمینی مؤثر افتاد و در نامه به گورباچوف آنها را به ،،ابن عربی،، فراخواند و گهگاه در حرفهای خمینی کلمات صوفیه و ابن عربی ملعون وجود دارد.راه توبه باز است فکر و دل آنها که دلباخته حکومت بدعت و ظلم هستند، بسته است. ابن عربی دات کام مراجعه کنید و مفصل شرح مطالب را بفهمید،جناب موسوی زنجانی در جلسات مفصل ابطال و رد ابن عربی را گفته و از ابتدا تا انتهای کار ابن عربی ملعون جن زده را درآورده است.در آپارات و فضای مجازی موجود است.حکومت حق و حقیقت و اسلامی در کره زمین وجود ندارد.آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَکَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ، وَآمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِیَتِهِمْ، وَظاهِرِهِمْ وَباطِنِهِمْ وَاَوَّلِهِمْ وَآخِرِهِمْ
و همین اعجاز بس که قاعده همه جا جاری است در کوچکترین تا بزرگترین ......« بنیان تضاد است » تضاد روی دیگرش حرکت است و روی دیگر حرکت تضاد است » ...همین قاعده در مورد خود حرکت نیز مصداق دارد ....نقطه مقابلش « سکون» یا « ثابت » ....وجود همزمان در عین اینکه حرکت را میبینیم و ماهیت آن تعغیر وضعیت دایمی است در عین حال « یک ثابت همیشگی و پایدار » دارد و آن « اصل و بنیان وجود در برابر عدم است » « اصل بقاء و پایداری رمز جاودانگی و پایداری وجود « ثابت » است و این ثابت هم خود در برابر « عدم » است یعنی باز هم مصداق تضادی که به ذهن متبادر میشود « وجود در برابر عدم » ثابت و همیشگی است همانطور که نیستی هم از بعد منفی یا روی دیگر ثبوت وجود دایمی است یعنی به وجود بدل نمیشود ......از یک بعد دیگر در حرکت یا « تعغیر وضعیت وجود » هم قاعده صدق میکند یعنی « همه پدیده هایکه میبینیم در حال تعغیر وضعیت وجودی هستند در مقابل یا تضاد آن « وضعیت وجودی لایتغیر » هم وجود دارد پس وجود بنا هو وجود که در اصل وجود ثابت است و به عدم بدل نمیشود در درون خود وجود هم دو قسم وجود را بازیابی میکنیم « پدیده های وجودی در حال حرکت با تعغیر وضعیت مداوم و مقابل آن یا به ظاهر تضاد آن هم قابل بازیابی است که لایتغیر آست یعنی وضعیت وجودی که تعغیر وضعیت نمیدهد و از ازل تا ابد که در هم تنیده و در حال و همیشگی و جاودانه است « لایتغیر » است و آن « حکم خرد » یا « درستی » در مفهوم آسیب نرساندن به جلوه های وجودی است مربوط به وجود اصیل د برابر وجود بدلی منظور از وجود اصیل « روح غیر مادی و توانمندیهای غیر مادی روح » و منظور از بدل وجود « تجسم ماده و انرژی مادی » در قسمت اول نیز مصداق قاعده میشود یعنی به ظاهر تضاد توانمندی متغیر در روح که « حرکت تکاملی آگاهی است در برابرش « حکم توان خرد » است که ثابت و لایتغیر است حکم خرد که حکم یگانه حقیقت جهان وجودی است از ازل تا ابد « واحد و ساده و دقیق و لایتغیر و ثابت » است چون رمز پایداری و ثابت ماندن « وضعیت مورد خواسته روح آدمی که آرامش است می باشد و الا به تبع آن این آرامش پایدار نیز محقق نمیشود و چون « حقیقت روح آدمی آرامش پایدار » است و آن موجدش « التزام عملی به حکم ثابت یگانه حقیقت جهان وجودی است که از طریق « توان خرد آدمی بدو الهام شده » « حکم » یا « درستی » باز مطابق « قاعده » زوجین دو وجه مثبت و منفی دارد وجه منفی آن انفعالی و وجه مثبت آن دفاعی و عملی است در وجه منفی « حکم کرده از ازل تا ابد که « آسیب نرسان » و در بعد مثبت یا نقطه مقابل آن « به ظاهر متضاد » برای جلوگیری از آسیب با از جان گذشتگی هر اقدامی متناسب ولو وارد کردن اسیب به طرف وحتی اگر لازم شد شدت آسیب در حد جان گرفتن طرف مهاجم باشد را انجام بده و این دو بعد در واقع در روی یک « حکم واحد » است که طبق قاعده بنیادین « خلقت بر بنیان تضاد یا زوجین متضاد » شامل هر چیزی حتی « حکم » یا « درستی » هم میشود « چون درستی ؛ حقیقت است و مسوولیت آدمی خضوح و تسلیم در برابر آن است و همزمان برای دفاع از آن لحظه از پیشکش کردن یا فدا کردن جانش برای دفاع از آن لحظه ای درنگ یا تردید نخواهد کرد آنگاه که ارزش آنرا بازیابی کرده باشد
زمان اعتباری است و در تمثیل یا بدل روح اصیل روی دیگر گرانش است و هرچه گرانش شدیدتر باشد زمان اتساع اش بیشتر میشود و اگر گرانش به صفر نزدیک شود زمان هم به صفر نزدیک میشود و برای آنکه موجودات حساس دیگر زمان بی مفهوم میشود ....زمان در گرانش شدید سیاهچاله ای مثلاً یکصد هزار سال همین مدت برای کسیکه در گرانش زمین زندگی میکند یکسال و برای کسیکه در صورت امکان به نور بدل شود که فاقد گرانش یا در حد صفر است همین مدت در همین زمان یکصد هزار سیاهچاله ای و یکسال گرانش زمینی برای این شخص که با سرعت نور حرکت کند یک ساعت ....پس زمان اصالت ندارد و به اعتبار گرانش و میزان ضعف یا شدت حرکت ظهور پیدا میکند این برای جهان مادی است در مورد روح آدمی این مهم است که بدانیم اگر آدمی فاقد احساس بود « زمان برای او فاقد معنی بود » اگر احساس او در آرامش شدید باشد یعنی نزدیک به سکون برعکس بدل زمان نزدیک به صفر میشود یعنی گذر زمان چندین ملیون سال برای او در یک پلک زدن بر هم میگذرد اما اگر در « وضعیت ناآرامی شدید » باشد یک دقیقه یا یک ساعت برای او سالها طول میکشد و احساس او همزمان با احساس آنکه در آرامش با شدت است از جهت مدت گذر و اتساع به دو نحو متفاوت احساس و تجربه میشود و اگر آدمی ظرفیت دریافت آرامش در حد نزدیک به کمال مطلوب که برایش مقدر شده را پیدا و آنرا دریافت کند « فراتر از زمان قرار میگیرد » برای یگانه حقیقت جهان وجودی که « آرامش مطلق » است زمان صفر است یعنی « ازل و ابد در لحظه در هم تنیده » و مفهوم « حال ابدی » فراتر از زمان و مکان قرار دارد
عجیب اینجاست که فرمایشات استاد برگرفته از فرمایشات جناب ملاصدرا در زمینه جوهر عالم که نادیدنی و یکی است و موضوع بهم پیوستگی و عدم انقطاع با مفهوم خواص ذره ای و موجی در فیزیک کوانتم تطابق عجیبی دارد.......
سلام علیکم کاملا بحث فهم جوهر را با دشواری جدی روبرو نمود.. خود اعراض از مشخصات جوهر هست و با تغییر آن باید پذیرفت که جوهر هم تغییر می کند. پس این جوهر چیست که فراتر اما ذاتی هر نوع کم و کیف یک جسم است ؟
تمامی برنامههایی از این دست فقط میخواهد اثبات کند که جسم و به تبع آن زندگی این جهانی هیچ ارزشی ندارد و آنچه ارزش دارد روح آدمی است. در این بحثها هرگز نمی توانند اثبات کنند روح چیست و اگر روح وجود دارد ارتباط آن با جسم از طریق چه مکانیزمی بر قرار میشود. اینها همه بحثهای کهنه و بی ثمر است. چیزی بنام روح وجود ندارد، هر آنچه هست ذهن است که شامل حافظه، یاد گیری، توجه و تمرکز حواس بیش نیست. این موارد هم امروزه در حوزه علوم روانکاوی و روانشناسی مورد بررسی و تحقیق قرار دارد
سلام. همه آنچه گفتی هم درسته ، اما لطفا به دهها پدیده و سوال دیگر مانند حرکت جوهری و برهان صدیقین و برهان تشخص و گفته های کانت و دکارت مانند ( وجود ) و (وجود صغیر در کبیر) یا گفته هگل (هستی همان نیستی ) یا(نیستی همان هستی ) و.... هم پاسخ دهید.
کاملا اشتباه می کنی اتفاقا بارها در این برنامه گفته اند که مسیر زندگی آن جهانی از همین جهان می گذرد و اگر بحثها را دنبال کنی می بینی که ملاصدرا هم همین را گقته.....اگر ذهن فقط این چیزهایی است که اشاره کردی...پس چرا در همه جوامع در طول تاریخ اکثر انسانها وقتی کار بدی انجام می دهند پشیمان می شوند....این تمرکز حواس هست یا یادگیری و حافظه 😂کدامشان😅
@@user_1606 خوبی و بدی در حوزه اخلاق قرار دارد و کاری به کارکرد ذهن ندارد. آنچه در حرکت جوهری مطرح می شود ربطی به اخلاق و اینکه به چیز بدی و به چه چیز خوبی گفته می شود ندارد. جوهر کلام ملا صدرا به یک عنصر فلسفی بنام "خود" اشاره دارد. کل صحبت ملا صدرا این هست که ما با یک هویت بنام "خود" بدنیا می آئیم و این "خود" با حلول در نطفه از ابتدای تولد تا مرگ و به تعبیر ملا صدرا (که هرگز آن را نمیتوند اثبات کند) تا پس از مرگ ادامه دارد. این مسیر را ملا صدرا حرکت جوهری می نامد. در علوم مدرن مخصوصاً روانشناسی این "خود" را "خود آگاهی" می نامند و ربطی هم به روح و آنچه که الاهیون پدیده روحانی تصور می کنند ندارد
بهترین برنامه تلویزیونی در تمام ادوار تاریخ
■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■■
ماشاالله به دواستادوحكيم
وعارف بزرگوار
❤❤❤❤بهترین استاد بزرگوار زمان
💕❤ فلسفه و فیلسوف ارزنده ایرانی را گرامی بداریم .💜💞
حق نگهدار همگی شما و همکاران عزیزتان با سپاس فراوان از زحمات شما
ممنون از شما بابت این برنامه عالی وبسیار اموزنده
تشکر.
ةشکر از دواستاد گرامی
سپاس فراوان
با سلام وتشکر از برنامه بسیار عالی کوه دماوند با کره زمین در حال حرکت است.ظاهرا” هم ساکن نیست.
منصوری لاریجانی گمراه و ابله رفته فصوص،،ابن عربی ملعون،، را شرح و ترویج کرده است و مینشیند کنار گمراهی دیگر به نام دینانی! ،، ابن عربی اندلسی،، شیطان دو پا، همراه مکتب ،،ابن تیمیه،، بزرگ وهابیت و دلباختگان و مریدان او را بشناسید تا همه مسائل را به راحتی تجزیه و تحلیل کنید.ابن عربی جن پرست در فتوحات نوشته به عرش اوهام و خیالات رفته است و معبودش را به صورت ،،شاب امرد،، یعنی زیبارو و کم مو دیده است که این همان معبود ابن تیمیه بزرگ وهابیت است!!! عدهای از اهل طهران و آمل و قم مرید و دلباخته و منتشر کنندگان افکار باطل و اوهام و کتابهای ،،ابن عربی،، و فلاسفه گمراه و غرقه اوهام بوده و هستند!!! ما فقط الله فاطر السماوات و الارض، را به عبادت و بندگی مشغول هستیم و فقط الله را خالق هستی میدانیم که جسم و محدود نیست و احد و واحد و قادر مطلق است. ،،ابن تیمیه،، بزرگ وهابیت هر چه کفر و شرک و اباطیل گفته است، ابن عربی ملعون بر آن چند برابر اضافه کرده و در فصوص الحکم و فتوحات نوشته است. یعنی بت بزرگ ،،ابن عربی اندلسی،، است.البته امثال جلال بلخی نویسنده مثنوی و بایزید بسطامی و حسن بصری و خیام و برخی شیاطین شاعر نما با ابن عربی ملعون همراه و همگام هستند. اصل نفوذ یهود و تحریف و کفر و شرک در دوران بعد از غیبت ،،ابن عربی ملعون،، است.در فصوصالحکم و فتوحات هر چه توانسته از احادیث جعلی ابوهریره و تحریفات یهود صهیونی را نوشته است.در جاهای مختلف فصوصالحکم نوشته معبودش عین اشیاء است که به صورت اشیاء و وسایل و کوه و صحرا و گل و گیاه و الاغ و انسان ظاهر شده است!!! در همین کتاب فصوصالحکم گوساله پرستی را حق میداند و توضیح و توجیه میکند!!! در فتوحات نوشته ستارههای اطراف زمین را ازدواج و نزدیکی کرده است!!! عمر ابن خطاب صهاک را تأیید و نوشته ابوبکر و عمر ابن خطاب ولایت ظاهر و باطن دارند! خلاصه هر چه کفر و شرک و اباطیل و اوهام که دلش خواسته و ابلیس به او الهام کرده است را در فصوص و فتوحات نوشته است.خب چرا امثال این کانال و قمشهای و رائفی پور و شاگردش پور مسعود و حسن عباسی و پناهیان و عدهای از آخوندها نمیتوانند رد کنند و لعنت کنند ،،ابن عربی ملعون،، را؟!؟؟!؟ چرا ضد این ابن عربی جاسوس یهود و کافر جلسه و سخنرانی نمیتوانند؟!؟!؟! چرا از آسمان تا ریسمان سخنرانی دارند ممد شجاعی ملعون و پناهیان پلید و رائفی پور و حسن عباسی،اما ضد این ابن عربی ملعون و صوفیه لال هستند؟!؟!؟! آن مثلاً سعید وطن دوست چرا لال است در برابر کفر و شرک ،،ابن عربی ملعون،، چون حکومت فعلی ایران منتشر کننده افکار و اباطیل،، ابن عربی ملعون،، و صوفیه است و ممد شجاعی بیشرف و رائفی پور و شاگردش پور مسعود و دیگران بر خلاف دستورات که دارند نمیتوانند کاری انجام دهند.سالها است که کتاب و نوشته های ،،ابن عربی ملعون،، و صوفیه در ایران منتشر و توسط حامیان حکومت مانند حسن زاده آملی معدوم،شرح و ترویج شده است،با نام مُمِد الهمم چاپ شده است،امثال طباطبایی نویسنده المیزان، کجا علیه ابن عربی ملعون و صوفیه کتاب و مقاله نوشته اند؟! البته طباطبایی خود را شاگرد سٍد علی قاضی معدوم در نجف میدانسته که قاضی کتاب فتوحات مکییه ابن عربی ملعون را ترویج و شرح داده است... از خواب غفلت بیدار شوید.چون معلوم شود ،،ابن عربی ملعون،، شیطان پرست و کافر و توهم است،دست حسن زاده آملی و جوادی آملی و ممد شجاعی و ممد حسین طهرانی و دیگران که مرید و دلباخته ،،ابن عربی ملعون،، هستند ، رو میشود و گند کارشان درمیاد که حکومت را که سالها تبلیغ و تطهیر کردهاند،از ابتدا چیز دیگری بوده است.خمینی هشتاد سال قبل در کلاس شرح فتوحات ،،ابن عربی،، شرکت میکرد و افکار و عقاید ابن عربی ملعون بر خمینی مؤثر افتاد و در نامه به گورباچوف آنها را به ،،ابن عربی،، فراخواند و گهگاه در حرفهای خمینی کلمات صوفیه و ابن عربی ملعون وجود دارد.راه توبه باز است فکر و دل آنها که دلباخته حکومت بدعت و ظلم هستند، بسته است. ابن عربی دات کام مراجعه کنید و مفصل شرح مطالب را بفهمید،جناب موسوی زنجانی در جلسات مفصل ابطال و رد ابن عربی را گفته و از ابتدا تا انتهای کار ابن عربی ملعون جن زده را درآورده است.در آپارات و فضای مجازی موجود است.حکومت حق و حقیقت و اسلامی در کره زمین وجود ندارد.آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَکَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ، وَآمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِیَتِهِمْ، وَظاهِرِهِمْ وَباطِنِهِمْ وَاَوَّلِهِمْ وَآخِرِهِمْ
استاد عزيزم مويد باشيد بهترين برنامه تلويزيون ايران برنامه شماست كه ماهم از راه دور بهره منديم خدا حافظتون باشه 🌹🌹🌹
سپاسگزارم
از برنامه زیباتون ..
دم شما گرم خيلي عاليه!!!!!
Mamnon mashallh 🙏🙏🙏🙏🙏
سلام واقعا تشکر وسپاس از شما
و همین اعجاز بس که قاعده همه جا جاری است در کوچکترین تا بزرگترین ......« بنیان تضاد است » تضاد روی دیگرش حرکت است و روی دیگر حرکت تضاد است » ...همین قاعده در مورد خود حرکت نیز مصداق دارد ....نقطه مقابلش « سکون» یا « ثابت » ....وجود همزمان در عین اینکه حرکت را میبینیم و ماهیت آن تعغیر وضعیت دایمی است در عین حال « یک ثابت همیشگی و پایدار » دارد و آن « اصل و بنیان وجود در برابر عدم است » « اصل بقاء و پایداری رمز جاودانگی و پایداری وجود « ثابت » است و این ثابت هم خود در برابر « عدم » است یعنی باز هم مصداق تضادی که به ذهن متبادر میشود « وجود در برابر عدم » ثابت و همیشگی است همانطور که نیستی هم از بعد منفی یا روی دیگر ثبوت وجود دایمی است یعنی به وجود بدل نمیشود ......از یک بعد دیگر در حرکت یا « تعغیر وضعیت وجود » هم قاعده صدق میکند یعنی « همه پدیده هایکه میبینیم در حال تعغیر وضعیت وجودی هستند در مقابل یا تضاد آن « وضعیت وجودی لایتغیر » هم وجود دارد پس وجود بنا هو وجود که در اصل وجود ثابت است و به عدم بدل نمیشود در درون خود وجود هم دو قسم وجود را بازیابی میکنیم « پدیده های وجودی در حال حرکت با تعغیر وضعیت مداوم و مقابل آن یا به ظاهر تضاد آن هم قابل بازیابی است که لایتغیر آست یعنی وضعیت وجودی که تعغیر وضعیت نمیدهد و از ازل تا ابد که در هم تنیده و در حال و همیشگی و جاودانه است « لایتغیر » است و آن « حکم خرد » یا « درستی » در مفهوم آسیب نرساندن به جلوه های وجودی است مربوط به وجود اصیل د برابر وجود بدلی منظور از وجود اصیل « روح غیر مادی و توانمندیهای غیر مادی روح » و منظور از بدل وجود « تجسم ماده و انرژی مادی » در قسمت اول نیز مصداق قاعده میشود یعنی به ظاهر تضاد توانمندی متغیر در روح که « حرکت تکاملی آگاهی است در برابرش « حکم توان خرد » است که ثابت و لایتغیر است حکم خرد که حکم یگانه حقیقت جهان وجودی است از ازل تا ابد « واحد و ساده و دقیق و لایتغیر و ثابت » است چون رمز پایداری و ثابت ماندن « وضعیت مورد خواسته روح آدمی که آرامش است می باشد و الا به تبع آن این آرامش پایدار نیز محقق نمیشود و چون « حقیقت روح آدمی آرامش پایدار » است و آن موجدش « التزام عملی به حکم ثابت یگانه حقیقت جهان وجودی است که از طریق « توان خرد آدمی بدو الهام شده » « حکم » یا « درستی » باز مطابق « قاعده » زوجین دو وجه مثبت و منفی دارد وجه منفی آن انفعالی و وجه مثبت آن دفاعی و عملی است در وجه منفی « حکم کرده از ازل تا ابد که « آسیب نرسان » و در بعد مثبت یا نقطه مقابل آن « به ظاهر متضاد » برای جلوگیری از آسیب با از جان گذشتگی هر اقدامی متناسب ولو وارد کردن اسیب به طرف وحتی اگر لازم شد شدت آسیب در حد جان گرفتن طرف مهاجم باشد را انجام بده و این دو بعد در واقع در روی یک « حکم واحد » است که طبق قاعده بنیادین « خلقت بر بنیان تضاد یا زوجین متضاد » شامل هر چیزی حتی « حکم » یا « درستی » هم میشود « چون درستی ؛ حقیقت است و مسوولیت آدمی خضوح و تسلیم در برابر آن است و همزمان برای دفاع از آن لحظه از پیشکش کردن یا فدا کردن جانش برای دفاع از آن لحظه ای درنگ یا تردید نخواهد کرد آنگاه که ارزش آنرا بازیابی کرده باشد
بسیار زیبا
ناز تو برم استاد
Please add English subtitles please
زمان اعتباری است و در تمثیل یا بدل روح اصیل روی دیگر گرانش است و هرچه گرانش شدیدتر باشد زمان اتساع اش بیشتر میشود و اگر گرانش به صفر نزدیک شود زمان هم به صفر نزدیک میشود و برای آنکه موجودات حساس دیگر زمان بی مفهوم میشود ....زمان در گرانش شدید سیاهچاله ای مثلاً یکصد هزار سال همین مدت برای کسیکه در گرانش زمین زندگی میکند یکسال و برای کسیکه در صورت امکان به نور بدل شود که فاقد گرانش یا در حد صفر است همین مدت در همین زمان یکصد هزار سیاهچاله ای و یکسال گرانش زمینی برای این شخص که با سرعت نور حرکت کند یک ساعت ....پس زمان اصالت ندارد و به اعتبار گرانش و میزان ضعف یا شدت حرکت ظهور پیدا میکند این برای جهان مادی است در مورد روح آدمی این مهم است که بدانیم اگر آدمی فاقد احساس بود « زمان برای او فاقد معنی بود » اگر احساس او در آرامش شدید باشد یعنی نزدیک به سکون برعکس بدل زمان نزدیک به صفر میشود یعنی گذر زمان چندین ملیون سال برای او در یک پلک زدن بر هم میگذرد اما اگر در « وضعیت ناآرامی شدید » باشد یک دقیقه یا یک ساعت برای او سالها طول میکشد و احساس او همزمان با احساس آنکه در آرامش با شدت است از جهت مدت گذر و اتساع به دو نحو متفاوت احساس و تجربه میشود و اگر آدمی ظرفیت دریافت آرامش در حد نزدیک به کمال مطلوب که برایش مقدر شده را پیدا و آنرا دریافت کند « فراتر از زمان قرار میگیرد » برای یگانه حقیقت جهان وجودی که « آرامش مطلق » است زمان صفر است یعنی « ازل و ابد در لحظه در هم تنیده » و مفهوم « حال ابدی » فراتر از زمان و مکان قرار دارد
عجیب اینجاست که فرمایشات استاد برگرفته از فرمایشات جناب ملاصدرا در زمینه جوهر عالم که نادیدنی و یکی است و موضوع بهم پیوستگی و عدم انقطاع با مفهوم خواص ذره ای و موجی در فیزیک کوانتم تطابق عجیبی دارد.......
سلام علیکم
کاملا بحث فهم جوهر را با دشواری جدی روبرو نمود.. خود اعراض از مشخصات جوهر هست و با تغییر آن باید پذیرفت که جوهر هم تغییر می کند. پس این جوهر چیست که فراتر اما ذاتی هر نوع کم و کیف یک جسم است ؟
تمامی برنامههایی از این دست فقط میخواهد اثبات کند که جسم و به تبع آن زندگی این جهانی هیچ ارزشی ندارد و آنچه ارزش دارد روح آدمی است. در این بحثها هرگز نمی توانند اثبات کنند روح چیست و اگر روح وجود دارد ارتباط آن با جسم از طریق چه مکانیزمی بر قرار میشود. اینها همه بحثهای کهنه و بی ثمر است. چیزی بنام روح وجود ندارد، هر آنچه هست ذهن است که شامل حافظه، یاد گیری، توجه و تمرکز حواس بیش نیست. این موارد هم امروزه در حوزه علوم روانکاوی و روانشناسی مورد بررسی و تحقیق قرار دارد
سیکدیر
سلام. همه آنچه گفتی هم درسته ، اما لطفا به دهها پدیده و سوال دیگر مانند حرکت جوهری و برهان صدیقین و برهان تشخص و گفته های کانت و دکارت مانند ( وجود ) و (وجود صغیر در کبیر) یا گفته هگل (هستی همان نیستی ) یا(نیستی همان هستی ) و.... هم پاسخ دهید.
@@aryadehghani6492 پرسش شما بسیار کلی، فراخ و باز است، یک مورد مشخص بنویسید اگر سوادم قد بدهد در خدمت هستم. با سپاس
کاملا اشتباه می کنی اتفاقا بارها در این برنامه گفته اند که مسیر زندگی آن جهانی از همین جهان می گذرد و اگر بحثها را دنبال کنی می بینی که ملاصدرا هم همین را گقته.....اگر ذهن فقط این چیزهایی است که اشاره کردی...پس چرا در همه جوامع در طول تاریخ اکثر انسانها وقتی کار بدی انجام می دهند پشیمان می شوند....این تمرکز حواس هست یا یادگیری و حافظه 😂کدامشان😅
@@user_1606 خوبی و بدی در حوزه اخلاق قرار دارد و کاری به کارکرد ذهن ندارد. آنچه در حرکت جوهری مطرح می شود ربطی به اخلاق و اینکه به چیز بدی و به چه چیز خوبی گفته می شود ندارد. جوهر کلام ملا صدرا به یک عنصر فلسفی بنام "خود" اشاره دارد. کل صحبت ملا صدرا این هست که ما با یک هویت بنام "خود" بدنیا می آئیم و این "خود" با حلول در نطفه از ابتدای تولد تا مرگ و به تعبیر ملا صدرا (که هرگز آن را نمیتوند اثبات کند) تا پس از مرگ ادامه دارد. این مسیر را ملا صدرا حرکت جوهری می نامد. در علوم مدرن مخصوصاً روانشناسی این "خود" را "خود آگاهی" می نامند و ربطی هم به روح و آنچه که الاهیون پدیده روحانی تصور می کنند ندارد