معرفی و نقد مینیسریال اریک | Eric Netflix review
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 12 ต.ค. 2024
- سلام. این برنامه که در مورد اریک ساختم، سه بخش داره. توی بخش اول مینیسریال رو بدون اسپویل معرفی میکنم. توی بخش دوم، به نقاط قوت و ضعف سریال میپردازم. برای این کار باید بخشی از داستان رو بگم. و توی بخش سوم به سریالها و فیلمهایی میپردازم که جهانهایی شبیه به این سریال دارن.
01:27 معرفی بدون اسپویل سریال
02:30 بازی خوب کامبربچ
03:28 اریک، ندای وجدان
04:22 اریک و دنیای زیرزمین
05:57 نقطه ضعف اصلی سریال
07:52 نکات ظریف سریال
09:16 درباره پایانبندی
12:18 فیلم و سریالهای مشابه
داستان از جایی شروع میشه که وینسنت یه برنامه ساز عروسکی توی دهه ۷۰ امریکاست که پسر یه برجساز معروفه ولی رابطه خوبی با باباش، با مادرش، با همسرش، با همکارهاش و حتا با خودش نداره. وینسنت یه پسر ۹ ساله داره که یه روز گم میشه. وینسنت با راهکارهای پلیس و همسرش برای پیدا کردن پسر موافق نیست و سعی میکنه راه خودش رو پیدا کنه و اون راه اینه که با ساختن عروسکی که طرحش رو پسرش کشیده و بردن اون به تلویزیون، پسر رو ترغیب به برگشتن به خونه بکنه.
طبق معمول، بازی بندیکت کامبربچ فوقالعادهس. این بازیگر استاد بازی توی نقشهایی هست که مربوطن به کاراکترهایی که نرمال نیستن. از بازی خوبش توی سریال شرلوک گرفته تا ایمیتیشن گیم و پاتریک ملرُز. همین یک فاکتور کافیه که دلیلی داشته باشیم برای تماشای این سریال، اما چرا توی مقدمه این ویدیو گفتم حیف که کاراکتر اون به عقب رونده شده؟ چون فیلم پر از داستانهای فرعییه که خب نکته دارن. برای فهمیدن این نکته باید بریم سراغ بخش دوم.
۲ . نقاط قوت و ضعف سریال.
اریک اسم عروسکییه که ادگار، پسر وینسنت طراحی کرده. یه هیولای آبی که از دنیای زیرین اومده. این عروسک خودش یکی از نقاط قوت فیلمه چرا که تبدیل میشه به شخصیت دوم وینسنت. میشه کاراکتری که فقط وینسنت میبیندش. میشه صدای درون اون. جالبه. اریک ندای وجدان وینسنته. بین وینسنت و ادگار فاصله افتاده. ادگار از باباش میترسه. چرا؟ چون بابای بدییه و قبول نداره که بابای بدییه. آدمییه که زبان نیشدار و خشم زیاد داره. به همه میپره. هر روز با زنش دعوا میکنه. دائم داره سایرین رو ملامت میکنه و وقتی براش نمیمونه که به بررسی شخصیت خودش بپردازه. حالا برنامهای که بیشتر از ده سال داره میگردونه و حسابی طرفدار داره، نیاز به یک عروسک جدید داره. همون اوایل قسمت اول، توی مترو، ادگار طرح یه عروسک جدید به باباش نشون میده اما وینسنت توجهی نمیکنه. وینسنت خودش هم تجربه خوبی از پدرش نداره. پدرش اون رو هیچوقت آدم حساب نکرده و هیچوقت باهاش وقت نذاشته. برای همین اون هم داره در مورد ادگار همین تجربه رو تکرار میکنه. سر میز شام، روی ادگار یه فشار جدی میاره تا عروسکی که توی ذهنش داره رو درست حسابی معرفی کنه. انگار توی یه جلسه حرفهای پیچینگ ایدهس. با تندی ادگار رو تحقیر میکنه طوری که، همسرش کسی، اون رو باید از زیر این همه تحقیر و فشار نجات بده. همه اینا باعث میشه وقتی ادگار گم بشه، وینسنت خودش رو مقصر بدونه و خیلی سریع آخرین چیزی که ادگار میخواسته بهش پیشنهاد بده رو درونی کنه و صبح بعد از گم شدن ادگار اون رو ببینه، صداش رو بشنوه و حتا باهاش حرف هم بزنه.
این هیولای آبی از زیرزمین میاد. جایی که توی سریال، از جهت دیگهای، اهمیت خاصی پیدا میکنه. شهرداری میخواد با استفاده از برنامه عروسکی وینسنت یه طرحی رو اجرا کنه که بیخانمانهایی که توی راهروهای زیرزمینی مترو سکنی پیدا کردن رو بیرون برونه تا بتونه اون محل رو بکوبه و به جاش چیز دیگهای بسازه. اکثر ساکنان این راهروهای زیرزمینی هم سیاهان هستن. یعنی کسانی که برای سفیدهای نژادپرست دهه ۷۰ آمریکا هیولا به حساب میان.
ادگار یه گرافیتی توجهش رو جلب کرده و قبل از اینکه سریال شروع بشه پی کسی رفته که این طرحها رو میکشیده رفته. یوسف یه سیاهپوسته که پاش رو به نقاشیهای ادگار هم باز کرده. توی نقاشی هم ادگار شاد و خندون دنبال اون داره از خونهای که همش توش دعواس، فرار میکنه. خب تا اینجا این داستان فرعی تونسته توی روایت اریک به داستان اصلی به خوبی بچسبه اما داستان فرعی دیگهای توی سریال هست، که به نظرم هیچ ارتباطی با داستان اصلی پیدا نمیکنه و باعث میشه ریتم سریال به هم بریزه و هارمونیش از بین بره.
کاراگاه مایکل ردلویت، که پرونده گمشدن ادگار زیر دست اونه، هم یه سیاهپوسته، اما یه سیاهپوستِ همجنسخواه. کلا سریال وقتی به مساله همجنسخواهی میپردازه فالش میشه. خالقین سریال در برقراری یه ارتباط درست بین این مساله با داستان اصلی ناکام موندن، و متاسفانه بار زیادی به این وصله نچسب هم دادن که باعث میشه این سریال تو زمانهایی که به این قضیه میپردازه لنگ بزنه. این نقطه ضعف اصلی سریاله که کوچیک هم نیست. بخشهای زیادی به خودش اختصاص داده و یه جورایی وینسنت رو به عقب رونده و کاراگاه ردلویت رو برجستهتر کرده در حالیکه این کاراکتر این پتانسیل رو نداره که کاراکتر اصلی سریال باشه.
از طرف دیگه، در کنار ادگار، لدرویت یه پرونده باز دیگه هم داره. پسر ۱۶ سالهی سیاهپوستی که ۹ ماه پیش مفقوده شده و همچنان هیچ اثری از اون نیست. سریال در پرداخت به جزییات خیلی خوب عمل کرده. به این تصویر دقت کنین. پوستر مربوط به این پسر ۱۶ ساله مچاله شده است و از بیرون شیشه چسبونده شده. در حالیکه سایر پوسترها تر و تمیزن و از داخل اداره چسبونده شدن. یه جورایی این تصویر بیانگر میزان اهمیت کمی هست که پلیس به این مورد میده. انگار این پوستر رو خود مادر این پسر چسبونده. هی کندن، هی دوباره چسبونده.
برای اطلاع از سایر نکات و بخش سوم، ویدیو رو ببینین.
#نقدسریال #ببینیم_یا_نه #تحلیل_سریال_اریک #Eric_Netflix #Eric #Eric_miniSeries #سریال_روز #تحلیل_سریال #نقدسریال_Eric - ภาพยนตร์และแอนิเมชัน
شما با داستانهای فرعی این سریال اوکی بودین؟
خسته نباشید خیلی جالب بود برنامتون ، ممنون از معرفی این سریال ، من بعد از معرفی شما شروع کردم به دیدن البته تازه قسمت اول رو تموم کردم ،
موفق باشید
سلام. چه خوب که براتون جذاب بوده. مرسی از کامنت✌️🙏
👌👌👏👏👏👏🌹🌹
✌️✌️💪
🎉عالی🎉Perfect 🎉
مرسی🌱👍
♥♥🙏
🌱✌️
❤❤❤🎉🎉
🌱🌱✌️
👍👍👍👍
🌱✌️
❤❤❤
✌️✌️
حمزه جان عالی شد، میدونی که چی میگم 👌
مرسی از کمکت👍✌️
سینمازیست شو✌🏽
No pain for ur hand😄😁
از القاب من استفاده نکن دوست عزیز 😂