داستان های واقعی :تو کف زن همسایه بودم که ... راوی داستان واقعی صوتی کوتاه فارسی
ฝัง
- เผยแพร่เมื่อ 4 ต.ค. 2024
- #داستان_صوتی
#داستان_های_واقعی
#داستان_واقعی
🔸____________________________________________________🔸
🔥هر روز با یک داستان جدید و جذاب🔥
راوی داستان واقعی کوتاه صوتی :شوهرش تو زندون ولی اون هر شب میومد سراغ من تا اینکه یه شب...
🔶------------------------------------------------------------------------------------------🔶
داستان
داستان کوتاه فارسی
داستان خیانت
راوی داستان زندگی
پادکست داستان
رمان صوتی فارسی
حکایت آموزنده
رادیو داستان
کتاب صوتی
🔶------------------------------------------------------------------------------------------🔶
#پادکست_داستان
#رادیو_داستان
#داستان_صوتی_کوتاه
#dastan
دمت گرم آقا میلاد خدا عمر طولانی وباعزت به شما وعشقت عطا بفرماید میلاد جان خیلی دوست دارم ببینمت چهره به چهره به جنابعالی و سحر خانم تبریک بگم داداش کاش آدرسی تلفنی ازت داشتم تماس میگرفتم یاشما باعشقت تشریف میاوردید تهران یامن خدمتتون میرسیدم سحر جان دخترگلم خداراشکر که بهم رسیدین انشاُالله سالهای سال درکنارهم ازلحظه لحظه زندگیتون بهترین لذت راببریدمیلادجان سحر خانم هرروز صدقه بدید اگرهم توان مالی داریددست گیر باشید عمرتون طولانی
عالی بود شیرین جون خوشحالم برگشتی❤❤
این داستان واقعی نیست... اما داستان عشق و عاشقی واقعا یک حس ناشناخته هست و یک دردی که تحملش برای عاشق سخت نیست..
خدا بیامرزه پدرتون روحش شاد ❤❤❤❤
سلام میلاد خان خیلی خوب بود خدا پدر تون بیامرزه جانباز جنگ بود تو زندکی خوش باشی من فرشید هستم خودم جانباز هستم از مازندارن میلاد خان ❤ موفق باشی
الهی که به حق بزرگواری خداوند متعال خوشبخت باشید ❤❤❤❤
الهی آمیین 🥰🥰🥰
صدای دلنشین و بسیار زیبا❤️😍
عشق جز درد و درد و درد نیست... آنکه عاشق نشده که مرد نیست...
This story was not raunchy for me but listening to her is always a bonus.
I love it some stories have story about her
Do beh
I told the Persian girl about that and she got mad
سلام واقعا عشق یعنی همین درود بر شرف هر که عاشقه
سلامت باشید ممنونم از همراهیتون دوست عزیز🥰
عالی بوددرود برانسانهای عاشق وپاک
مرسی از همراهیتون دوست عزیز🥰🥰
عالی بود ❤❤❤❤❤❤❤ خانم کوینده خسته نباشی تشکر از شما
خیلی مردی امیدوارم سحر به تو خیانت نکنه چون خیلی وقتها ادم خوبها اخر کار بدجور اسیب میبینن
🥰🥰🥰ممنون از همراهی شما
دم گرم میلاد با غیرت ۸سال منتظر بودن می توانستی هر کاری بکنه ولی نکرد ❤❤
شیرین خانوم عالی ادیب فرهیخته💐🫶
قربون شما عزیزم🥰🥰
به به درودبرعاشقان واقعی
خیلی جالب بود سحر وعشق پاکش چون خیانت نکردن بهم رسین ❤
ببخشید با وضع بدشوهرش رادیده بود
میشه بگید وضع خوب چهطوره ؟؟؟؟؟
بسیار خوب 🌱
دمت گرم میلاد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 مرسی از همراهیتون
❤ tnx
عااااااالی
🥰🥰🥰
Nice
❤
بسیارزیبا
سلام شیرین خانوم/ شیرین خانوم دوستت دارم و عاشق ت م وبرات میمیرم عزیزم ی/ ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلامت باشید عزیزم عمرتون درازوپراز شادی الهی ممنون از همراهی و حمایتتون دوست عزیز🥰
برای منم دعا کنید یکی مثل آقا میلاد بیاد تو زندگیم نجاتم بده 😢😢
الهی عزیزدلم 💔💔💔
حتما به خوشبختی و شادی میرسی فدات شم خدا هیچوقت بندهاش و ناامید نمیکنه توکل کن به خدا آرزو میکنم بهترین ها نصیبت بشه فرزانه جون قشنگ 🥰🥰
ممنون از همراهیت زیبای نازنین😘😘❤️🤍
خودم هستم❤❤❤❤
فکر کنم.خیلی وقت صرف کردی نا .این داستان را سر هم کنید.معلوم بود که همش چرت هس .چرا فکر میکنید مردم .آگاهی شون پایین هس .والا .خودتون شعور داشته باشید
شیرینگو❤❤❤🎉🎉🎉
خسته نباشید ❤
اشکمو در اوردی❤❤❤❤❤
perfect
دردت بجانم پانزده سالم بود مستاجر بودیم یه تازه عروس هم مستأجری بود اون موقع شوهرش دزد بود چرخ ماشین ظبط میدزدید بعد یک هفته شوهرش گرفتن شش ماه زندان بهش دادن یک شب هیچکس خونه نبود تنها بودم دیدم ژنه آمد لخت وای تا اون موقع کلوچه ندیدم دست پیام لرزید آمد تو اطاق سرم گرفت گفت بخور داشتم میمردم گفت بازبان بکن اونجا من هم میخوردم بعد سینهاش گذاشت دهانم دست کرد تو شلوارم بلند شده بود گفت خدای من تا الان کلوچه کردی گفتم نه ندیدم گفت دراز بکش نشونت بدم دیدم سالار گرفت کرد تو کلوچش وای چقدر داق بود وقتی بالا پایین میکرد خایهام با نخ بسته بود چند دقیقه یکبار نخ میکشید دردم میآمد خدا چه لذتی داشت دیدم شل شد از بقل افتاد باسن چهار دست پا ایستاد گفت بیا بزار توش رفتم پیشش گذاشتم توش باسن قرمز سرخ چه شهوتی داشت گفت آب بکن تو کلوچم من هم تا اون موقع حتی جغ زدن بلد نبودم خلاصه دوماه هر شب قرص خواب نصفش میدادم مادر بزرگم میخوابید گفت رفیق نداری گفتم چهار نفر گفت یک شب بیارشون من هم جریان گفتم رفیقهام قبول کردن شب ساعت دوازده لخت شدیم بحانش افتادیم من کلوچه میکردم دوتاشون ممه میخوردن یکیشون سالار گذاشته بودن دهانش یکی با انگشت میکرد مخرجش شب بود تا ساعت دو نصف شب میکردینش دختر شانزده ساله چه آتشی داشت کلوچه قرمزش خدا داق آتشی هنوز هنوزه به عشق اون میکنم الان 25 سال میگذره خلاصه شش ماه تمام شد شوهرش آمد شب آمدن خودمان زنها به شوهرش میگفت ازشون تشکر کن نگذاشتن برای خرید از خونه برم بیرون یادش بخیر تا ابد آرزو خانم بیادشم
فرناز دوست داشتنی هستی کدام شهری
من خوزستانی هستم دزفول❤
نوجوون که بودم همیشه از خدا کـ.. میخواستم!
بعدها فهمیدم کار خدا این نیست...
واسه همین خودم رفتم دختر همسایه رو به ز-ور کردم و از خدا خواستم منو ببخشه.!
خوش به حالت که به آرزوت رسیدی
دورود
👍❤️❤️❤️❤️❤️❤️
یه دردغ بزرگی داشت. گفت شب ساعت 10 و نیم بود و هوا خیلی تاریک و بارونی بار سوم که منو دید پیجید یه کوچه بچه داشتند تو کوچه فوتبال بازی میکردند. یکم به قصه هاتون دقت کنین.. دیگه دروغ نگین.
خفه شو بیشعور
ش۱1°۱😅°1°
صص۱۱ش۱۱ش۱``°`1۱!+!۱+!+++😅۱+صصصصص۱صضص
حالتو میفهمم😔😔😔
حالتو میفهمم😔😔😔
این داستان رو از یک پیج دیگه قبلا شنیدم. تکراریه
سلام و تشکر از همراهیتون لطفا اون پیج و بذارید چون داستان وخودم نوشتم واز تجربه گر داستان
هم مطنئنم که جایی بازگو نکرده ما مثل کانال های دیگه داستان نمی خریم دوست عزیز ❤️🤍
@@Ghese_shim پیداش کنم، لینکشو میفرستم
Behave yourself and don't mess with my SHIRIN
Or pay the price a big price I have been known for my bad temper
عللی بود
دم گرم میلاد با غیرت ۸سال منتظر بودن می توانستی هر کاری بکنه ولی نکرد ❤❤
دم گرم میلاد با غیرت ۸سال منتظر بودن می توانستی هر کاری بکنه ولی نکرد ❤❤
دقیقااااا انسانهای فرشته سان هم وجود دارند🥰🥰🥰