شما بازم خوب بودی مستانه خانم من چهارتا داداش بزرگتر از خودم دارم بابای خدا بیامرزم عاشق این بود من که پسر کوچیکش هستم رزمی کار باشم از ۱۲ سالگی من رو توی تکواندو و جدو و موتای گذاشت چون خودش تو دوره شاه رزمی کار بنامی بودش من هروقت تو بچگی دعوام میشد اگه کتک میخوردم از بابام هم یک کتک میخوردم یه جوری باهام دوباره کار میکرد دوباره برم با اون پسری که من رو زده دعوا بکنم و این بار باید من تو دعوا ببرم الان که ۳۷ سالم به یاد اون موقع میفتم چون بچهای هم سن من با بچهای هم سن خودش بازی میکردن ولی بابای خدابیامرزم تو خونه به من تمرینات رزمی میداد همیشه زیر چشمام و دستام و بدنم کبود شما عزیزان بازم خوش گذشته بهتون😅😅😅
مرسی طنین جان از این دورهمی اموزنده برای نوجوانها و جوانها . من یک مادر هستم یک دختر ۲۲ ساله و یک پسر ۱۷ ساله دارم تا این لحظه هیچ وقت بهشون فشار نیوردم حتی برای یکبار و خیلی هم با همدیگه صمیمی هستیم با من بیشتر از پدرشون . از همون بچگی طوری رفتار کردم که صمیمی ترین دوستشون من باشم بابت هرچیزی اول با من صحبت میکنن و حتی میشه گفت رفیق پایه شون منم دوست دارن رفیق دارن ولی بیشتر با خودم رفاقت دارن من هیچوقت نهی نکردم. همیشه وقتی راجب یک موضوعی نظرمو میخوان سریع جبهه نمیگیرم و نمیگم نه نباید این کارو کنید برعکس میگم مادرجان اگه این کارو کنی ۸۰ درصد اخرش اینجور یا اونجور میشه و اگر انجامش ندی بعد ها متوجه میشی چقد بجا تصمیم درست گرفتی حالا تصمیم با خودت هر کدوم و میخوای انجام بده و هر تصمیمی بگیری مطمعن باش من پشتت هستم هرجا کم اوردی نترس برگردی پشتتو نگاه کنی منو میبینی . همچی با دعوا و جبهه گرفتن و تهدید و نهی کردن درست نمیشه ما باید بذاریم بچه هامون خودشون تصمیم بگیرن انتخاب کنن زمین بخورن اشتباه کنن تا یاد بگیرن درس بگیرن و ما پشتشون باشیم هرجا خوردن زمین بلندشون کنیم و بگیم نترس ما اینجایم تنها نیستی ... ❤❤❤💯💯💯
@@کیاناسیدی کافیه فقط یاد دوره نوجوانی و جوانی خودمون بی افتیم که تو ذهنمون چی میگذشت و از پدرو مادرامون چه انتظاری داشتیم اون موقع درک فرزندمون واسمون راحتتر میشه ... ما هم از مدرسه بیزار بودیم از کلاسهای تابستونه که به زور میفرستادنمون بجای اینکه اجازه بدن بازی کنیم خوش بگذرونیم تابستونو برعکس کلاس زبان کلاس فلان کلاس طراحی همش میخواستن بهترین باشیم این خوب بود ولی من نوجوان هم میخواستم نظرم مهم باشه ببینن ایا من دوست دارم یانه . اونا واسه پز جلوی خاله و عمه و زندایی و زن عمو منو انیشتن یا پیکاسو میخواستن نشون بدن و این من نوجوان داغون میکرد . کافیه این کارا رو نکنیم بذاریم خودش انتخاب کنه زندگی خودشه حق انتخاب داره 💯👍🏻💚
مادر منم چون دقیقا مثل شما بود من همیشه باهاش رفیق بودم و هستم حتی آب میخورم قبلش با مامانم مشورت میکنم همیشه حتی هر خرابکاری ای کردم مادرانه حمایتم کرده همین باعث شد هیچوقت نخوام کاری کنم که اذیت بشه و ناراحتش کنم و می‌پرستمش
@@fariba_ درود به شما و احسنت به مادرتون که اینجور شما رو تربیت کرده خداوند عمر باعزت بهشون اعطاء کنه سایش مستدام باشه . افرین دخترم اگه اشتباهی هم کردی به مادر بگو اون بهترین حامی واست بهترین رفیق و دلسوزترین دوست واست .💯♥️♥️💯
@@s.khaldiyan قربونتون برم مرسی همچنین الهی که همیشه سلامت باشید سایه تون مستدام برای فرزندانتون😍خدا مادرانی مثل شما روحفظ کنه که با اخلاق و مهربونیتون باعث تربیت فرزندان خوبی میشید فرشته های رو زمین هستید😍🌹🩷🩷
من خانوادم نرمال بودن و واقعا زیاد گیر نمیدادن چیزی که واقعا تو زندگی دوستام دیدم این بود که خانواده هایی که تا یه سنی خیلی محدود میکنن و بعدش یهو ازاد میکنن بچه رو بدترین اسیب میزنن بهش چون بعدش طرف هم بلد نیست که از خودش محافظت کنه هم دوست داره همه جا بره و همه چیزو تجربه کنه و نمیتونه خوب و بد درست تشخیص بده
من ۴۴سالمه. مجردم. هیچ دوستی ندارم. هیچ تفریحی ندارم. پدر و مادرم به معنای واقعی زندگی منو نابود کردن. نذاشتن هیچ دوستی داشته باشم. هیچ وقت ساپورت مالی نداشتم. حتی الان هم حریم خصوصی ندارم و تا بتونن تو همه کارام دخالت میکنن. اونقدری درآمد ندارم که بتونم مستقل بشم. کاملا اسکیزویید شدم. تنها تفریح زندگیم اینه که وقتی کارم تموم میشه تو خیابون پیاده راه میرم،آهنگ گوش میدم و به دستفروش ها نگاه میکنم. تو بچگی خیلی کتک خوردم. به خاطر هیچی کتک میخوردم. حتی وقتی بزرگ شدم هم کتک میخوردم. اصلا حرف نمی‌زنم. به خودم اجازه نمیدم به چیزی دل خوش کنم چون حتما ازم میگیرنش. فکر کنم اگه محمد این کامنت رو بخونه بگه :خیلی زندگی نکبتی داره ،بری بمیری بهتره
سلام فرزانه جان امیدوارم خوب باشی❤️ قلبم درد گرفت این پیامو دیدم که چقدر درد داشتی وقتی داشتی مینوشتی این کامنت رو به امید اینکه یه نفر بخونه. متاسفم که انقدر شرایطت سخته امیدوارم یه جوری برات پیش بیاد که بتونی بهتر کنی یه کم همه چیزو و این فشارها از روت برداشته بشه. 🫂🫂🫂 امیدوارم هر جا هستی شاد و سالم باشی فقط بدون من حرفتو شنیدم و میفهممت. میدونم که دردی رو دوا نمیکنه. فقط فکر کن یه دوست به حرفات گوش کرده.
@@nickyfarshchy2741 ممنونم نیکی جان. خوندن کامنت من و اطلاع از وجود آدمهای مهربون حال آدم رو خوب میکنه. متشکرم که وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی❤️❤️❤️❤️
امید بهترین راه برای ادامه دادن زندگی من56 سالمه دوران کودکی و نو جوانی خوبی نداشتم همش با فشارهای روحی و سختی گذشت ازدواج اشتباه که خلاصه بگم حاصلش داشتن فرزندی گرفتار اعتیاد دارم نتونستم درامدی یا پس اندازی برای پیری خودم داشته باشم شرایط جوری که یواشکی گوشی دستم میگیرم چون میاد گوشی میگیره وسایلم جاهای مختلف خونه قایم میکنم دلم خون ولی فقط امید به روزی که بتونم استقلال مالی داشته باشم یه گوشه ی دنیا با امنیت و ارامش زندگی کنم منو این امید نگه داشته فقط این میگم که هیچ وقت برای رها شدن به ازدواج اشتباه تن نده چون از چاله به چاه عمیقی رفتن نه فقط خودت بلکه بچه هات هم به اون چاه میبری و دیگه روی پا مونده خیلی خیلی سخت میشه اگه چهل سال گذشته و خدای نکرده بگن چهل سال دیگه هم اینجوری قراره بگذره باز بهتر از اینه که ازدواج کنی با ادمی که زندگی خودت و جگر گوشه هات هم به خطر بیوفته دعا میکنم که بهترین ها برات رخ بده و اصلا نذار کارت از دست بره تا میتوتی سابقه کارت بالا ببر تا حقوق بعد بازنشستگی داشته باشی ولی فقط نا امید به لطف خداوند نباش و هر طوری هست فکری کن تا بتونی روی پای خودت و مستقل زندگی کنی انشالله همواره سلامت و موفق باشی و هر چه زودتر شادی و آرامش به زندگیت رو بیاره 🤲🏻🤲🏻🤲🏻
19:17 گیرشون تا یه حد درسته چون من خودم هر دو مدل رو دیدم ازادی زیاد هم واقعا تو نوجوانی یکاری میکنی که خودتم حتی تو سن بالاتر زندگیتو حتی عوض میکنه و این فکره فقط که محدود نبودم خودم بهتر رفتار میکردم ولی گیر شدید هم باز دیدم فرار میکرد از خونه چندروز چون داداشاش نمیزاشتن بره بیرون واقعا این موضوع کاملا باید به اندازه باشه
عذاب وجدان برای من تــوو این سه سالی که دیگه بـابـام رو ندارم ، خیلی تلخ معنا گرفت و تلخ تر اینکه بعدش متوجه شدم تنها حامیِ واقعیه زندگیم رو از دست دادم و آرزومه فقط چند لحظهٔ دیگه بتونم حسش کنم و دستها و پاهاشو ببوسمو بهش بگم منو ببخشه😥 خدا سایهٔ هیچ پدری رو از سرِ خانواده ش ، کم نکنه🙏
جمعتون خیلی خوبه و تقریبا جزو اولینا میبینم ویدئوهاتونو هم شما هم آرمان و روشنک مرسی که حال خوب به بقیه هم میدین با مادرم از همون بچگی رفیق بودم و بجز همون کنترل دوستام گیری نمیدادن پدرمم همینطور کلا تربیت ما دست مادرمون بود کهاونم دوستانه رفتار میکرد ولی رابطم با پدرم تو بچگی خیلی خیلی بد بود بابام ازون بابا سنتیا بود که حرف بچشو ب هیچ جاش نمیگرفت تا بعد دیپلم منو بابام همینطوری بودیم منم حرف زور تو کتم نمیرفت و سر یه سری چیزا خیلی دعوا میکردیم بعد دیپلم دیگه دیدم بابام اخلاقش با ما بچه هاش خشکه ،من خودمو بهش نزدیک کردم کم کم شوخی میکردم الان سی وسه سالمه هنوزم دعوا و بحث داریم ولی خیلی رفیق شدیم با هم پدر مادرا آره خیلی وقتا گیر الکی میدن ولی خدایی خودمونم باید یکم فکر کنیم ماهم خودمونو به اونا نزدیکتر کنیم
نمیشه گفت که پدر مادر های ما بدون هیچ دلیلی سخت گیری میکردن،مهم ترین دلیلش هم این بود که اونا نسبت به ما در سن های نوجوانی تجربه ی بیشتری داشتن و اون دوران را خودشون گذرانده بودن و نسبت به جامعه اون زمان آگاهی بیشتری داشتن تا یک پسر یا دختر هفده یا هجده ساله،من با اینکه خودم رشته تحصیلیم در هنرستان برق و الکتروتکنیک بود و مهندسیش را گرفتم یا از سنین پایین شروع به گرافیک کردم و دیجیتال آرتیست و موشن دیزاینر شدم و سن وسالی ازم گذشته و تو دهه ی چهارم زندگیم هستم پدرم نه با رشته ی برقم کنار اومده و نه با گرافیست بودنم ولی سعی کردم جوری برخورد کنم که هیچوقت احترام های دو طرفمون از بین نرود،این نکته را هم بگم که پدر و مادر های ما سعی میکردن جوری ما را تربیت کنن که خودشون با اون سبک زندگی بزرگ شده بودن و به هیچ عنوان هم مقصر نیستند،این نظر شخصی من هستش که خانواده ها هرچند وقت یکبار بشینن با هم بحث و درد و دل کنن و از مشکلاتشون بگن و با هم حلش کنن
پدر مادرهای ماهم براساس اون چیزی که یاد گرفتن و فکر میکردن بهترینه انجام دادن و شاید آگاهی های الان و اون موقع داشتن برا ما هم فرق میکرد ولی مقصر نیستن❤
نه همیشه هم اینطور نیست. من بیست ساله آلمانم، تو کامپیوتر،زبان انگلیسی، ورزش، کلا زندکی همیشه اگو دخترم بودم (به گفته خودش) و با بچه ام طوری رفیق بودم که یکی از دوستان المانیش به دخترم می گفت من دوست دارم پدر و مادرت سرپرستی منو به عهده بگیرن اونوقت دختر احمق من بخاطر آزادیهای احمقانه ایی که اینجا هست رفته به اداره جوانان گفته من نمیتونم دیگه با خانواده ام زندگی کنم چرا که بابام یکبار منو دعوا کرده و منو درک نمی کنه. در صورتی که همون یکباری که دعواش کردم اشتباهش بقدری بزرگ بوده که اگه زمان ما بود بخاطرش بچه رو زنده به گور می کردن اونوقت فقط بخاطر یه چک در گوشش و بلند صحبت کردن بی خیال تمام خوبیهام شده.کلا بچه ها مخصوصا از چهارده تا ببست سالگی خیلی بیشعوریها دارن که چون چهار تا چیز جدید و نسبت به بچگی شون فهمیدن فکر می کنن باید هر غلطی بکنن. دیگه حساب اینو نمی کنن که شاید یه سری چیزها رو فهمیدن ولی تجربه لازم برای هندل کردن تمام مسائل زندگی رو ندارن..
@@shahramkhani3104😮😮😮😮 برادر بزرگوار! اشتباهش بزرگ بوده، اوکی! زدی تو گوش دختر چهارده ساله ت!؟!؟! بعد ناراحتی که رفته شکایتتونو کرده؟! بعد میگی قدیم بود زنده بگور میکردنش!؟؟؟؟ شما چقدر تناقض حمل میکنی دوست محترم! اگر رفیق دخترت بودی، برای اشتباه بزرگش باهاش صحبت میکردی و کمک میکردی حل بشه! نه که بزنی تو گوشش! اگر زنده بگور کردن روش درستی بود که امروز اینجوری ازش اسم نمیبردیم! شما با دخترت خوب و رفیقی تازمانی که همه چیز بروفق مرادو منطبق بر ملاکهای شما باشه! درحالیکه بچه ها رفاقت رو برای روزهای بد و سختی و خطا و گرفتاری میخوان!!!.. عجب
متاسفانه حق با شماست،ازونجایی که منبع اطلاعاتی درستی در دسترس عموم والدین نبود، کارآموزشی درستی انجام نمیشد، و درواقع تنها روشی که شناخته شده بود تجربه ای بود که از نحوه رفتار والدین خودشون داشنن، و ضمناً باز هم بدلیل ناآگاهی تربیت خودشون رو خیلی کامل و درست میدونستن و از مشکلات و آسیبهای خودشون بیخبر بودن، سعی میکردن از همون دستورالعمل پیروی کنن دیگه...
@@marryshoaei1279 البته متاسفانه الانم برای بعضی‌ها همین طوره، بعضی‌ها ذره‌ای مطالعه نمی‌کنن که با بچه‌شون در هر سنی چه جوری باید رفتار کنن و هیچ وقت سن بچه‌شون براشون از ۱۰ سال بالاتر نمیره، حالا هر چقدر بچه‌شون بزرگتر بشه، تحصیلات آکادمی داشته باشه و ... یه سریا همچنان تنها منبع ورودی اطلاعاتشون اخبارای صدا و سیمای میلیه، تنها چیزی که هر روز بهتر و بیشتر یاد میگیرن اینه که چه جوری عین آخوندا مشکلاتو مسائل زندگی رو ماستمالی کنن و یا اینکه بگن "همینه که هست" و تازه منتم سرت بذارن...
19:40 ولی خب گیرا واقعا خوب بود و با اینکه اون روزا سخت میگذشت با اینکه آزادتر بودم ولی خب خوشحالم ک اینجوری گیر بودن رو رفت و امدم قشنگ پتانسیل کارتن خواب شدن رو داشتم مثلا فلان ساعت باید بیای فلان جا نباید بری یا جایی بودم برمیگشتم سرویس بودم ولی خب من کار خودمو میکردما چون کاری ازشون بر نمیومد ولی خب اگه همونام نبود واقعا اتفاقای خوبی نمیوفتاد برام ولی خب دیگ از ۱۸ سالگی به بعد ک دیگ هیچی ولی خب الان ناراحتم ک اینجوری جلوشون وایسادم چون دیگ از ۲۰ سالگی تا الان چند روزم نباشم هیچکس زنگ نمیزنه ببینه مردم یا زنده چون اونموقع ها زنگ میزدن شاکی میشدم ک انقدر زنگ نزنید عادت کردن و الان اینجوری واقعا ناراحتم
خانواده هایی که با بچه هاشون خیلی دوستن و با دختزش مادر میره پسر بازی یا پسره رو میاره یواشکی خونه و ... اصلا خوب نیست به هیچ عنوان نمیشه بعدا جمعشون کردو ... خدا بهتون فرزند بده بعدا میفهمید که واقعا هیچ کنترلی روی هیچ چیزی نیست و خیلی بتونی تلاش کنی ۱۰ درصد تاثیر گذاری ... بقیش خدا داده خودش نگهدارشون باشه....
قطعا هر کسی توی زندگیش مشکلاتی رو با خانوادش داشته. چه کم چه زیاد. اما همین گیر دادنها و سخت گیریها در صورت به اندازه بودن نعمتهایی هستن که بعدها نتیجش مشخص میشه.
من با مامان و بابام خیلیییی صمیمی بودم و هستم درواقع اونا انقد با من خوب بودن ک نیاز آنچنانی به رفیق نداشتم و بابام اینو به داداشمم یاداد و داداشامم همینجور بودن واسم قدردانشون هستم
بزرگتر عاقل نداشتیم هرگز . به شیوه ای رفتار کردند که تا امروز نه دوست صمیمی داریم،نه شغل،نه همسر،نه آینده. هرچند دیگه آینده ای باقی نمانده. حتی لحظه ای فکر نکردند اگر زودتر از فرزندان خود فوت کنند ، این فرزندی رو که ظالمانه محروم و محدود کردی ، بی کَس و تنها چه باید بکند. وقت پیری و بیماری حتی کسی نیست که لیوان آب به دست اون فرزند بده.
واقعا که حق میگین منم امشب بابام اجازه نداد که با دوستام برم بیرون البته امتحان عربی هم دارم فردا و الان دارم ویدئو شما رو میبینم مرسی خیلی دوستتون دارم❤❤❤
من با مامانم دوست بودم متولد ۷۱هستم.واقعا عاشقش بودم و این اصلا مادر و دختر نبودیم دوست بودیم همه چیز هم میگغتم بهش.ولی با بابام اصلا خوب نبودم و نیستم و نخواهم بود. بعد فوت مادرم گذاشتمش کنار و رفت و آمد ندارم چون همیشه با دست و پاهاش حرف میزد مریض شدم بدترین مریضی رو گرفتم یعنی طوری که احتمال داشت بمیرم عین خیالش نبود منم ولش کردم.همه چیز و پول‌میبینه فک میکنه پول بده همه چیز حله ازش بدم میاد بشدت.
اِ اِ اِ اِ😮🙃😶🧐 نمی‌دونستم که طنین و آرمان دختروپسرخاله هم‌ان. تازه با این ویدیو اواسط حرفای بچه‌ها بود که یهو، طنین برگشت گفت که آرمان پسرخاله‌شه چ ماماناشون خواهرن (طنین و آرمان)، جالب بود واسم.
منم متولد ۷۶ام ولی پدر مادرم همیشه باهام رفیق ترین بودن و از همه چی زندگی من همیشه خبر داشتن حتی کسی که باهاش تو رابطه باشم یا هرچی فقط میگفتن هرجا میری بگو بهمون که خبر داشته باشیم کجایی و با کی برای اینکه ۱٪ اگه اتفاقی بیوفته خدایی نکرده
من فکر کنم از رو تتلو باید سوییچ کنیم رو محمد😂از آرمان و روشنک داره به وضوح استفاده ی ابزاری میشه اینا تا وارد اون خونه شدن گوشیاشونو گرفتن و قرص خوروندن بهشون فقط مجبورن هر ثانیه تولید محتوا کنن😂شوخیشم قشنگ نبود با این موضوع خودم فهمیدم😮ما که لذت میبریم هر صدم ثانیه ببینیمتون❤😊
سلام عشقِ من 🥺😍 وااای نمیدونی وقتی نوتیف رو دیدم باورم نشد که ویدئو شما باشه. دلمون تنگ شده بود برای این دورهمی چهار نفره من خانوادم خیلی گیر میدادن و نوجوونی هم اینجوریه که میخوای لجبازی کنی یا سرخود باشی. همون که گفتید اگر که بشینیم باهم حرف بزنیم خیلی از مشکلات حل میشه یعنی خانواده ها این جرات رو به بچشون بدن که خواسته هاشو بگه. من خودم یه داداش دارم هنوز که هنوزه ازش میترسم البته بنده خدا تا حالا با صدای بلندم باهام حرف نزده، ولی یه کارایی میکرد و میکنه که باعث میشه شرمنده بشم و احترامِ تبدیل بشه به ترس و خجالت. و ازش ممنونم چون که اگه نبود معلوم نیست به چه راهی کشیده میشدم و الان اوضاع چجوری بود❤ دوست دارم طنین مهربون و خوش قلبم🌙✨️💕🤍
من مامان بابام بهم گیر نمیدادن فقط فشار از نظر درسی رو من بود و خودم هم اهل بیرون با دوستا گشتن نبودم و البته دوستام هم همشون دوستای قدیمی از زمان ابتدایی بودن و خانواده ها همدیگه رو میشناختن و اونا هم اهل بیرون رفتن نبودن زیاد، درمورد درد و دل کردن آره منم دوست داشتم خیلی بیشتر با مامانم صمیمی میبودم مثل الانم ولی واقعا زمان قبل ازدواجم میتونم بگم ارتباطم و شناخت مامانم اینا درمورد من صفر بود من تازه بعد اینکع نامزد کردم و خانوادم رفتارام در مقابل نامزدم و خانوادش رو دیدن فهمیدن اا صدف چقدر پخته تر از همسناش هست اا چقدر منطقی با همه چیز برخورد میکنه و واقعا انقدر نگرانی نیاز نبود میگم گیر بهم نمیدادن ولی میشد نگرانی زیادشون رو احساس کرد که با متاهل شدنم همش برطرف شد. نمیدونم من خودم هم انگار همیشه یه ممیزی بزرگ بودم برای خودم مثلا من خودم تو سن پایین با هیچ پسری دوست نسدم تو دانشگاه هم همینطور روز اولی هم که پسر فامیل دورمون بهم پیام داد خودم چند روز دودوتا کردم قضیه رو با خودم و قبل از اینکه به اون جوابی بدم صاف نشستم جلو بابا و مامانم موقع تلویزیون دیدن گفتم فلانی بهم پیام داده میگه میخواد آشنا بشیم باهم قصدش جدیه ،بابام هم یکم فکر کرد گفت پسر خوبیه ولی الان زوده سربازی نرفته فاصله رو حفظ کن باهاش تا شرایطش مشخص بشه، آخرسر هم سه ماه دوست بودیم کمو بیش باهاش حرف میزدم بعد اومد خواستگاریم و بعدش رفت سربازی و عروسی سرگرفت
من الان بیست سالمه و دهه هشتادی هستم . شاید باورت نشه ولی تا حالا یه بارم با دوستام بیرون نرفتم به خاطر گیر پدرم . و حتی موقع تلفنی حرف زدن با دوستامم هردیقه صدام میزنن یا میان نزدیک اتاقم و خیلی خستم از این وضع. دانشجوم هستم تازه در حالی که بیش تر همسن و سالام این دغدغه رو ندارن . کم کم دارم به فکر پیچوندن میوفتم راستش
Thanks!
مرسی واسه حمایت 🙏
شما بازم خوب بودی مستانه خانم من چهارتا داداش بزرگتر از خودم دارم بابای خدا بیامرزم عاشق این بود من که پسر کوچیکش هستم رزمی کار باشم از ۱۲ سالگی من رو توی تکواندو و جدو و موتای گذاشت چون خودش تو دوره شاه رزمی کار بنامی بودش من هروقت تو بچگی دعوام میشد اگه کتک میخوردم از بابام هم یک کتک میخوردم یه جوری باهام دوباره کار میکرد دوباره برم با اون پسری که من رو زده دعوا بکنم و این بار باید من تو دعوا ببرم الان که ۳۷ سالم به یاد اون موقع میفتم چون بچهای هم سن من با بچهای هم سن خودش بازی میکردن ولی بابای خدابیامرزم تو خونه به من تمرینات رزمی میداد همیشه زیر چشمام و دستام و بدنم کبود شما عزیزان بازم خوش گذشته بهتون😅😅😅
مرسی طنین جان از این دورهمی اموزنده برای نوجوانها و جوانها . من یک مادر هستم یک دختر ۲۲ ساله و یک پسر ۱۷ ساله دارم تا این لحظه هیچ وقت بهشون فشار نیوردم حتی برای یکبار و خیلی هم با همدیگه صمیمی هستیم با من بیشتر از پدرشون . از همون بچگی طوری رفتار کردم که صمیمی ترین دوستشون من باشم بابت هرچیزی اول با من صحبت میکنن و حتی میشه گفت رفیق پایه شون منم دوست دارن رفیق دارن ولی بیشتر با خودم رفاقت دارن من هیچوقت نهی نکردم. همیشه وقتی راجب یک موضوعی نظرمو میخوان سریع جبهه نمیگیرم و نمیگم نه نباید این کارو کنید برعکس میگم مادرجان اگه این کارو کنی ۸۰ درصد اخرش اینجور یا اونجور میشه و اگر انجامش ندی بعد ها متوجه میشی چقد بجا تصمیم درست گرفتی حالا تصمیم با خودت هر کدوم و میخوای انجام بده و هر تصمیمی بگیری مطمعن باش من پشتت هستم هرجا کم اوردی نترس برگردی پشتتو نگاه کنی منو میبینی . همچی با دعوا و جبهه گرفتن و تهدید و نهی کردن درست نمیشه ما باید بذاریم بچه هامون خودشون تصمیم بگیرن انتخاب کنن زمین بخورن اشتباه کنن تا یاد بگیرن درس بگیرن و ما پشتشون باشیم هرجا خوردن زمین بلندشون کنیم و بگیم نترس ما اینجایم تنها نیستی ... ❤❤❤💯💯💯
دمت گرم منم خیلی سعی میکنم با دختر ۱۴ سالم رفیق باشم و تا حالا که باهم خیلی دوست صمیمی هستیم
@@کیاناسیدی کافیه فقط یاد دوره نوجوانی و جوانی خودمون بی افتیم که تو ذهنمون چی میگذشت و از پدرو مادرامون چه انتظاری داشتیم اون موقع درک فرزندمون واسمون راحتتر میشه ...
ما هم از مدرسه بیزار بودیم از کلاسهای تابستونه که به زور میفرستادنمون بجای اینکه اجازه بدن بازی کنیم خوش بگذرونیم تابستونو برعکس کلاس زبان کلاس فلان کلاس طراحی همش میخواستن بهترین باشیم
این خوب بود ولی من نوجوان هم میخواستم نظرم مهم باشه ببینن ایا من دوست دارم یانه . اونا واسه پز جلوی خاله و عمه و زندایی و زن عمو منو انیشتن یا پیکاسو میخواستن نشون بدن و این من نوجوان داغون میکرد . کافیه این کارا رو نکنیم بذاریم خودش انتخاب کنه زندگی خودشه حق انتخاب داره 💯👍🏻💚
مادر منم چون دقیقا مثل شما بود من همیشه باهاش رفیق بودم و هستم حتی آب میخورم قبلش با مامانم مشورت میکنم
همیشه حتی هر خرابکاری ای کردم مادرانه حمایتم کرده همین باعث شد هیچوقت نخوام کاری کنم که اذیت بشه و ناراحتش کنم و می‌پرستمش
@@fariba_ درود به شما و احسنت به مادرتون که اینجور شما رو تربیت کرده خداوند عمر باعزت بهشون اعطاء کنه سایش مستدام باشه . افرین دخترم اگه اشتباهی هم کردی به مادر بگو اون بهترین حامی واست
بهترین رفیق و دلسوزترین دوست واست .💯♥️♥️💯
@@s.khaldiyan قربونتون برم مرسی همچنین الهی که همیشه سلامت باشید سایه تون مستدام برای فرزندانتون😍خدا مادرانی مثل شما روحفظ کنه که با اخلاق و مهربونیتون باعث تربیت فرزندان خوبی میشید فرشته های رو زمین هستید😍🌹🩷🩷
چقدر موضوع گپ خودمونی عالی بود
دهه ی شصتی ها تو این زمینه از همه نظر سوختن
من خانوادم نرمال بودن و واقعا زیاد گیر نمیدادن چیزی که واقعا تو زندگی دوستام دیدم این بود که خانواده هایی که تا یه سنی خیلی محدود میکنن و بعدش یهو ازاد میکنن بچه رو بدترین اسیب میزنن بهش چون بعدش طرف هم بلد نیست که از خودش محافظت کنه هم دوست داره همه جا بره و همه چیزو تجربه کنه و نمیتونه خوب و بد درست تشخیص بده
چقدر موضوعاتی که برای گپ خودمونی انتخاب میکنید قشنگ و جالبه🥲❤
مثل همیشه بی نظیر بود بهترینییییید 😍❤️
چقدر خوبه ک اینجوری راجب این موضوع ها خرف میزنین که ما بدونیم این گیرا ی موقع به نفعمونه
من ۴۴سالمه. مجردم. هیچ دوستی ندارم. هیچ تفریحی ندارم. پدر و مادرم به معنای واقعی زندگی منو نابود کردن. نذاشتن هیچ دوستی داشته باشم. هیچ وقت ساپورت مالی نداشتم. حتی الان هم حریم خصوصی ندارم و تا بتونن تو همه کارام دخالت میکنن. اونقدری درآمد ندارم که بتونم مستقل بشم. کاملا اسکیزویید شدم. تنها تفریح زندگیم اینه که وقتی کارم تموم میشه تو خیابون پیاده راه میرم،آهنگ گوش میدم و به دستفروش ها نگاه میکنم. تو بچگی خیلی کتک خوردم. به خاطر هیچی کتک میخوردم. حتی وقتی بزرگ شدم هم کتک میخوردم. اصلا حرف نمی‌زنم. به خودم اجازه نمیدم به چیزی دل خوش کنم چون حتما ازم میگیرنش. فکر کنم اگه محمد این کامنت رو بخونه بگه :خیلی زندگی نکبتی داره ،بری بمیری بهتره
سلام فرزانه جان امیدوارم خوب باشی❤️ قلبم درد گرفت این پیامو دیدم که چقدر درد داشتی وقتی داشتی مینوشتی این کامنت رو به امید اینکه یه نفر بخونه. متاسفم که انقدر شرایطت سخته امیدوارم یه جوری برات پیش بیاد که بتونی بهتر کنی یه کم همه چیزو و این فشارها از روت برداشته بشه. 🫂🫂🫂 امیدوارم هر جا هستی شاد و سالم باشی فقط بدون من حرفتو شنیدم و میفهممت. میدونم که دردی رو دوا نمیکنه. فقط فکر کن یه دوست به حرفات گوش کرده.
@@nickyfarshchy2741 ممنونم نیکی جان. خوندن کامنت من و اطلاع از وجود آدمهای مهربون حال آدم رو خوب میکنه. متشکرم که وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی❤️❤️❤️❤️
@@nickyfarshchy2741 ٱکی ،فهمید ده تا خط ده جور یه مفهوم نوشتی همه‌ش یعنی من خواندم و همدردی دارم..
قلبم ب درد اومد داداش
ایشالا ب زودی همه چی حل شه واست
امید بهترین راه برای ادامه دادن زندگی من56 سالمه دوران کودکی و نو جوانی خوبی نداشتم همش با فشارهای روحی و سختی گذشت ازدواج اشتباه که خلاصه بگم حاصلش داشتن فرزندی گرفتار اعتیاد دارم نتونستم درامدی یا پس اندازی برای پیری خودم داشته باشم شرایط جوری که یواشکی گوشی دستم میگیرم چون میاد گوشی میگیره وسایلم جاهای مختلف خونه قایم میکنم دلم خون ولی فقط امید به روزی که بتونم استقلال مالی داشته باشم یه گوشه ی دنیا با امنیت و ارامش زندگی کنم منو این امید نگه داشته فقط این میگم که هیچ وقت برای رها شدن به ازدواج اشتباه تن نده چون از چاله به چاه عمیقی رفتن نه فقط خودت بلکه بچه هات هم به اون چاه میبری و دیگه روی پا مونده خیلی خیلی سخت میشه اگه چهل سال گذشته و خدای نکرده بگن چهل سال دیگه هم اینجوری قراره بگذره باز بهتر از اینه که ازدواج کنی با ادمی که زندگی خودت و جگر گوشه هات هم به خطر بیوفته دعا میکنم که بهترین ها برات رخ بده و اصلا نذار کارت از دست بره تا میتوتی سابقه کارت بالا ببر تا حقوق بعد بازنشستگی داشته باشی ولی فقط نا امید به لطف خداوند نباش و هر طوری هست فکری کن تا بتونی روی پای خودت و مستقل زندگی کنی انشالله همواره سلامت و موفق باشی و هر چه زودتر شادی و آرامش به زندگیت رو بیاره 🤲🏻🤲🏻🤲🏻
طنین گفت اگه محدودیت کمتر بود میتونست توی زندگیم اتفاقات خوبی بیفته.باور کنید دلم گرفت،منم برای خودم همین رو متصورم که اگه کمتر گیر میدادن و اذیتم نمیکزدن میتونست اتفاقات بهتری برام بیفته
هرچی درد و بدبختی داشتیم یادمون اوردین😂😂😂😂😂😂 خسته نباشید بچه ها عالی بود
Thanks!
ممنون واسه حمایت ❤️🙏
اخ اخ این محمد طبایی شده بود کابوس بچگی من کلا زندگی منم دگرگون کرده بود منی ک یه بچه تخس و شلوغ بودم میخاستن طباطبایی بشم
❤
@@وحیدبهمنش 🤣
@@taninnadaliyour cute ❤❤❤
19:17 گیرشون تا یه حد درسته چون من خودم هر دو مدل رو دیدم ازادی زیاد هم واقعا تو نوجوانی یکاری میکنی که خودتم حتی تو سن بالاتر زندگیتو حتی عوض میکنه و این فکره فقط که محدود نبودم خودم بهتر رفتار میکردم ولی گیر شدید هم باز دیدم فرار میکرد از خونه چندروز چون داداشاش نمیزاشتن بره بیرون واقعا این موضوع کاملا باید به اندازه باشه
خیلی جالب بود
ممنون
ممنون واسه حمایت 🙏
31:36 نه واقعا تو ی سن هرکاری کنن متوجه نمیشن و باید سنشون بره بالا تا بفهمن چیکار کردن من واقعا ناراحتم از گذشتم و اذیت کردنام
چقدر خوشحالم که همتون دور همین 😍باور کنین وقتی ویدیو هاتونو میبینم حس میکنم دقیقا کنار خودتون نشستم دارم لذت میرم ♥😍
عذاب وجدان برای من تــوو این سه سالی که دیگه بـابـام رو ندارم ، خیلی تلخ معنا گرفت و تلخ تر اینکه بعدش متوجه شدم تنها حامیِ واقعیه زندگیم رو از دست دادم و آرزومه فقط چند لحظهٔ دیگه بتونم حسش کنم و دستها و پاهاشو ببوسمو بهش بگم منو ببخشه😥
خدا سایهٔ هیچ پدری رو از سرِ خانواده ش ، کم نکنه🙏
جمعتون خیلی خوبه و تقریبا جزو اولینا میبینم ویدئوهاتونو هم شما هم آرمان و روشنک مرسی که حال خوب به بقیه هم میدین
با مادرم از همون بچگی رفیق بودم و بجز همون کنترل دوستام گیری نمیدادن پدرمم همینطور کلا تربیت ما دست مادرمون بود کهاونم دوستانه رفتار میکرد ولی رابطم با پدرم تو بچگی خیلی خیلی بد بود بابام ازون بابا سنتیا بود که حرف بچشو ب هیچ جاش نمیگرفت تا بعد دیپلم منو بابام همینطوری بودیم منم حرف زور تو کتم نمیرفت و سر یه سری چیزا خیلی دعوا میکردیم
بعد دیپلم دیگه دیدم بابام اخلاقش با ما بچه هاش خشکه ،من خودمو بهش نزدیک کردم کم کم شوخی میکردم الان سی وسه سالمه هنوزم دعوا و بحث داریم ولی خیلی رفیق شدیم با هم
پدر مادرا آره خیلی وقتا گیر الکی میدن ولی خدایی خودمونم باید یکم فکر کنیم ماهم خودمونو به اونا نزدیکتر کنیم
نمیشه گفت که پدر مادر های ما بدون هیچ دلیلی سخت گیری میکردن،مهم ترین دلیلش هم این بود که اونا نسبت به ما در سن های نوجوانی تجربه ی بیشتری داشتن و اون دوران را خودشون گذرانده بودن و نسبت به جامعه اون زمان آگاهی بیشتری داشتن تا یک پسر یا دختر هفده یا هجده ساله،من با اینکه خودم رشته تحصیلیم در هنرستان برق و الکتروتکنیک بود و مهندسیش را گرفتم یا از سنین پایین شروع به گرافیک کردم و دیجیتال آرتیست و موشن دیزاینر شدم و سن وسالی ازم گذشته و تو دهه ی چهارم زندگیم هستم پدرم نه با رشته ی برقم کنار اومده و نه با گرافیست بودنم ولی سعی کردم جوری برخورد کنم که هیچوقت احترام های دو طرفمون از بین نرود،این نکته را هم بگم که پدر و مادر های ما سعی میکردن جوری ما را تربیت کنن که خودشون با اون سبک زندگی بزرگ شده بودن و به هیچ عنوان هم مقصر نیستند،این نظر شخصی من هستش که خانواده ها هرچند وقت یکبار بشینن با هم بحث و درد و دل کنن و از مشکلاتشون بگن و با هم حلش کنن
تنها کامنت عاقلانه ایی که خوندم واسه شما بود.
🙏@@shahramkhani3104
پدر مادرهای ماهم براساس اون چیزی که یاد گرفتن و فکر میکردن بهترینه انجام دادن و شاید آگاهی های الان و اون موقع داشتن برا ما هم فرق میکرد ولی مقصر نیستن❤
جونشون در میومد یبار از خودشون بپرسن چطور میتونم کاری کنم بچه‌م بهتر رشد کنه ؟
نه همیشه هم اینطور نیست. من بیست ساله آلمانم، تو کامپیوتر،زبان انگلیسی، ورزش، کلا زندکی همیشه اگو دخترم بودم (به گفته خودش) و با بچه ام طوری رفیق بودم که یکی از دوستان المانیش به دخترم می گفت من دوست دارم پدر و مادرت سرپرستی منو به عهده بگیرن اونوقت دختر احمق من بخاطر آزادیهای احمقانه ایی که اینجا هست رفته به اداره جوانان گفته من نمیتونم دیگه با خانواده ام زندگی کنم چرا که بابام یکبار منو دعوا کرده و منو درک نمی کنه. در صورتی که همون یکباری که دعواش کردم اشتباهش بقدری بزرگ بوده که اگه زمان ما بود بخاطرش بچه رو زنده به گور می کردن اونوقت فقط بخاطر یه چک در گوشش و بلند صحبت کردن بی خیال تمام خوبیهام شده.کلا بچه ها مخصوصا از چهارده تا ببست سالگی خیلی بیشعوریها دارن که چون چهار تا چیز جدید و نسبت به بچگی شون فهمیدن فکر می کنن باید هر غلطی بکنن. دیگه حساب اینو نمی کنن که شاید یه سری چیزها رو فهمیدن ولی تجربه لازم برای هندل کردن تمام مسائل زندگی رو ندارن..
@@shahramkhani3104😮😮😮😮 برادر بزرگوار! اشتباهش بزرگ بوده، اوکی! زدی تو گوش دختر چهارده ساله ت!؟!؟! بعد ناراحتی که رفته شکایتتونو کرده؟! بعد میگی قدیم بود زنده بگور میکردنش!؟؟؟؟
شما چقدر تناقض حمل میکنی دوست محترم! اگر رفیق دخترت بودی، برای اشتباه بزرگش باهاش صحبت میکردی و کمک میکردی حل بشه! نه که بزنی تو گوشش! اگر زنده بگور کردن روش درستی بود که امروز اینجوری ازش اسم نمیبردیم! شما با دخترت خوب و رفیقی تازمانی که همه چیز بروفق مرادو منطبق بر ملاکهای شما باشه! درحالیکه بچه ها رفاقت رو برای روزهای بد و سختی و خطا و گرفتاری میخوان!!!.. عجب
متاسفانه حق با شماست،ازونجایی که منبع اطلاعاتی درستی در دسترس عموم والدین نبود، کارآموزشی درستی انجام نمیشد، و درواقع تنها روشی که شناخته شده بود تجربه ای بود که از نحوه رفتار والدین خودشون داشنن، و ضمناً باز هم بدلیل ناآگاهی تربیت خودشون رو خیلی کامل و درست میدونستن و از مشکلات و آسیبهای خودشون بیخبر بودن، سعی میکردن از همون دستورالعمل پیروی کنن دیگه...
@@marryshoaei1279
البته متاسفانه الانم برای بعضی‌ها همین طوره، بعضی‌ها ذره‌ای مطالعه نمی‌کنن که با بچه‌شون در هر سنی چه جوری باید رفتار کنن و هیچ وقت سن بچه‌شون براشون از ۱۰ سال بالاتر نمیره، حالا هر چقدر بچه‌شون بزرگتر بشه، تحصیلات آکادمی داشته باشه و ...
یه سریا همچنان تنها منبع ورودی اطلاعاتشون اخبارای صدا و سیمای میلیه، تنها چیزی که هر روز بهتر و بیشتر یاد میگیرن اینه که چه جوری عین آخوندا مشکلاتو مسائل زندگی رو ماستمالی کنن و یا اینکه بگن "همینه که هست" و تازه منتم سرت بذارن...
19:40 ولی خب گیرا واقعا خوب بود و با اینکه اون روزا سخت میگذشت با اینکه آزادتر بودم ولی خب خوشحالم ک اینجوری گیر بودن رو رفت و امدم قشنگ پتانسیل کارتن خواب شدن رو داشتم مثلا فلان ساعت باید بیای فلان جا نباید بری یا جایی بودم برمیگشتم سرویس بودم ولی خب من کار خودمو میکردما چون کاری ازشون بر نمیومد ولی خب اگه همونام نبود واقعا اتفاقای خوبی نمیوفتاد برام ولی خب دیگ از ۱۸ سالگی به بعد ک دیگ هیچی ولی خب الان ناراحتم ک اینجوری جلوشون وایسادم چون دیگ از ۲۰ سالگی تا الان چند روزم نباشم هیچکس زنگ نمیزنه ببینه مردم یا زنده چون اونموقع ها زنگ میزدن شاکی میشدم ک انقدر زنگ نزنید عادت کردن و الان اینجوری واقعا ناراحتم
به خدا گیر هست پدر منو در آوردن انقدر گیر میدن فقط هم اینکه با دوستات تنها بیرون نرو
به نام خدا گیر دادن از وقتی به دنیا میای شروع میشه تا زمانی که آن فرزند زنده هست ، با تشکر . و من الله التوفیق
عربی؟؟؟!!!!
الان که دیگه پدرمادرا ازبچه ها اجازه میگیرن که برن جایی😂😂😂😂موضوعتون بسیارعالی بود ❤❤❤❤
از وقتی هم ک فهمیدیم چی ب چیه؛دیگه درگیر کار و زندگی شدیم و کمک خرج خانواده شدیم ولی نسل الان نگاه میکنم و حسرت میخورم😢😢
چقدر این ویدیو رو دوست داشتم کلن گپهای خودمونی عالیه
ممنونم طنین خانم
13:22 چقد ازین کتکا خوردیم😅😅😅😅😅😅
روشنک و آرمان خیلی مهربون و روراست واقعی هستن.
خیلی متفاوت و باحال بود این کلیپتون مرسی
خانواده هایی که با بچه هاشون خیلی دوستن و با دختزش مادر میره پسر بازی یا پسره رو میاره یواشکی خونه و ... اصلا خوب نیست به هیچ عنوان نمیشه بعدا جمعشون کردو ... خدا بهتون فرزند بده بعدا میفهمید که واقعا هیچ کنترلی روی هیچ چیزی نیست و خیلی بتونی تلاش کنی ۱۰ درصد تاثیر گذاری ... بقیش خدا داده خودش نگهدارشون باشه....
درود خسته نباشید دم همتون گررررم . طنین محمد روشنک آرمان مانا و پیروز باشید❤❤❤
خاطرات مشترک همه دهه هفتادیا وشصتیاست اینایی که تعریف کردین،یعنی همه بچگی و نوجوانیم آنجلو چشمم رد شد😂😂😂😂دمتون گرم❤
چه جالب زیبا قشنگ هستید مهرایزد نگهدار شما باشد مانا باشید خوشحال
چقد خوشحال شدم که همه شما دوباره کنار هم هستید 😍🧡
قطعا هر کسی توی زندگیش مشکلاتی رو با خانوادش داشته. چه کم چه زیاد. اما همین گیر دادنها و سخت گیریها در صورت به اندازه بودن نعمتهایی هستن که بعدها نتیجش مشخص میشه.
عالی هستین و پر طرفدار ...خیلی دوستتون دارم
من با مامان و بابام خیلیییی صمیمی بودم و هستم درواقع اونا انقد با من خوب بودن ک نیاز آنچنانی به رفیق نداشتم و بابام اینو به داداشمم یاداد و داداشامم همینجور بودن واسم قدردانشون هستم
It was one of your SO cute videos ! 😁😁😁😁 Thanks guys and special thanks to Mohammad!
kheili khub bud. Bazam video bezarid😘😍
من از‌وقتی یادمه باید ۸شب خونه میبودم تااااا وقتی ۳۳سالم شد و مهاجرت کردم.هیچ وقت نزاشتن بیرون خونه بخوابم .اینفدر گیر دادن همون شد انگیزه مهاحرت
من فقط ویدئوهای شما رو میبینم ، واقعا با نمکید❤❤
حال آدم خوب میشه👍
خداییش یکی از بهترین قاب های یوتیوب فارسی ❤❤ فقط سکین جان صدای موزیک و کم کن😘
خیلی گپ های خودمونیتوندقشنگه 😍
چقدرم موهای صاف بهت اومده طنین جون 😍
9:55 خیلی خیلی خیلی محدودیتا زیاده
تو راه پله حق رفتن ندارم
خونه دوستام واسه تولد اصلا نمیتونم برم
در حالی که مامانم کاملا میشناسه دوستامو
۱۶ سالمه
good luck azizaye delam
ishalla hamishe khoshhal bashin ❤
تشکر واسه کانال خوبتون
خیلی دوستون دارم ایشالا همیشه همینقد حالتون خوب باشه باهم❤
بزرگتر عاقل نداشتیم هرگز .
به شیوه ای رفتار کردند که تا امروز نه دوست صمیمی داریم،نه شغل،نه همسر،نه آینده. هرچند دیگه آینده ای باقی نمانده. حتی لحظه ای فکر نکردند اگر زودتر از فرزندان خود فوت کنند ، این فرزندی رو که ظالمانه محروم و محدود کردی ، بی کَس و تنها چه باید بکند. وقت پیری و بیماری حتی کسی نیست که لیوان آب به دست اون فرزند بده.
واقعا که حق میگین منم امشب بابام اجازه نداد که با دوستام برم بیرون البته امتحان عربی هم دارم فردا و الان دارم ویدئو شما رو میبینم مرسی خیلی دوستتون دارم❤❤❤
من با مامانم دوست بودم متولد ۷۱هستم.واقعا عاشقش بودم و این اصلا مادر و دختر نبودیم دوست بودیم همه چیز هم میگغتم بهش.ولی با بابام اصلا خوب نبودم و نیستم و نخواهم بود.
بعد فوت مادرم گذاشتمش کنار و رفت و آمد ندارم چون همیشه با دست و پاهاش حرف میزد مریض شدم بدترین مریضی رو گرفتم یعنی طوری که احتمال داشت بمیرم عین خیالش نبود منم ولش کردم.همه چیز و پول‌میبینه فک میکنه پول بده همه چیز حله ازش بدم میاد بشدت.
آمید وارم شما آرامش و خوشحالی درونی پیدا کنید. شما تنها نیستید
ویدیو رو ندیده لایک میکنم و کامنت می‌زارم چون شما واقعا خودتون رو ثابت کردید❤
هر چند من خودم از این گیر ها خیلی بدم میاد و یه موقع هایی هم عصبانی میشم اما تهش از کار خودم ناراحت میشم و میبینم که چقدر دوستشون دارم
پدر مادر ها تا حدودی مقصر نیستن اون افکارشونه که باعث این اتفاق ها میشه
وااااااای دمتون گرم لعنتیا واقعا دمتونگرم که دقیقا الان ودیو گذاشتین😅😅😅😅❤❤❤❤❤
عالی بود! :)))))))))
من بعد دانشگاه استقلال مالی داشتم بعدشم مهاجرت کردم بعدش ازدواج کردم ولی هنوز مامانم بهم گیر میده 😂از راه دووور
طنین وقتی ویدیو آپلود میکنین همه کار هامو ول میکنم و ویدیوتونو میبینم❤
سلام ب روشنک وارمان عزیزم.رسیدن بخیر.خیلی خوشحالم کنار هم میبینمتون نفسا
موی صاف خیلی بهت میاد طنین جون
بمونین برای هم ❤❤❤❤
عاشقتونم ایشالا همیشه جز موفق ترینا باشید چهارتاتون♥️♥️♥️♥️
چه خوبه ویدیو تند تند میزاری
اِ اِ اِ اِ😮🙃😶🧐 نمی‌دونستم که طنین و آرمان دختروپسرخاله هم‌ان. تازه با این ویدیو اواسط حرفای بچه‌ها بود که یهو، طنین برگشت گفت که آرمان پسرخاله‌شه چ ماماناشون خواهرن (طنین و آرمان)، جالب بود واسم.
❤❤❤❤امیدوارم دوستی این قاب همیشه پایدار باشه بچه ها
وای، شما چهارتا خیلی باحال هستید❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
همیشه اینجوری بمونید ❤❤
منم متولد ۷۶ام ولی پدر مادرم همیشه باهام رفیق ترین بودن و از همه چی زندگی من همیشه خبر داشتن حتی کسی که باهاش تو رابطه باشم یا هرچی فقط میگفتن هرجا میری بگو بهمون که خبر داشته باشیم کجایی و با کی برای اینکه ۱٪ اگه اتفاقی بیوفته خدایی نکرده
سلام بانوی گرامی خوبین؟ ❤
من فکر کنم از رو تتلو باید سوییچ کنیم رو محمد😂از آرمان و روشنک داره به وضوح استفاده ی ابزاری میشه اینا تا وارد اون خونه شدن گوشیاشونو گرفتن و قرص خوروندن بهشون فقط مجبورن هر ثانیه تولید محتوا کنن😂شوخیشم قشنگ نبود با این موضوع خودم فهمیدم😮ما که لذت میبریم هر صدم ثانیه ببینیمتون❤😊
وایی چقدر عالی بود برنامتون واقعا تمام خاطراتم اومد جلو چشمهام😂😂😂😂😂😂😂
همینجوری زود به زود ویدیو بدید
سلام و درود به زوجهای عزیز و دوست داشتی انشالا که همیشه دوستی شما پا برجا و ماندنی باشه عزیزان 😉😉❤❤👍👍
محمد طباطبایی😀😀😂😂
مرسی از ویدیو خوبتون فقط صدای موزیک یه کم زیاد بود❤
33 daghighe az behtarin daghayegh ba eshgh tarina❤❤❤❤mesle hamishe fogholade ❤❤❤
درودوسپاس فراوان خدمت دوستان عزیزم.ممنون بابت کلیب.عشق میکنم باکلیب هاتون.چرادیرویدئومیزارید🌺🌸🥀🥀⚘⚘🌹🌹🌻🌻🌺🌸💝
من برعکس شما بابام گیر میده و مامانم گیر نمیده من ۱۰ سالم امیدوارم همیشه سلامت و خنده از روی لب هایتان نره❤❤❤❤🎉
محمد عالی بود..و آرمان هم😂
10:17 ن من اصلا حتی دوست عادی پسر هم ندارم😂😂😂😢😅
عالی بود مثل همیشه ❤
سلام عشقِ من 🥺😍 وااای نمیدونی وقتی نوتیف رو دیدم باورم نشد که ویدئو شما باشه.
دلمون تنگ شده بود برای این دورهمی چهار نفره
من خانوادم خیلی گیر میدادن و نوجوونی هم اینجوریه که میخوای لجبازی کنی یا سرخود باشی. همون که گفتید اگر که بشینیم باهم حرف بزنیم خیلی از مشکلات حل میشه یعنی خانواده ها این جرات رو به بچشون بدن که خواسته هاشو بگه.
من خودم یه داداش دارم هنوز که هنوزه ازش میترسم البته بنده خدا تا حالا با صدای بلندم باهام حرف نزده، ولی یه کارایی میکرد و میکنه که باعث میشه شرمنده بشم و احترامِ تبدیل بشه به ترس و خجالت.
و ازش ممنونم چون که اگه نبود معلوم نیست به چه راهی کشیده میشدم و الان اوضاع چجوری بود❤
دوست دارم طنین مهربون و خوش قلبم🌙✨️💕🤍
یه پیشنهادبچه هااااا،فیلم کوتاه بصورت مستندبسازید
چقدر دلم واسه این قاب تنگ شده بود ❤
9:37 طنین کار من میکرده گیر هنوز هست
دلم واقعا الان یه گپ خودمونی میخواست ❤ممنون🙏❤️🥰
عالی بود بچه ها 😅مرسی ❤❤❤❤
مگه میشه اینهمه ویدئو با هم 😂😍😍😍😍
من مامان بابام بهم گیر نمیدادن فقط فشار از نظر درسی رو من بود و خودم هم اهل بیرون با دوستا گشتن نبودم و البته دوستام هم همشون دوستای قدیمی از زمان ابتدایی بودن و خانواده ها همدیگه رو میشناختن و اونا هم اهل بیرون رفتن نبودن زیاد، درمورد درد و دل کردن آره منم دوست داشتم خیلی بیشتر با مامانم صمیمی میبودم مثل الانم ولی واقعا زمان قبل ازدواجم میتونم بگم ارتباطم و شناخت مامانم اینا درمورد من صفر بود من تازه بعد اینکع نامزد کردم و خانوادم رفتارام در مقابل نامزدم و خانوادش رو دیدن فهمیدن اا صدف چقدر پخته تر از همسناش هست اا چقدر منطقی با همه چیز برخورد میکنه و واقعا انقدر نگرانی نیاز نبود میگم گیر بهم نمیدادن ولی میشد نگرانی زیادشون رو احساس کرد که با متاهل شدنم همش برطرف شد. نمیدونم من خودم هم انگار همیشه یه ممیزی بزرگ بودم برای خودم مثلا من خودم تو سن پایین با هیچ پسری دوست نسدم تو دانشگاه هم همینطور روز اولی هم که پسر فامیل دورمون بهم پیام داد خودم چند روز دودوتا کردم قضیه رو با خودم و قبل از اینکه به اون جوابی بدم صاف نشستم جلو بابا و مامانم موقع تلویزیون دیدن گفتم فلانی بهم پیام داده میگه میخواد آشنا بشیم باهم قصدش جدیه ،بابام هم یکم فکر کرد گفت پسر خوبیه ولی الان زوده سربازی نرفته فاصله رو حفظ کن باهاش تا شرایطش مشخص بشه، آخرسر هم سه ماه دوست بودیم کمو بیش باهاش حرف میزدم بعد اومد خواستگاریم و بعدش رفت سربازی و عروسی سرگرفت
عااااااالی هستین❤
29:29 واقعا منم همینم چون بد اذیت کردمشون
من الان بیست سالمه و دهه هشتادی هستم . شاید باورت نشه ولی تا حالا یه بارم با دوستام بیرون نرفتم به خاطر گیر پدرم . و حتی موقع تلفنی حرف زدن با دوستامم هردیقه صدام میزنن یا میان نزدیک اتاقم و خیلی خستم از این وضع. دانشجوم هستم تازه
در حالی که بیش تر همسن و سالام این دغدغه رو ندارن .
کم کم دارم به فکر پیچوندن میوفتم راستش
خوب بود ❤
طنین جون خیلی دوست دارمااااا❤
والا ما ۳۲ سالمونه هنوزم گیر خونواده ایم،نسل الان واقعأ خوشبحالشونه ما عملأ سوختیم😢
you are lovely and wonderful and full of positive energy, good luck always🥰🥰💯💯
32:20
تهشو گفت دیگه محمد و بل والدینع؟!احسنت جاسازا🤣👊
عالیی❤❤❤
بهترینید❤❤
قشنگ بود موضوع و صحبتاتون❤❤
من حس میکنم قبلا اگه شک میکردن ک بچشون با جنس مخالف درارتباطه میومدن که جلوشونو بگیرن...اما الان میدونن اما به رو نمیارن اصلا
21:22 هنوزم مارو سر گیم دارن میگان سلطان 😅
من ۳۶ سالم شده مهاجرت کردم هنوزم بم گیر میدن 😮😮😮
خیلی خوشحالم که دوباره کنارهم میبینمتون💕🫂خیلی دوستون دارم🫂
Lovely guys😍
Great as always ❤❤❤