خانۀ نو، زندگی نو: سال سی ویکم، هفتۀ بیست وششم

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 25 มิ.ย. 2024
  • گل مکی بعد از مدت ها می خواست به خانۀ پدرش برود؛ اما غفار مانع او شد.
    نان شب آماده بود. شازیه از مجیب خواست تا با آنها یک جا غذا بخورد؛ اما مجید به شازیه گفت که با مجیب بالای یک دسترخوان نان نمی خورد.
    از جانب دیگر زرغونه که تب داشت، در گوشۀ حویلی نشسته بود. عاطفه از او پرسید که چرا به اتاق نمی رود و استراحت نمی کند.
    زرغونه پاسخ داد که پدرش جانداد به او اجازه نمی دهد که با امید در یک اتاق باشد.
    چرا جانداد زرغونه را با مجیب در یک اتاق نمی گذارد؛ چرا غفار از غذا خوردن با مجیب سر یک سفره امتناع میورزد و غفار به تحریک کی مانع رفتن گل مکی به خانۀ پدرش شد؟ پاسخ همه اینها را می توان در درامۀ این هفتۀ خانۀ نو، زندگی نو بشنوید:
    www.tajalla.af/post/2640.jsp?...

ความคิดเห็น • 2

  • @minaparwanah8962
    @minaparwanah8962 หลายเดือนก่อน +1

    مه ای درامه را زیاد خوش دارم در رادیو هم میشنیدم وقت که رادیو را بند کرده چنال ای چنال را پیدا کردم میشنوم
    تشکر از زحمت تان

    • @aepotajalla6657
      @aepotajalla6657  หลายเดือนก่อน

      ممنون تان همشیرۀ محترم.