نسرین بانو جان خاطرات اقا پژمان خیلی جالب بود باید احساس کرد .خدا را شکر اقا پژمان نازنین از این امنحان پیروز شدند امیدوارم در همه مراحل زندگی موفق باشند و الگو برای همه فرزندان ما.
مرد "بزرگ"بهترین واژه ای که میشه بهشون داد نسرین جون❤خودکفا و مستقل..بچه ی بزرگ من الان دقیقاً همسن همون موقع جناب دکتر که ۱۹ _۱۸ ساله بودن هست باور کنید همین یکی دو ساعت پیش که باید میرفت بیرون ...پنیرمون تموم شده بود و میخواست صبحونه بخوره ولی حالِ درست کردن نیمرو برای خودش رو نداشت حتی...و خودم براش آماده کردم باور کنید یه قاشق دوست نداره بشوره..واقعاً قابل مقایسه نیستن آفرین به این انسان خودساخته👏که البته همسرنازنینی چون شما نصیبشون شده❤❤❤❤❤❤🌸🌸🌸💔💐
خیلی جالب بود خاطرات سربازی آقا پژمان البته در کنار اون جالبی یه بخش زیادی ترس و وحشت هم واقعا بوده ، چقدر روزهای سخت رو گذروندن اما بعد اون سالها به خاطرات جالبی تبدیل شده ، خدا سلامت نگه داره همسر گل تو نسرین جون 🙈🙈😄❤️❤️
.سلام به شما وخانواده محترم تون واقعا من ترسیدم اتفاقا همسر منم معلم هست خاطرات سال اول معلمی هم در یکی از روستاهای استان فارس بوده خیلی شرایط شبیه شما گذرونده
سلام به روى ماهتون نسرين جون نازنينم و آقا پژمان عزيز، خيلى داستان پر ماجرايى بود كلى هيجانى و پرماجرا👌👌👌 شما هردو عزيزانم دوست داشتنى هستيند و شيرين زبون ، ايشالا خوشبخت و عاقبت بخير باشيند🙏🙏🙏🙏🩷🩷🩷🩷🩷
با سلام خدمت شما زوج مهربان ودوست داشتنی،واقعا که به شهامت وپشتکار آ قا پژمان باید احسنت گفت، من هم باشنیدن خاطرات جالب و ترسناک سربازی شما خاطرات اوایل دوران تدریس خودم در روستاهای دورافتاده برام تداعی شد،ما رو هم دراوایل دوران آ موزگاری به روستاهای دورافتاده می فرستادند که می بایست به خاطر دور بودن مسیر این روستاها تا شهر شبها رو در روستا به سر ببریم وگاهی هفته ها در این روستاهای عجیب وغریب زندگی کنیم،ولی تفاوت دوران ما با شما این بود که ما چند نفری با همکاران خود این دوران می گذروندیم وخاطرات تلخ وشیرینی برای مان از این دوران باقیمانده به خصوص این سینی ها غذا که از طرف دانش آموزان برامون میآوردند شبیه خاطرات شما بود،با این تفاوت که خاطرات شما که بصورت تک نفری شبها رودراین روستای دورا فتاده ومرموز به سر می بردید بسیار عبرت آ میز بود،ولی سرانجام با موفقیت تمام دوران خدمتتون سرافراز به
خاطرات خوبی بود . من هم این دوران رو گذروندم یادش بخیر .یک کلاس داشتم با 35 دانش آموز و من تنها معلم بودم و 5 پایه . با مردمی فقیر ولی مهربون و مهمان نواز کم مونده بود یک زن هم بهم بدن ....😁😁
بر خلاف نظر عده ای از دوستان زیر همین فیلم و حتی عده ی زیادتر در سطح جامعه من اعتقاد دارم سربازی هم دورانی از زندگی هر پسر هست و با اینکه میدونم نبودن پسرم در خانه باعث دلتنگی زیادم میشه خیلی خیلی زیاد ولی خوشحالم برای پسرم که دوران جالب و بخصوصی رو قراره پشت سر بگذاره انشالله و براش تجربه ی شیرینی میشه و علاوه بر اون دوستهای زیادی پیدا میکنه و باعث افتخارمه که بچه ام رو به این مرحله رسوندیم❤
کاش این سربازی نبود میگن سربازی از پسرا مرد میسازه ولی به نظر من مادر که سه تا پسرام رفتن سربازی جز هدر دادن عمر و عذاب کشیدن خود بچه ها و پدر مادرا هیچی نداره خاطره اقا پژمان چقدر ترسناک بود یکم اب وتاب بهش بدی ازش ی فیلم با ژانر وحشت میشه ساخت❤❤❤❤❤
وای خیلی سخت چرا سربازهای کم سن وسال انقدر باید اذیت بشن. خب لااقل تو خود روستا برای سرباز یک خونه روستای کوچیک یا یک اتاق میگرفتن دایی من هم سپاه دانش بوده زمان قبل انقلاب تو روستاهای استان همدان اونم خییلی از این نوع خاطرات تعریف میکرد واقعا پسر های جوان والله خوب طاقت میاوردن احسنت داره 👌👏🏻👏🏻
خاطره های سربازی زیادی شنیدم معمولا آقایون با اشتیاق تعریف می کنند ولی خاطرات شما واقعا منحصر به فرد کمتر کسی سربازی این مدلی تجربه کرده باید تو گینس ثبت کرد😅فک کنم هر کس دیگه ای بود یه شبم دوام نمی آورد دستمریزاد به همتتون نسبت به سن کمی که داشتید خیلی تحملتون بالا بوده ومشخصه شخصیت محکم ومستقلی دارید
خاطرات پژمان خیلی جالب بودن. مخصوصا قسمت آخرش که ترسناک بود کاش بیشتر و کامل و شامل تر می گفت که دیگه چی دیده و اتفاق افتاده. یک صفحه هست تو فیس بوک که پسری هست اون خودش می ره تو اروپا هر جا که خونه متروکه بیمارستان سینما قصر کلیسا هر چی متروکه هست رو فیلم می گیره حتی تو بعضی هاش هم یک شب می مونه تا فیلم بگیر از اتفاقاتش کلی فالوور داره چون جالبه براشون و هیجان داره. حالا پژمان مدت زیادی با چنین پدیده آیی مواجه بوده جالب می شه بیشتر بگه. 😉
واقعا 😳 که براو دارید اما ساچمه پلو را تعریف نکردید حتماً در پادگان تجربه کردید اما من خوردم پر از شن در عدس پلو زیر دندونها میرقصه هاها خونه عمم خوردم اون هم خودش داستانی دارد با دیدن ودیوی شما خاطرم تژدید شد مثله همیشه عالی و اموزنده موفق باشید عزیزانم که در قلیم جا دارید ❤❤❤
دقیقا مثله داستان شما من فیلمشو تو شهرستانای ایران دیدم 😂😂فقط اون معلمه از ی دختره تو روستا خوشش اومده بود نکنه شما بودی 😅😊 واقعا راس میگم دقیقا براش غذا میدادن دعوت میشد معلمه اولش واقعا براش سخت بود
سلام اقا پژمان گل ونسرین جان بسیار خاطرات زیبایی بود خواهرمن هم معلم روستا بود به اسم ده نو از ورامین به اون روستا میرفت خواهر من سپاهی دانش بود بدون برق و شرایط خیلی سخت ولی با صددرصد قبولی دانش اموزان درهرصورت بیصبرانه منتظر دیدن شاگردان موفق با زحمات شما هستیم ارزوی سلامتی برای شما وخانواده محترمتون دارم
خیلی جالب بود البته همون زمان که آقا پژمان ۱۹ ساله بوده واقعا شبهای سختی رو گذرونده و از همه بدتر که هیچ وسيله ارتباطی در اون تاریکی شب نبوده خدا رو شکر بخیر گذشت🥰
با اینکه خانم هستم همه اون ترسها رو به شکل دیگه ای تجربه کردم و کاملا آقا پژمان رو درک میکنم اینکه خیلی زمان میگذره میبینی چقدر طاقت و تحملت بالا بوده به خودت افتخار میکنی خیلی عالی بود خاطرات تون ،👏در ضمن یه معلم داشتیم کلاس دبستان اونم خاطرات سربازیشو تعریف میکرد خیلی جالب بود و این خاطره آقا پژمان دومین خاطره ی جالبی بود برام که شنیدم ممنون نسرین جون
سلام بشما عزیزان شوهر من از هر کجا حرف کم میآورد دوران سربازی را تعریف میکرد بچها میگفتند بابا دو سال سربازی رفتی بیست ساله تعریف میکنی وهر دفعه هم یک چیز بهش اضافه میشه دیگه جوک شده بود ولی جالب بود 😂😅😊
چه جالب زیبا قشنگ هستید شما مهرایزد خواستمپاسمانی کند مهرمیترا میخوامدرون شما طلوع کند تاریخ ۷۰۷۶۲ میترای را شادباش میگم در صلح وصفا زندگی کنید همیشه شادباش میگم به شما امید وارم سپهر و پسر بزرگ شما مثل دادش پژمان به عشق پاک شون برسن خانوادهدشما سرشار محبت نور هستید
سلام نسرین خانم 🙏🌹 این شبها ،، شبهای فوتبالیه میدونم سپهر عزیز هم مسابقات یورو 2024 رو دنبال میکنه 👍👍👍🌹🌹🌹👏👏👏 هر وقت بازیکن شماره 8 تیم ملی ترکیه آقای ((Arda Güler ))آردا گولر)) رو میبینم یاد)) سپهرجان میفتم خدا حفظش کنه 😘😘😘 😊😊😊 سپهر جان دوستت دارم عزیزم پسر با ادب و دوست داشتنی 😘🙏🌹
بسیار خاطرات قشنگی بود 😊 من بینده همشگی شما هستم واز شما خواهشی دارم که فرهنگ سازی کنید که برای خرید از ساکهای پارچه ای بجای کیسه های پلاستیکی استفاده کنن که اینقدر به محیط زیست صدمه نزنیم الان در اروپا پاکت برای میوه استفاده میکنن مثل قدیم از همکاری شما ممنونم ❤❤❤
چقدر خدا به آقا پژمان رحم کرده که این موجودات ماورایی بلایی سرش نیاوردن به خصوص کنار قبرستون وضعیتو خطرناکتر میکنه. من کاملا به این موضوعات اعتقاد دارم.😱😱😱😱😱
ای جونم با شاه پیایل آ پژمان👌 با توجه به اینکه گفتید آن مدرسه در نزدیکی گورستان روستا قرار داشت احتمالاً در آن خلوت و تنهایی و سکوت مورد توجه از ما بهتران قرار گرفتید اما از نوع خوب و بی آزارشان و آنها با آن مراسم و کارهای خاص میخواستند برای شما دعا و نیایش و آرزوهای خوب در زندگی کنند طوریکه حتی تا امروز هم شاید متوجه شده باشید که در سختیها و مشکلات زندگی همیشه حواس کسی به شما بوده و در پناه او بوده اید و دستانی از غیب کارهایتان را به سامان رسانده اند. امیدوارم که همواره در کنار خانم محترم نسرین خانم و پسران دلبندتان شاد و تندرست باشید🙏 یک پرستار از شمال اروپا
نسرین خانم آقا پژمان بزرگوار 🙏🌹🙏 برا منم پیش اومده معمولا این نوع اتفاقات کنار قبرستان و . . . . خونه های قدیمی رخ میده 😂😂🥺🥺🥺 من یادمه سرباز بودم رفتم خونه از فرط خستگی بالباس خدمت خوابیدم . ساعت مچی رو باز کردم و جوراب ها رو دراوردم گذاشتم به فاصله نبم متری کنار تخت همین که برگشتم سمت چپ بخوابم آثاری از ساعت و جوراب نبود کلی ترسیدم پای برهنه رفتم تو کوچه داد میزدم😂😂😂 یادمه این اتفاق ۱۴ بار برام رخ داد بار اول و دوم فکر میکردم خواب دیدم ولی بعدش واقعا فهمیدم خبرهایی بوده جالبه اگر تنها بودم رخ میداد اکر خانواده تو خونه بودند هرگز خونمون هم محله قدیمی و مثلا صد سال پیش ش قبرستان بوده وحشتناک بود 🥺🥺🥺🤔🤔🤔 از اون عجیبتر برا هرکس تعریف میکردم قبول نمیکرد
پسر من با مدرک مهندسی مکانیک ، اموزشی مرزن اباد چالوس بودوبقیه ش رو تو پلیس ۱۱۰ تهران بود . بااین وجود که تو شهر خودمون سرباز بود ،بخش اداری بود بازهم، روزیکه خدمتش تموم شد ، اومد و درحالیکه لباساش رو برای همیشه در می اورد بهم گفت : مامان منکه رفتم سربازی اما پارسا رو نفرستین ،به جد میگم نذارین بره سربازی😂 حتی گفت : ممکنه چند سال دیگه باد بخوره پشتم ویادم بره ،نظرم عوض شه ولی واقعا نفرستینش 😂الان ۶ سالی میگذره هنوزم ازش نظرش رو میخوام میگه اره هنوزم نظرم عوض نشده . پسر ارشدم هم اسم اقا سپهر شماست ❤متولد ۷۴ نسل به نسل بچه هامون تحمل سختیشون کمتر میشه . باارزوی بهترین ها برای شما عزیزان ❤
نسرین خانم آقا پژمان بزرگوار 🙏🌹🙏 برا منم پیش اومده معمولا این نوع اتفاقات کنار قبرستان و . . . . خونه های قدیمی رخ میده 😂😂🥺🥺🥺 من یادمه سرباز بودم رفتم خونه از فرط خستگی بالباس خدمت خوابیدم . ساعت مچی رو باز کردم و جوراب ها رو دراوردم گذاشتم به فاصله نبم متری کنار تخت همین که برگشتم سمت چپ بخوابم آثاری از ساعت و جوراب نبود کلی ترسیدم پای برهنه رفتم تو کوچه داد میزدم😂😂😂 یادمه این اتفاق ۱۴ بار برام رخ داد بار اول و دوم فکر میکردم خواب دیدم ولی بعدش واقعا فهمیدم خبرهایی بوده جالبه اگر تنها بودم رخ میداد اکر خانواده تو خونه بودند هرگز خونمون هم محله قدیمی و مثلا صد سال پیش ش قبرستان بوده وحشتناک بود 🥺🥺🥺🤔🤔🤔 از اون عجیبتر برا هرکس تعریف میکردم قبول نمیکرد
کاش رسم سربازی برچیده بشه همه مادران و پدران و فرزندانشون راحت بشن🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
سپاس آقای دکتر بزرگوار همیشه ابادانی هر کشوری وابسته بهد آدمای پرتلاش و با انگیزه ای مثل شماست درود برشما ممنون از خاطراتتون ❤❤
سلام بسیار لذت بردم از ولاگ شما❤زوج موفق وپرتلاش و ارام ودلنشین
خاطرات جالبی بود اقا پژمان وخیلی خوب هم تعریف کردید خدا عمر تان بده وهمیشه شاد خوش با خانواده تان باشید🪷
Very very nice
وای نسرین جون ،من که وحشت وجودم را گرفت ولی خیلی عجیب و جالب بود و موضوع جدیدی بود ،عالی بود ،مرسی آقا پژمان
😅🫣😍
جالب بود ❤❤
خاطرات جالبی بود ممنون
خاطرات جالبی بود. مرسی که با ما به اشتراک گذاشتین
🙏🏻😍
Ba kamale tashakkor az in khaterat ziba va shenidani. Salaamat o movaffagh bashid.
🙏🏻😊
Nice very good
خیلی جالب بود 😅جن ه قند خون داشته 😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅رو به شیرینی آورده خیلی جالب بود ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
@@farshtehmahmody9823 😅😅
خیلی جالب بود ❤
داستان عالى ❤️❤️
Interesting 😊
یا خدا چقدر وحشتناک 😮
نسرین بانو جان خاطرات اقا پژمان خیلی جالب بود باید احساس کرد .خدا را شکر اقا پژمان نازنین از این امنحان پیروز شدند امیدوارم در همه مراحل زندگی موفق باشند و الگو برای همه فرزندان ما.
ممنونم عزيزم از لطفتون
Hello Nasrin Jan. It was very interesting and a hard time for him❤❤❤
🙏🏻😊
عالی بود نسرین جان❤❤❤
خیلی خاطرات شیرینی بود من که لذت بردم
🙏🏻😍
خیلی صحبت کردن آفا پژمان دلنشین بود منا خیلی یاد ایران میندازه
درود بر شما تشکر از شما مهربانان❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
عالی بود ممنون از شما همیشه شاد وسرحال باشید کنار هم🌴🎸
سلام نسرين جان داستان قديم آقا پژمان عالى يادگارى هست همسرتون زحمت كش و با لياقت انشالله سلامت و خوش در كنارهم زندگى موفق و خوشحال داشته باشيد ❤️❤️
خيلي جالب بود سپاس ❤
سلام خیلی خاطرات قشنگی بود خیلی شنیدیم قدیم موجوداتی بوده برق اومده می گفتن اونها رفتن تو کوها ممنون خیلی جالب بود🍀🍀🍀
💕🌸
خوبه این اقا پژمان عاشق پیشه تو ان دوران عاشق نشده 😂😂
نسرین جون عالی بود❤
عزیزم اقا پژمان خیلی دلم برات سوخت سرباز بودی سختی کشیدی الهی همیشه دلت شاد باشه با نسرین جان
من ازشیراز شمارودنبال می کنم
خیلی باحال بود😂😂😂
Good job thanks 🙏🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤
Thank you 😍
مرد "بزرگ"بهترین واژه ای که میشه بهشون داد نسرین جون❤خودکفا و مستقل..بچه ی بزرگ من الان دقیقاً همسن همون موقع جناب دکتر که ۱۹ _۱۸ ساله بودن هست باور کنید همین یکی دو ساعت پیش که باید میرفت بیرون ...پنیرمون تموم شده بود و میخواست صبحونه بخوره ولی حالِ درست کردن نیمرو برای خودش رو نداشت حتی...و خودم براش آماده کردم باور کنید یه قاشق دوست نداره بشوره..واقعاً قابل مقایسه نیستن آفرین به این انسان خودساخته👏که البته همسرنازنینی چون شما نصیبشون شده❤❤❤❤❤❤🌸🌸🌸💔💐
خیلیییییییی با حال بود😅
خیلی جالب بود خاطرات سربازی آقا پژمان البته در کنار اون جالبی یه بخش زیادی ترس و وحشت هم واقعا بوده ، چقدر روزهای سخت رو گذروندن اما بعد اون سالها به خاطرات جالبی تبدیل شده ، خدا سلامت نگه داره همسر گل تو نسرین جون 🙈🙈😄❤️❤️
ممنونم عزيزم از لطفتون
.سلام به شما وخانواده محترم تون
واقعا من ترسیدم
اتفاقا همسر منم معلم هست
خاطرات سال اول معلمی هم در یکی از روستاهای استان فارس بوده خیلی شرایط شبیه شما گذرونده
تن عزيزانتون سلامت❤
@@lifewithnasrin وهمچنین عزیزای شما ❤🙏
نسرین جان باتوجه به قوانین جدید مهاجرتی تا دو سال اینده در ترکیه ای کاش سریع تر به دنبال مقصد جدید و مطمئن تری باشید
این رسم غذا بردن برای معلم در منطقه کرمانشاه هم بود ،میگفتن نوبه نان که البته فقط نان نبود😊😊😊
چه اسم جالبى😍
I LIKE IT .THANKS
Thank you too!
حدودا زمانیکه آقا پژمان رفتن سربازی من از وطن خارج شدم
سلام به روى ماهتون نسرين جون نازنينم و آقا پژمان عزيز،
خيلى داستان پر ماجرايى بود كلى هيجانى و پرماجرا👌👌👌
شما هردو عزيزانم دوست داشتنى هستيند و شيرين زبون ، ايشالا خوشبخت و عاقبت بخير باشيند🙏🙏🙏🙏🩷🩷🩷🩷🩷
ممنونم عزيزم از لطفتون
با سلام خدمت شما زوج مهربان ودوست داشتنی،واقعا که به شهامت وپشتکار آ قا پژمان باید احسنت گفت،
من هم باشنیدن خاطرات جالب و ترسناک سربازی شما خاطرات اوایل دوران تدریس خودم در روستاهای دورافتاده برام تداعی شد،ما رو هم دراوایل دوران آ موزگاری به روستاهای
دورافتاده می فرستادند که می بایست
به خاطر دور بودن مسیر این روستاها تا شهر شبها رو در روستا به سر ببریم
وگاهی هفته ها در این روستاهای عجیب وغریب زندگی کنیم،ولی تفاوت
دوران ما با شما این بود که ما چند نفری با همکاران خود این دوران می گذروندیم وخاطرات تلخ وشیرینی برای مان از این دوران باقیمانده به خصوص این سینی ها غذا که از طرف دانش آموزان برامون میآوردند شبیه خاطرات شما بود،با این تفاوت که خاطرات شما که بصورت تک نفری شبها
رودراین روستای دورا فتاده ومرموز به سر می بردید بسیار عبرت آ میز بود،ولی سرانجام با موفقیت تمام دوران خدمتتون سرافراز به
Perfect ❤❤❤
ما هم خیلی دوستتون داریم❤
چقدر عجیب بود😅😅😅😅
باورش سخته ولی هستن این موجودات😅😅
اگر رفتید روستا مراقب دوربینتون باشید😅😅
ممنونم عزيزم😍😄
@@lifewithnasrin خواهش میکنم عزیزم🥰
خاطرات خوبی بود . من هم این دوران رو گذروندم یادش بخیر .یک کلاس داشتم با 35 دانش آموز و من تنها معلم بودم و 5 پایه . با مردمی فقیر ولی مهربون و مهمان نواز کم مونده بود یک زن هم بهم بدن ....😁😁
خیلی خیلی جالب بود 👌👌😂
واقعا منم خوزستانی تیر مرداد خرما پزون وای وای گرما با تموم وجود گرما حس می کنم
😊🌸
خاطرات جالبی بود واقا پژمان هم عالیتعریف کردن🌸🌺
🙏🏻😍
❤
👍👍👍👍
😍😍😍
بر خلاف نظر عده ای از دوستان زیر همین فیلم و حتی عده ی زیادتر در سطح جامعه من اعتقاد دارم سربازی هم دورانی از زندگی هر پسر هست و با اینکه میدونم نبودن پسرم در خانه باعث دلتنگی زیادم میشه خیلی خیلی زیاد ولی خوشحالم برای پسرم که دوران جالب و بخصوصی رو قراره پشت سر بگذاره انشالله و براش تجربه ی شیرینی میشه و علاوه بر اون دوستهای زیادی پیدا میکنه و باعث افتخارمه که بچه ام رو به این مرحله رسوندیم❤
نسرین جون میباید این خاطرات شیرین و ترسناک جناب پژمان محترم رو علی آقا داداشتون بصورت داستان با ژانر وحشتناک تو چنل شون تعریف میکردن 🙌🏻😱👻☠️👽
بله😅😍
کاش این سربازی نبود میگن سربازی از پسرا مرد میسازه ولی به نظر من مادر که سه تا پسرام رفتن سربازی جز هدر دادن عمر و عذاب کشیدن خود بچه ها و پدر مادرا هیچی نداره
خاطره اقا پژمان چقدر ترسناک بود یکم اب وتاب بهش بدی ازش ی فیلم با ژانر وحشت میشه ساخت❤❤❤❤❤
زنده باشين گلم 😍
ساچمه پلو را با ماش میگفتند ❤❤
وای خیلی سخت چرا سربازهای کم سن وسال انقدر باید اذیت بشن. خب لااقل تو خود روستا برای سرباز یک خونه روستای کوچیک یا یک اتاق میگرفتن
دایی من هم سپاه دانش بوده زمان قبل انقلاب تو روستاهای استان همدان اونم خییلی از این نوع خاطرات تعریف میکرد واقعا پسر های جوان والله خوب طاقت میاوردن احسنت داره 👌👏🏻👏🏻
ممنونم گلم
شرايط مشابه بوده😍
💕👌
❤❤🌹🌹🌹🌹🌹❤❤
من باز هم ترسیدم 😂 خیلی دوستش داشتن دوتا دوتا روشو میکشیدن😂
دقيقا😄😄
👍🏻👍🏻❤️❤️😂😂
❤❤❤❤
خاطره های سربازی زیادی شنیدم معمولا آقایون با اشتیاق تعریف می کنند ولی خاطرات شما واقعا منحصر به فرد کمتر کسی سربازی این مدلی تجربه کرده باید تو گینس ثبت کرد😅فک کنم هر کس دیگه ای بود یه شبم دوام نمی آورد دستمریزاد به همتتون نسبت به سن کمی که داشتید خیلی تحملتون بالا بوده ومشخصه شخصیت محکم ومستقلی دارید
عزیزم 😄ممنونم از محبتتون😍
خاطرات جالبی بود تشکر مهربانان❤❤❤❤❤❤❤❤❤
👍🙏
خاطرات پژمان خیلی جالب بودن. مخصوصا قسمت آخرش که ترسناک بود کاش بیشتر و کامل و شامل تر می گفت که دیگه چی دیده و اتفاق افتاده. یک صفحه هست تو فیس بوک که پسری هست اون خودش می ره تو اروپا هر جا که خونه متروکه بیمارستان سینما قصر کلیسا هر چی متروکه هست رو فیلم می گیره حتی تو بعضی هاش هم یک شب می مونه تا فیلم بگیر از اتفاقاتش کلی فالوور داره چون جالبه براشون و هیجان داره. حالا پژمان مدت زیادی با چنین پدیده آیی مواجه بوده جالب می شه بیشتر بگه. 😉
🙏🏻😊
من سال 1374رفتم حقوق ما. ماهانه 430تومان بود البته سرباز صفر بودم😊
🙏🏻😊
❤😂
واقعا 😳 که براو دارید اما ساچمه پلو را تعریف نکردید حتماً در پادگان تجربه کردید اما من خوردم پر از شن در عدس پلو زیر دندونها میرقصه هاها خونه عمم خوردم اون هم خودش داستانی دارد با دیدن ودیوی شما خاطرم تژدید شد مثله همیشه عالی و اموزنده موفق باشید عزیزانم که در قلیم جا دارید ❤❤❤
دقیقا مثله داستان شما من فیلمشو تو شهرستانای ایران دیدم 😂😂فقط اون معلمه از ی دختره تو روستا خوشش اومده بود نکنه شما بودی 😅😊 واقعا راس میگم دقیقا براش غذا میدادن دعوت میشد معلمه اولش واقعا براش سخت بود
سلام اقا پژمان گل ونسرین جان بسیار خاطرات زیبایی بود خواهرمن هم معلم روستا بود به اسم ده نو از ورامین به اون روستا میرفت خواهر من سپاهی دانش بود بدون برق و شرایط خیلی سخت ولی با صددرصد قبولی دانش اموزان درهرصورت بیصبرانه منتظر دیدن شاگردان موفق با زحمات شما هستیم ارزوی سلامتی برای شما وخانواده محترمتون دارم
عه چه جالب من اون منطقه رو میشناسم ( ده نو ، قلعه نو ، پلشت که الان شده پاکدشت ، مامازن ، حصارامیر )😊
ممنونم
زنده باشین و سلامت و شاد کنار خانواده😍
خیلی جالب بود البته همون زمان که آقا پژمان ۱۹ ساله بوده واقعا شبهای سختی رو گذرونده و از همه بدتر که هیچ وسيله ارتباطی در اون تاریکی شب نبوده خدا رو شکر بخیر گذشت🥰
با اینکه خانم هستم همه اون ترسها رو به شکل دیگه ای تجربه کردم و کاملا آقا پژمان رو درک میکنم اینکه خیلی زمان میگذره میبینی چقدر طاقت و تحملت بالا بوده به خودت افتخار میکنی خیلی عالی بود خاطرات تون ،👏در ضمن یه معلم داشتیم کلاس دبستان اونم خاطرات سربازیشو تعریف میکرد خیلی جالب بود و این خاطره آقا پژمان دومین خاطره ی جالبی بود برام که شنیدم ممنون نسرین جون
عزيزميد زنده باشين😍
سلام بشما عزیزان شوهر من از هر کجا حرف کم میآورد دوران سربازی را تعریف میکرد بچها میگفتند بابا دو سال سربازی رفتی بیست ساله تعریف میکنی وهر دفعه هم یک چیز بهش اضافه میشه دیگه جوک شده بود ولی جالب بود 😂😅😊
خيلى خوب بود😄
منو بگو الان تنهایی چه جوری برم بخوابم ؟😊
ای وای🫣😅
چه جالب زیبا قشنگ هستید شما مهرایزد خواستمپاسمانی کند مهرمیترا میخوامدرون شما طلوع کند تاریخ ۷۰۷۶۲ میترای را شادباش میگم در صلح وصفا زندگی کنید همیشه شادباش میگم به شما امید وارم سپهر و پسر بزرگ شما مثل دادش پژمان به عشق پاک شون برسن خانوادهدشما سرشار محبت نور هستید
زنده باشین محبت شماست😍
سلام نسرین خانم 🙏🌹
این شبها ،، شبهای فوتبالیه میدونم سپهر عزیز هم مسابقات یورو 2024 رو دنبال میکنه 👍👍👍🌹🌹🌹👏👏👏
هر وقت بازیکن شماره 8 تیم ملی ترکیه آقای
((Arda Güler ))آردا گولر)) رو میبینم یاد))
سپهرجان میفتم خدا حفظش کنه 😘😘😘
😊😊😊 سپهر جان دوستت دارم عزیزم پسر با ادب و دوست داشتنی 😘🙏🌹
بله پای ثابت فوتبال 😊
تیمش برد و رفت بیرون برای شادی
ممنونم🙏🏻
@@lifewithnasrinخدا حفظش کنه 😘
بسیار خاطرات قشنگی بود 😊
من بینده همشگی شما هستم واز شما خواهشی دارم که فرهنگ سازی کنید که برای خرید از ساکهای پارچه ای بجای کیسه های پلاستیکی استفاده کنن که اینقدر به محیط زیست صدمه نزنیم الان در اروپا پاکت برای میوه استفاده میکنن مثل قدیم از همکاری شما ممنونم ❤❤❤
عزیزم ممنونم از همراهیتون ، چشم😍
يا ساكه چند بار مصرف
@@pishimadar ساک پارچه ای دسته دار الان در کشور اوروپا همه خانمها در کیف دارن یا نه بجای کیف استفاده میکنن ایکا هم داره
@@Mahnaz-e9t بله ما هم چند سال است كه استفاده مي كيم حتي قبل از ممنون شدن ساك پلاستيكي
چقدر خدا به آقا پژمان رحم کرده که این موجودات ماورایی بلایی سرش نیاوردن به خصوص کنار قبرستون وضعیتو خطرناکتر میکنه. من کاملا به این موضوعات اعتقاد دارم.😱😱😱😱😱
ای جونم با شاه پیایل آ پژمان👌 با توجه به اینکه گفتید آن مدرسه در نزدیکی گورستان روستا قرار داشت احتمالاً در آن خلوت و تنهایی و سکوت مورد توجه از ما بهتران قرار گرفتید اما از نوع خوب و بی آزارشان و آنها با آن مراسم و کارهای خاص میخواستند برای شما دعا و نیایش و آرزوهای خوب در زندگی کنند طوریکه حتی تا امروز هم شاید متوجه شده باشید که در سختیها و مشکلات زندگی همیشه حواس کسی به شما بوده و در پناه او بوده اید و دستانی از غیب کارهایتان را به سامان رسانده اند. امیدوارم که همواره در کنار خانم محترم نسرین خانم و پسران دلبندتان شاد و تندرست باشید🙏 یک پرستار از شمال اروپا
آقا پژمان با جن های خوب هم خونه بودن شانس اوردن😂😂😂
جن وجود داره . من هم اینجور اتفاقات رو تجربه کردم.
سلام، فکر کنم من یک ماه خوابم دیگه نره خدا خیرت بده نسرین جون با این خاطره تعريف کرذنت 😂چه اسراریم داره آقا پژمان تعریفش کنه 😂
هیجان داره 😅
نسرین خانم آقا پژمان بزرگوار 🙏🌹🙏
برا منم پیش اومده معمولا این نوع اتفاقات کنار قبرستان و . . . . خونه های قدیمی رخ میده 😂😂🥺🥺🥺
من یادمه سرباز بودم رفتم خونه از فرط خستگی بالباس خدمت خوابیدم .
ساعت مچی رو باز کردم و جوراب ها رو دراوردم گذاشتم به فاصله نبم متری کنار تخت
همین که برگشتم سمت چپ بخوابم آثاری از ساعت و جوراب نبود کلی ترسیدم پای برهنه رفتم تو کوچه داد میزدم😂😂😂
یادمه این اتفاق ۱۴ بار برام رخ داد بار اول و دوم فکر میکردم خواب دیدم ولی بعدش واقعا فهمیدم خبرهایی بوده جالبه اگر تنها بودم رخ میداد اکر خانواده تو خونه بودند هرگز
خونمون هم محله قدیمی و مثلا صد سال پیش ش قبرستان بوده
وحشتناک بود 🥺🥺🥺🤔🤔🤔
از اون عجیبتر برا هرکس تعریف میکردم قبول نمیکرد
چه ترسناک😄
خیلی 😂😢😢😂😂@@lifewithnasrin
به نظر من سربازى براى مرد خيلى خوبه همسر من معاف شد 😢 امان امان 🙈
😮وای خدا
@@maryamsalsal2002 😂😂😂😂
پسر من با مدرک مهندسی مکانیک ، اموزشی مرزن اباد چالوس بودوبقیه ش رو تو پلیس ۱۱۰ تهران بود . بااین وجود که تو شهر خودمون سرباز بود ،بخش اداری بود بازهم، روزیکه خدمتش تموم شد ، اومد و درحالیکه لباساش رو برای همیشه در می اورد بهم گفت : مامان منکه رفتم سربازی اما پارسا رو نفرستین ،به جد میگم نذارین بره سربازی😂 حتی گفت : ممکنه چند سال دیگه باد بخوره پشتم ویادم بره ،نظرم عوض شه ولی واقعا نفرستینش 😂الان ۶ سالی میگذره هنوزم ازش نظرش رو میخوام میگه اره هنوزم نظرم عوض نشده .
پسر ارشدم هم اسم اقا سپهر شماست ❤متولد ۷۴
نسل به نسل بچه هامون تحمل سختیشون کمتر میشه .
باارزوی بهترین ها برای شما عزیزان ❤
تنتون سلامت و خدانگهدار شما براي عزيزان و پسرهاى گلتون باشه🙏🏻😊💕
❤❤❤❤❤
نسرین خانم آقا پژمان بزرگوار 🙏🌹🙏
برا منم پیش اومده معمولا این نوع اتفاقات کنار قبرستان و . . . . خونه های قدیمی رخ میده 😂😂🥺🥺🥺
من یادمه سرباز بودم رفتم خونه از فرط خستگی بالباس خدمت خوابیدم .
ساعت مچی رو باز کردم و جوراب ها رو دراوردم گذاشتم به فاصله نبم متری کنار تخت
همین که برگشتم سمت چپ بخوابم آثاری از ساعت و جوراب نبود کلی ترسیدم پای برهنه رفتم تو کوچه داد میزدم😂😂😂
یادمه این اتفاق ۱۴ بار برام رخ داد بار اول و دوم فکر میکردم خواب دیدم ولی بعدش واقعا فهمیدم خبرهایی بوده جالبه اگر تنها بودم رخ میداد اکر خانواده تو خونه بودند هرگز
خونمون هم محله قدیمی و مثلا صد سال پیش ش قبرستان بوده
وحشتناک بود 🥺🥺🥺🤔🤔🤔
از اون عجیبتر برا هرکس تعریف میکردم قبول نمیکرد
❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤