سلام یه چیزی من داستان نویسم میشه یه کم از داستانم رو براتون تعریف کنم شاید تونستین نظر خوبی بدین دوتا داستان دارم اول توبه یک دراکولا و خونبی اگر نمیخوای که هیچ ولی اگر ار کدوم رو بگم و شرمنده نمیتونم توی اینستا یا تلگرام بگم باید اینجا بگم و داستان های من یه کم ضعیف هستن چون من یه آماتور هستم میشه بگم؟
ادامه چند ساعت بعد اون زن داشته تنهایی توی جنگل قدم میزد تا اینکه یه خوناشام اون نزدیکی بود و به زن نزدیک شده زن با اضطراب به خوناشام گفت اگر خون من رو بخوری حکم مرگتو امضا کردی چون من مریضم خوناشام با لبخند گفت این دیگه تکراری شده و زن جای چنگ رو نشون خوناشام داده ولی بازم باور نکرد و به زن نزدیک شده زن چاقو آلوده به ویروس زامبی رو زده به چشم خوناشام و خوناشام با درد سعی میکرد چاقو رو از چشمش در بیار و زن تو این فاصله یه چوب رو تیز کرد و زد به قلب خوناشام ولی چیزی نشده و خوناشام گفت قلب سمت چپ بی سواد و اون زن رو کشت و به بیماری زامبی آلوده شده ادامه دار
ببین جالب بود داستانت اما یه سری نکات بهت میگم دربارشون فکر کن. برای رسیدن به یه داستان خوب و جالب چندین ساعت فکر کن و داستان های مختلف رو بچین تو سرت ایده اولیه رو کاملا بیخیال شو از ایده دومی رو ادامه شو برو منظورم اینه که مثلا درباره ایده اولی کاملا داستان رو چیدی و تموم ، حالا بیخیال اون شو به یه ایده دیگه فکر کن یا مثلا با خودت بگو خب من چجوری میتونم داستان اولی رو جذاب ترش کنم، و چه چیز دیگه داستانت مثل فیلمنامه میمونه ناخودآگاه ادم فکر میکنه که این فیلم رو کجا دیده سعی کن مکالمه هارو کمتر کنی و بیشتر مثل یه راوی درباره مکالمه حرف بزنی نه مثل کاراکتر
ادامه اون خوناشام برگشت به قبیله خوناشام ها مهمونی گرفتن اون خوناشام آلوده و دوستانش داشتن خون موش میخوردن دوستانش ازش پرسیدند حالت خوب؟ گفت نه حالم خوب نیست خون یه زن مریض رو خوردم خودش میگفت مریض ولی باور نکردم چون هیچ اثری از مریضی نداشته و نمیدونم چرا هیچ لذتی از این خون نمیبرم دوستش گفت عوارض خون مریض دیگه و به گلوی دوستش نگاه کرد دوستش پرسید حالت خوب؟ گفت نه حالم خوب نیست باید برم پیش دکتر و رفت پیش دکتر دکتر پرسید چرا چشمت آنقدر خونیه؟ گفت خوب چشم ما باید خونی باشه دکتر گفت نه دیگه آنقدر خونی و پرسید چرا بدنت آنقدر یخ؟ گفت خوب ما باید یخ باشیم دکتر گفت نه دیگه آنقدر یخ و گفت خیلی تشنم گوشم خیلی احساس شده دکتر گفت تا حالا چنین چیزی ندیدم الان برو تو تابوتت بخواب و رفت و چند ساعت بعد اون خوناشام تبدیل شده تبدیل به زامبی شده ادامه دار( میشه لطفا من رو تو اینستا دنبال کنید؟
ممنون از معرفی فیلمات من هیچکودوم از این فیلمارو ندیدم امیدوارم یه روز تک تک این فیلمارو در کنار فیلمای غیر تاریخی که از بیخ بن ندیدم ببینم تشکر❤❤
خواهش میکنم . منم همینطور امیدوارم یک روز وقت کنیم لیست سریال هامونو تموم کنیم😂😢
❤❤❤
سلام یه چیزی من داستان نویسم میشه یه کم از داستانم رو براتون تعریف کنم شاید تونستین نظر خوبی بدین دوتا داستان دارم اول توبه یک دراکولا و خونبی اگر نمیخوای که هیچ ولی اگر ار کدوم رو بگم و شرمنده نمیتونم توی اینستا یا تلگرام بگم باید اینجا بگم و داستان های من یه کم ضعیف هستن چون من یه آماتور هستم میشه بگم؟
سلام حتما خوشحال میشم داستان هات رو بخونم
اما به طور تخصصی نمیتونم نظر بدم ❤️
خیلی سبک ساختن ویدئوتون جذابه، موفق باشید
ممنونم عزیزدلم❤️
😍😍😍@@Kdrama_place
تشکر از معرفی کرده نیتان
خواهش میکنم عزیزم ❤️
بسیار عالی است آقای ملکه
ببخشید من دوتا کامنت دادم هردو کامنت رو دیدین یا فقط کامنت آخری ؟
نه هر دوتا رو خوندم❤️
Excellent, good luck always❤❤
ممنونمم💕
ادامه چند ساعت بعد اون زن داشته تنهایی توی جنگل قدم میزد تا اینکه یه خوناشام اون نزدیکی بود و به زن نزدیک شده زن با اضطراب به خوناشام گفت اگر خون من رو بخوری حکم مرگتو امضا کردی چون من مریضم خوناشام با لبخند گفت این دیگه تکراری شده و زن جای چنگ رو نشون خوناشام داده ولی بازم باور نکرد و به زن نزدیک شده زن چاقو آلوده به ویروس زامبی رو زده به چشم خوناشام و خوناشام با درد سعی میکرد چاقو رو از چشمش در بیار و زن تو این فاصله یه چوب رو تیز کرد و زد به قلب خوناشام ولی چیزی نشده و خوناشام گفت قلب سمت چپ بی سواد و اون زن رو کشت و به بیماری زامبی آلوده شده ادامه دار
ببین جالب بود داستانت اما یه سری نکات بهت میگم دربارشون فکر کن.
برای رسیدن به یه داستان خوب و جالب چندین ساعت فکر کن و داستان های مختلف رو بچین تو سرت ایده اولیه رو کاملا بیخیال شو از ایده دومی رو ادامه شو برو
منظورم اینه که مثلا درباره ایده اولی کاملا داستان رو چیدی و تموم ، حالا بیخیال اون شو به یه ایده دیگه فکر کن یا مثلا با خودت بگو خب من چجوری میتونم داستان اولی رو جذاب ترش کنم،
و چه چیز دیگه داستانت مثل فیلمنامه میمونه ناخودآگاه ادم فکر میکنه که این فیلم رو کجا دیده
سعی کن مکالمه هارو کمتر کنی و بیشتر مثل یه راوی درباره مکالمه حرف بزنی نه مثل کاراکتر
ممنون عالی بود❤❤
😘❤️
سلام مه زیاد وقت است که ویدیو های تان را میبینم میشه یک ویدیو ار ژانر کمدیی مدرسه ای بزاری دوبله فارسی لطفا
سلام ممنونم ازت❤️ حتما در اینده یک ویدیو دربارش درست میکنم
@@Kdrama_place تشکر
ادامه اون خوناشام برگشت به قبیله خوناشام ها مهمونی گرفتن اون خوناشام آلوده و دوستانش داشتن خون موش میخوردن دوستانش ازش پرسیدند حالت خوب؟ گفت نه حالم خوب نیست خون یه زن مریض رو خوردم خودش میگفت مریض ولی باور نکردم چون هیچ اثری از مریضی نداشته و نمیدونم چرا هیچ لذتی از این خون نمیبرم دوستش گفت عوارض خون مریض دیگه و به گلوی دوستش نگاه کرد دوستش پرسید حالت خوب؟ گفت نه حالم خوب نیست باید برم پیش دکتر و رفت پیش دکتر دکتر پرسید چرا چشمت آنقدر خونیه؟ گفت خوب چشم ما باید خونی باشه دکتر گفت نه دیگه آنقدر خونی و پرسید چرا بدنت آنقدر یخ؟ گفت خوب ما باید یخ باشیم دکتر گفت نه دیگه آنقدر یخ و گفت خیلی تشنم گوشم خیلی احساس شده دکتر گفت تا حالا چنین چیزی ندیدم الان برو تو تابوتت بخواب و رفت و چند ساعت بعد اون خوناشام تبدیل شده تبدیل به زامبی شده ادامه دار( میشه لطفا من رو تو اینستا دنبال کنید؟
سریال چینی دوبله فارسی بعذرا