درود بر شما جناب پرهام که اینجا هم یک چشمه دیگر از مهارتتون رو به نمایش گذاشتین، هر " مومنتی" که ادا کردین دقیقا اون طوری بود که باید و حس اون لحظه صورت اسدالله میرزا رو در ذهن انسان مجسم میکرد! واقعا صدای یک فیلم سینمایی بود به لطف این خوانش بی نظیر
چقدر عالی با پایانی کمی غم انگیز ولی واقعی. آقای پزشکزاد یک نابغه بودن. خصوصیات افراد رو در حد عالی به قلم کشیدن. فردی رو میشناختم که پدرش در زمان شاه معاون سفیر بود و از ١٣ سالگی او رو به پانسیون شبانه روزی در سوئیس گذاشته بودن. دقیقا همین طور اضطراب اجتماعی داشت و هیچوقت ازدواج نکرده بود و نمیتونست محبتش رو به دیگران ابراز کنه. در سریال باغ مظفر مهران مدیری هم پدر ظاهراً اعیان وقتی میخواست پسرش رو ببوسه نمیتونست و صحنه مسخره ای ایجاد شده بود. در هر حال خیلی لذت بردم از داستان زیبا و خوانش زیباتر. سپاس از کانال خوبتون و آپلود این کتاب صوتی چون خود کتاب ممکنه به این راحتی ها پیدا نشه.
دایی جان ناپلئون رو که خوندم انقدر واقعی بود که احساس میکردم فردی از افراد اون خانواده ام و بعد از پایان قصه دلم برای همشون تنگ میشد.انقدر که آدمهای قصه واقعی بودن
❤❤❤این کتاب چرا اینطوری تمام شد ؟ نخست که فهمیدم داستان دایی جان ناپلئون دنباله ای دارد بیش از حد خوشحال شدم و به خودم وعده دادم پاسخ پرسشهایی چند که در کتاب دایی جان ناپلئون برایم بی پاسخ مانده بودند را در این دنباله ی دایی جان ناپلئون خواهم یافت ولی متاسفانه نه تنها رفع ابهام ننمود بلکه این کتاب جدید پرسشهای لاینحل بیشتری بوجود آورد واقعا نباید اینطور تمام میشد . پایانش غیرمنتظره و نابجا مینماید اینجور تمام شدنها میطلبد که به دنبال این کتاب کتاب دیگری نیز نوشته شود .
داستان زندگی ایرج پزشکزاد در واقع شباهت فراوان با سعید داشت. عشق او از فامیل بود که ازدواج کرد چون او کم سن بود ، هرگز فراموش نکرد ودرست مثل سعید همیشه در برابر خانمها خجالتی بود و با عشق ازدواج نکرد. متاسفانه زندگی خوشبخت ربطی به استعداد و حتی هوش بسیار نداره ! پزشکزاد یک نابغه نویسندگی بود و همیشه خواهد بود.
@@goochiram همه این موضوع رو میدونند که پزشکزاد اسم روی راوی نگذاشته بود چون از زبان خودش بیان میکرد و در سریال باید اسم داشت و آنهم سعید بود. حالا چرا خودتونو به کوچه علی چپ میزنید ، هم داشتان و خوندم و هم مصاحبه های پزشکزاد و دیگربازیگران انرا. سعید راوی داستان هست .
کتاب مورخه (ایرج پزشک زاد) - قسمت پنجم | MrHalloo - Audio Book
Subscribe for More Videos: th-cam.com/users/KetabKhoneHalloo
ببخشید من بعد از این شنیدن این کتاب تحقیق کردم، این کتاب جزو آثار ایشون نیست و گویا فقط منتسب به ایشون هست، درسته؟
چه پایان غم انگیزی
خسته نباشید
سپاس فراوان
خوانش جناب پرهام شنیدن هر کتاب خوب را هزاران بار جالب تر و لذت بخش تر میکند. 🌺👏👏👏🌺🦋🌺
چه خوش میخوانید جناب پرهام❤
بینظیر بود❤
سپاس از شما ، اجرا و کیفیت بسیار عالی 🙏👍👍🌹
great story and presentation. thank you.😍😍😍😍😍
درود بر شما جناب پرهام که اینجا هم یک چشمه دیگر از مهارتتون رو به نمایش گذاشتین، هر " مومنتی" که ادا کردین دقیقا اون طوری بود که باید و حس اون لحظه صورت اسدالله میرزا رو در ذهن انسان مجسم میکرد! واقعا صدای یک فیلم سینمایی بود به لطف این خوانش بی نظیر
چقدر عالی با پایانی کمی غم انگیز ولی واقعی. آقای پزشکزاد یک نابغه بودن. خصوصیات افراد رو در حد عالی به قلم کشیدن. فردی رو میشناختم که پدرش در زمان شاه معاون سفیر بود و از ١٣ سالگی او رو به پانسیون شبانه روزی در سوئیس گذاشته بودن. دقیقا همین طور اضطراب اجتماعی داشت و هیچوقت ازدواج نکرده بود و نمیتونست محبتش رو به دیگران ابراز کنه. در سریال باغ مظفر مهران مدیری هم پدر ظاهراً اعیان وقتی میخواست پسرش رو ببوسه نمیتونست و صحنه مسخره ای ایجاد شده بود. در هر حال خیلی لذت بردم از داستان زیبا و خوانش زیباتر. سپاس از کانال خوبتون و آپلود این کتاب صوتی چون خود کتاب ممکنه به این راحتی ها پیدا نشه.
دایی جان ناپلئون رو که خوندم انقدر واقعی بود که احساس میکردم فردی از افراد اون خانواده ام و بعد از پایان قصه دلم برای همشون تنگ میشد.انقدر که آدمهای قصه واقعی بودن
باسلام خسته نباشید خیلی داستان قشنگی بود ممنون آقای پرهام چقدر داستان ها را زیبا ودلنشین میخوانید وشنونده راجادو مکنید بازهم سپاسگزارم ❤❤❤❤❤
سپاس فراوان از شما 🌹
شاهکار گوینده❤❤❤
درود و سپاس از شما
پایدار باشید 🍀💐🙏
عالی بود با سپاس
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
جالب بود ❤❤❤❤
خسته نباشید استاد پرهام واقعا معرکه هستید 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
🌹🌹🌹
ممنون از شما. داستان دایی جان ناپلئون سال تولد مادرم شروع شد و مورخه سال تولد من تمام شد....
❤
آقای پرهام اشکم رو در اوردید خیلی صدا و خوانشتون رو دوست دارم
ممنون🙏❤
Hi
❤❤❤این کتاب چرا اینطوری تمام شد ؟ نخست که فهمیدم داستان دایی جان ناپلئون دنباله ای دارد بیش از حد خوشحال شدم و به خودم وعده دادم پاسخ پرسشهایی چند که در کتاب دایی جان ناپلئون برایم بی پاسخ مانده بودند را در این دنباله ی دایی جان ناپلئون خواهم یافت ولی متاسفانه نه تنها رفع ابهام ننمود بلکه این کتاب جدید پرسشهای لاینحل بیشتری بوجود آورد
واقعا نباید اینطور تمام میشد . پایانش غیرمنتظره و نابجا مینماید اینجور تمام شدنها میطلبد که به دنبال این کتاب کتاب دیگری نیز نوشته شود .
داستان زندگی ایرج پزشکزاد در واقع شباهت فراوان با سعید داشت. عشق او از فامیل بود که ازدواج کرد چون او کم سن بود ، هرگز فراموش نکرد ودرست مثل سعید همیشه در برابر خانمها خجالتی بود و با عشق ازدواج نکرد. متاسفانه زندگی خوشبخت ربطی به استعداد و حتی هوش بسیار نداره ! پزشکزاد یک نابغه نویسندگی بود و همیشه خواهد بود.
@@goochiram 🤣🤣🤣پس چی گوش میدی ؟ توهم زدی شاید!
@@goochiram همه این موضوع رو میدونند که پزشکزاد اسم روی راوی نگذاشته بود چون از زبان خودش بیان میکرد و در سریال باید اسم داشت و آنهم سعید بود. حالا چرا خودتونو به کوچه علی چپ میزنید ، هم داشتان و خوندم و هم مصاحبه های پزشکزاد و دیگربازیگران انرا. سعید راوی داستان هست .