ไม่สามารถเล่นวิดีโอนี้
ขออภัยในความไม่สะดวก

داستان واقعی: داستان های فارسی_سرگذشت آساره قسمت چهارم

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 18 มิ.ย. 2024
  • داستان واقعی: داستان های فارسی_ سرگذشت آساره قسمت چهارم
    #داستان_واقعی #داستان #پادکست #داستان_فارسی #رمان_سرا
    #داستان
    #داستان_فارسی
    #داستان_واقعی
    #داستان_قدیمی
    #داستان_عامیانه
    #داستان_عاشقانه
    داستان واقعی
    داستان فارسی
    داستان های فارس
    داستان های قدیمی
    داستان های صوتی

ความคิดเห็น • 12

  • @user-xp5zh5ct8p
    @user-xp5zh5ct8p 2 หลายเดือนก่อน +1

    ❤❤❤❤❤❤بی نهایت زیبابودمرسی❤❤❤❤❤❤❤❤

    • @RomanSara.
      @RomanSara.  หลายเดือนก่อน

      عزیزدلمییی

  • @user-gd4wm2jq8g
    @user-gd4wm2jq8g หลายเดือนก่อน +1

    اساره که خودش پولدار بود اما چشمش پول ملکی گرفته بود همچی پول نیست که

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 หลายเดือนก่อน +1

    ملکی به زنش گفت گوسفند😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳

  • @نیمابلیوند
    @نیمابلیوند หลายเดือนก่อน +1

    درضمن چرابقیه داستان نمیگین پس دروغهداستانتتون

  • @manijehkia80
    @manijehkia80 2 หลายเดือนก่อน +2

    تو دلت پیش ثروت ملکی گیر کرده
    همین

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 หลายเดือนก่อน +1

    وااااای از زنهایی که لذت زندگی رو به پول میفروشن ، خوبه حالا تو ناز و نعمت پدرش بزرگ شده با شنیدن پول اینقدر دست و پاشو گم کرده
    متاسفم

  • @user-hs3ym7hl8l
    @user-hs3ym7hl8l 2 หลายเดือนก่อน +2

    بنظرم آساره دختر بچه نبود که عجله‌ای برای زندگیش تصمیم گیری کرده اون یه زن باتجربه ی سی ساله بود که سردوگرم روزگار را تا حدودی چشیده بود که با این تصمیم خودشو بدبخت کرد متاسفم

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 หลายเดือนก่อน +1

    سلام عززززیزم
    ممنونم❤❤❤
    مگه نه اینکه وقتی رسید دادن باید اسم کمک کننده یا همون فرد نذر دهنده رو بنویسن؟؟؟ و یا اینکه ایشون گفتن وقتی اسامی رو دیدم اسم شما رو تو لیست شرکت کننده های کلاس دیدم ، یعنی آقای ملکی اسم ایشون رو‌نمیدونستن که وقتی آیسو جااان اسم آساره رو صدا زدن گفتن پس اسمت آساره ست🤔🤔🤔🤔🤔

    • @RomanSara.
      @RomanSara.  หลายเดือนก่อน

      سلام عزیزممممم

    • @RomanSara.
      @RomanSara.  หลายเดือนก่อน

      سلام عزیزممممم

  • @user-kz3xi5bp7q
    @user-kz3xi5bp7q 2 หลายเดือนก่อน +2

    من نمیدونم آخر این داستان چی میشه چون دقیقا همونجایی که حاج آقا تو رستوران در مورد همسر اولش از کلمه گوسفند استفاده کرد اونقدر عصبی شدم که گفتم تا یادم نرفته بیام و کامنت بذارم ولی اگه اساره خانم این کامنتها رو میخونه و هنوزم داره با اون مرد زندگی میکنه اینو بهش میگم که خیلی براش متاسفم اولا که خودتو گول نزن چون علی فقیر بود و البته بی لیاقتی هم کرد ازش جدا شدی و حق داشتی اما مردی که از همسرش از کسی که سالها باهاش سر بر یک بالین گذاشته و ازش بچه داره اینجوری یاد میکنه و بهش میگه گوسفند.. قطعا آدم سطحی و بیشعوریه