مرغ خوشخوان دلم، چنان که در وجود من جای داری تا زنده ام،، در دل تاریخ و فرهنگ این سرزمین و تمام پارسی زبانان نیز جا داری و زنده ای.. زنده نام،جاوید شجریان
That last refrain: "the great creator, the director and architect, knows the writing has been writ". Jomle midanad khodaye kardan". And therefore don't give in to despair: so eternal and brilliant a message.
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست، کـآن را نیست پایان، غم مخور حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب جمله میداند خدایِ حالْگردان غم مخور حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور
یاد استاد عزیز همیشه زنده باد❤
مرغ خوشخوان دلم، چنان که در وجود من جای داری تا زنده ام،، در دل تاریخ و فرهنگ این سرزمین و تمام پارسی زبانان نیز جا داری و زنده ای.. زنده نام،جاوید شجریان
با آرزوی سلامتی و شادکامی برای همه هنرمندان و یاد و احترام هنرمندانی که دیگر در بین ما نیستند 👏🏻👏🏻
روحش شاد و یادش گرامی خسرو آواز ایران
چه صدایی ،الله اکبر
غم مخور
روحت شاد مرد فرهنگ م
That last refrain: "the great creator, the director and architect, knows the writing has been writ". Jomle midanad khodaye kardan". And therefore don't give in to despair: so eternal and brilliant a message.
حال دل به نشد و مرغ خوش خوان رفت :(
کجا رفتی حیف
❤ 😍🌷 |🇵🇰
یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور
کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد
چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست، کـآن را نیست پایان، غم مخور
حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب
جمله میداند خدایِ حالْگردان غم مخور
حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار
تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور