I feel the same, I need my time to process things. I don't like perfect things, they make me mad, life is beautiful with its imperfections! Thanks for sharing your thoughts, I can relate with them so much! :)
یلدا جان خونه ات پر از حس گرمی و قشنگیه. حس خیلی خوبی دارم بهش. مثل یه پتو توی روزای سرد و سخته توی زمستون. دیدی چه کیفی داره اون مدلیه 🥰🩷🌱 شاد باشی بوس دوستتدارم
یلدا دقیقن منم همیشه با افتادن تو داستان رقابت مشکل داشتم اذیتم می کرد الان خیلی برام جالب بود وقتی شنیدم تو به کمال گرایی ربطش دادی ، کمال گرایی خیلی جاها باعث شد من سمت خیلی از کارهایی که دوست داشتم نرم و به نظرم سیستم آموزشی ما بی تقصیر نبوده تو تقویت این حس . و اما کتاب ، این روزها منم کتاب سال ها رو دارم می خونم تازه شروع کردم و خیلی خوبه ، دارم ازش لذت می برم ، مررسی بابت معرفیش . 😍🙏🏼
یلدا جانم خودت و حرفات همیشه برای من الهام بخشه،صبوریت،مهربونیت،بخشندگیت،پذیرشت، چقدر در شناسایی احساساتت توانایی داری،از بالا اومدن حسهات دیدنشون و تجربه کردنشون نمیترسی ،و این یعنی شجاعت و بالغ بودن و پختگی خیلی ازت یاد میگیرم ،قلب و جهانت پر نور عزیزم❤
خیلی واسهم جالب بود که دقیقا همین کتاب حس بدی بهم داد چون واسم سخت بود. بارها با حس گناه کنار گذاشتمش و مدام به خودم میگفتم احتمالاً تو موضوع رو نمیفهمی یه صفحه میخوندم باز کنار میذاشتم تو کتابخونهم میدیدمش و باز عذاب وجدان میگرفتم. چه خوب که تنها نیستم توی این حس
چه حس زیبایی همیشه منتقل میکنی یلدای عزیز، برای من با توجه به حس درونیم پر از حس غم زیبا، آرامش و امیدواری بود. Sending you so much love and gratitude! ❤
دقیقا چیزی که راجع به کمالگرایی و نقص ها گفتی حسیه که در من باعث میشه از آدماها مخصوصا آدم های رقابت جو فاصله بگیرم! دقیقا اون حس رقابت و فشار موفقیت باعث میشه که تو دیگه نتونی از مسیر پیشرفتت لذت ببری و حتی باعث میشه که تو اصلا نفهمی پیشرفتی داشتی یا نه! خیلی وقتا هم همین فشار موفقیت و رقابت باعث میشه یجوری احساساتت به کاری که داری انجام میدی کور بشن که تازه در خط پایان میفهمی که این اصلا کار دلخواه من نبود🫠 و چقدر همین لحظه دیدن این ولاگ لازم بود برام چون هفته گذشته و تا همین دیشب درگیرش بودم و مرسی ازت یلدا❤
یلدا جان واقعا خودت حالت و رفتارت، نوع پختگی اخلاقت و این که کتاب معرفی میکنی و راجبش حرف میزنی و با وجود موفق بودنت به آدم حس عقب موندن نمیدی❤ مرسی که هستی❤
از معدود آدمای اطرافم هستی که خیلی خوب صحبت میکنه خیلی دوست دارم راجع بت بیشتر بدونم راجع به نقاط تاریک زندگیت …نه واسه کنجکاوی تو زندگی خصوصیت واسه اینک احساس میکنم دونستنش برام کمک کنندست تو زندگی شخصیم ❤
در مورد کمال گرایی فکر میکنم این وسواس به خاطر اسم قشنگی که داره اکثرا با افتخار میگیم داریمش!ولی تو یه نکته گفتی که دوسش داشتم اینکه مسیرو ببینیم از نقص ها لذت ببریم این منم به فکر برد،در مورد کتاب حقیقتا من همون صفحات اولیه رهاش کردم چه فارسی و چه انگلیسی ترجیح میدم وقتی یه کتابی میخونم عشق کنم با هر صفحه اش اصلا وقتی کسی چیزی رو استریت میگه برای من خیلی جذاب تر میشه ❤
Dear Yalda, I always liked the way you analyse things that happens in your life or in general your insight about many subjects that opens up another perspective for me to look at things that I migh have never though of before you mentioning it. good for you being such honest and thoughtful peson and good for us to have you with us.❤
این حسی که میگی رو کاملا میفهمم، همیشه تو زندگی باهاش درگیر بودم و جلوی انجام دادن کارا و آروم و با لذت رشد کردنمو گرفته. بیشتر کودکی و نوجوونیمو اینجوری زندگی کردم که یه میز از کتابا و مجلهها و دفتر و مدادرنگی و... همه چیزایی که دوست داشتم تجربش کنم میچیدم و بجای اینکه باهاشون وقت بگذرونم هر کدومو یه ناخنک کوتاه میزدم بعد ازشون فاصله میگرفتم.و تو ۳۵ سالگی پر از زندگی نزیسته ام.تو این سن مثل یه مادر دارم اروم اروم بخودم اجازه میدم و مراقبت میکنم ولی واقعا خیلی سخته و بعضی وقتا نشدنیه.اینکه بذاریم یه بخشی از زندگی بداهه پیش بره و در لحظه زندگی شه مهارت و نعمت بزرگیه، دیدن رشد آهسته و پیوسته و آگاهانه تو خیلی بهم انگیزه میده یلدا❤
در ستایش نقص 🤌 برای منی که تو بزنگاهی از زندگیم گیر کردم که به خاطر کمال گرایی که اتفافاً قسمت عمده ش برای من و دغدغه ی من نیست و تزریق شده از طرف جامعه و تا حدی خانوادهس ، چقدر دیدن و شنیدن دیدگاهت به مقوله ی نقص و رد کمال گرایی ، جذاب و لازمه ....گاهی فکر می کنم اگه ذره بین توقعات و مقایسه ها ( شاید تعبیر اغراق شده ای باشه و زاده ی تخیل و توهم ) نبود ، شاید خیلی از ما به کل در حال زیست زندگی دیگه ای بودیم ... و خوب موضوع اینه که در نهایت می دونیم که با تئوری انتخاب ، خیلی چیزا تو دستان پرتوان خودمونه و این امیدبخشه:))))
امروز با این ویدیو یه تلنگر خوبی بهم زدی، نمیدونستم منم توی این کمالگرایی گیر کردم و از یه جایی به بعد چون پرفکت نیستم سرخورده میشم و رهاش میکنم. مسیر یادگیری و نقص ها رو ببینم و ازشون نترسم و لیبل بد بودن بهش نزدم. مرسی مرسی عالی بود این ویدیو ❤
اهان یه چیز دیگه هم که بهش اشاره کردی واقعن عالی بود و مثل چراغ تو ذهنم روشن شد انگار جواب سوالم رو پیدا کردم که گفتی کمال گرایی باعث خشمت میشه . یلدا الان که فکر می کنم می بینم این همه سال سر هر پروژه ای که یهونیمه کاره می ذاشتم و شدیدا از دست خودم کلافه می شدم نگو خشم از همون کمال گراییم بوده . مرسی برای این تلنگر حالا بهتر می تونم بفهمم خودم رو کلافگیم رو و رها کردن کار نیمه تمام رو .
خیلی این دید برام جالبه که یادگیری پله به پله رو دوست داری همیشه دور و اطرافم خلاف این رو دیدم. خیلی وقتا شنیدیم و دیدیم که میگن نقصهاتون رو دوست داشته باشین و... ولی اینکه انقدر ظریف و جالب دربارهی زیبایی کامل نبودن میگی برام تاثیرگذار بود.
سلام یلدا جون. ویدیوها خیلی خوبن. در مورد صدا که پرسیدی راستش صدای قسمتهایی که صحبت می کنی یکم گرفته ست. انگار مثلا زیر پتو باشی. باید صدارو بلند کنم تا واضح بشنوم. ولی قسمتهایی که موسیقی داره مثل اون قسمت دریا خیلی صدا وضوح خوبی داره. درین حد که وقتی بعد از صحبتت اون قسمت شروع می شه یهو صدا بالا می ره(چون خودم صدارو برای بهترین شنیدن صدات زیاد کردم) و مجبور می شم سریع صدارو کم کنم...
در مورد کمال گرایی و نواقص کامل فهمیدمت یلدا، منم نقاشی می کنم و این که میگی کار خودتو بیشتر دوست داری با تمام نقص هاش کاملا قابل درکه برام. یه زمانی شاید دوست داشتم نقاشی های قدیمی م رو دور بندازم ولی الان بعد چندسال نگاه کردن بهشون واقعا لذت بخشه، اونا یادآور مسیری هستن که طی کردم.
خیلی خوبه دوس داری همه چی مرحله به مرحله پیش بره. حالا من خیلی دوس دارم زود برسم به مرحله آخر داستان. به اوجش. و این باعث میشه نمیتونم یه مسیر رو شروع کنم یا پیش برم ☹️
In Kamal garai vaghean yeki az moshkelate bozorge ma adama shode, kheili khoobe ke injori fekr mikoni mohem Ineke Khodet eshgh Koni az on lahze , tamame manaye zendegi be hamine vaghean
یلدا وقتی داشتم گوش میدادم به فایلت همش به خودم و نوع افکارم دقت میکردم دیدم دقیقا این حس رو من تجربه کردم من عاشق نقاشی و رنگ روغنم ولی وقتی استادم انجام میداد و من تکمیل میکردم و تموم میشد و تابلو رو میاوردم خونه همه تعریف میکردن ولی حال من خوش نبود لذت نبردم و اعتماد بنفس رو ضعیف کرد هنوزم بعد از گذشت پانزده سال از این موضوع و خیلی از موضاعات این شکلی میبینم چقدر ظرف وجودم از این کمالگراییه پر شده و چقدر هم به نظر خودم ضربه خوردم یکی از همین کمال گراییام زبانه ،شاید باورت نشه موسسه ای نمونده تو تهران که من نرفته باشم دوره ایی نمونده که من نگذرونده باشم اما فقط تا چند جلسه رو !!! همش یه چیزی درونم سرزنشم میکنه که چرا بعد این همه هنوز سطحت اینترمدیت چرا با اینکه یه چیزایی میدونی در حد ادونس ویه چیزایی رو در حد بیگینر هم نمیدونی این بخش بزرگ کمال گرایی من برای اینکه میگه بهم باید پرفکت باشم ولی نه میزاره پیوسته بخونم به صورت مداوم و همش سد راهمه این موجود عجیب و غریب درونم ! به شخصه اصلا دوسش ندارم و روزی که بتونم کنارش بزارم انروز خیلی حالم خوبه و حتما بهت خبر میدم که موفق شدم که این حصار رو بشکنم .مرسی ازت که به اشتراک میزاری
کمال گرایی اونجایی که داشتم دنبال جمله خوب درمورد کمال گرایی و نقص میگشتم که برات بنویسم 😅😅 مچ خودمو گرفتم و به احساسم در مورد ویدئوت توجه کردم. خیلی ویدئوت صدات بهم کیف داد و دو بار از دیدن تو و شنیدن حرفهات لذت بردم. 🤍🙏🏻🙏🏻🌸
یلدا جان چقدر خوب از کمالگرایی گفتی ❤ من نمونه بارز یک کمالگرا هستم کسیکه همیشه خودش رو فدای کمالگرایی کرده. طوریکه این ۱ ۲ سال آخر زندگیم رو فدای کمالگرایی کردم و بخاطرش کلی درجا زدم و الان کم کم دادم متوجهش میشم
من تجربه تای چی ت رو در مورد کلاس عکاسی داشتم.تا قبل از کلاس کلاسی و داشتن دوربین حرفه ای، با دوربین گوشی با لذت تمام عکاسی میکردم و عاشق عکاسی بودم. اما وقتی دوربین خریدم و کلاس رفتم برای همیشه حس لذت از عکاسی رو از دست دادم.
کمال گرایی برای من دو بعد داره. اذیتم میکنه ولی در نهایت باعث احساس رضایت از خودم میشه.. و احساس میکنم برای من هم باعث پیشرفت هست و هم پا پس کشیدن. و متوجه منظورت شدم یلدا جان. در مورد حسرت: خیلی کتاب سختی هست و خوندنش ازم وقت زیادی میگیره. ولی بخاطر کمال گرایی و این حس که من باید حتما تمومش کنم خودمو مجبور میکنم که بخونمش 😅
یلدا جون چقدر به نکته جالبی درباره کمالگرایی اشاره کردی. من هم دارم سعی میکنم با "بینقص نبودن" کنار بیام و حتی همون طور که خودت گفتی، دوسش داشته باشم. انگار "بی نقصی سریع"، معنی اون کار از ما میگیره. دقیقتر که نگاه کنیم در اصل ما از مسیر تأثیر میگیریم و در طی فرآیند پیشرفت، شکل میگیریم. در مقابل، کمالگرایی ما رو سوق میده به نتیجهگرا بودن و این یعنی تمرکز صرف روی آنچه درنهایت حاصل میشه. این خیلی لذت بردن از مسیر رو از ما سلب میکنه و ما پر از خشم میشیم. اون بخش که گفتی اون نقاشی که در کلاس و کنار استاد تکمیل کردی رو کمتر دوست داشتی، برام کاملاً ملموس بود چون انگار دیگه حس تعلقی به اون نقاشی نداشتی. موافقم من هم دوست دارم ببینم چه طور خودم آرام و پیوسته دارم توی مهارتی که دنبال میکنم، جلو میرم. درمورد کلاس تایچی هم که بهش اشاره کردی، من تجربه مشابهی رو درمورد نواختن پیانو داشتم. وقتی معلمم از سرعت یادگیری من به وجد اومد، انگار کلاس جدیتر شد و ذوق من هم کم کم از بین رفت.
خیلی درک میکنم این حس رو و همیین کمال گرایی و مقایسه شدن با دیگری و یه سری اتفاق و تجربه تلخ دیگه باعث شد همیشه از درس و مدرسه بیزار بشم و حتی نتونستم کنکور شرکت کنم و در دانشگاه موردعلاقم(هنرهای زیبای تهران) حضور پیدا کنم
ممنون ازت یلدای عزیز که کمک میکنی🫶🏻واقعا کمک میکنی حداقل یکم یاد بگیریم با خودمون مهربون باشیم. حداقل من واقعا این حس رو دارم حتی تو اینستاگرام هم نوشتم برات. من نقاشیم خوبه و کلا هرکار هنری رو دوست دارم و پیش رفتم تا یه جاهاییش. اما دقیقا بخاطر کمال گرایی زیاد از حدم حتی باعث شده شروع نکنم بعضی کارارو از ترس تموم نشدنش یا هرچی. ازت پرسیدم چطور راحت خط میکشی. من اگر ایراد دلشته باشه انقدر دنبال جزییاتش میرم که آخرش خسته میشم. اما لذت میبرم تو انقدر رها کار انجام میدی❤❤❤
منم همیشه از این حس کمالگرایی که شما دارین،رنجور میشدم...و همیشه هم یا اون کار رو رها میکردم یا به بدترین شکل ممکن انجامش میدادم تا بالاخره رهاش میکردم و چقدر توی این نقطه درکتون میکنم.بحث تمام کردم و بهترین شدن همیشه توی زندگیم خیلی بُلد بوده و همین هم به شدت وضعیت روانم رو بدتر میکرد ولی چندوقته به خودم قول دادم که پلهپله پیش برم تا کمتر اذیت بشم اما انگار به وضعیت قبلی هم عادت کردم و این پلهپله رفتن برام خیلی جدیده و احساس میکنم ممکنه با این هم موفق نشم.
کمالگرایی باعث شده خیلی جا ها کارهام نصفه رها کنم،خیلی چیزا رو حتی استارت نزنم و پر بشم از تمام نیمه ها.چیزی که کاملا تضاد داره با عنوان کمالگرا همین کل انرژیمو میگیره واین سیکل معیوب ادامه داره....
یلدا جان مثل همیشه خوب با زاویه نگاهی جدید به موضوعات. فقط نکتهای به نظرم رسید که شاید خوب باشه مطرح کنم؛ درباره کمالگرایی و پذیرفتن یا داشتن نقصها به نظرم نوعی نگاه وسواسگونه مطرح شد که همین باعث میشه در نگاه یا واکنش به اتفاقها و رویدادهای حتا ساده، تعادل در ما بهم بخوره... و اینکه بخوای طرح با نقصهاش باشه و همونو دوست داشته باشی چون مثلن یادآور خاطرات خاصی هست و نخوای استاد رفع اشکال کنه، به نظرم موضوعی متفاوت از کمالگرایی هست. طرح بینقص یا عالی شدن، چیزیه که همه ما دنبالش هستیم از رفتن به کلاس یا آموختن مهارت یا هنر یا زبان جدید. به نظرم دوری یا ایجاد تعادل در کمالگرایی باید در مثالهای دیگه یا موارد دیگه بحث بشه. من فکر میکنم وضعیت کشور باعث شده ما دچار عدم تعادل یا نگاه صفر و صدی به قضایا بشیم. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو خوب بیان کنم. بههرحال ممنونم و همیشه ازت میآموزم... شاد و دلگرم باشی
خیلی ذوق خوندن این کتابو داشتم و بدجور خورد تو ذوقم ،خیلی حس بدی بهم داد، بعد جالب اینکه وقتی کتابی رو میخونم و نمیفهممش حس ناامنی بهم میده انگار چیزی رو از دست دادم و مشکل از منه راستی یلدا صدات عالی بود کاش در مورد کمال گرایی بیشتر بگی ،چطوری مدیریتش کنیم
حس کمالگرایی رو یادمه از بچه گی اطرافیان با توقعاتشون ازم بهم تزریق کردن و چه لذت هایی که ندیدم از راهی که می تونست اروم اروم بره جلو. ازت یاد می گیرم این لذت بردن رو مطمئنم❤
یلدای عزیزم حرفات در مورد کمالگرایی رو با تمام وجود میفهمم خودمم درگیرشم و با کوچکترین انتقاد به طرز عجیبی بهم میریزم و این برام خیلی اذیت کننده ست اما سعی میکنم اون لحظه خیلی منطقی به قضیه نگاه کنم و یکم آروم بشم. کتاب حسرت هم منو خیلی درگیر خودش کرد کتاب خوبی بود اما من نتونستم تا آخر بخونمش بخاطر متن سخت و همینطور حس خوبی نگرفتم ازش انگار میترسیدم که بدونم تو چه ابعادی از زندگیم ناراضی هستم و اون "حسرت" نداشتن دریم لایف برام زیادی سنگین بود.
عزیز دلم،به عنوان فردی که درحال درمان کمالگرایی خودش هست و سال ها مطالعه کردم،خواستم به یک نکته ایی اشاره کنم که شاید شما بهش توجه نکرده باشین،تعادل در یک صفت در ادمی کار فوق العاده سختیه،از طرفی ما انسان ها همه تمام صفت هارو در وجودمون داریم،اینکه گفتین نسبت به کمالگرایی خشم دارین دلیلش اینه که قسمت کمالگرای وجودتون رو نپذیرفتین،یک زاویه دیگه کمالگرایی اینه که ترس از دیدن خودت در اوج رو داری چون شاید اون خودباوری رو نداری و از ترس رو به رو شدن باهاش دست از ادامه یک کاری میدی و این زاویه دیگه کمالگرایی زمینگیر شده است،شاید پاک کردن نقاشی استاد قبول نکردن انتقاد هست که زاویه دیگه کمالگرایی هست،و هربار که به اون نقاشی نگاه کنید یاداور نقصاتون میشه، با اینکه شاید ذهنتون در این رابطه فریب بده که شما چون کمالگرا نیستین این احساس رو پیدا میکنید،شاید بد نباشه از این زاویه هم بهش نگاه کنید،چون ما اگر صفتی را در وجودمون نداشته باشیم قابل تشخیص برامون نخواهد بود❤
من هنوز خیلی کمالگرام تو همه چی ولی دارمسعی میکنم بهش،غلبه کنم و از مسیر لذت ببرم و رشدم رو ببینم . مثلا وقتی از یه چیزی عکس میگیرم اگه تا حد زیادی قابل قبول باشه شر میکنمش مثل قبل نمیگم باشه تا بهترش رو بگیرم و از طرفی سعی میکنم با مشاهده و دیدن بهتر شم. ولی وقتی پارتنرم همون عکس رو دوباره میگیره و ایراداش رو بر طرف میکنه میگه حالا اینو شر کن دوس ندارم . اصلا همین کمالگرایی باعث شد خیلی جاها خودمو ابراز نکنم وقتی ادمها میگفتن چقدر عالی هستی و من دوس نداشتم دیگه ادامه بدم چون حس میکردم باید عالی تر باشم. و این باعث میشد نتونم مشاهدهگر باشم و آزمون خطا کنم و نقصهام منو بازسازی کنن
چند وقت پیش که طراحی رو به طور جدی شروع کردم دقیقا مشکل تو رو داشتم یلدا. استادم عادت داشت موقع کشیدن طرح، بیاد بالا سرم و مداد رو بگیره و یه بخشش رو انجام بده. یه تابلو به عنوان پروژه کار کردیم اما اصلا دوسش ندارم. با اونکه همه میگن چقدر خوبه، حس میکنم اون کار من نیست، مال من نیست. با اونکه ادم کمالگرایی هستم و از این قضیه همیشه رنج بردم، اما کلاس طراحی اولین جایی بود که برام مهم نبود بینقص بودن. داشتم از مسیر لذت میبردم، اما متاسفانه وقتی استادم برای اموزش بهتر شروع کرد به دست بردن تو کارام، همهی لذتش برام از بین رفت. تمرینا دیگه برام حکم یه کشف و شهود و مسیر لذتبخش نداشت، تبدیل شده بود به کلاس جدی و خشک درس که باید یک سری تکنیک رو یاد میگرفتی تا کارت بینقص بشه... و این باعث شد بعد از یک مدت، کلاس برام خستهکننده بشه. این بخش حرفت رو کاملا به طور شخصی تجربه کرده بودم و همهش حس میکردم لابد من آدم عجیبی هستم که چنین حسی داذم، چون به نظر میرسید باقی ادما خیلی راضی بودن از این روند. دروغ چرا، حتی خودم رو گاها واسه چنین حسی شماتت میکردم.
در جمع های هنری ای که شرکت میکنم ، معمولا باید هر روز بنویسیم و نوشته ی خودمون رو توی جمع بخونیم ..من همیشه سعی میکنم بنویسم حتی با تمام نقص هایی که دارم و خودم ازشون مطلع هستم ...اما یه اتفاقی که همیشه میفته در این جمع ها اینه که همیشه یک تیپ آدمی هست که معمولا هم دور از همه میشینه و خودشم هیچ وقت چیزی نمینویسه و نمیخونه ...اما وقتی تو نوشته ات رو خوندی منتظره که نقدت کنه و تو رو با نویسندگان بزرگ مقایسه کنه تا بهت بفهمونه چقدر کوچیکی و هیچی نیستی ...این آدم ها در این جمع ها شرکت میکنن ولی هیچ وقت به خودشون اجازه ی خلق نمیدن ...چون فکر میکنن کمال نوشتن در مارکز و کافکا و هدایت و ویرجینیا وولف و جویس و... اتفاق افتاده و اونا هیچ وقت نمیتونن به اون کمال برسن ...این افراد هیچ وقت خلق نمیکنن و از این که تو خلق کنی هم خشمگین میشن ...من خیلی قبلا اذیت میشدم از این مسئله ولی از وقتی بهش آگاه شدم و میدونم اون رفتارها از کجا نشئت میگیره دیگه اذیت نمیشم ...این کمال گرایی خیلی ریشه داره در ما و خوبه که مدام شاخک هامون براش تیز باشه تا از جلو رفتن و پیش رفتن نترسیم یه وقت و متوقف نشیم ..
کتاب حسرت، ارجاعات زیاد داره و پیشزمینه و سواد فلسفی(خوانش ژرف کتاب زایش تراژدی نیچه) و اسطورهای و روانکاوانه(فروید و یونگ) و خوانش و فهم تراژدیهای یونان(سوفوکلس)و... ر نیاز داره... ترجمه ش کار سختی بوده، در کل خود کتاب فهم پیچیدهای داره... کتاب بسیار خوبیست، نظرگاه و دریچههای زیادی ر برای غور کردن در تمام ساحتها و لحظات زندگی به من داد... من که لذت بردم... این کتاب مخصوصا در این قالب نگارش شده که هر آنکه اهل تعمق است تا پایان کتاب همراهش باشد...
در مورد چیزهایی که اول گفتی باهات موافقم اما من نظر شخصیم اینه که پیچیده نویسی مخاطب رو می رونه و اصلا نشونه فلسفی بودن و برجسته بودن نیست. توی ذهن من نیست.
وای چه ولاگ خوبی بود .یه چی بگم منم دقیقا مثل شما هستم .یعنی وقتی دارم نقاشی میکنم دلم نمیخواد حتی یه نقطه ش هم کسی رنگ کنه 😁یا حالا تو کارای دیگه م هم اینطوری هستم .به شدت هم از اینا هستم که یه کاری رو میکنم بعد یهو دلسرد میشم ولش میکنم .خلاصه دیونه ی خوبی هستم برا خودم 🤣فقط این که امیدوارم اینو به حساب چابلوسی نزارید چون اینو واقعی میگم .منم نقاشی خودتو که از جزیره کشیده بودی بیشتر دوست داشتم .در مورد کتاب حسرت هم من اولاش گیج بودم .ولی ادامه دادم ولی در کل که بخوام بگم من از فصل دوم به بعدش دوستش داشتم ولی واقعا کتاب سختی هست و آدم همش با خودش میگه نکنه من خنگ هستم که نمیفهمم😁و در آخر هم گزینه آنلاین خریدن خیلی خوبه من خودم همش از ترندیول خرید میکنم ولی خوب این آپشن که اگر دوستش نداشتی میتونی برش گردونی خیلی خوبه ولی اگر تو ایران از آنلاین شاپ بخری و بیاد و دوستش نداشته باشی راهی جز اینکه بدیش به کسی که خوشش اومده نداری 😅که منم این کارو میکنم معمولا بازم خیلی ولاگ ت عالی بود یلدا جون .بازم زیاد حرف زدم 😁❤❤
حس کمالگرایی رو از ۵ سالگی که کلاس ژیمناستیک میرفتم ناخودآگاه درونم پرورش پیدا کرد تا اینکه هدفم بشه قهرمان قهرمانان کشور و مقام اول بیارم و قهرمان هم شدم...گذشت و گذشت تا دانشگاه رفتم باز هم دنبال نمره بیست بودم با درس خواندن زیاد....و بعد در انتخاب پارتنرم هم کمالگرا بودم که در این مورد ری*دم ولی مهم نیست فدای سر ام و بعد دوباره رفتم دانشگاه و معماری خوندم و در سن ۳۴ سالگی بازم دنبال بالاترین و بهترین شدن بودم...و داشتم این حس رو به پسرم انتقال میدادم که دیگه به خودم اومدم و گفتم استاپ و بعد از خواندن چند تا کتاب خودشناسی خودم رو کوبیدم و ساختم که فقط این کمالگرایی لعنتی بقیه عمر منو تباه نکنه که همیشه نامبروان و بهترین باشم....صد سال بهترین نباشم که پشت بندش،پنیک اتک بشم...خلاصه الان تحت کنترله و تا دم درمیاره میفهمم و مانعش میشم.
من کمالگرایی رو به ارث بردم ولی از بیست و دو سالگی تا الان با خودم عهد بستم به مدیریت این حس اگه بشه گفت حس.آنالیزی که همیشه از خودم میکنم میبینم جایی اگه از دستم در رفته سعی میکنم جبران کنم برم که با خودم مهربون باشم و اینکار نکنم🥰
یلداجان به نظر من این حس ناخوشایند برای تو، حس رقابت نیست. چیزی که آزارت میده اینه که دست بردن در دنیای تو ، تو رو از دنیای یکی شده با طراحی/نقاشی که تو رو از واقعیت( که معمولا حداقلی از امکانات برای ارضای روحی/فردی ما داره) جدا کرده و به دنیای وسیع خیال و تمرکز برده جدا می کنه و برمیگردونه به واقعیت محقر، و در واقع تو رو محدود می کنه. واقعیت زندگی من نوعی اگر صرفا به واقعیت موجود اکتفا کنم محدوده و محقر. آنچه منو وسیع و آشنا به ممکناتم میکنه روح و خیالپردازی منه؛ فارغ از اینکه نتیجه کارم پرفکت هست یا نیست. منم سعی کردم درک خودم رو بنویسم ولی نهایتا بیانش سخته. سر پیانو بودم برای تمرین و به حرفات فکر میکردم اینا به ذهنم اومد گفتم اینجا بنویسم❤
منم این کتاب خیلی برام سخت بود.واقعا طول کشید خوندنش و اخراشم دیگه.فکر میکردم مسکل از فهم منه.الان دیدم انگار مسکل خیلیا هم هست.و کاملا فهمیدم چی میگید در مورد کمال گرایی و این نیاز به احساس دیدن نقص ها و پله پله رشد کردن
من وارد یه شغلی شدم که داشتم از کار کردن تو اون زمینه لذت میبردم.چون داشت اعتماد به نفسم رو افزایش میداد و همینطور باعث میشد با ادمها ارتباط بگیرم و صحبت کنم و پیشرفت شغلی به مرور رو هم داشتم به چشم میدیدم.ولی یه زمانی رسید که منو وارد رقابت های مختلف کردن.دقیقن این شکلی که بدو برسی تو باید اول بشی تو باید تا فلان زمان این تیکت رو بزنی.اونجا بود که من استاپ شدم دیگه خستم کرد.دقیقن الان که حرف زدی میتونم بفهمم منم درگیر این حس هستم که باید بذارم همه چی به مرور پیش بیاد و لذت ببرم حتی اگر نقص دارم اگر درگیر رقابت بشم دیگه ادامه نمیدم.
در مورد حس کمالگرایی و توی رقابت قرار گرفتن، من از بچگی درسم خوب بود همیشه هنوزم هست ولی به شدت از اون گروه بچه درسخونای مدرسه دوری میکردم و هیچوقت آبم باهاشون تو یه جوب نمیرفت، چون همیشه اون رقابت برام بی دلیل و مسخره بود. امتحان دادن و تکلیف نوشتن حتی مدرسه و این چیزا هم ازش متنفر بودم و همه براشون عجیبه و تناقض در نظرمیگیرن. در صورتی که من از اون رقابت باطل فقط دوری میکنه و یادگیری خودش برام لذت داره نه امتحان و رقابتش.💚
من هم این کتاب رو خوندم و به نظرم انگار نویسنده از جای دوری ایستاده و درباره این موضوع حرف میزنه. خیلی این شکلی نبود که بفهمم یه جاهایی خودش داره با خواننده ارتباط میگیره و میگه...
دقیقا همهی این حسا رو تجربه کردم.میرم کلاس آموزش ترانهسرایی،و گاهی سر کلاس استاد بعضی بیتها رو اصلاح میکنه(مثلا فلان چیزو بنویسی بهتره)ولی راستش دلم نمیاد بهش دست بزنم،چون از احساساتم نوشتم،از تجربههام نوشتم و برام شخصیه.اگه اصلاح بشه حس میکنم دیگه کار من نیست،دیگه دوسش ندارم
اسم و تصویر کتاب رو که دیدم هیجان زده بودم واسش، فکر میکردم خیلی برای من مناسبه اما وقتی خوندمش توی ذوقم خورد نمیفهمیدش و تصورم این بود که من درک نمیکنم و ایراد از منه. اما خوندمش تا آخر.الان که این رو شنیدم ازت کلی خوشحال شدم که برای این احساس تنها نبودم و یکی از ویژگی های کتاب بوده
یلدا جان نمیدونستم بهت بگم یا نه ولی حقیقتش در کمال تعجب برای خودم ؛جدایی شما و مجتبی خیلی منو آزار داد و عصبانی میشم وقتی ویدیوهاتون رو میبینم شاید باورتون نشه ولی اون روزی که گفتید جدا شدید من گریه کردم.... نمیدونم این حساسیت از کجا میاد ولی برای من خیلی اذیت کننده بود شاید بهتر باشه یه مدت ویدیوهاتون رو نگاه نکنم .... کاش دلیلش رو میفهمیدم قلبا دوست داشتم و دارم ❤ موفق باشی عزیزم
یلدا جون دقیقا من هم یک نقاشی دارم که یک پیرمرد هست وچون استادم ریش و موهای پیرمرده رو کار کرده من اصلا اونو دوست ندارم ولی هر کی میبینه میگه چرا قاب نمیکنی به دیوار بزنی😊
یلدا دقیقه 6:36 هستم پاز کردم ویدیو رو که بیام بهت بگم تو چقدر با حرفات حال منو خوب میکنی دختر، اونجایی که میگی من اطرح خودم رو دوست دارم، جایی که هستم رودوست دارم… مرسی❤
من امریکا م و اول انگلیسی کتاب رو خوندم کلا نا امید شدم از سطح زبان خودم چون هیچی نمیفهمیدم بعد سفارش دادم کسی برام از ایران ترجمه شده ش رو آورد و دیدم بازم نمیفهمم 😂😂
میدونم سوال شخصیای هست اما چطور تونستین با پارتنر سابقتون در کمال احترام کنار کنین چون خیلیها این رو بعد از تمام کردن رابطه بلد نیستن. و روابط به بدترین شکل ممکن تموم میشه
@@porooshatrafiei705 ما خوبیم اخه با هم عزیزم. صمیمی هستیم. از هم خشمی نداریم. شاید خیلی از اونهایی که میگی خیلی اتفاق های بدی رو تجربه می کنند در پروسه جدایی. ما اتفاق بدی رو تجربه نکردیم شاید یه دلیلش اینه.
من یکی از غمهای زندگیم همینه. بدون خشم و دعوا تموم کردیم رابطه رو ولی بلاک شدن و نادیده گرفته شدن یه طرفه حس خشم و غم رو چهار ساله با منه. از این نظر بهتون غبطه میخورم. خیلی خوندن و دیدنت بهم حس آرامش میده❤
نقص ها به آدم رنگ میدن ...و آدم ها با نقص هاشون به دنیا رنگ میدن❤نقص ها خیلی زیبان🦋
چقد خوب گفتی یلدا.من اینکه از رقابت هراس دارم و رقابت کردن باعث اضطراب در من میشه رو همین الان با حرف تو فهمیدم😢❤
حرفات خیلی زیبا و قابل لمس بود برام.چقدر زیبا در مورد کتاب صحبت کردی بدون طرفداری یا حتی سرکوب کردن.❤
چقددددر درست بود منم نقاشیم بده ولی خودم دوستش دارم و هممممه مسخره میکنن بابا ول کن استعداد نداری ولی ممن اون لحظه نقاشی توی بهشتم...
عاشقتم ❤ممنون که هستی مث همیشه لذت بردیم❤❤
I feel the same, I need my time to process things. I don't like perfect things, they make me mad, life is beautiful with its imperfections! Thanks for sharing your thoughts, I can relate with them so much! :)
صدا خيلي بم هست. مشخصه كه از ميكروفن استفاده ميشه ولي كيفيتش شفاف نيست. ممنون از ويديوها
یلدا جان خونه ات پر از حس گرمی و قشنگیه. حس خیلی خوبی دارم بهش. مثل یه پتو توی روزای سرد و سخته توی زمستون. دیدی چه کیفی داره اون مدلیه 🥰🩷🌱 شاد باشی بوس دوستتدارم
یلدا دقیقن منم همیشه با افتادن تو داستان رقابت مشکل داشتم اذیتم می کرد الان خیلی برام جالب بود وقتی شنیدم تو به کمال گرایی ربطش دادی ، کمال گرایی خیلی جاها باعث شد من سمت خیلی از کارهایی که دوست داشتم نرم و به نظرم سیستم آموزشی ما بی تقصیر نبوده تو تقویت این حس .
و اما کتاب ، این روزها منم کتاب سال ها رو دارم می خونم تازه شروع کردم و خیلی خوبه ، دارم ازش لذت می برم ، مررسی بابت معرفیش .
😍🙏🏼
💃🏽💃🏽💃🏽💃🏽💃🏽💃🏽به به یلدا ولاگ گذاشته
یلدا جانم خودت و حرفات همیشه برای من الهام بخشه،صبوریت،مهربونیت،بخشندگیت،پذیرشت، چقدر در شناسایی احساساتت توانایی داری،از بالا اومدن حسهات دیدنشون و تجربه کردنشون نمیترسی ،و این یعنی شجاعت و بالغ بودن و پختگی خیلی ازت یاد میگیرم ،قلب و جهانت پر نور عزیزم❤
❤️ مرسی مهربان
یکی از لذت بخش ترین زمانها برای من دیدن ولاگ هات و شنیدن قصه هات و حرفاته ❤❤😊 موفق شاد و سلامت باشی یلدا❤
صدات خیلی خوبه ☺️👌🏼و اینکه چقدر قشنگ از پروسه و زیبایی های مسیر گفتی ✨یه نوری شد برای جایی که هستم
خیلی لذت بردم از ولاگت💕
یلدا جون صداتون خوب شده الان تو این ویدیو
چقدر حس شبیهی داشتیم راجع به کتاب، تمام مدت با خودم میگفتم چرا آخه اینقدر پیچ و تاب میده جمله هارو و حس خستگی بهم میداد😅
مثل همیشه آرام بخش، دوست داشتنی❤❤❤❤
خیلی واسهم جالب بود که دقیقا همین کتاب حس بدی بهم داد چون واسم سخت بود. بارها با حس گناه کنار گذاشتمش و مدام به خودم میگفتم احتمالاً تو موضوع رو نمیفهمی یه صفحه میخوندم باز کنار میذاشتم تو کتابخونهم میدیدمش و باز عذاب وجدان میگرفتم. چه خوب که تنها نیستم توی این حس
چه خوب که راجع به کتاب گفتی من همش احساس میکردم من خنگ م که خیلی بد میفهمم
دوست داشتنی هستی .❤
چه تصویر جدیدی از کمال گرایی گفتی .دوسش داشتم. چه خوب با نقص هامون بریم جلو .بعد به کامل شدن برسیم .چه کیفی داره ♥️🩷🌱
مرررسی یلدا جان، چقدر ازت یاد میگیرم عزیزم .مرررسی که هستی.🙏❤
چه حس زیبایی همیشه منتقل میکنی یلدای عزیز، برای من با توجه به حس درونیم پر از حس غم زیبا، آرامش و امیدواری بود.
Sending you so much love and gratitude!
❤
ناز و عالی بود مثل همیشه❤️مرسی
سلام. بله. لطفا اون میکروفون رو نزدیک تر کنید
دقیقا چیزی که راجع به کمالگرایی و نقص ها گفتی حسیه که در من باعث میشه از آدماها مخصوصا آدم های رقابت جو فاصله بگیرم! دقیقا اون حس رقابت و فشار موفقیت باعث میشه که تو دیگه نتونی از مسیر پیشرفتت لذت ببری و حتی باعث میشه که تو اصلا نفهمی پیشرفتی داشتی یا نه! خیلی وقتا هم همین فشار موفقیت و رقابت باعث میشه یجوری احساساتت به کاری که داری انجام میدی کور بشن که تازه در خط پایان میفهمی که این اصلا کار دلخواه من نبود🫠
و چقدر همین لحظه دیدن این ولاگ لازم بود برام چون هفته گذشته و تا همین دیشب درگیرش بودم و مرسی ازت یلدا❤
یلدا جان واقعا خودت حالت و رفتارت، نوع پختگی اخلاقت و این که کتاب معرفی میکنی و راجبش حرف میزنی و با وجود موفق بودنت به آدم حس عقب موندن نمیدی❤ مرسی که هستی❤
❤️❤️ممنون از همراهیت
از معدود آدمای اطرافم هستی که خیلی خوب صحبت میکنه خیلی دوست دارم راجع بت بیشتر بدونم راجع به نقاط تاریک زندگیت …نه واسه کنجکاوی تو زندگی خصوصیت واسه اینک احساس میکنم دونستنش برام کمک کنندست تو زندگی شخصیم ❤
در مورد کمال گرایی فکر میکنم این وسواس به خاطر اسم قشنگی که داره اکثرا با افتخار میگیم داریمش!ولی تو یه نکته گفتی که دوسش داشتم اینکه مسیرو ببینیم از نقص ها لذت ببریم این منم به فکر برد،در مورد کتاب حقیقتا من همون صفحات اولیه رهاش کردم چه فارسی و چه انگلیسی ترجیح میدم وقتی یه کتابی میخونم عشق کنم با هر صفحه اش اصلا وقتی کسی چیزی رو استریت میگه برای من خیلی جذاب تر میشه ❤
آخرین محصولی که عکسش رو گذاشتین میز لپ تاپه؟ اونایی که می ذاریم رو پا؟
Dear Yalda, I always liked the way you analyse things that happens in your life or in general your insight about many subjects that opens up another perspective for me to look at things that I migh have never though of before you mentioning it. good for you being such honest and thoughtful peson and good for us to have you with us.❤
Thank u dear for ur kind words
این حسی که میگی رو کاملا میفهمم، همیشه تو زندگی باهاش درگیر بودم و جلوی انجام دادن کارا و آروم و با لذت رشد کردنمو گرفته. بیشتر کودکی و نوجوونیمو اینجوری زندگی کردم که یه میز از کتابا و مجلهها و دفتر و مدادرنگی و... همه چیزایی که دوست داشتم تجربش کنم میچیدم و بجای اینکه باهاشون وقت بگذرونم هر کدومو یه ناخنک کوتاه میزدم بعد ازشون فاصله میگرفتم.و تو ۳۵ سالگی پر از زندگی نزیسته ام.تو این سن مثل یه مادر دارم اروم اروم بخودم اجازه میدم و مراقبت میکنم ولی واقعا خیلی سخته و بعضی وقتا نشدنیه.اینکه بذاریم یه بخشی از زندگی بداهه پیش بره و در لحظه زندگی شه مهارت و نعمت بزرگیه، دیدن رشد آهسته و پیوسته و آگاهانه تو خیلی بهم انگیزه میده یلدا❤
در ستایش نقص 🤌 برای منی که تو بزنگاهی از زندگیم گیر کردم که به خاطر کمال گرایی که اتفافاً قسمت عمده ش برای من و دغدغه ی من نیست و تزریق شده از طرف جامعه و تا حدی خانوادهس ، چقدر دیدن و شنیدن دیدگاهت به مقوله ی نقص و رد کمال گرایی ، جذاب و لازمه ....گاهی فکر می کنم اگه ذره بین توقعات و مقایسه ها ( شاید تعبیر اغراق شده ای باشه و زاده ی تخیل و توهم ) نبود ، شاید خیلی از ما به کل در حال زیست زندگی دیگه ای بودیم ... و خوب موضوع اینه که در نهایت می دونیم که با تئوری انتخاب ، خیلی چیزا تو دستان پرتوان خودمونه و این امیدبخشه:))))
امروز با این ویدیو یه تلنگر خوبی بهم زدی، نمیدونستم منم توی این کمالگرایی گیر کردم و از یه جایی به بعد چون پرفکت نیستم سرخورده میشم و رهاش میکنم. مسیر یادگیری و نقص ها رو ببینم و ازشون نترسم و لیبل بد بودن بهش نزدم. مرسی مرسی عالی بود این ویدیو ❤
اهان یه چیز دیگه هم که بهش اشاره کردی واقعن عالی بود و مثل چراغ تو ذهنم روشن شد انگار جواب سوالم رو پیدا کردم که گفتی کمال گرایی باعث خشمت میشه . یلدا الان که فکر می کنم می بینم این همه سال سر هر پروژه ای که یهونیمه کاره می ذاشتم و شدیدا از دست خودم کلافه می شدم نگو خشم از همون کمال گراییم بوده . مرسی برای این تلنگر حالا بهتر می تونم بفهمم خودم رو کلافگیم رو و رها کردن کار نیمه تمام رو .
چقدر خوب بود یلدا. کیف کردم. بعد کار طولانی به خودم جایزه دادمت😅 صداهم خوبه
خیلی این دید برام جالبه که یادگیری پله به پله رو دوست داری همیشه دور و اطرافم خلاف این رو دیدم. خیلی وقتا شنیدیم و دیدیم که میگن نقصهاتون رو دوست داشته باشین و... ولی اینکه انقدر ظریف و جالب دربارهی زیبایی کامل نبودن میگی برام تاثیرگذار بود.
سلام یلدا جون. ویدیوها خیلی خوبن. در مورد صدا که پرسیدی راستش صدای قسمتهایی که صحبت می کنی یکم گرفته ست. انگار مثلا زیر پتو باشی. باید صدارو بلند کنم تا واضح بشنوم. ولی قسمتهایی که موسیقی داره مثل اون قسمت دریا خیلی صدا وضوح خوبی داره. درین حد که وقتی بعد از صحبتت اون قسمت شروع می شه یهو صدا بالا می ره(چون خودم صدارو برای بهترین شنیدن صدات زیاد کردم) و مجبور می شم سریع صدارو کم کنم...
در مورد کمال گرایی و نواقص کامل فهمیدمت یلدا، منم نقاشی می کنم و این که میگی کار خودتو بیشتر دوست داری با تمام نقص هاش کاملا قابل درکه برام. یه زمانی شاید دوست داشتم نقاشی های قدیمی م رو دور بندازم ولی الان بعد چندسال نگاه کردن بهشون واقعا لذت بخشه، اونا یادآور مسیری هستن که طی کردم.
صدا عالیه یلدا جون❤
منظورت گویا هست یلدا جون. شخص من این حس لذت از مسیرو و حس نداشن رقابت رو از بچگی دارم.
صداتون کلا آروم و به دل نشینه عزیزم❤
😍😍
صدا عالی
یلدای عزیزم همیشه برای ولاگ هات ذوق دارم یه چایی میریزم و میشینم قشنگ دل فرصت نگاهشون میکنم ممنون از ولاگ خوبت❤
خیلی خوبه دوس داری همه چی مرحله به مرحله پیش بره. حالا من خیلی دوس دارم زود برسم به مرحله آخر داستان. به اوجش. و این باعث میشه نمیتونم یه مسیر رو شروع کنم یا پیش برم ☹️
ببینم ویدعوتون رو ❤
In Kamal garai vaghean yeki az moshkelate bozorge ma adama shode, kheili khoobe ke injori fekr mikoni mohem Ineke Khodet eshgh Koni az on lahze , tamame manaye zendegi be hamine vaghean
چقدر خوبه که زود به زود برامون ولاگ میذاری 😍
یلدا من خیلی ساله میشناسمت ولی توو این یه سال اخیر خیلی زیباتری به نظرم ❤😘
❤️❤️
صدا خوبه یلدا جان❤
یلدا وقتی داشتم گوش میدادم به فایلت همش به خودم و نوع افکارم دقت میکردم دیدم دقیقا این حس رو من تجربه کردم من عاشق نقاشی و رنگ روغنم ولی وقتی استادم انجام میداد و من تکمیل میکردم و تموم میشد و تابلو رو میاوردم خونه همه تعریف میکردن ولی حال من خوش نبود لذت نبردم و اعتماد بنفس رو ضعیف کرد هنوزم بعد از گذشت پانزده سال از این موضوع و خیلی از موضاعات این شکلی میبینم چقدر ظرف وجودم از این کمالگراییه پر شده و چقدر هم به نظر خودم ضربه خوردم یکی از همین کمال گراییام زبانه ،شاید باورت نشه موسسه ای نمونده تو تهران که من نرفته باشم دوره ایی نمونده که من نگذرونده باشم اما فقط تا چند جلسه رو !!! همش یه چیزی درونم سرزنشم میکنه که چرا بعد این همه هنوز سطحت اینترمدیت چرا با اینکه یه چیزایی میدونی در حد ادونس ویه چیزایی رو در حد بیگینر هم نمیدونی این بخش بزرگ کمال گرایی من برای اینکه میگه بهم باید پرفکت باشم ولی نه میزاره پیوسته بخونم به صورت مداوم و همش سد راهمه این موجود عجیب و غریب درونم ! به شخصه اصلا دوسش ندارم و روزی که بتونم کنارش بزارم انروز خیلی حالم خوبه و حتما بهت خبر میدم که موفق شدم که این حصار رو بشکنم .مرسی ازت که به اشتراک میزاری
هوم می فهمم… امیدوارم بشکنیش لذت ببری از هنر 😍
راستی صدات عالی میاد👌🏻
کمال گرایی اونجایی که داشتم دنبال جمله خوب درمورد کمال گرایی و نقص میگشتم که برات بنویسم 😅😅 مچ خودمو گرفتم و به احساسم در مورد ویدئوت توجه کردم. خیلی ویدئوت صدات بهم کیف داد و دو بار از دیدن تو و شنیدن حرفهات لذت بردم. 🤍🙏🏻🙏🏻🌸
یلدا جان چقدر خوب از کمالگرایی گفتی ❤
من نمونه بارز یک کمالگرا هستم کسیکه همیشه خودش رو فدای کمالگرایی کرده. طوریکه این ۱ ۲ سال آخر زندگیم رو فدای کمالگرایی کردم و بخاطرش کلی درجا زدم و الان کم کم دادم متوجهش میشم
من تجربه تای چی ت رو در مورد کلاس عکاسی داشتم.تا قبل از کلاس کلاسی و داشتن دوربین حرفه ای، با دوربین گوشی با لذت تمام عکاسی میکردم و عاشق عکاسی بودم. اما وقتی دوربین خریدم و کلاس رفتم برای همیشه حس لذت از عکاسی رو از دست دادم.
کمال گرایی برای من دو بعد داره. اذیتم میکنه ولی در نهایت باعث احساس رضایت از خودم میشه.. و احساس میکنم برای من هم باعث پیشرفت هست و هم پا پس کشیدن.
و متوجه منظورت شدم یلدا جان.
در مورد حسرت: خیلی کتاب سختی هست و خوندنش ازم وقت زیادی میگیره. ولی بخاطر کمال گرایی و این حس که من باید حتما تمومش کنم خودمو مجبور میکنم که بخونمش 😅
یلدا جون چقدر به نکته جالبی درباره کمالگرایی اشاره کردی. من هم دارم سعی میکنم با "بینقص نبودن" کنار بیام و حتی همون طور که خودت گفتی، دوسش داشته باشم. انگار "بی نقصی سریع"، معنی اون کار از ما میگیره. دقیقتر که نگاه کنیم در اصل ما از مسیر تأثیر میگیریم و در طی فرآیند پیشرفت، شکل میگیریم.
در مقابل، کمالگرایی ما رو سوق میده به نتیجهگرا بودن و این یعنی تمرکز صرف روی آنچه درنهایت حاصل میشه. این خیلی لذت بردن از مسیر رو از ما سلب میکنه و ما پر از خشم میشیم.
اون بخش که گفتی اون نقاشی که در کلاس و کنار استاد تکمیل کردی رو کمتر دوست داشتی، برام کاملاً ملموس بود چون انگار دیگه حس تعلقی به اون نقاشی نداشتی. موافقم من هم دوست دارم ببینم چه طور خودم آرام و پیوسته دارم توی مهارتی که دنبال میکنم، جلو میرم.
درمورد کلاس تایچی هم که بهش اشاره کردی، من تجربه مشابهی رو درمورد نواختن پیانو داشتم.
وقتی معلمم از سرعت یادگیری من به وجد اومد، انگار کلاس جدیتر شد و ذوق من هم کم کم از بین رفت.
اره حست رو می فهمم
خیلی درک میکنم این حس رو و همیین کمال گرایی و مقایسه شدن با دیگری و یه سری اتفاق و تجربه تلخ دیگه باعث شد همیشه از درس و مدرسه بیزار بشم و حتی نتونستم کنکور شرکت کنم و در دانشگاه موردعلاقم(هنرهای زیبای تهران) حضور پیدا کنم
ممنون ازت یلدای عزیز که کمک میکنی🫶🏻واقعا کمک میکنی حداقل یکم یاد بگیریم با خودمون مهربون باشیم. حداقل من واقعا این حس رو دارم
حتی تو اینستاگرام هم نوشتم برات. من نقاشیم خوبه و کلا هرکار هنری رو دوست دارم و پیش رفتم تا یه جاهاییش. اما دقیقا بخاطر کمال گرایی زیاد از حدم حتی باعث شده شروع نکنم بعضی کارارو از ترس تموم نشدنش یا هرچی. ازت پرسیدم چطور راحت خط میکشی. من اگر ایراد دلشته باشه انقدر دنبال جزییاتش میرم که آخرش خسته میشم. اما لذت میبرم تو انقدر رها کار انجام میدی❤❤❤
منم همیشه از این حس کمالگرایی که شما دارین،رنجور میشدم...و همیشه هم یا اون کار رو رها میکردم یا به بدترین شکل ممکن انجامش میدادم تا بالاخره رهاش میکردم و چقدر توی این نقطه درکتون میکنم.بحث تمام کردم و بهترین شدن همیشه توی زندگیم خیلی بُلد بوده و همین هم به شدت وضعیت روانم رو بدتر میکرد ولی چندوقته به خودم قول دادم که پلهپله پیش برم تا کمتر اذیت بشم اما انگار به وضعیت قبلی هم عادت کردم و این پلهپله رفتن برام خیلی جدیده و احساس میکنم ممکنه با این هم موفق نشم.
کمالگرایی باعث شده خیلی جا ها کارهام نصفه رها کنم،خیلی چیزا رو حتی استارت نزنم و پر بشم از تمام نیمه ها.چیزی که کاملا تضاد داره با عنوان کمالگرا همین کل انرژیمو میگیره واین سیکل معیوب ادامه داره....
یلدا جان مثل همیشه خوب با زاویه نگاهی جدید به موضوعات. فقط نکتهای به نظرم رسید که شاید خوب باشه مطرح کنم؛ درباره کمالگرایی و پذیرفتن یا داشتن نقصها به نظرم نوعی نگاه وسواسگونه مطرح شد که همین باعث میشه در نگاه یا واکنش به اتفاقها و رویدادهای حتا ساده، تعادل در ما بهم بخوره... و اینکه بخوای طرح با نقصهاش باشه و همونو دوست داشته باشی چون مثلن یادآور خاطرات خاصی هست و نخوای استاد رفع اشکال کنه، به نظرم موضوعی متفاوت از کمالگرایی هست. طرح بینقص یا عالی شدن، چیزیه که همه ما دنبالش هستیم از رفتن به کلاس یا آموختن مهارت یا هنر یا زبان جدید. به نظرم دوری یا ایجاد تعادل در کمالگرایی باید در مثالهای دیگه یا موارد دیگه بحث بشه. من فکر میکنم وضعیت کشور باعث شده ما دچار عدم تعادل یا نگاه صفر و صدی به قضایا بشیم. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو خوب بیان کنم.
بههرحال ممنونم و همیشه ازت میآموزم... شاد و دلگرم باشی
یلدا، شما ساز ویولن میزنی؟ 🥺♥️
ویولن سل می زدم که بخاطر کار گذاشتمش کنار.
میشه لینک سایت هایی که ازشون خرید میکنی رو بزاری؟🙏
ترندیول بیشتر از همه می چرخم
😍😍😍❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
منم همینم یلدا جان در زمینه ناراحت شدن از تعریف اثری که خودم میدونم کامل کار من نبوده
من یه سوال دارم..این نویسنده ی کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته بقیه ی کتابهاش رو هم به همین سختی نوشته؟؟یا فقط این یکی اینجوریه؟!
این یکی به سخت ترین شکل نوشته شده به نظرم.
خیلی ذوق خوندن این کتابو داشتم و بدجور خورد تو ذوقم ،خیلی حس بدی بهم داد، بعد جالب اینکه وقتی کتابی رو میخونم و نمیفهممش حس ناامنی بهم میده انگار چیزی رو از دست دادم و مشکل از منه
راستی یلدا صدات عالی بود
کاش در مورد کمال گرایی بیشتر بگی ،چطوری مدیریتش کنیم
خوبه پس که نوشتی این حس ها رو. اره یه کتاب پیچیده می تونه این حس رو ایجاد کنه
حس کمالگرایی رو یادمه از بچه گی اطرافیان با توقعاتشون ازم بهم تزریق کردن و چه لذت هایی که ندیدم از راهی که می تونست اروم اروم بره جلو. ازت یاد می گیرم این لذت بردن رو مطمئنم❤
❤
یلدا جون منم همین حس رو درمورد خیلی از کارها دارم و نصفه رهاشون میکنم و یا شروعشون نمیکنم تراپیستم معتقده بخاطر تلهی شکست هست
اره می فهمم خیلی این ترس از شکست می تونه متوقف مون کنه
یلدای عزیزم حرفات در مورد کمالگرایی رو با تمام وجود میفهمم خودمم درگیرشم و با کوچکترین انتقاد به طرز عجیبی بهم میریزم و این برام خیلی اذیت کننده ست اما سعی میکنم اون لحظه خیلی منطقی به قضیه نگاه کنم و یکم آروم بشم. کتاب حسرت هم منو خیلی درگیر خودش کرد کتاب خوبی بود اما من نتونستم تا آخر بخونمش بخاطر متن سخت و همینطور حس خوبی نگرفتم ازش انگار میترسیدم که بدونم تو چه ابعادی از زندگیم ناراضی هستم و اون "حسرت" نداشتن دریم لایف برام زیادی سنگین بود.
صدای خودتون خیلی کمه بعد آهنگ که میزارین صدا زیاد میشه مجبوریم هی کم و زیاد کنیم
عزیز دلم،به عنوان فردی که درحال درمان کمالگرایی خودش هست و سال ها مطالعه کردم،خواستم به یک نکته ایی اشاره کنم که شاید شما بهش توجه نکرده باشین،تعادل در یک صفت در ادمی کار فوق العاده سختیه،از طرفی ما انسان ها همه تمام صفت هارو در وجودمون داریم،اینکه گفتین نسبت به کمالگرایی خشم دارین دلیلش اینه که قسمت کمالگرای وجودتون رو نپذیرفتین،یک زاویه دیگه کمالگرایی اینه که ترس از دیدن خودت در اوج رو داری چون شاید اون خودباوری رو نداری و از ترس رو به رو شدن باهاش دست از ادامه یک کاری میدی و این زاویه دیگه کمالگرایی زمینگیر شده است،شاید پاک کردن نقاشی استاد قبول نکردن انتقاد هست که زاویه دیگه کمالگرایی هست،و هربار که به اون نقاشی نگاه کنید یاداور نقصاتون میشه،
با اینکه شاید ذهنتون در این رابطه فریب بده که شما چون کمالگرا نیستین این احساس رو پیدا میکنید،شاید بد نباشه از این زاویه هم بهش نگاه کنید،چون ما اگر صفتی را در وجودمون نداشته باشیم قابل تشخیص برامون نخواهد بود❤
من هنوز خیلی کمالگرام تو همه چی ولی دارمسعی میکنم بهش،غلبه کنم و از مسیر لذت ببرم و رشدم رو ببینم . مثلا وقتی از یه چیزی عکس میگیرم اگه تا حد زیادی قابل قبول باشه شر میکنمش مثل قبل نمیگم باشه تا بهترش رو بگیرم و از طرفی سعی میکنم با مشاهده و دیدن بهتر شم. ولی وقتی پارتنرم همون عکس رو دوباره میگیره و ایراداش رو بر طرف میکنه میگه حالا اینو شر کن دوس ندارم . اصلا همین کمالگرایی باعث شد خیلی جاها خودمو ابراز نکنم وقتی ادمها میگفتن چقدر عالی هستی و من دوس نداشتم دیگه ادامه بدم چون حس میکردم باید عالی تر باشم. و این باعث میشد نتونم مشاهدهگر باشم و آزمون خطا کنم و نقصهام منو بازسازی کنن
چند وقت پیش که طراحی رو به طور جدی شروع کردم دقیقا مشکل تو رو داشتم یلدا. استادم عادت داشت موقع کشیدن طرح، بیاد بالا سرم و مداد رو بگیره و یه بخشش رو انجام بده. یه تابلو به عنوان پروژه کار کردیم اما اصلا دوسش ندارم. با اونکه همه میگن چقدر خوبه، حس میکنم اون کار من نیست، مال من نیست. با اونکه ادم کمالگرایی هستم و از این قضیه همیشه رنج بردم، اما کلاس طراحی اولین جایی بود که برام مهم نبود بینقص بودن. داشتم از مسیر لذت میبردم، اما متاسفانه وقتی استادم برای اموزش بهتر شروع کرد به دست بردن تو کارام، همهی لذتش برام از بین رفت. تمرینا دیگه برام حکم یه کشف و شهود و مسیر لذتبخش نداشت، تبدیل شده بود به کلاس جدی و خشک درس که باید یک سری تکنیک رو یاد میگرفتی تا کارت بینقص بشه... و این باعث شد بعد از یک مدت، کلاس برام خستهکننده بشه. این بخش حرفت رو کاملا به طور شخصی تجربه کرده بودم و همهش حس میکردم لابد من آدم عجیبی هستم که چنین حسی داذم، چون به نظر میرسید باقی ادما خیلی راضی بودن از این روند. دروغ چرا، حتی خودم رو گاها واسه چنین حسی شماتت میکردم.
کاملا حسمون مشترکه
در جمع های هنری ای که شرکت میکنم ، معمولا باید هر روز بنویسیم و نوشته ی خودمون رو توی جمع بخونیم ..من همیشه سعی میکنم بنویسم حتی با تمام نقص هایی که دارم و خودم ازشون مطلع هستم ...اما یه اتفاقی که همیشه میفته در این جمع ها اینه که همیشه یک تیپ آدمی هست که معمولا هم دور از همه میشینه و خودشم هیچ وقت چیزی نمینویسه و نمیخونه ...اما وقتی تو نوشته ات رو خوندی منتظره که نقدت کنه و تو رو با نویسندگان بزرگ مقایسه کنه تا بهت بفهمونه چقدر کوچیکی و هیچی نیستی ...این آدم ها در این جمع ها شرکت میکنن ولی هیچ وقت به خودشون اجازه ی خلق نمیدن ...چون فکر میکنن کمال نوشتن در مارکز و کافکا و هدایت و ویرجینیا وولف و جویس و... اتفاق افتاده و اونا هیچ وقت نمیتونن به اون کمال برسن ...این افراد هیچ وقت خلق نمیکنن و از این که تو خلق کنی هم خشمگین میشن ...من خیلی قبلا اذیت میشدم از این مسئله ولی از وقتی بهش آگاه شدم و میدونم اون رفتارها از کجا نشئت میگیره دیگه اذیت نمیشم ...این کمال گرایی خیلی ریشه داره در ما و خوبه که مدام شاخک هامون براش تیز باشه تا از جلو رفتن و پیش رفتن نترسیم یه وقت و متوقف نشیم ..
چرا اینقدر قشنگی
😍😍😍🫠
کتاب حسرت، ارجاعات زیاد داره و پیشزمینه و سواد فلسفی(خوانش ژرف کتاب زایش تراژدی نیچه) و اسطورهای و روانکاوانه(فروید و یونگ) و خوانش و فهم تراژدیهای یونان(سوفوکلس)و... ر نیاز داره...
ترجمه ش کار سختی بوده، در کل خود کتاب فهم پیچیدهای داره...
کتاب بسیار خوبیست، نظرگاه و دریچههای زیادی ر برای غور کردن در تمام ساحتها و لحظات زندگی به من داد...
من که لذت بردم...
این کتاب مخصوصا در این قالب نگارش شده که هر آنکه اهل تعمق است تا پایان کتاب همراهش باشد...
در مورد چیزهایی که اول گفتی باهات موافقم اما من نظر شخصیم اینه که پیچیده نویسی مخاطب رو می رونه و اصلا نشونه فلسفی بودن و برجسته بودن نیست. توی ذهن من نیست.
یلدا جون لطفا یکی از کتابهایی که اخیرا خوندی و حس خیلی خوبی بهت داده رو معرفی کن که با هم بخونیم ،راستش منم از این کتاب حسرت حس خوبی نگرفتم
وای چه ولاگ خوبی بود .یه چی بگم منم دقیقا مثل شما هستم .یعنی وقتی دارم نقاشی میکنم دلم نمیخواد حتی یه نقطه ش هم کسی رنگ کنه 😁یا حالا تو کارای دیگه م هم اینطوری هستم .به شدت هم از اینا هستم که یه کاری رو میکنم بعد یهو دلسرد میشم ولش میکنم .خلاصه دیونه ی خوبی هستم برا خودم 🤣فقط این که امیدوارم اینو به حساب چابلوسی نزارید چون اینو واقعی میگم .منم نقاشی خودتو که از جزیره کشیده بودی بیشتر دوست داشتم .در مورد کتاب حسرت هم من اولاش گیج بودم .ولی ادامه دادم ولی در کل که بخوام بگم من از فصل دوم به بعدش دوستش داشتم ولی واقعا کتاب سختی هست و آدم همش با خودش میگه نکنه من خنگ هستم که نمیفهمم😁و در آخر هم گزینه آنلاین خریدن خیلی خوبه من خودم همش از ترندیول خرید میکنم ولی خوب این آپشن که اگر دوستش نداشتی میتونی برش گردونی خیلی خوبه ولی اگر تو ایران از آنلاین شاپ بخری و بیاد و دوستش نداشته باشی راهی جز اینکه بدیش به کسی که خوشش اومده نداری 😅که منم این کارو میکنم معمولا بازم خیلی ولاگ ت عالی بود یلدا جون .بازم زیاد حرف زدم 😁❤❤
منم این حسو دارم :) دروغ نمیخوام باشه
حس کمالگرایی رو از ۵ سالگی که کلاس ژیمناستیک میرفتم ناخودآگاه درونم پرورش پیدا کرد تا اینکه هدفم بشه قهرمان قهرمانان کشور و مقام اول بیارم و قهرمان هم شدم...گذشت و گذشت تا دانشگاه رفتم باز هم دنبال نمره بیست بودم با درس خواندن زیاد....و بعد در انتخاب پارتنرم هم کمالگرا بودم که در این مورد ری*دم ولی مهم نیست فدای سر ام و بعد دوباره رفتم دانشگاه و معماری خوندم و در سن ۳۴ سالگی بازم دنبال بالاترین و بهترین شدن بودم...و داشتم این حس رو به پسرم انتقال میدادم که دیگه به خودم اومدم و گفتم استاپ و بعد از خواندن چند تا کتاب خودشناسی خودم رو کوبیدم و ساختم که فقط این کمالگرایی لعنتی بقیه عمر منو تباه نکنه که همیشه نامبروان و بهترین باشم....صد سال بهترین نباشم که پشت بندش،پنیک اتک بشم...خلاصه الان تحت کنترله و تا دم درمیاره میفهمم و مانعش میشم.
من کمالگرایی رو به ارث بردم ولی از بیست و دو سالگی تا الان با خودم عهد بستم به مدیریت این حس اگه بشه گفت حس.آنالیزی که همیشه از خودم میکنم میبینم جایی اگه از دستم در رفته سعی میکنم جبران کنم برم که با خودم مهربون باشم و اینکار نکنم🥰
یلداجان به نظر من این حس ناخوشایند برای تو، حس رقابت نیست. چیزی که آزارت میده اینه که دست بردن در دنیای تو ، تو رو از دنیای یکی شده با طراحی/نقاشی که تو رو از واقعیت( که معمولا حداقلی از امکانات برای ارضای روحی/فردی ما داره) جدا کرده و به دنیای وسیع خیال و تمرکز برده جدا می کنه و برمیگردونه به واقعیت محقر، و در واقع تو رو محدود می کنه. واقعیت زندگی من نوعی اگر صرفا به واقعیت موجود اکتفا کنم محدوده و محقر. آنچه منو وسیع و آشنا به ممکناتم میکنه روح و خیالپردازی منه؛ فارغ از اینکه نتیجه کارم پرفکت هست یا نیست. منم سعی کردم درک خودم رو بنویسم ولی نهایتا بیانش سخته. سر پیانو بودم برای تمرین و به حرفات فکر میکردم اینا به ذهنم اومد گفتم اینجا بنویسم❤
منم این کتاب خیلی برام سخت بود.واقعا طول کشید خوندنش و اخراشم دیگه.فکر میکردم مسکل از فهم منه.الان دیدم انگار مسکل خیلیا هم هست.و کاملا فهمیدم چی میگید در مورد کمال گرایی و این نیاز به احساس دیدن نقص ها و پله پله رشد کردن
وقتی مارنی آنجا بودفکر کنم اسمشه
من وارد یه شغلی شدم که داشتم از کار کردن تو اون زمینه لذت میبردم.چون داشت اعتماد به نفسم رو افزایش میداد و همینطور باعث میشد با ادمها ارتباط بگیرم و صحبت کنم و پیشرفت شغلی به مرور رو هم داشتم به چشم میدیدم.ولی یه زمانی رسید که منو وارد رقابت های مختلف کردن.دقیقن این شکلی که بدو برسی تو باید اول بشی تو باید تا فلان زمان این تیکت رو بزنی.اونجا بود که من استاپ شدم دیگه خستم کرد.دقیقن الان که حرف زدی میتونم بفهمم منم درگیر این حس هستم که باید بذارم همه چی به مرور پیش بیاد و لذت ببرم حتی اگر نقص دارم اگر درگیر رقابت بشم دیگه ادامه نمیدم.
در مورد حس کمالگرایی و توی رقابت قرار گرفتن، من از بچگی درسم خوب بود همیشه هنوزم هست ولی به شدت از اون گروه بچه درسخونای مدرسه دوری میکردم و هیچوقت آبم باهاشون تو یه جوب نمیرفت، چون همیشه اون رقابت برام بی دلیل و مسخره بود. امتحان دادن و تکلیف نوشتن حتی مدرسه و این چیزا هم ازش متنفر بودم و همه براشون عجیبه و تناقض در نظرمیگیرن. در صورتی که من از اون رقابت باطل فقط دوری میکنه و یادگیری خودش برام لذت داره نه امتحان و رقابتش.💚
من هم این کتاب رو خوندم و به نظرم انگار نویسنده از جای دوری ایستاده و درباره این موضوع حرف میزنه. خیلی این شکلی نبود که بفهمم یه جاهایی خودش داره با خواننده ارتباط میگیره و میگه...
تا ابد میشه درمورد آسیبهای کمالگرایی حرف زد 😕😕😕
دقیقا همهی این حسا رو تجربه کردم.میرم کلاس آموزش ترانهسرایی،و گاهی سر کلاس استاد بعضی بیتها رو اصلاح میکنه(مثلا فلان چیزو بنویسی بهتره)ولی راستش دلم نمیاد بهش دست بزنم،چون از احساساتم نوشتم،از تجربههام نوشتم و برام شخصیه.اگه اصلاح بشه حس میکنم دیگه کار من نیست،دیگه دوسش ندارم
اسم و تصویر کتاب رو که دیدم هیجان زده بودم واسش، فکر میکردم خیلی برای من مناسبه اما وقتی خوندمش توی ذوقم خورد نمیفهمیدش و تصورم این بود که من درک نمیکنم و ایراد از منه. اما خوندمش تا آخر.الان که این رو شنیدم ازت کلی خوشحال شدم که برای این احساس تنها نبودم و یکی از ویژگی های کتاب بوده
اره مخصوصا گفتم ازش بگم چون خیلی ها حس این رو گرفتن که اونها نمی فهمند در صورتی که کتاب واقعا بد نوشته شده
🧡🧡
یلدا جان نمیدونستم بهت بگم یا نه ولی حقیقتش در کمال تعجب برای خودم ؛جدایی شما و مجتبی خیلی منو آزار داد و عصبانی میشم وقتی ویدیوهاتون رو میبینم شاید باورتون نشه ولی اون روزی که گفتید جدا شدید من گریه کردم.... نمیدونم این حساسیت از کجا میاد ولی برای من خیلی اذیت کننده بود شاید بهتر باشه یه مدت ویدیوهاتون رو نگاه نکنم .... کاش دلیلش رو میفهمیدم
قلبا دوست داشتم و دارم ❤ موفق باشی عزیزم
یلدا جون دقیقا من هم یک نقاشی دارم که یک پیرمرد هست وچون استادم ریش و موهای پیرمرده رو کار کرده من اصلا اونو دوست ندارم ولی هر کی میبینه میگه چرا قاب نمیکنی به دیوار بزنی😊
They say you should never let perfect be the enemy of good:)
یلدا دقیقه 6:36 هستم پاز کردم ویدیو رو که بیام بهت بگم تو چقدر با حرفات حال منو خوب میکنی دختر، اونجایی که میگی من اطرح خودم رو دوست دارم، جایی که هستم رودوست دارم… مرسی❤
❤ای جانم
صدا خوب بود ولی کیفیت تصویر واسم خوب نبود
اون بالای تصویر تنظیمات رو بزن کیفیت رو روی بالاترین حدش بذار
من فکر کردم به خاطر نور پشت و لباس نارنجی پررنگ هس. بعد که پنجره تاریک شد و خودش نزدیک بهتر شد
من امریکا م و اول انگلیسی کتاب رو خوندم کلا نا امید شدم از سطح زبان خودم چون هیچی نمیفهمیدم بعد سفارش دادم کسی برام از ایران ترجمه شده ش رو آورد و دیدم بازم نمیفهمم 😂😂
من اون بالشت ابری رو میخوام😿،خیلی خوبههههه،از کجا و چطوری میتونم بگیرم😊❤
اگر ایرانی به زودی میاریمش تویسایت. اگر ایران نیستی سرچش کن از ترندیول یا سایت های انلاین دیگه.
@@yaldasjourneyایرانم و منتظر میمونم
آدرس سایت رو هم میشه بگی❤
میدونم سوال شخصیای هست اما چطور تونستین با پارتنر سابقتون در کمال احترام کنار کنین چون خیلیها این رو بعد از تمام کردن رابطه بلد نیستن. و روابط به بدترین شکل ممکن تموم میشه
@@porooshatrafiei705 ما خوبیم اخه با هم عزیزم. صمیمی هستیم. از هم خشمی نداریم. شاید خیلی از اونهایی که میگی خیلی اتفاق های بدی رو تجربه می کنند در پروسه جدایی. ما اتفاق بدی رو تجربه نکردیم شاید یه دلیلش اینه.
من یکی از غمهای زندگیم همینه. بدون خشم و دعوا تموم کردیم رابطه رو ولی بلاک شدن و نادیده گرفته شدن یه طرفه حس خشم و غم رو چهار ساله با منه. از این نظر بهتون غبطه میخورم. خیلی خوندن و دیدنت بهم حس آرامش میده❤