من یه ایده ترسناک برای برنامه کودک ماجراهای ایوری و تاتی دارم(اگر در بچگی این برنامه کودک رو ندیدین الان یه چند قسمت ببینید تا متوجه داستان بشین( اینکه یه روز که ایوری میره به خانه تاتی میبینه که تاتی نیست پس تصمیم میگیره خودش یه کتاب انتخاب کنه که یه کتاب عجیب میبینه توش نوشته بود زندگیه یه قاتل مهمان نواز ایوری چون بچه بود معنی کلمه قاتل رو نمیدونست ولی وقتی دیده نوشته قاتل مهمان نواز فکر کرده چیز خوبیه پس میره وارد کتاب میشه و میره به سال ۱۸۹۵ و میبینه که در روزنامه ها نوشته یه قاتل مرموز سی و دو نفر رو کشته و جایزه پیدا کردن این قاتل ده هزار دلار نقد هست ایوری که هم گیج شده بود هم ترسيد بود تنها در خیابان بود یه مرد با لبخند ازش پرسید تو چرا تنهایی آقا کوچولو؟ ایوری با خجالت گفت من از یه جای دیگه اومدم مرد با مهربانی گفت بیا پیش من تا خوب بشی و میرن خانه مرد که اسمش رو هنوز انتخاب نکردم بعدن مرد به ایوری غذا میده ایوری احساس راحتی میکنه ولی وقتی مرد حواسش نیست ایوری میبینه که تو دم در زیرزمین رد خون هست مرد با اضطراب گفت این خون ماله منه با چاقو دستم رو خراش دادم چیزی نیست ایوری شک کرده ولی میگه باشه ولی سی ثانیه بعد میبینه که دست مرد یه چاقو بزرگ هست تو چند ثانیه میره یه جا قایم میشه و مرد که ایوری رو گم کرده بود با لبخندی میگه از سنی که داری باهوش تری ولی اینجا خانه منه من زود پیدات میکنم و میکشمت ولی اول بهت غذا میدم چون من قاتل مهمان نواز هستم و ایوری که وحشت کرده بود متوجه شده که این همون قاتل داستان هست دیگه بیشتر به ذهنم نمیرسه نظر شما چیه؟ خوبه؟
@@sepehrtabari7538 واقعا موضوع خوبی بود. کیف کردم. هم میشه رو همین داستان تمرکز کرد هم میشه با پیچش داستانی موضوع رو باز تر کنی و به زمان های دیگه هم سفر کنه با قاتل های سریالیه دیگه رو به رو بشه
هااااا😂😂😂😂😂 9:54
😂😂😅😅❤
@@takaal عصبانیتت ام جذاااابه 😂😂😂❤️
@@karimahanidarabi4455خاک پاتم 😂❤
@@takaal عشقی ❤️❤️❤️
Mamnon🎉❤🎉❤🎉❤🎉
❤❤❤
Nice🎉
@@HoomanTak-i7r ❤️
❤❤
❤❤❤
پس ری اکت چی شد🥺🥺
در دست احداثه خیلی ادیتش سنگینه 😂❤
@@takaal کلا تولید محتوا سخته ۲تا جوک میخای تو جم خونوادگی بگی به ۵ نفر بر میخوره ۱۰ نفر ام از خنده جررر میخورن😂😂😂
@@takaal تازه تو جم ۱۰ ۱۵ نفره
@@karimahanidarabi4455 دقیقا داداش درسته نمیشه همه رو راضی نگه داشت ❤️🤣😂
@@takaal حقه والا 🤣🤣
من یه ایده ترسناک برای برنامه کودک ماجراهای ایوری و تاتی دارم(اگر در بچگی این برنامه کودک رو ندیدین الان یه چند قسمت ببینید تا متوجه داستان بشین( اینکه یه روز که ایوری میره به خانه تاتی میبینه که تاتی نیست پس تصمیم میگیره خودش یه کتاب انتخاب کنه که یه کتاب عجیب میبینه توش نوشته بود زندگیه یه قاتل مهمان نواز ایوری چون بچه بود معنی کلمه قاتل رو نمیدونست ولی وقتی دیده نوشته قاتل مهمان نواز فکر کرده چیز خوبیه پس میره وارد کتاب میشه و میره به سال ۱۸۹۵ و میبینه که در روزنامه ها نوشته یه قاتل مرموز سی و دو نفر رو کشته و جایزه پیدا کردن این قاتل ده هزار دلار نقد هست ایوری که هم گیج شده بود هم ترسيد بود تنها در خیابان بود یه مرد با لبخند ازش پرسید تو چرا تنهایی آقا کوچولو؟ ایوری با خجالت گفت من از یه جای دیگه اومدم مرد با مهربانی گفت بیا پیش من تا خوب بشی و میرن خانه مرد که اسمش رو هنوز انتخاب نکردم بعدن مرد به ایوری غذا میده ایوری احساس راحتی میکنه ولی وقتی مرد حواسش نیست ایوری میبینه که تو دم در زیرزمین رد خون هست مرد با اضطراب گفت این خون ماله منه با چاقو دستم رو خراش دادم چیزی نیست ایوری شک کرده ولی میگه باشه ولی سی ثانیه بعد میبینه که دست مرد یه چاقو بزرگ هست تو چند ثانیه میره یه جا قایم میشه و مرد که ایوری رو گم کرده بود با لبخندی میگه از سنی که داری باهوش تری ولی اینجا خانه منه من زود پیدات میکنم و میکشمت ولی اول بهت غذا میدم چون من قاتل مهمان نواز هستم و ایوری که وحشت کرده بود متوجه شده که این همون قاتل داستان هست دیگه بیشتر به ذهنم نمیرسه نظر شما چیه؟ خوبه؟
@@sepehrtabari7538 واقعا موضوع خوبی بود. کیف کردم. هم میشه رو همین داستان تمرکز کرد هم میشه با پیچش داستانی موضوع رو باز تر کنی و به زمان های دیگه هم سفر کنه با قاتل های سریالیه دیگه رو به رو بشه