یک چیزی که خیلی در مورد سخنرانی بزرگان در اماکن عمومی جلوه میکنه این هست که تمام ملت حق دارد در این مکاتب عالی شرکت کنند و صاحب فهم درک عالی میشوند حتی بی سواد ها یعنی وقتی میبینم ذوق میکنم مادرم سواد کافی نداشت از برکت این نشست ها اگاهی زیادی داره ممنون از این همه لطف
آقای رفیعی چقدر خوب میشد شما هزار و سیصد سال به جلو میامدید و امروز از مادران و خواهران و پدران گرسنه و تشنه ما که در فقر کامل زندگی میکنند صحبت میکردید، و راه حلی برای آنان پیشنهاد میکردید. که آنها از گرسنگی، بیچارگی، به فحاشا و صیغه پناه نبرند. این گفته های امروز شما فقط غذاهای رنگارنگ سفره شما را رنگینتر میکند. ولی مادران ما، خواهران ما امشب نیز سر گرسنه به بالشت میگذارند.
خداوند اجر خیر نصیبتان کند ان شاءالله ولی منم یک نظر دارم من پدر های را دیدم کاملا برعکس رفتار میکنند دروغ میگویند تهمت میزنند فحش میدن کارهای انجام میدند که نقش مادر کمرنگ میکنه و به نظر من پدر نقش زیادتری دارد خداوند به همه ما کمک کنه ان شاءالله
+Hashemieh Tavakoli با تشکر از بازیدتون، لطفا از ویدیوھای دیگر ما نیز بازدید فرمایید۔ اما پاسخ به سوال شما، من قسمتی از متن رو براتون اینجا ارسال می کنم، و لینکش رو هم می زارم تا قبل و بعدش رو هم بخونید، چون مطالب اینقدر شیرینه که حیف از دست بره۔ در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت. جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت، هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده می شد. سنّش را حدود هفده سال تخمین زده اند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3842/29502
سلام خسته نباشید بسيار بسيار عالی بود جناب آقای دکتر رفیعی من یک سوال دارم خدمتتون پدرم در حال ارتکاب گناهی بود و مسر بود که انجام دهد ومتاسفانه انجام هم داد من که از قبل شنیدم می خواهد این کار را انجام دهد به او گوش زد کردم که آبروی مردم را نبر البته خیلی محترمانه ولی ایشون گوش نکرد والان با من قهر کرده وجواب تلفن های من را نمی دهد واز این که من به او گفته ام این کارت اشتباه است انجام نده دلخور شده و قهر کرده آیا من گناه کرده ام ؟ تکلیف من چیست؟ البته من با توجه به این عکس العمل پدرم باز هم به خانه زنگ میزنم ولی اهمیت نمی دهد لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم
سلام بنده برای اینکه بدونم سخنرانیها چه اندازه موردتوجه شنوندگان بوده ودرجه بندی کنم برای شنیدن ودیدن ،اکثراً به یادداشتهای دوستان بزرگواری که نظرشون را مینویسند مراجعه میکنم اگر خواستی بدونی این سخنرانی رو گوش کنی یانه: بسیارزیبا وعالی بسیار آموزنده طول عمرباعزت نصیب استاد باشه انشاالله
سلام علیکم خسته نباشید حضرت علی علیه السلام فرزندی داشت به نام محمد حنیفه جناب مادرش هم بود حنیفه سه روز در جنگ با حضرت علی جنگ می کرد این زن بعد از سه روز تسلیم شد و گفت من را ببر پهلوی حضرت محمد صلی و آله و سلم شرط گذاشت گفت من به این شرط مسلمان میشوم که با علی ازدواج کنم و فرزندم که به دنیا آمد نامش را میزارم محمد حنفیه حضرت محمد حضرت محمد شرایط را پذیرفت و با حضرت علی با حضرت علی ازدواج و از او صاحب فرزند پسری شد به نام محمد حنیفه او دور از پدر بزرگ شد پسر که به سن ۱۲ سالگی رسید بچه ها اون رو مسخره توپ پدر نداریشهر جای مادرش به مادرش گفت برای من گندم بریون درست کن مادرش روی تابع گندم بریان درست کرد و دست های مادرش را گرفت روی تابه داغ که به من بگو پدر من مادرش گفت پدرت حضرت علی شیر درگاه خدا هست و بازوبند به او داد به عنوان داده بود اگر پسرم فرزند پسر بود بازوبند بهش بده اگر دختریبود گردنبند بهش بده که من میشناسم که بزرگ شد بشناسم و راه افتاد رفت به مدینه که پدرش را پیدا کند در باغ پدرش با سنگ به درخت ها می زد که میوه ها بیفتند بردارد بخورد برادرهایش امام حسین و امام حسن علیه السلام چرا به درختا سنگ میزنی میوه تو نمی دانست که اینها برادرانش با برادرانش درگیر شد هر دو برادرش را زد امام حسن و امام حسین گریه کنان رفتن پیش از حضرت علی گفتن پدر یکی در باغ و ما است باغ ما را داره خراب میکنه و ما را زده پدرش گفت کرده پسران من را بزنه پدرش رفته در باغ پسر ۱۴ ۱۵ ساله داخل باغ وایستاده گفت چرا پسران من زدی منم الان تو را میزنم حضرت علی با پسرش محمد حنیفه شروع کردن به با همدیگه جنگیدم که اینقدر جنگیدن که حضرت علی پاهاش در زمین فرو رفت درخت را از ریشه کشی دزد این پسر این غول دور است انقدر زور دارد که زورش خیلی زیاد بله حضرت علی خیلی عصبانی شدن نره حیدری کشید و پسر را خوابن بر زمین و خنجر را کشید که پسر را بزند گفت دست نگهدار من را میزنیم از دست پدرم کجا حضرت علی با خود به به فکر رفتن گفت این پسر که اینقدر زور داره دیگه چقدر زود پدر تو کی هست پسر گفت پدر من از حضرت علی هست نشانی از پدر نشانی چهبازوبند ۶ را نشان داد و پدرشان را شناخت که اینو بعد آن را بر سر گردن سوار کرد امام حسن و امام حسین را بر یک دست راست و پسر دیگر بر دست چپ رفتن سمتبی بی فاطمه حامد دید یک پسر از پسرای او بالاتر نشسته دلش بلرزه افتاد گفت این پسر کی است که از پسران من بالاتر نشسته تهدید حضرت علی بی بی فاطمه را که دید فهمید جریان چیه بی بی فاطمه گفت این پسر از زور بازو است و این دوتا فرزند دیگری من که در بغل من هستن جیگر گوشه های من کارتون بی بی فاطمهپدرش رسول خدا جریان را تعریف کرد و رسول خدا گفت با مصلحت من این ازدواج سر گرفته به خاطر اینکه حنیفه مسلمان به شود این این شرط و شروط های را پذیرفتیم او را به عقد حضرت علی در آوردیم به خاطر شرط و شروط هایی که انیمه گذاشته بود به خاطر که مسلمان بشود محمد حنیفه یک پسری دلاور و جنگجو بود مادرش هم یک جنگجو و دلاور بوده اگر مادرش دلاور نمی بود با پدرش سه روز جنگ این شیخ های شما همه چیز دروغ هیچ وقت راست را نمی گویند چون اون دادن در دروغ است این وقت دروغ میگویند که صدقه بگیرند خیرات جمع مردم را تیغ بزنن مال و اموال شان را بگیرند وگرنه تو چی به که مادران چی بوده و مادرش چه جوری بوده مادر شهر جوری بوده ولی پدرش از حضرت علی اصل کار پدر آدم است اندازه نصف غیرت پدرش من خداوند این شیخ های دروغگو را به جهنم
سلام علیکم مادر ۵۱ ساله هستم که بعلت نداری مهاجر بودم دوبار مهاجرشدم افغانی هستم یونان زندگی میکنیم دوتا دختر دارم کوچیکه ۲۵ سالشه نماز میخونه ولی روسری سر نمیکنه بزرگ ۳۰ سالشه هم نماز نمیخونه روسریم سر نمکنه منو پدرشون که میگم میگن ما بلای سنیم اون دنیا از خودمون میپرسن من مریض شدم چونکه خیلی خجالت میکشم وهم میترسم که جهنمی بشن لطفآن مرا رهنمایی کنید
خیلی خوب آغا ۔۔۔سلامت باشید۔۔خیلی ممنونم آغا
😭👍
حاج آقای رفیعی بزرگوار و مهربون !
درود فراوان بر مادری ک شما رو تربیت کرده.
🌹🌹🌹🌹🌹
عالي بود. سخنرانيهاي دكتر رفيعي هميشه آموزنده وپندآور است. خداوند طول عمر دهد.
ماشاالله یک دنیا ممنون از سخنهای پر ارزش شما بزرگوار صاحب
ماشاالله ماشاالله ماشاالله قهرمان اسلام هستین انشاالله بسیار زیبا و عالی موفق باشید همیشه استاد رفیعی 🇦🇫🇦🇫🇦🇫❤🌷❤🌷🇦🇫🇦🇫🇦🇫❤🌷❤🌷🇦🇫🇦🇫🇦🇫❤🌷🇦🇫🇦🇫🇦🇫🇮🇶🇮🇶🇮🇶❤🌷❤🌷
Salaam u alaikum
حاجی آقا من یکی از مبلغ پاکستان هستم.درمحرم از درسهای شما خیلی استفاده کردم.خیلی ممنون
یک جهان سپاس, خداوند متعال به ما توفیق عمل عنایت فرماید
ماشاالله ماشاالله ماشاالله ماشاالله ماشاالله خیلی زیبا فرموده آقای رفیعی...
یک چیزی که خیلی در مورد سخنرانی بزرگان در اماکن عمومی جلوه میکنه این هست که تمام ملت حق دارد در این مکاتب عالی شرکت کنند و صاحب فهم درک عالی میشوند حتی بی سواد ها
یعنی وقتی میبینم ذوق میکنم
مادرم سواد کافی نداشت از برکت این نشست ها اگاهی زیادی داره
ممنون از این همه لطف
خیلی عالی❤️،بسیار تشکر از جناب رفیعی🙏، خدا اجرتون بده🌹، التماس دعای خیر دارم🙏🌹🌷🌷🌷🌷🌷.
الهی حاج اقا دردنیاواخرت خارنشید ان شاءالله وهرچه ازخدامیخواهید برایتان عطا کنند بحق پنج تن آل عبا🙏🙏🙏
زند باد دین اسلام
خداوند جزای خیر دهد انشاءالله استاد رفیعی واقعا همه حرف هایت عالی وه آموزنده است.
❤❤❤
❤🌷YOU & RESPECT🌹💜
🇮🇷 🇦🇫 🇹🇯️
🤲🤲🤲
❤
اللہ یوفقکم سماحة الشيخ
ويطول عمركم
درود بر استاد رفیعی
ما شاالله احسنت آقای رفعی ..لبیک یاعباس علمدار حسین.ع.2.9..2018
درپناه خدا باشید استاد گرامی
thanks for uploading
خدا خیر بیته حاجی آقا
یا عباس,
@@aminullahfaizy1145 ã Popp k 🦊🐱🦄🦄🦓🦓🦓🐯🌹🐯🦌🐮🐮🐽🐽🐆🐂
آقای رفیعی چقدر خوب میشد شما هزار و سیصد سال به جلو میامدید و امروز از مادران و خواهران و پدران گرسنه و تشنه ما که در فقر کامل زندگی میکنند صحبت میکردید،
و راه حلی برای آنان پیشنهاد میکردید. که آنها از گرسنگی، بیچارگی، به فحاشا و صیغه پناه نبرند. این گفته های امروز شما فقط غذاهای رنگارنگ سفره شما را رنگینتر میکند.
ولی مادران ما، خواهران ما امشب نیز سر گرسنه به بالشت میگذارند.
درود بر شما.
سلام برحاجی آقای رفیعی حاجی اقا برای ما دعا کنید
سخنان زیبا
تعیب الله دوکتر رفعیی بزرگوار
jawad Mousavi خدا
طیب الله
تشکر از نصیحت آمیز شما حجت الله
خدایا کاش این حرفهارازمانیکه بچه هایم کوچک بود میشنیدم
تشکر استاد بزگوار رفیعی
تشکر استاد عزیز
@@mr.berlin7148
7
خداوند اجر خیر نصیبتان کند ان شاءالله ولی منم یک نظر دارم من پدر های را دیدم کاملا برعکس رفتار میکنند دروغ میگویند تهمت میزنند فحش میدن کارهای انجام میدند که نقش مادر کمرنگ میکنه و به نظر من پدر نقش زیادتری دارد خداوند به همه ما کمک کنه ان شاءالله
Kk
ماشاءالله استاد عزیز بسیارسخن های آموزنده
dar jange seffain hazrate Abbas alayhessalam chand sal sen dashtand ??
+Hashemieh Tavakoli با تشکر از بازیدتون، لطفا از ویدیوھای دیگر ما نیز بازدید فرمایید۔ اما پاسخ به سوال شما، من قسمتی از متن رو براتون اینجا ارسال می کنم، و لینکش رو هم می زارم تا قبل و بعدش رو هم بخونید، چون مطالب اینقدر شیرینه که حیف از دست بره۔
در گرماگرم نبرد صفین،
جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره
داشت. جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت، هنوز
چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از
سیمای تابناکش خوانده می شد. سنّش را حدود هفده
سال تخمین زده اند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی
آتشین مبارز خواست.
www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3842/29502
آن. جوان.حضرت.عباس.ع.بود.
after 8 Month one's again leasing this speech. liked
Hi
خدا عمرطولانی بیته.حاجی آقا می آموزم.انشاالله خدا کمکم کند التماس دعا
سلام اغای رفعی راس میگی پیسر من ۲۱ ساله استه مگر یک دانه سیب پوست نمیتانه تشکور دست تو درد نکونه همهگی گب های تو راس استه 👌👌👌👌💐💐💐🥀🥀🏝🏝🏝🏝🏝🏝
How to find his number in telegram or wattsapp ?????
سلام خسته نباشید
بسيار بسيار عالی بود
جناب آقای دکتر رفیعی من یک سوال دارم خدمتتون
پدرم در حال ارتکاب گناهی بود و مسر بود که انجام دهد ومتاسفانه انجام هم داد من که از قبل شنیدم می خواهد این کار را انجام دهد به او گوش زد کردم که آبروی مردم را نبر البته خیلی محترمانه ولی ایشون گوش نکرد والان با من قهر کرده وجواب تلفن های من را نمی دهد واز این که من به او گفته ام این کارت اشتباه است انجام نده دلخور شده و قهر کرده
آیا من گناه کرده ام ؟
تکلیف من چیست؟
البته من با توجه به این عکس العمل پدرم باز هم به خانه زنگ میزنم ولی اهمیت نمی دهد
لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم
رفیحی ازقیامت
.
سلام
بنده برای اینکه بدونم سخنرانیها چه اندازه موردتوجه شنوندگان بوده ودرجه بندی کنم برای شنیدن ودیدن ،اکثراً به یادداشتهای دوستان بزرگواری که نظرشون را مینویسند مراجعه میکنم
اگر خواستی بدونی این سخنرانی رو گوش کنی یانه:
بسیارزیبا وعالی
بسیار آموزنده
طول عمرباعزت نصیب استاد باشه انشاالله
سلام علیکم خسته نباشید حضرت علی علیه السلام فرزندی داشت به نام محمد حنیفه جناب مادرش هم بود حنیفه سه روز در جنگ با حضرت علی جنگ می کرد این زن بعد از سه روز تسلیم شد و گفت من را ببر پهلوی حضرت محمد صلی و آله و سلم شرط گذاشت گفت من به این شرط مسلمان میشوم که با علی ازدواج کنم و فرزندم که به دنیا آمد نامش را میزارم محمد حنفیه حضرت محمد حضرت محمد شرایط را پذیرفت و با حضرت علی با حضرت علی ازدواج و از او صاحب فرزند پسری شد به نام محمد حنیفه او دور از پدر بزرگ شد پسر که به سن ۱۲ سالگی رسید بچه ها اون رو مسخره توپ پدر نداریشهر جای مادرش به مادرش گفت برای من گندم بریون درست کن مادرش روی تابع گندم بریان درست کرد و دست های مادرش را گرفت روی تابه داغ که به من بگو پدر من مادرش گفت پدرت حضرت علی شیر درگاه خدا هست و بازوبند به او داد به عنوان داده بود اگر پسرم فرزند پسر بود بازوبند بهش بده اگر دختریبود گردنبند بهش بده که من میشناسم که بزرگ شد بشناسم و راه افتاد رفت به مدینه که پدرش را پیدا کند در باغ پدرش با سنگ به درخت ها می زد که میوه ها بیفتند بردارد بخورد برادرهایش امام حسین و امام حسن علیه السلام چرا به درختا سنگ میزنی میوه تو نمی دانست که اینها برادرانش با برادرانش درگیر شد هر دو برادرش را زد امام حسن و امام حسین گریه کنان رفتن پیش از حضرت علی گفتن پدر یکی در باغ و ما است باغ ما را داره خراب میکنه و ما را زده پدرش گفت کرده پسران من را بزنه پدرش رفته در باغ پسر ۱۴ ۱۵ ساله داخل باغ وایستاده گفت چرا پسران من زدی منم الان تو را میزنم حضرت علی با پسرش محمد حنیفه شروع کردن به با همدیگه جنگیدم که اینقدر جنگیدن که حضرت علی پاهاش در زمین فرو رفت درخت را از ریشه کشی دزد این پسر این غول دور است انقدر زور دارد که زورش خیلی زیاد بله حضرت علی خیلی عصبانی شدن نره حیدری کشید و پسر را خوابن بر زمین و خنجر را کشید که پسر را بزند گفت دست نگهدار من را میزنیم از دست پدرم کجا حضرت علی با خود به به فکر رفتن گفت این پسر که اینقدر زور داره دیگه چقدر زود پدر تو کی هست پسر گفت پدر من از حضرت علی هست نشانی از پدر نشانی چهبازوبند ۶ را نشان داد و پدرشان را شناخت که اینو بعد آن را بر سر گردن سوار کرد امام حسن و امام حسین را بر یک دست راست و پسر دیگر بر دست چپ رفتن سمتبی بی فاطمه حامد دید یک پسر از پسرای او بالاتر نشسته دلش بلرزه افتاد گفت این پسر کی است که از پسران من بالاتر نشسته تهدید حضرت علی بی بی فاطمه را که دید فهمید جریان چیه بی بی فاطمه گفت این پسر از زور بازو است و این دوتا فرزند دیگری من که در بغل من هستن جیگر گوشه های من کارتون بی بی فاطمهپدرش رسول خدا جریان را تعریف کرد و رسول خدا گفت با مصلحت من این ازدواج سر گرفته به خاطر اینکه حنیفه مسلمان به شود این این شرط و شروط های را پذیرفتیم او را به عقد حضرت علی در آوردیم به خاطر شرط و شروط هایی که انیمه گذاشته بود به خاطر که مسلمان بشود محمد حنیفه یک پسری دلاور و جنگجو بود مادرش هم یک جنگجو و دلاور بوده اگر مادرش دلاور نمی بود با پدرش سه روز جنگ این شیخ های شما همه چیز دروغ هیچ وقت راست را نمی گویند چون اون دادن در دروغ است این وقت دروغ میگویند که صدقه بگیرند خیرات جمع مردم را تیغ بزنن مال و اموال شان را بگیرند وگرنه تو چی به که مادران چی بوده و مادرش چه جوری بوده مادر شهر جوری بوده ولی پدرش از حضرت علی اصل کار پدر آدم است اندازه نصف غیرت پدرش من خداوند این شیخ های دروغگو را به جهنم
سلام علیکم مادر ۵۱ ساله هستم که بعلت نداری مهاجر بودم دوبار مهاجرشدم افغانی هستم یونان زندگی میکنیم دوتا دختر دارم کوچیکه ۲۵ سالشه نماز میخونه ولی روسری سر نمیکنه بزرگ ۳۰ سالشه هم نماز نمیخونه روسریم سر نمکنه منو پدرشون که میگم میگن ما بلای سنیم اون دنیا از خودمون میپرسن من مریض شدم چونکه خیلی خجالت میکشم وهم میترسم که جهنمی بشن لطفآن مرا رهنمایی کنید
ثب
رفیعی روزی قیامت