این کتاب رو در ملتهب ترین روزهای جوانیم خونده بودم و باهاش زندگی کرده بودم . شنیدن این کتاب با صدای گوش نواز جناب پرهام یه چیز دیگه ست اونم در آستانه ی پنجاه سالگی
خیلی دوست داشتم که عمه ای ، خاله ای ، دایی ای ، عمو ای ، پدر بزرگی، مادر بزرگی داشتم تا تجربه با این افراد فامیل داشته باشم.😳ولی انگار سرنوشت میخواست که پدر نه برادر داشته باشد نه خواهر و نه پدر در قید حیات در زمان تولدم و نه مادر که نه خواهری و نه برادری و حتی قوم و خویشی 😔😔انگاری آدم و حوا بودند 😄که فقط ما ها را بدنیا آوردند 😞. پرهام عزیز ، طوری این داستانها را روایت می‌کند که آدمی احساس می کند که همه این اهل فامیل را داشته است.👍👍👍👏 همچنین تشکر فراوان از مشعل دانش
من برای دومین بار گوش کردم این کناب صوتی رو و دوباره لذت بردم. امان از عشق جوانی که میسوزونه. به نظر من زندگی با انسانی مه آداب و فرهنگش به ما نزدیکه خیلی راحت تر از انسانیه که ما فقط عاشقشیم و از زمین تا آسمون فرق داریم با هم. اگر میشد عاشق کسی شد که مقدسات و آداب دونیش و فرهنگش شبیه ما بود که نو علا نور میشد 🙏🏽
من این کتاب را سال ها پیش مطالعه کردم و هر لحظه خواندن از این کتاب مرا به یاد ازدواج ام با خانواده‌ای که از زمین تا اسمان با ما و تربیت خانوادگی ما فرق داشتند و بسیار شبیه به رحیم و مادرش بودند ، خانواده و تربیت و پدر و مادر خیلی خیلی اهمیت دارند
عجب صدایی دارید شما . مبارکتون باشه 👍🌹👏👏 " بامداد خمار " واقعا یکی از شاهکارهای دراماتیک نویسنده گی ایران زمین است . چیزی شبیه فیلم " برباد رفته " برای سینمای هالیوود
وااااای که شما چه راوی عزیز و خوشصدایی هستین، من چند سال پیش این کتاب را خواندم، و خیلی بدلم نشست، و الآن هم لذت میبرم که با صدای شما گوش میکنم تشکر از شما جناب پرهام عزیز و دوست داشتنی🙏🙏👏👍🤗🌸☀️🌹☀️
این کناب و داستانش بدون شک یکی از بهترین رمانهای فارسیه من سالها پیش حتی دو بار این کتاب رو خوندم الانم خیلی خوشحال شدم که بازخونی شده ولی وقتی داشتم گوش میکردم یکم دلم گرفت. کاش آقای پرهام که زحمت بازخوانیشو کشیدن بجای اینکه راوی داستان باشن، از منظر خودشون تغییر لحن و صدای شخصیتهای داستان رو نمیدادند و وقتی جای محبوبه حرف میزنن به حالت دهنکجی و مسخره لحن کلمات رو عوض نمیکردن . بجای اینکه شرح زندگی و دردهای یه زن رو بعنوان شخصیت اصلی داستان روایت کنن، آدم فکر میکنه یه کارتون انیمیشن رو یک نفره دارن دوبله میکنن.
سالها پیش این کتاب را خواندم. هنوز از خلاقیت، هنرمندی، ذهن پاک وبی غل وغش نویسنده در بحت و حیرتم. هر کلام ماهرانه،مثل مهره های شطرنج دقیق و حسابشده در کنار هم سرنوشت انسانهائیرا رقم زدند که………. خیلی از آرزوهایم خیام وار از خاک بر آمدند و بر باد شدند ولی با تلاشی بیصبرانه شعلهٔ یک آرزو را در لایلای ناشناختهٔ ضمیر خاطرم زنده دارم وآن دیدار رودر رو با این نویسندهٔ بینظیراست. هنوز سئوأل دارم. هنوز بایدراجع به تک تک کاراکترها حرف بزنیم ……. دیگر از او کتابی نیافتم. حتی نمیدانم کجاست یا در چه کشوری زندگی می‌کند. افکارم به سوی نقاش داستان” آخرین برگ” نوشنهٔ نویسندهٔ آمریکائی بنام “ا’ هنری” میدود که در تمام عمر فقط. یک آرزو داشت و آن خلق اثری جاودانه بود که بالأره بدان نائل شد. افراد بزرگ و استسنائی احتیاج به خلق چندین و چندانها ندارند. همان یکی کافیست.
ذهن پاک و بی غل و غش نویسنده ؟؟. با احتر ام به شما، درخواست میکنم ا غراق نفرمایید ….. در ضمن « بحت » غلطه و «بهت » درسته ، آستسنایی غلطه و استثنایی درسته …. از شما دوستدار ادبیات و کتاب ، اینهمه غلط املایی ؟؟؟و اینکه این عینا از روی کتاب نیست و تغییر داده شده و در نتیجه کلام بندی ها با کار نویسنده متفاوت است و احیاناً اگر شیفته ی طرز خواندن کتاب شدید ، ربطی به کلام به کلام نویسنده ندارد . متشکرم از وقت شما .
به به,, چه انتخاب زیبایی,,,,من این کتاب رو در منزل دارم,,و دوبار تا به حال خوندمش,,,ولی چقدر الان,خرسند و مشعوف شدم که با صدای گرم و زیبای شما,,جناب پرهام عزیز,,,قراره بازهم اون و بشنوم,,, بی نهایت سپاسمند مهر و قدردان زحماتتون هستیم جناب🙏🌹🌹
درود بر جناب پرهام عزیز ،، وسپاس از نویسنده ریز بین وروان نویس که بزیبایی تاریخ گذشته سرزمینمان را باقلمی شیوا این داستان را نگارش کردند وبا خوانش دلپذیر شما جذاب‌تر شده ،،مانا باشید وبرقرار ⚘️🙏
چقدر با احساس وبامزه واقعأ تأتر راديويي را به ما هديده داديد مرا به دوران كودكي بوديد كه شبها به راديو گوش ميداديم ولذت ميبرديم واقعأ هنرمند هستيد خيلي جالب تعريف كرديد متشكرم
من این کتاب و سالها قبل خوندم اما گوش دادن این داستان هم خیلی جذابه ،و عکس رو جلد ش رو خیلی دوست دارم چون این جعبه که تو عکس هست رو دارم و از پدر بزرگ مادرم به من رسیده.بینهایت دوستش دارم
با درود و سپاس فراوان از جناب پرهام گرامى 🌹🌹 دقيقأ دو روز پيش بود داشتم با خودم ميگفتم چقدر خوب بود كتاب بامداد خمار رو هم با صداى جناب پرهام ميشنيدم ، اينطور كه پيداست شما افكار شنونده ها رو هم ميخونيد 👌👌
خیلی خیلی متشکرم .قبلا خوندم اما‌با صدای گرم شما چیز دیگه ایی هست . فکر میکنم شباهت ها بین خانواده و زن و مرد بیشتر باعث دوام ازدواج میشه تا عشق و تفاوت فرهنگی و خانوادگی بیش از حد.
چقدر جناب پرهام داستان را عالی تعریف میکنید من این کتاب را حفظم ولی با صدای شما و طرز گویش شما بقدری لذت میبرم که دوباره گوش میکنم هم چنین کتاب های دیگر را با صدای شما گوش میکنم .ممنون هستیم برای زحمت شما و گفتار بسیار عالی شما.با آرزوی سلامتی و خوشحالی برای شما
سپاسگزار از گلهای فرهیخته هر زمان و هر مکان🕯🥀🦋🕊💞📚♻🥓🌺🌸🌼🌻🏵🥀 خردمند. قوالان دانشمندان فرهیختگان فن آفر خوش بیانان رامشگران نگارش گران هر مکان و هرزمان با نغمه دلکش خود جان و جهان آزرده را نوازش و میخوانند و میآموزند و میگویند و میسازند خوش میخوانند میگویند میآموزند که فرهمند و شادمان سرافراز مفتخر و فن آفر در سرزمین مادری هر کجای زمان و مکان باشیم از انعکاس زیبائیها و قاموس هوشیاری زنجیر کشیدن دیوان نهیب ملامت شکوه و فلاکت پلیدی ها ...:سرزنده، سردماغ، شاداب، با نشاط، سرحال، دلخوش، سرخوش مشعوف، شادمان، خوشحال، خرسند، خشنود، بشاش - خجسته، فرخنده، مبارک، میمون متجلی شوکت پایداری تان به نزاکتها و قوانین اخلاقی و کرامات انسانی.....رونق و فن آفری آرامش متبلور با سلیقه خود پروده و تکاپو و آبادی وفور در گلستان وجود تان ...⚡🌻🌞📲🌝📖استادان اندرز....یا ابلهان اشتلم.مشوفانرهنما ....کاهنان و فن آفرا💞 رویه و عرف و نظم و قانون....مجریان برنامه و روشهای مهر آمیز.....شرنگ سازان یا مجریان سلامت و سعادت و افتخار. فن آفر هر مکان و هر زمان❤📲📖🌎✨👆💞🕊💭🎶 .همواره سپاس
درود و سپاس بسیار حناب پرهام و عزیزان کانال مشعل دانش شنیدن و خوانش کتاب باصدای دلنشین جناب پرهام چندین برابر لذت بخش تر از این بود که خودم در سالهای دور این کتاب رو خونده بودم خسته نباشید با آرزوی موفقیت برای همه دوستان تیم کانال مشعل دانش 🙏👌💐👏🙏
باز هم سپاس برای شنیدن داستانی دیگر با بیان دلپذیر شما ❤ این یکی از حکایات زندگی است دل دادن عاشق شدن بدون دیدن تفاوت فرهنگی اولش انقدر مست عشق هستی که نمیبینی اما بعد میفهمی که چه شد😔 ولی دیگه دیر .
بادرود ، نویسنده و راوی خوش ذوق و خوش صدا و ادیب وسخنور .بنده بی انکه به پایان داستان برسیم ، نظر و پیشنهاد و استدلال مادر سودابه خانم را بی کم و کاست میپذیرم .حتی اگر فرهنگ ودانش جوان مورد نظر هم بر وعق مراد پدر و مادر سودابه خانم بود بازهم ارتباط خانواده ها مشکل افرین میشد .پیشنهاد حقیر این است که در روزگار ما باید دنبال وظیفه و تکلیف گشت تا دنبال عشق ، چون حتی عشق حقیقی هم در گذر زمان وداثر تاثیر مشکلات رنگ میبازد ، عشقهای که بصورت رمان وواستان و فیلم سینمایی دید و خوانش ادبی قرار میگرند ، چون بهم نرسیدند ، ستایش برانگیزند و بصورت اسطوره و حماسه و تراژدی درامدند ، شاید سالها و قرنها طول کشد تا بافرهنگ درایران روبرو باشیم یک دید کلی و فارع از نگرشهای قومی، ایینی ، نژادی، وزبانی داشته باشیم .فرهنگ و بی فرهنگی منوط به طیف خاص نباید باشد ومفهوم اصالت باد درفرهنگ ملی جامعه نهفته باشد نه در طیف خص از خانوادها ، مسیر امروز نسل جوان ما برای تشکیل خانوداه وحتی به تعریفی عشق ، مسیر پر صعب االعبور و پر سنگلاخی است ، انروز جامعه ما تشکیل شده از دو زیف بافرهنگ و بی فرهنگ نیست ، شده فرهنگ هزار تو و هزار لایه .واین یکی از بحرانها وگذرگاه سخت جوانان راحت طلب امروزی است .با احترام .
کاش هممون ازاول آخر سرنوشتمون رو میدیدیم آخه قربون کرمت خدا این دیگه چه جورچالشی بود توکه میدونستی ماها هممون انتخاب اشتباه دراولویتمونه چرا آخرکاروازاول نمایانمون نکردی کرمتو شکر😔😔😔
عالی ،من این کتاب و سال ۷۸ خوندم ،وهنوز م که هنوزه ،احساس میکنم ،زندگی خودم بی شباهت به راوی داستان ،یعنی همون محبوبه نیست ،هرجا از زندگیم به بن بست میخوردم دقیقا یاد حرفای محبوبه می افتادم ،که می‌گفت به حرف پدرم گوش نکردم ،وروزی صد بار میگفتم عجب غلطی کردم ،ومن هم به حرف مرحوم مادرم گوش ندادم ،وعاشق مردی نوکیسه وبد زبان شدم ،وحالا روزی صد بار میگم عجب غلطی کردم ،
مرسی از خوندن این کتاب. در مورد نظر که گفته بودین،بستگی به سن آدم‌ها داره. اگه جوون باشن خونواده ها وطرز افکارشون نقش بزرگی دارن و میتونن زندگی رو به جهنم تبدیل کنن.
آقای پرهام توضیحاتتون رو داشتم میشنیدم حس عجیبی داشتم، چون از متنِ کتاب نمیخواندید و داشتید برامون حرف میزدید حس کردم ۱۰۰ سال است شما را میشناسم. گویی صدای آشنایی رو از پشت سرم میشنوم و از درشکه ییرون رو نگاه میکنم. صدای آشناتون رو میشنیدم، صداتون برام گره خورده با تهران ۱۳۱۰ . انگار سید میران داره برام حرف میزنه، گویی فرخ رو میبینم در لباس قزاق، گویی در حیاط خانه ی سید میران ایستاده ام تا هما رو لحظه ای ببینم... گویی میرزا حسین داره برام حرف میزنه و از زیبا شکایت میکنه .صداتون برام‌گره خورد با این کتاب‌ها و خاطرات کهنه ی این کشور بیمار . کاش نزدیک بودید تا در آغوش میگرفتمتون.😢
یعنی کتابیه که برایچندمین بارم که دارم گوش میدم بازم حالی ب حالیم میکنه از اولین باری که این کتاب توسط دختریکه دوستش داشتم بمن داده شد تا الان که هردومون ازدواج کردیم و سرنوشتامون جدا ازهم رقم خورده حداقل بیستوپنج سی سال میگذره و نمیدونین که خط بخط این رمان تداعی چه خاطرات ودوران شیرینی رو برام میکنه اونوختا فکرشم نمیکردم که 😔😔😔روزگار انقده بیمعرفت ونامرد وستمگرباشه
من چندین بار خوندم هنوز بدنبالشم❤❤❤
خیلی دوستش دارم❤❤❤
سلام من هم این داستان را خواندم ولی با صدای شما یک چیز دیگه هست❤❤❤❤❤❤❤
متشکرم اقای پرهام❤
این کتاب رو در ملتهب ترین روزهای جوانیم خونده بودم و باهاش زندگی کرده بودم .
شنیدن این کتاب با صدای گوش نواز جناب پرهام یه چیز دیگه ست اونم در آستانه ی پنجاه سالگی
درود جناب پرهام هروقت که میخوام کتاب گوش بدم ببینم صدای شماست نمی تونم ازش بگذرم واقعا عالیه خوانش شما🪷🌺
خیلی دوست داشتم که عمه ای ، خاله ای ، دایی ای ، عمو ای ، پدر بزرگی، مادر بزرگی داشتم تا تجربه با این افراد فامیل داشته باشم.😳ولی انگار سرنوشت میخواست که پدر نه برادر داشته باشد نه خواهر و نه پدر در قید حیات در زمان تولدم و نه مادر که نه خواهری و نه برادری و حتی قوم و خویشی 😔😔انگاری آدم و حوا بودند 😄که فقط ما ها را بدنیا آوردند 😞.
پرهام عزیز ، طوری این داستانها را روایت می‌کند که آدمی احساس می کند که همه این اهل فامیل را داشته است.👍👍👍👏 همچنین تشکر فراوان از مشعل دانش
❤️
@@jimdastory4161 ❤️
استاد عاشق صدات هستم چقدر گرم وگیرا
اولین رمان بلندِ ایرانی که خواندم اوایل دهه هفتاد بود و سرشار از شور جوانی. با سپاس از شما
چه عالیه شنیدن این داستان زیبا با اجرای شما.بسیار ممنون و متشکر
سالها پیش این کتاب خوندم چنان تاثیری داشت که همیشه گوشه ذهنم ماند کتابهای زیادی خوندم اما این رمان هرگز از یاد نبردم
من برای دومین بار گوش کردم این کناب صوتی رو و دوباره لذت بردم. امان از عشق جوانی که میسوزونه.
به نظر من زندگی با انسانی مه آداب و فرهنگش به ما نزدیکه خیلی راحت تر از انسانیه که ما فقط عاشقشیم و از زمین تا آسمون فرق داریم با هم. اگر میشد عاشق کسی شد که مقدسات و آداب دونیش و فرهنگش شبیه ما بود که نو علا نور میشد 🙏🏽
یکی از بهترین رمان هایی که خواندم 👌
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی
شب شراب نیرزد به بامداد خمار...
درود ایول جناب پرهام اینو من دبیرستانی بودم که خوندم
صدای شما آرامش بخش هست همیشه پای کامپیوتر که هستم و کار میکنم صدای شما رو میشنوم 😊
Big Like
این کتاب رو هم خونده بودم و هم پادکست شنیده بودم ولی جناب پرهام با گویش شما چند برابر جذاب تر بود سپاس🌹🙏
من این کتاب را سال ها پیش مطالعه کردم و هر لحظه خواندن از این کتاب مرا به یاد ازدواج ام با خانواده‌ای که از زمین تا اسمان با ما و تربیت خانوادگی ما فرق داشتند و بسیار شبیه به رحیم و مادرش بودند ، خانواده و تربیت و پدر و مادر خیلی خیلی اهمیت دارند
درود بر شما جناب پرهام عزیز. من این کتاب رو دارم و چندین دفعه هم خوندم. ولی با صدای شما حتما دلنشین‌تر ه. ممنون از زحمات شما❤️❤️
عجب صدایی دارید شما . مبارکتون باشه 👍🌹👏👏
" بامداد خمار " واقعا یکی از شاهکارهای دراماتیک نویسنده گی ایران زمین است . چیزی شبیه فیلم " برباد رفته " برای سینمای هالیوود
من قبلا این کتاب رو خوندم ولی فقط بخاطر صدای محترم پرهام دوباره مشتاق به شنیدن شدم ، واقعا عالی هستید ❤❤
من نمیدانستم که آنقدر این بچه صدمه خورده و انقدر عزیز و مهربان است منظورم کامبیز مهربان است
درود با اینکه من قبلا این کتاب را خواتدم ولی از شنیدن این کتاب با صدای شما نمیشود گذشت،دوست دار شما جناب پرهام عزیز🌻
موافقم
Manham hamintor 😊
منهم کاملا موافقم❤️
@Lordzedofficial
@Lordzedofficial
بسیار کتاب خوب و واقع بینانه. من خیلی نمونه هاش رو دیدم در زندگی واقعی. سپاس از خوانش عالی و قشنگ ❤❤❤
وااااای که شما چه راوی عزیز و خوشصدایی هستین، من چند سال پیش این کتاب را خواندم، و خیلی بدلم نشست، و الآن هم لذت میبرم که با صدای شما گوش میکنم تشکر از شما جناب پرهام عزیز و دوست داشتنی🙏🙏👏👍🤗🌸☀️🌹☀️
من دبیرستان بودم که خوندمش عاشقش هستم. سپاس آقای پرهام.
زیاداهل کتاب های ایرانی نیستم ولی کانال شما اینطور که مشخصه بهترین کتابهای ایرانی گذاشته که بنده مشتاقم بتونم همرو گوش کنم پاینده باشید
گوینده زیبا داستان را دلنشین ساخته است
اين كتاب رو در سن ١٤ سالگى خونده بودم رحيم نجار! آخر كتاب چقدر گريه كرده بودم! الان ٤٢ سالم هنوز داستان اين كتاب برام دلنشين هست !
بسیار زیبا روایت میکنید، ناز نفست 👌❤️
من هم قبلا خوندم سالها پیش ولی با صدای شما جناب پرهام دوباره باید گوش داد. منتظر قسمت دومش هستیم ممنون از زحمات شما
این کناب و داستانش بدون شک یکی از بهترین رمانهای فارسیه من سالها پیش حتی دو بار این کتاب رو خوندم الانم خیلی خوشحال شدم که بازخونی شده ولی وقتی داشتم گوش میکردم یکم دلم گرفت. کاش آقای پرهام که زحمت بازخوانیشو کشیدن بجای اینکه راوی داستان باشن، از منظر خودشون تغییر لحن و صدای شخصیتهای داستان رو نمیدادند و وقتی جای محبوبه حرف میزنن به حالت دهنکجی و مسخره لحن کلمات رو عوض نمیکردن . بجای اینکه شرح زندگی و دردهای یه زن رو بعنوان شخصیت اصلی داستان روایت کنن، آدم فکر میکنه یه کارتون انیمیشن رو یک نفره دارن دوبله میکنن.
اگر عشق و عقل با هم تفاهم داشته باشن خیلی عالی میشه اما همیشه انتخاب بین دل و عقله...شناخت خانواده بسیار مهمه به نظر من.
عشق با اختلاف فرهنگی یعنی پایان و تمام شدن خودت و معشوقت
دست مریزاد آقای پرهام .. داستانی که خیلی برای من اشناست!!!!!
بکی از بهترین داستان‌های بود که چندین بار انرا خواندم. از شما هم تشکر میکنم که با صدای زیبایتان انرا تعریف کردید
سالها پیش این کتاب را خواندم. هنوز از خلاقیت، هنرمندی، ذهن پاک وبی غل وغش نویسنده در بحت و حیرتم. هر کلام ماهرانه،مثل مهره های شطرنج دقیق و حسابشده در کنار هم سرنوشت انسانهائیرا رقم زدند که……….
خیلی از آرزوهایم خیام وار از خاک بر آمدند و بر باد شدند ولی با تلاشی بیصبرانه شعلهٔ یک آرزو را در لایلای ناشناختهٔ ضمیر خاطرم زنده دارم وآن دیدار رودر رو با این نویسندهٔ بینظیراست. هنوز سئوأل دارم. هنوز بایدراجع به تک تک کاراکترها حرف بزنیم …….
دیگر از او کتابی نیافتم. حتی نمیدانم کجاست یا در چه کشوری زندگی می‌کند. افکارم به سوی نقاش داستان” آخرین برگ” نوشنهٔ نویسندهٔ آمریکائی بنام “ا’ هنری” میدود
که در تمام عمر فقط. یک آرزو داشت و آن خلق اثری جاودانه بود که بالأره بدان نائل شد.
افراد بزرگ و استسنائی احتیاج به خلق چندین و چندانها ندارند. همان یکی کافیست.
ذهن پاک و بی غل و غش نویسنده ؟؟. با احتر ام به شما، درخواست میکنم ا غراق نفرمایید ….. در ضمن « بحت » غلطه و «بهت » درسته ، آستسنایی غلطه و استثنایی درسته …. از شما دوستدار ادبیات و کتاب ، اینهمه غلط املایی ؟؟؟و اینکه این عینا از روی کتاب نیست و تغییر داده شده و در نتیجه کلام بندی ها با کار نویسنده متفاوت است و احیاناً اگر شیفته ی طرز خواندن کتاب شدید ، ربطی به کلام به کلام نویسنده ندارد . متشکرم از وقت شما .
به به,, چه انتخاب زیبایی,,,,من این کتاب رو در منزل دارم,,و دوبار تا به حال خوندمش,,,ولی چقدر الان,خرسند و مشعوف شدم که با صدای گرم و زیبای شما,,جناب پرهام عزیز,,,قراره بازهم اون و بشنوم,,, بی نهایت سپاسمند مهر و قدردان زحماتتون هستیم جناب🙏🌹🌹
خوشحال شدم قبلا خواندم خاطرات دارم ممنونم
درود بر جناب پرهام عزیز ،، وسپاس از نویسنده ریز بین وروان نویس که بزیبایی تاریخ گذشته سرزمینمان را باقلمی شیوا این داستان را نگارش کردند وبا خوانش دلپذیر شما جذاب‌تر شده ،،مانا باشید وبرقرار ⚘️🙏
وای من چقدر این کتاب رو دوست داشتم ممنون که با صدای زیبای شما دوباره این افتخار نصیب ما شد 🙏❤️
چه کتاب زیبایی با صدای شمازیباترشدممنون
چند بارخواندمش❤
چقدر با احساس وبامزه واقعأ تأتر راديويي را به ما هديده داديد مرا به دوران كودكي بوديد كه شبها به راديو گوش ميداديم ولذت ميبرديم واقعأ هنرمند هستيد خيلي جالب تعريف كرديد متشكرم
این کتاب با صدای آقای پرهام شنیدنی هست 👌
درود جناب پرهام عزیز، بیست سال پیش این کتاب رو خوندم و معتقدم که اختلاف فرهنگی باعث از هم پاشیدن ازدواج ها میشه
من این کتاب و سالها قبل خوندم اما گوش دادن این داستان هم خیلی جذابه ،و عکس رو جلد ش رو خیلی دوست دارم چون این جعبه که تو عکس هست رو دارم و از پدر بزرگ مادرم به من رسیده.بینهایت دوستش دارم
با درود و سپاس فراوان از جناب پرهام گرامى 🌹🌹
دقيقأ دو روز پيش بود داشتم با خودم ميگفتم چقدر خوب بود كتاب بامداد خمار رو هم با صداى جناب پرهام ميشنيدم ، اينطور كه پيداست شما افكار شنونده ها رو هم ميخونيد 👌👌
ممنون راوی خوش سخن وشیرین زبان.آخرین قسمت شب سراب را گوش دادم وحالا ازدیدمحبوبه خانم به ماجراگوش دل میسپاریم❤❤❤❤❤
چقدر این آهنگ و داستان با صدای شما آدم رو میبره به دورانی که نبوده ولی انگار بوده و آشناست..🥹
نود درصد اختلاف فرهنگی زندگی رو خراب میکنه عشق به نفرت تبدیل میشه
خیلی خیلی متشکرم .قبلا خوندم اما‌با صدای گرم شما چیز دیگه ایی هست . فکر میکنم شباهت ها بین خانواده و زن و مرد بیشتر باعث دوام ازدواج میشه تا عشق و تفاوت فرهنگی و خانوادگی بیش از حد.
درود بر شما دوست گرامی چقدر زیبا این کتاب رو بیان کردید سپاس.
یک دنیا ممنون چقدر صدای دلنشینی دارید 👌❤️
ای خدا این داستان رو ۱۳ ساله بودم که خوندم زیباترین داستان
کتابی زیبا با کلام دلنشین . زنده باشید جناب پرهام
درود و سپاس از گویش دلنشین شما جناب پرهام! 🙏
درد جناب پرهام ،خیلی لذت. بردیم❤
پرهام عزیز سبک و صدای شما شنیدن دوباره این کتاب رو هزار بارشیرینتر کرد
یکی از بهترین کتابایی بود که خیلی سال پیش خوندم عاااالیه این کتاب
چقدر جناب پرهام داستان را عالی تعریف میکنید من این کتاب را حفظم ولی با صدای شما و طرز گویش شما بقدری لذت میبرم که دوباره گوش میکنم هم چنین کتاب های دیگر را با صدای شما گوش میکنم .ممنون هستیم برای زحمت شما و گفتار بسیار عالی شما.با آرزوی سلامتی و خوشحالی برای شما
عرض ادب واحترام با اینکه این رمان راچندین بار خونده بودم با زهم بسیار لذت بردم که با صدای شما گوش کردم آرزوی سلامتی برای شما مرسی
بسیار سپاسگزارم
تندرست و کامیاب باشید
درود بر شما بسیار سپاسگزارم ❤❤🙏💐
بسیار عالی بود ' لذت بردم از با احساس خوندن شما 'سپاس
سپاسگزار از گلهای فرهیخته هر زمان و هر مکان🕯🥀🦋🕊💞📚♻🥓🌺🌸🌼🌻🏵🥀 خردمند. قوالان دانشمندان فرهیختگان فن آفر خوش بیانان رامشگران نگارش گران هر مکان و هرزمان با نغمه دلکش خود جان و جهان آزرده را نوازش و میخوانند و میآموزند و میگویند و میسازند خوش میخوانند میگویند میآموزند که فرهمند و شادمان سرافراز مفتخر و فن آفر در سرزمین مادری هر کجای زمان و مکان باشیم از انعکاس زیبائیها و قاموس هوشیاری زنجیر کشیدن دیوان نهیب ملامت شکوه و فلاکت پلیدی ها ...:سرزنده، سردماغ، شاداب، با نشاط، سرحال، دلخوش، سرخوش مشعوف، شادمان، خوشحال، خرسند، خشنود، بشاش - خجسته، فرخنده، مبارک، میمون
متجلی شوکت پایداری تان به نزاکتها و قوانین اخلاقی و کرامات انسانی.....رونق و فن آفری آرامش متبلور با سلیقه خود پروده و تکاپو و آبادی وفور در گلستان وجود تان ...⚡🌻🌞📲🌝📖استادان اندرز....یا ابلهان اشتلم.مشوفانرهنما ....کاهنان و فن آفرا💞 رویه و عرف و نظم و قانون....مجریان برنامه و روشهای مهر آمیز.....شرنگ سازان یا مجریان سلامت و سعادت و افتخار. فن آفر هر مکان و هر زمان❤📲📖🌎✨👆💞🕊💭🎶
.همواره
سپاس
درود و سپاس بسیار حناب پرهام و عزیزان کانال مشعل دانش شنیدن و خوانش کتاب باصدای دلنشین جناب پرهام چندین برابر لذت بخش تر از این بود که خودم در سالهای دور این کتاب رو خونده بودم خسته نباشید با آرزوی موفقیت برای همه دوستان تیم کانال مشعل دانش 🙏👌💐👏🙏
باز هم سپاس برای شنیدن داستانی دیگر با بیان دلپذیر شما ❤ این یکی از حکایات زندگی است دل دادن عاشق شدن بدون دیدن تفاوت فرهنگی اولش انقدر مست عشق هستی که نمیبینی اما بعد میفهمی که چه شد😔 ولی دیگه دیر .
بهترین کتاب صوتی که تا بحال شنیدم
شاهکار بود🙏🙏🙏👏👏👏
با درود من کتابهای زیادی خوندم ولی خیلی جالب بود دقیق من خودمو در اون دوران دیدم ولی خیلی خوب نویسنده خوب تعریف کرده سپاسگزارم
درود, من این کتاب رو خوندم واقعا عالیه، درود بر شما کانالتون عالیه🍀👌
فقط عشق کافی نیست برای یک زندگی معمولی.باید تمام جوانب را در نظر گرفت .ممکنه به خاطر عشق تمام چیزهای با ارزش را از دست بدی
چقدر صداتون عالیه🫡
بادرود ، نویسنده و راوی خوش ذوق و خوش صدا و ادیب وسخنور .بنده بی انکه به پایان داستان برسیم ، نظر و پیشنهاد و استدلال مادر سودابه خانم را بی کم و کاست میپذیرم .حتی اگر فرهنگ ودانش جوان مورد نظر هم بر وعق مراد پدر و مادر سودابه خانم بود بازهم ارتباط خانواده ها مشکل افرین میشد .پیشنهاد حقیر این است که در روزگار ما باید دنبال وظیفه و تکلیف گشت تا دنبال عشق ، چون حتی عشق حقیقی هم در گذر زمان وداثر تاثیر مشکلات رنگ میبازد ، عشقهای که بصورت رمان وواستان و فیلم سینمایی دید و خوانش ادبی قرار میگرند ، چون بهم نرسیدند ، ستایش برانگیزند و بصورت اسطوره و حماسه و تراژدی درامدند ، شاید سالها و قرنها طول کشد تا بافرهنگ درایران روبرو باشیم یک دید کلی و فارع از نگرشهای قومی، ایینی ، نژادی، وزبانی داشته باشیم .فرهنگ و بی فرهنگی منوط به طیف خاص نباید باشد ومفهوم اصالت باد درفرهنگ ملی جامعه نهفته باشد نه در طیف خص از خانوادها ، مسیر امروز نسل جوان ما برای تشکیل خانوداه وحتی به تعریفی عشق ، مسیر پر صعب االعبور و پر سنگلاخی است ، انروز جامعه ما تشکیل شده از دو زیف بافرهنگ و بی فرهنگ نیست ، شده فرهنگ هزار تو و هزار لایه .واین یکی از بحرانها وگذرگاه سخت جوانان راحت طلب امروزی است .با احترام .
یادم میاد این کتابو یه روزه خوندم. با اینکه داستان عامیانه و خاصی نبود ولی کشش عجیبی داشت
من این کتابرودوران نوجوانی خوندم اختلاف فرهنگی واقعا حقیقت داره ومنی که هرروز این اختلاف رو تجربه میکنم
کاش هممون ازاول آخر سرنوشتمون رو میدیدیم آخه قربون کرمت خدا این دیگه چه جورچالشی بود توکه میدونستی ماها هممون انتخاب اشتباه دراولویتمونه چرا آخرکاروازاول نمایانمون نکردی کرمتو شکر😔😔😔
من قبلا این کتاب خواندم خیلی قشنگه
ممنون، بسیارعالی،
من با خوندن این کتاب ،و قسمت بعدیش به نام شب سراب اشکها ریختم اقا پرهام،ممنونم عالی بود🙏🙏🙏🌹
Fantastiskt tack så himla mycket
Farkhondeh
عالی ،من این کتاب و سال ۷۸ خوندم ،وهنوز م که هنوزه ،احساس میکنم ،زندگی خودم بی شباهت به راوی داستان ،یعنی همون محبوبه نیست ،هرجا از زندگیم به بن بست میخوردم دقیقا یاد حرفای محبوبه می افتادم ،که می‌گفت به حرف پدرم گوش نکردم ،وروزی صد بار میگفتم عجب غلطی کردم ،ومن هم به حرف مرحوم مادرم گوش ندادم ،وعاشق مردی نوکیسه وبد زبان شدم ،وحالا روزی صد بار میگم عجب غلطی کردم ،
ای وای !!؟
آفرين بشما هنرمند
اخخخ اولین رمانی که .خوندم این بود ، دوم راهنمایی😢 پیر شدیم رفت
وقتی چندین سال پیش این کتابو میخوندم گذر زمان و اصلا نمیفمیدم و دوست داشتم که تموم نشه
مرسی از خوندن این کتاب. در مورد نظر که گفته بودین،بستگی به سن آدم‌ها داره. اگه جوون باشن خونواده ها وطرز افکارشون نقش بزرگی دارن و میتونن زندگی رو به جهنم تبدیل کنن.
ولی حالا متاسفانه دیگه چشم های ضعیف شده نمیتونم بخونم ممنونم که دوباره می‌تونم کتابهای خوب رومان گوش کنم ممنونم همیشه سلامت بمانید ❤
عشق كور هست😢
مرسی برای تکرارسالها ی گذشته که این کتاب را خوندم 🌹🌹
بسیار خوب بود
سپاس فراوان از شما!
Man in ketab ro khondam dar 25 sal pish❤❤❤
آقای پرهام توضیحاتتون رو داشتم میشنیدم حس عجیبی داشتم، چون از متنِ کتاب نمیخواندید و داشتید برامون حرف میزدید حس کردم ۱۰۰ سال است شما را میشناسم. گویی صدای آشنایی رو از پشت سرم میشنوم و از درشکه ییرون رو نگاه میکنم. صدای آشناتون رو میشنیدم، صداتون برام گره خورده با تهران ۱۳۱۰ . انگار سید میران داره برام حرف میزنه، گویی فرخ رو میبینم در لباس قزاق، گویی در حیاط خانه ی سید میران ایستاده ام تا هما رو لحظه ای ببینم... گویی میرزا حسین داره برام حرف میزنه و از زیبا شکایت میکنه .صداتون برام‌گره خورد با این کتاب‌ها و خاطرات کهنه ی این کشور بیمار . کاش نزدیک بودید تا در آغوش میگرفتمتون.😢
خدا قوت!
گور بابای عشق... وقتی همخونی و هم فکری نیست
به به 🌹🌹🌹
یعنی کتابیه که برایچندمین بارم که دارم گوش میدم بازم حالی ب حالیم میکنه از اولین باری که این کتاب توسط دختریکه دوستش داشتم بمن داده شد تا الان که هردومون ازدواج کردیم و سرنوشتامون جدا ازهم رقم خورده حداقل بیستوپنج سی سال میگذره و نمیدونین که خط بخط این رمان تداعی چه خاطرات ودوران شیرینی رو برام میکنه اونوختا فکرشم نمیکردم که 😔😔😔روزگار انقده بیمعرفت ونامرد وستمگرباشه
یادش بخیر😇
ممنون از شما من این کتاب را دارم ولی داستان محبوبه و رحیم برای زمان درشکه بوده و رحیم بسیار فقیر بوده زمان خزینه خیلی قدیم این داستان باید جدید باشه
🌺🌺🌺🌺🌺
بچه بودم میخوندمش یادم انداختتتتییییی🙄🙄🙄🙄🙄وای خدا چه روزای عجیبی بودا
عالی❤❤