ما شاء الله عليك يامهدي ❤ لم تعجبني من بدايه ان استمع لك ولكني عندما اعطيت نفسي فرصه ان استمع اليك واذا بي قد اعجبت بك وبادائك وبحبك لابا عبد الله الحسين❤❤
خدا خدا خدا خدا أمام باقر امير بزوگ ايران خوشال حسين جان أمام زمان جشن زباه زامان روز جان ايران حصرت زهرا خدا جان جونم بقره هخت على رضا قربانى يسم نام بزارى خدا هره شوق خدا مربون گشور درس بخانم زامن ياد شوق باشم 🇨🇭🇺🇾🇨🇦40år بزوگ باشم ❤
به خداوند از اونجایی که میخواست دوست و دشمنو ثابت کنه و بدون کی دوسته و کی دشمنهایی و کارتون خوابهایی مثل منو آفرید جلوی دشمن کسی که انگل جامعه میخوندند دو ساله نون شب نداشتم بالش نداشتم زیر سرم بزارم خدایا تو شاهدی من از توی اوج شلو تو شاهد باش وجودمو برای علی گذاشتم بدون هیچ چشم
از خانوادههایی میگم که امروز هم غم دیگه برا همدیگه نیست دلاشون مثل هم نیست میدونی بعضی از نادونیهای اون خانوادهها را به هم زد خونوادههایی که وقت چهارشنبه سوری میشد سنتمون این بود بابام میگفت غم قاشق زنی یعنی چی بابام میگفت قاشق زنی یعنی اینکه شادی تقسیم کنی میگفتم شادی تقسیم کردم یعنی چی اونایی که ندارن و دارن چادر سرشون میرن در خونه پولدار یا فقیر در اونایی که دارن از آجیلشون به اون ندار میدن تا اون ندارم آجیل داشته باشه شیرینی داشته باشه چقدر رسم قشنگی بود
من تمام مادرای روستامو و تمام مادرای و تمام مادرهای سرزمینمو مادر خودم از خونوادهای میگم فامیل من خیلی هم دوسشون دارم آدمایی که هم و غمشون بالا بردن همدیگه از رسماشون بگم اون موقع عید که میشد شب چهارشنبه سوری مثل حالا نبود
النص / الترجمة تو مپندار کربلا شهریست /لاتعتقد بان كربلا بأنها فقط هي مدينة عرش اعلاء که گفته اند اینجاست / العرش العلوي المذكور هوه هنا کربلا موزه نیست آموزه است!' / كربلاء ليس معلما اثري بل مكانا'' للتعلم کربلا سرزمین عبرت هاست /كربلاء ارض العبر آه از آن ساعتی / آه من تلك الساعتي که در غیاب امتی/ في غياب تلك الامة یک امام شد شهید/ واحد من الائمة صاره شهيد در هجوم بی غیرتی / في الهجوم من لا هم ليسو احرار هیهات که آن واقعه تکرار شود / هيهات لتلك الواقعة تكرر فریاد که دنیا همه بیدار شود / نداء لكل العالم بانها لتفوق باقی حسین فانی یزید او شد شهید امت/ هو صار شهيد الامة و ما امت شهید/ و نحن أمة الشهيد لبیک یا حسین لک لبیک یا حسین ...
میدونی بدترین شرایط زندگیم وقتی بود که همه بهم میگفت و توهمی که توهم علی داره توهم علی داره یه بیسوادی که سکته کرد نصف بدنش فلج بود خدا شفاش داد دو مرتبه رو پاش کرد خونشو آتیش دادن من از پا ننشستم من من حاضر بودم بمیرم جلوی رفیقام نیفتم اگر آواره شهری شدم که کسی منو نشناسه به خاطر اینکه رفیقام تو اون حال روز نبیننم نبینن ممد به خاطر دست و پایی که نداره بیان کمکم کنن بیان یه چیزی بهم بدن آخه پدرم بهم یاد داده بود پدر بزرگم بهم یاد داده بود تا جایی میتونی محبت من مشکلی حل کن مشکل نباش بابا
یه روزی گفتم ورزشکارا رو سرود ملی رو آره ورزشکار که مال این خونی که برای این مملکت زیر این پرچم ریخته شد اشکای چشمم مسخره شد تو جامعه پخش شد من سلاحی نداشتم جز دو قطره اشک برای خودمو امثال خودم که هیچی نداشتیم برای علی خرج یه شارژ و یه گوشی همون گوشی رم میخواستم ازم بگیرن همون گوشی که من باهاش بخواد تو رو برادرم باشه وایمیستم بدترین حالت این بود که دشمن خیلی زرنگ بود و برادرامونو گذاشت جلو راهمون آخه سیلی رو ما از خودمون داشتیم میخوردیم مگه اینقدر قدرت ارزش داشت که بعضیا به خاطر پول و قدرتی که میخواستن به دست بیارن یه مملکتو به حواشی بکشن و نمیدونم خدایا این چپ و راست کردنی که اون روزا میکردن این چپیه اون راستی یکی شال سبز میبست یکی نمیدونم فلان میکرد
النص / الترجمة تو مپندار کربلا شهریست /لاتعتقد بان كربلا بأنها فقط هي مدينة عرش اعلاء که گفته اند اینجاست / العرش العلوي المذكور هوه هنا کربلا موزه نیست آموزه است!' / كربلاء ليس معلما اثري بل مكانا'' للتعلم کربلا سرزمین عبرت هاست /كربلاء ارض العبر آه از آن ساعتی / آه من تلك الساعتي که در غیاب امتی/ في غياب تلك الامة یک امام شد شهید/ واحد من الائمة صاره شهيد در هجوم بی غیرتی / في الهجوم من لا هم ليسو احرار هیهات که آن واقعه تکرار شود / هيهات لتلك الواقعة تكرر فریاد که دنیا همه بیدار شود / نداء لكل العالم بانها لتفوق باقی حسین فانی یزید او شد شهید امت/ هو صار شهيد الامة و ما امت شهید/ و نحن أمة الشهيد لبیک یا حسین لک لبیک یا حسین ...
غیرت اونجا نشون داده میشد که روی برادرشون چاقو کشیدن و و برادرشونو شهید کردن با حرفایی که دشمن و محتوایی که دشمن درست کرده بود مولای من علی اون روز تنها بود سربازی نداشت جز یه انگل کسی که همه پسش زدن از اونجایی که تربیت شده مادرم بودم و پدرم بصیر سفره مولام علی بزرگ شدم اگر سکته کردم دستمو جلوی هیشکی دراز نکردم ننگ دونستم فلج بودم سر سطل آشغال رفتم توی از اونجایی که هیچ پشتی جز خداوند نداشتم
جامعهای که عربم توش بود کارخانهای که شرکت تخته اسمش بود امروز از اون شرکت تخته چیزیش نمونده اون کارخانهای که بچههای روستامون سرکار بودن بچههایی که امروز خیلیاشون بیکار شدن و تو اون شرکت دوتا نگهبان از تو دوستامون شرکت تختهای که بلوچ و افغانی و زابلی نداشت شرکت تختهای که دلخوشی ممد شاه آبادی بود شرکت تختهای که خیلی از زنای بیوه نونشونو میبردن دلم میسوزه که فقط یه مسجد از اون شرکت تختمون خانواده محمد حسینی که مادرشون شهید شده چی مادر شهیده و فرزندایی که تو اون شرکت کار میکردند یه روزی بهم خبر دادن شرکت تخته و خونههاش
چرا رسم قشنگی بود که یتیمم همون چیزی که دارا میخورد میخورد ندارم که میرفتی تو در خونش هیچی نبود یه کاسه آب بهت میداد و از بزرگی بگم به اسم ما بهش میگفتیم قاضی پدر شهید بود و یکی از لوطیهای روستامون در اوج قدرت افتاده و دست بیرجندی و کرد و بلوچ و زابلی و افغانی یک جامعهای تشکیل داده بودیم که قلبهامون نزدیک بود وقتی که عروسی میشد همه به عروس داماد کاری بزرگامون یادمون داده بودن کاری کنیم که و اگر کسی زمین و ملکی هم داشت کمک میکرد تا اونو صاحبخونه شن اون جامعه خیلی جامعه قشنگه
سلام خلاصه مادرت جامعه نشون داد که زمان جنگ با همه فرق میکرد خدا بیامرز قاضی رو نشون داد که هم و غمش جوونای روستاش بود پدر شهیدی که همه چیشو میذاشت برای جوونه کشورش پدری که بچههای روستایی که مثل من بودند سر کار از کلمات عباسی بگم و از یحیای عباسی دو تا شیر مردی که بچههای بیرجند بودن شیعه و سنی نداشت دل اون مردم برای همدیگه افغانی نداشت سنی نداشت من تو جامعهای بزرگ شدم که بهم یاد دادن احترام به بزرگتر و ریش سفید یعنی چی به عزیزم مولوی یعنی چی به مولوی که پشتش نماز خوندم یه روزی جامعه دوست داشتم که امام حسینو اسم بچههای اهل تسننمون مهدی بود حسن بود علی بود از خانواده بزرگ شکاری صحبت میکند
Mashallah ❤❤❤
ya imam hussian
maşaAllah ❤ Allah razi olsun
لبیک یا حسین ❤❤❤
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام روحی فداک یا مولای ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اسلام علیکم یا عبداللہ الحسین ع❤
❤😢😢❤
من العراق 🇮🇶نحبك في الله مله مهدي ❤️
یا حسین ❤
ماشاالله آقا مهدی اجرت با آقا امام زمان❤
🤩🤩🤩🤩🤩
Azərbaycanan olanlar bura səni çox sevirəm qaqam ❤
.mashallah 😢
يا حسين 🥺🥺
Sesinize sağlık 👏✋🖤
یاحسین شهید 😢
ماشالا حاج مهدی❤❤
❤
ماشاءاللہ خیلی خوب
حاج مهدی بینظیری مثل همیشه ولی حیفه استودیویی پخش بشه تمام سوز صدات رفته❤❤❤
agha jan MaShaaAllah. ❣❣ Eltimas e dua
Masha Allah
وار اولاسان گارداش❤❤❤❤❤
ما شاء الله حاج مهدي رسولي الله يحفضك ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
😢😢
مثل همیشه عالی ، اجرتون با سید الشهدا❤
ما شاء الله عليك يامهدي ❤ لم تعجبني من بدايه ان استمع لك ولكني عندما اعطيت نفسي فرصه ان استمع اليك واذا بي قد اعجبت بك وبادائك وبحبك لابا عبد الله الحسين❤❤
Sir im big fan ❤❤❤
جزاک اللہ
لبیک یا حسین ع
Mashallah Agha janam
یکی از مداحی های پرمحتوا :)
Labbeyka ya şehit
البیک یا حسین
Mashallah lots of love from Kashmir ❤❤❤
جانم سن قوربان حسين جان
Mashallah love from India kashmir ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ my Allah bless you
باقی حسین❤
❤❤❤
لبیک یا حسین
لک لبیک یا حسین😭😭😭❤🩹❤🩹❤🩹❤🩹
Impressive
Иранцы - сильные люди и непобедимые воины, это доказано всей историей. 🇷🇺🇷🇺🤝🇮🇷
❤😊نيتس جلال اخوك😊
🖤
The kids voices destroyed it…
ما مفتخریم توسط شما مردم ایران از جهان
خدا خدا خدا خدا أمام باقر امير بزوگ ايران خوشال حسين جان أمام زمان جشن زباه زامان روز جان ايران حصرت زهرا خدا جان جونم بقره هخت على رضا قربانى يسم نام بزارى خدا هره شوق خدا مربون گشور درس بخانم زامن ياد شوق باشم 🇨🇭🇺🇾🇨🇦40år بزوگ باشم ❤
مگه پیش زمینه نبود این؟ خامش که قشنگ تر بود
لینک شعر اصلی کجاست؟
به خداوند از اونجایی که میخواست دوست و دشمنو ثابت کنه و بدون کی دوسته و کی دشمنهایی و کارتون خوابهایی مثل منو آفرید جلوی دشمن کسی که انگل جامعه میخوندند دو ساله نون شب نداشتم بالش نداشتم زیر سرم بزارم خدایا تو شاهدی من از توی اوج شلو تو شاهد باش وجودمو برای علی گذاشتم بدون هیچ چشم
شعر عالی. اجرا حاج مهدی عالی... ولی پس زمینه صدا خیلی خوب در نیومده...
No it's good❤
از خانوادههایی میگم که امروز هم غم دیگه برا همدیگه نیست دلاشون مثل هم نیست میدونی بعضی از نادونیهای اون خانوادهها را به هم زد خونوادههایی که وقت چهارشنبه سوری میشد سنتمون این بود بابام میگفت غم قاشق زنی یعنی چی بابام میگفت قاشق زنی یعنی اینکه شادی تقسیم کنی میگفتم شادی تقسیم کردم یعنی چی اونایی که ندارن و دارن چادر سرشون میرن در خونه پولدار یا فقیر در اونایی که دارن از آجیلشون به اون ندار میدن تا اون ندارم آجیل داشته باشه شیرینی داشته باشه چقدر رسم قشنگی بود
من تمام مادرای روستامو و تمام مادرای و تمام مادرهای سرزمینمو مادر خودم از خونوادهای میگم فامیل من خیلی هم دوسشون دارم آدمایی که هم و غمشون بالا بردن همدیگه از رسماشون بگم اون موقع عید که میشد شب چهارشنبه سوری مثل حالا نبود
Urdu dubbing please 🥺
ترجمة عربي 🙏🏻
النص / الترجمة
تو مپندار کربلا شهریست
/لاتعتقد بان كربلا بأنها فقط هي مدينة
عرش اعلاء که گفته اند اینجاست
/ العرش العلوي المذكور هوه هنا
کربلا موزه نیست آموزه است!'
/ كربلاء ليس معلما اثري
بل مكانا'' للتعلم
کربلا سرزمین عبرت هاست
/كربلاء ارض العبر
آه از آن ساعتی
/ آه من تلك الساعتي
که در غیاب امتی/ في غياب تلك الامة
یک امام شد شهید/ واحد من الائمة صاره شهيد
در هجوم بی غیرتی
/ في الهجوم من لا هم ليسو
احرار
هیهات که آن واقعه تکرار شود
/ هيهات لتلك الواقعة تكرر
فریاد که دنیا همه بیدار شود
/ نداء لكل العالم بانها لتفوق
باقی حسین
فانی یزید
او شد شهید امت/ هو صار شهيد الامة
و ما امت شهید/ و نحن أمة الشهيد
لبیک یا حسین لک لبیک یا حسین ...
Uououoyououiyiuouoy
Uouoiououoiiouoioioi
😊
میدونی بدترین شرایط زندگیم وقتی بود که همه بهم میگفت و توهمی که توهم علی داره توهم علی داره یه بیسوادی که سکته کرد نصف بدنش فلج بود خدا شفاش داد دو مرتبه رو پاش کرد خونشو آتیش دادن من از پا ننشستم من من حاضر بودم بمیرم جلوی رفیقام نیفتم اگر آواره شهری شدم که کسی منو نشناسه به خاطر اینکه رفیقام تو اون حال روز نبیننم نبینن ممد به خاطر دست و پایی که نداره بیان کمکم کنن بیان یه چیزی بهم بدن آخه پدرم بهم یاد داده بود پدر بزرگم بهم یاد داده بود تا جایی میتونی محبت من مشکلی حل کن مشکل نباش بابا
یه روزی گفتم ورزشکارا رو سرود ملی رو آره ورزشکار که مال این خونی که برای این مملکت زیر این پرچم ریخته شد اشکای چشمم مسخره شد تو جامعه پخش شد من سلاحی نداشتم جز دو قطره اشک برای خودمو امثال خودم که هیچی نداشتیم برای علی خرج یه شارژ و یه گوشی همون گوشی رم میخواستم ازم بگیرن همون گوشی که من باهاش بخواد تو رو برادرم باشه وایمیستم بدترین حالت این بود که دشمن خیلی زرنگ بود و برادرامونو گذاشت جلو راهمون آخه سیلی رو ما از خودمون داشتیم میخوردیم مگه اینقدر قدرت ارزش داشت که بعضیا به خاطر پول و قدرتی که میخواستن به دست بیارن یه مملکتو به حواشی بکشن و نمیدونم خدایا این چپ و راست کردنی که اون روزا میکردن این چپیه اون راستی یکی شال سبز میبست یکی نمیدونم فلان میکرد
النص / الترجمة
تو مپندار کربلا شهریست
/لاتعتقد بان كربلا بأنها فقط هي مدينة
عرش اعلاء که گفته اند اینجاست
/ العرش العلوي المذكور هوه هنا
کربلا موزه نیست آموزه است!'
/ كربلاء ليس معلما اثري
بل مكانا'' للتعلم
کربلا سرزمین عبرت هاست
/كربلاء ارض العبر
آه از آن ساعتی
/ آه من تلك الساعتي
که در غیاب امتی/ في غياب تلك الامة
یک امام شد شهید/ واحد من الائمة صاره شهيد
در هجوم بی غیرتی
/ في الهجوم من لا هم ليسو
احرار
هیهات که آن واقعه تکرار شود
/ هيهات لتلك الواقعة تكرر
فریاد که دنیا همه بیدار شود
/ نداء لكل العالم بانها لتفوق
باقی حسین
فانی یزید
او شد شهید امت/ هو صار شهيد الامة
و ما امت شهید/ و نحن أمة الشهيد
لبیک یا حسین لک لبیک یا حسین ...
غیرت اونجا نشون داده میشد که روی برادرشون چاقو کشیدن و و برادرشونو شهید کردن با حرفایی که دشمن و محتوایی که دشمن درست کرده بود مولای من علی اون روز تنها بود سربازی نداشت جز یه انگل کسی که همه پسش زدن از اونجایی که تربیت شده مادرم بودم و پدرم بصیر سفره مولام علی بزرگ شدم اگر سکته کردم دستمو جلوی هیشکی دراز نکردم ننگ دونستم فلج بودم سر سطل آشغال رفتم توی از اونجایی که هیچ پشتی جز خداوند نداشتم
جامعهای که عربم توش بود کارخانهای که شرکت تخته اسمش بود امروز از اون شرکت تخته چیزیش نمونده اون کارخانهای که بچههای روستامون سرکار بودن بچههایی که امروز خیلیاشون بیکار شدن و تو اون شرکت دوتا نگهبان از تو دوستامون شرکت تختهای که بلوچ و افغانی و زابلی نداشت شرکت تختهای که دلخوشی ممد شاه آبادی بود شرکت تختهای که خیلی از زنای بیوه نونشونو میبردن دلم میسوزه که فقط یه مسجد از اون شرکت تختمون خانواده محمد حسینی که مادرشون شهید شده چی مادر شهیده و فرزندایی که تو اون شرکت کار میکردند یه روزی بهم خبر دادن شرکت تخته و خونههاش
چرا رسم قشنگی بود که یتیمم همون چیزی که دارا میخورد میخورد ندارم که میرفتی تو در خونش هیچی نبود یه کاسه آب بهت میداد و از بزرگی بگم به اسم ما بهش میگفتیم قاضی پدر شهید بود و یکی از لوطیهای روستامون در اوج قدرت افتاده و دست بیرجندی و کرد و بلوچ و زابلی و افغانی یک جامعهای تشکیل داده بودیم که قلبهامون نزدیک بود وقتی که عروسی میشد همه به عروس داماد کاری بزرگامون یادمون داده بودن کاری کنیم که و اگر کسی زمین و ملکی هم داشت کمک میکرد تا اونو صاحبخونه شن اون جامعه خیلی جامعه قشنگه
سلام خلاصه مادرت جامعه نشون داد که زمان جنگ با همه فرق میکرد خدا بیامرز قاضی رو نشون داد که هم و غمش جوونای روستاش بود پدر شهیدی که همه چیشو میذاشت برای جوونه کشورش پدری که بچههای روستایی که مثل من بودند سر کار از کلمات عباسی بگم و از یحیای عباسی دو تا شیر مردی که بچههای بیرجند بودن شیعه و سنی نداشت دل اون مردم برای همدیگه افغانی نداشت سنی نداشت من تو جامعهای بزرگ شدم که بهم یاد دادن احترام به بزرگتر و ریش سفید یعنی چی به عزیزم مولوی یعنی چی به مولوی که پشتش نماز خوندم یه روزی جامعه دوست داشتم که امام حسینو اسم بچههای اهل تسننمون مهدی بود حسن بود علی بود از خانواده بزرگ شکاری صحبت میکند
لبیک یا حسین❤❤
ماشاالله آقا مهدی اجرت با آقا امام زمان❤
Masha Allah
😢😢