من يك زن افغانهستم و هميشه داستانهاي شما را گوش ميدم ولي در اين داستان خيلي دلم براي كساني كه قبل جنگ ايران و عراق شهيد شدن مثل پدر اين عزيز سوخت اون بنده خدا خلبان بوده و وظيفه اش همان بوده چرا بايد از وظيفه خود توبه كند به هر حال خداوند رحمتشان كند همه اونهاي كه درجنگ به ناحق شهيد شدن و براي دفاع از وطنشان🤲🏻🤲🏻🤲🏻🇦🇫🇮🇷🇬🇸
درود بر روح خلبانان عزیز اونا عاقل بودن و میدونستن این نظام آخوندی همه رو بدبخت میکنن وعحیب از افکار یهویی مادرت چون از قبل میشماختش و باهاش زندگی کرده بود حیف اون همه جوون که شهید شدن که نتیجش اختلاس و بی عدالتی شدن ولی خداییش چرا دخترا رو بدبخت کردن و جبهه میرفتن خیلی غصه دارت شدم بنظرم با توجه به این که مدتها از فوت حبیب میگذره برای ازدواج با شهرام از مشاور خانم خوبی کمک بگیرید ایشالله پیوند برقرار بشه و لذت روزگار ببرید ❤❤
بعد از تشکر از راوی عزیز اول که چرا انتهای داستان دوبار با متنی متفاوت تعریف شد؟ بعدم دلم بشدت برای این عزیزان سوخت واقعا سرنوشت غم انگیزی بود تو این داستان مادر حبیب و مادر این دخترمون خیلی مقصر بودن به هر حال روح همه این عزیزان شاد اما من زمان چگجنگ از این نمونه سرنوشتها دیده بودم و اجباری برای جدایی و نامحرم شدن نداشتن برام این حریان عجیب بود
ماهرو جان , اگر این پی نوشت ها رو میخونی دوست دارم بدونی که برای سختی زیادی که در زندگی, از سن کم , متحمل شدی بسیار متاسف شدم. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل تصوری برات پیش اومد که آدم انتظار داره فقط در داستان ها بشنوه. من خودم یه مادرم و فکر میکنم تنها اولویت زندگی یه مادر فقط فرزندشه. اینمان و اعتقاد و ایده اولوژی در مراتب بعدی اهمیت ان. در ضمن دلم میخواد اینو بدونی که از نظر بسیاری از هم وطنانت , پدرت قهرمان به شمار میاد . پس سرتو بالا بگیر و از داشتنن پدرت و خانواده پدریت به خودت ببال .
ماهرو جان با نظر یاسمن خانم کاملا موافقم . پدرت مرد درست و پایبند به سوگندی که به وطن خود و شاهنشاه خورده بود. این افکار که آنها افراد درستی نبودن حقیقت نداره چه بسا که خیلی از آنها که بعدها در ارتش جمهوری خدما کردند و به جنگ رفتند بخاطر سوگند اولین که حفاظت از خاک وطن و هممیهنان خود رفتند و یا جان خود باختند. برای مادرت و طرز فکرش بسیار متاسفم که چطور با زندگی و اینده دخترش از سر اعتقادات پوچ بازی کرد که افتخاره شوهر مرده/ شهید داشته باشی. از دست دادن فرزند و اون بانوی مهربان مادر شوهرت متاسفم کرد. نمیدونم بگم خوشحال برات که عشق را تجربه کردی یا برای سرنوشتت اشک بریزم . بهرحال بدون روج والایی داری و بی نظیری❤❤❤❤
در ضمن روح همسر اولت , حبیب, شاد. اگر به خاطر او و امثال او نبود ما مدت ها بود که کشورمون رو به بیگانه ها باخته بودیم و داشتن بخشی از جنوب کشور عزیرمون رو مدیون فداکاری های حبیب و سایر کسانی هستیم که در جنگ با عراق جنگیدند و از ایران دفاع کردند.
واقعا این جرندیات و کی یاد مادر شما داده بود
من يك زن افغانهستم و هميشه داستانهاي شما را گوش ميدم ولي در اين داستان خيلي دلم براي كساني كه قبل جنگ ايران و عراق شهيد شدن مثل پدر اين عزيز سوخت اون بنده خدا خلبان بوده و وظيفه اش همان بوده چرا بايد از وظيفه خود توبه كند به هر حال خداوند رحمتشان كند همه اونهاي كه درجنگ به ناحق شهيد شدن و براي دفاع از وطنشان🤲🏻🤲🏻🤲🏻🇦🇫🇮🇷🇬🇸
اسم داستان منو برد تو دوران جنگ با 4 تا بچه و از این پناهگاه به اون پناهگاه و ...صدای موشک و گریه های بچه هام...😢😢😢چقدر سخت گذشت
نگران نباش ندونن کاری این ها خاطرات جنگ دوباره زنده میشه اون موقع ماه نبودیم این دوره هستیم بدی این دوره نیازی به سرباز ندارد همش موشک به موشک هست
جنگ وغارت و مذهبیون و ملاها، پادشاهی ظالمین در ايران ستان برای باجگیری و برده داری و نسل کشی و غارت و گرسنگی دادن،لعنت بر ماسونها
سلام و صلوات بر روح پر فتوح شهدای این جنگ ک چ جان فشانیها کردن اما هزاران ننگ بر کسانی ک قدر دان خون شهدا نیستند....متشکرم برادر شهید
مستان جان این داستان پس و پیش شده بود، لطفا یکبار دیگه ویرایش نمایید، خیلی جذاب و خوب بود. سپاس🙏🏻
نه گلم اخرش رو خودش دوباره انگار تعریف کرده
مامانت چقد عاقله زندگیه دخترش رو بدبخت کرد
❤❤❤ممنونم. ولی یادم میاد اول انقلاب این طرز فکر هابوجود آمد ولی متاسفم برای این مادر که بخاطر عقایدش دختر نازنینش را فدا کرد😢😢😢
سلام بر دختر شیر خلبان ایرانی
😢😢😢😢😢😢
Salam beh ravie dastan golam 🩵beh nazar man shahram keh polesho dareh,baham berid yek keshvar digeh zendegi bekonid baham,Adam yekbar mimireh,digeh barnemigardeh ,pas yek bar hagh zandegi dari.in khorafato bezar kenar in din faghat bazi siasateh.man khodam 10sal tahghigh kardam hamash dorogheh.faghat ghalb khob,dorogh nagoftan,sareh digari kolah nazashtan.in dorosteh.baghieh bazieh sisateh.🇧🇪🥰
زکی البته دوهمسری اون موقع زیاد بود😂😂😂
رفتن به شهر پدری برای آشنا شدن با خصوصیات پدرت ولی توی داستان هیچ حرفی از پدرت نزدی
درود بر روح خلبانان عزیز
اونا عاقل بودن و میدونستن این نظام آخوندی همه رو بدبخت میکنن وعحیب از افکار یهویی مادرت چون از قبل میشماختش و باهاش زندگی کرده بود
حیف اون همه جوون که شهید شدن که نتیجش اختلاس و بی عدالتی شدن
ولی خداییش چرا دخترا رو بدبخت کردن و جبهه میرفتن
خیلی غصه دارت شدم بنظرم با توجه به این که مدتها از فوت حبیب میگذره برای ازدواج با شهرام از مشاور خانم خوبی کمک بگیرید ایشالله پیوند برقرار بشه و لذت روزگار ببرید ❤❤
بعد از تشکر از راوی عزیز اول که چرا انتهای داستان دوبار با متنی متفاوت تعریف شد؟ بعدم دلم بشدت برای این عزیزان سوخت واقعا سرنوشت غم انگیزی بود تو این داستان مادر حبیب و مادر این دخترمون خیلی مقصر بودن به هر حال روح همه این عزیزان شاد اما من زمان چگجنگ از این نمونه سرنوشتها دیده بودم و اجباری برای جدایی و نامحرم شدن نداشتن برام این حریان عجیب بود
سلام یادشهدا به خیر
ممنون مستان جان
مستان عزیزم این دومین داستان هست که ازت می شنوم که مشکل داره ازتو نازنین بعیده لطفا بعد از اتمام داستان یکبار خودت گوش کن که مشکلی پیش نیاد ❤
🙏🙏🙏
ماهرو جان , اگر این پی نوشت ها رو میخونی دوست دارم بدونی که برای سختی زیادی که در زندگی, از سن کم , متحمل شدی بسیار متاسف شدم. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل تصوری برات پیش اومد که آدم انتظار داره فقط در داستان ها بشنوه. من خودم یه مادرم و فکر میکنم تنها اولویت زندگی یه مادر فقط فرزندشه. اینمان و اعتقاد و ایده اولوژی در مراتب بعدی اهمیت ان. در ضمن دلم میخواد اینو بدونی که از نظر بسیاری از هم وطنانت , پدرت قهرمان به شمار میاد . پس سرتو بالا بگیر و از داشتنن پدرت و خانواده پدریت به خودت ببال .
ماهرو جان با نظر یاسمن خانم کاملا موافقم . پدرت مرد درست و پایبند به سوگندی که به وطن خود و شاهنشاه خورده بود. این افکار که آنها افراد درستی نبودن حقیقت نداره چه بسا که خیلی از آنها که بعدها در ارتش جمهوری خدما کردند و به جنگ رفتند بخاطر سوگند اولین که حفاظت از خاک وطن و هممیهنان خود رفتند و یا جان خود باختند. برای مادرت و طرز فکرش بسیار متاسفم که چطور با زندگی و اینده دخترش از سر اعتقادات پوچ بازی کرد که افتخاره شوهر مرده/ شهید داشته باشی. از دست دادن فرزند و اون بانوی مهربان مادر شوهرت متاسفم کرد. نمیدونم بگم خوشحال برات که عشق را تجربه کردی یا برای سرنوشتت اشک بریزم . بهرحال بدون روج والایی داری و بی نظیری❤❤❤❤
چه داستان عجیبی
سلام ودرود به مستان جان مهربونم به صدای پراز مهربونیات وبسیاری عالی سپاسگزارم عزیزم ⚘️💙⚘️💜💜💜💜💜💙💙💚💚💚💜💜💜💜🌹🌹🌹🌹🌹⚘️⚘️💚💚💚💚
در ضمن روح همسر اولت , حبیب, شاد. اگر به خاطر او و امثال او نبود ما مدت ها بود که کشورمون رو به بیگانه ها باخته بودیم و داشتن بخشی از جنوب کشور عزیرمون رو مدیون فداکاری های حبیب و سایر کسانی هستیم که در جنگ با عراق جنگیدند و از ایران دفاع کردند.
اوایل انقلاب خیلی خالی مثل مادر ماهرو بودند عمه ی خودم تو تالار عروسی آهنگ گوش نمیکرد و تو گوشاش پنبه میگذاشت😂
داستان تعریف کنید یا تبلیغ کنید سرویس کردین از بس تبلیغات میزارید