درود بر شما. وقتی شیرین و خسرو بنا به دلایلی از هم دور میشن شیرین که خیلی افسرده شده بود تو قصر عمه ش زندگی میکنه. شیرین عاشق شیر بود و خدمه ها هر روز باید راه دوری رو میرفتن تا برای شیرین شیر بدوشن. شیرین از این بابت دلش برای خدمه میسوخت به فکر فرو میره که چکار میتونه بکنه که این بنده های خدا اذیت نشن. تا اینکه براش خبر میارن یک پسر باهوشی هست که شاید بتونه این مشکل رو حل کنه. فرهاد که یک مهندس خبره بود به قصر شیرین میاد تا چاره کارکند که خود بیچاره میشود و با نگاه اول دلداه ی شیرین. اتفاقا برای این امر کاری میکنه کارستون. از دامداری لوله میکشه به قصر شیرین و یک سر لوله به حوضچه ای میرسه که شیرین هر روز بتونه شیر تازه میل کنه
عالی
عالیی♥️
سپاس😍
درود بر شما و سپاس بابت زحمات و بیان شیواتون. چشم بد دور باد
درود و مهر❤️🙏
عالی بود
ممنونم از نگاه ارزشمندتون😍🙌
دست شما درد نکنه ❤
ممنونم از شما که نگاه کردید🥰🙏
Thanks 🎉
🙏
به به. حال کردم.
❤️❤️
چقد زیبا و شنیدنی
متشکرم😍🙏
عالی بود لطفاً قسمت های بعدی رو هم بساز
به روی چشم🙌❤️
❤❤❤
❤️❤️
i will wait impatiently for the next one. Thank you
🙏
ملاقات شیرین و فرهاد چطوری بوده
درود بر شما. وقتی شیرین و خسرو بنا به دلایلی از هم دور میشن شیرین که خیلی افسرده شده بود تو قصر عمه ش زندگی میکنه. شیرین عاشق شیر بود و خدمه ها هر روز باید راه دوری رو میرفتن تا برای شیرین شیر بدوشن. شیرین از این بابت دلش برای خدمه میسوخت به فکر فرو میره که چکار میتونه بکنه که این بنده های خدا اذیت نشن. تا اینکه براش خبر میارن یک پسر باهوشی هست که شاید بتونه این مشکل رو حل کنه. فرهاد که یک مهندس خبره بود به قصر شیرین میاد تا چاره کارکند که خود بیچاره میشود و با نگاه اول دلداه ی شیرین. اتفاقا برای این امر کاری میکنه کارستون. از دامداری لوله میکشه به قصر شیرین و یک سر لوله به حوضچه ای میرسه که شیرین هر روز بتونه شیر تازه میل کنه
لطفا ادعای عارف بودن حافظ رو بزارید چون من نتونستم دلایل منطقی پیدا کنم❤
کاش میرفتی بهش میگفتی دل کندن اگر آسان بود فرهاد کوه نمیکند دل میکند
مثل همیشه، دعوای دو تا مرد، سر ۲۵۰ گرم گوشت!
واقعا از ادبیات و فرهنگ بویی نبردی
خالی خالی گپ نزن
مامردها دل نمیکنیم جونمیکنیم
حرف انسان نمیفهمی