پادکست کلمه #12 | داستان خسرو و شیرین به زبون خودمونی

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 18 ก.ย. 2024
  • خب رفتیم سراغ ادبیات و شعر به‌طور خاص
    داستان شیرین و فرهاد رو گفتیم و مناظره‌ی خسرو و فرهاد رو خوندیم (که کتاب ادبیات پیش‌دانشگاهی بود. واسه کنکور بود، آره؟)
    یه‌کمی از جاهای دیگه کتاب هم شعر خوندیم
    یه‌کمی هم درباره‌ی نظامی گپ زدیم که چه‌ها کرده و این‌ها

ความคิดเห็น • 10

  • @saeedsvz
    @saeedsvz 8 หลายเดือนก่อน +1

    میفرماید که: برفتم بر در شمس العماره
    همانجایی که دلبر خانه داره

  • @mahsamohammadi2186
    @mahsamohammadi2186 8 หลายเดือนก่อน

    Baba bah bah

  • @monamortazavi3310
    @monamortazavi3310 7 หลายเดือนก่อน

    ممنون بابت ویدیوی خوبتون، بازم سراغ ادبیات برید لطفا!
    همین اول بگم که به نظر من این بازگویی ادبیات کلاسیک به زبان امروزی و حتی محاوره، اتفاقا خیلی باارزشه؛ ادبیات همیشه مال مردم بوده و امروزم ناگزیر راه سخت و پر از چاه و چاله‌ی خودشو به قلب مردم دوباره پیدا میکنه. :)
    یه سری نکات مرتبط با ویدیوتون رو یادداشت کرده بودم که کامنت میذارم براتون

    • @kalameh.podcast
      @kalameh.podcast  7 หลายเดือนก่อน

      مرسی مونا
      دقیقا درست می‌گی
      ما اصلا می‌خواستیم یه فصل ادبیات داشته باشیم که چون دعوت ما رو قبول نکردی منصرف شدیم :))

    • @monamortazavi3310
      @monamortazavi3310 7 หลายเดือนก่อน +1

      @@kalameh.podcast اختیار دارین! شرایطم جور نبود متاسفانه.
      ایشالا در آینده این فرصت فراهم بشه. :)

  • @monamortazavi3310
    @monamortazavi3310 7 หลายเดือนก่อน +2

    - اون بیت «بگفتا هیچ همخوابیت باید؟...» بغیر از اون معنی که گفتین، یه معنی انگار لطیف‌تری هم به ذهن من رسید و اون اینه که خسرو با فرض این که عشق فرهاد، نوعی هوسه، همراه با شکلی از تحقیر بهش میگه به همخواب نیاز داری؟ که اون بگه آره و خسرو بگه خب مثلا بیا این بهترین کنیزم! ولی فرهاد غافلگیرش می‌کنه و میگه: اگه من نباشم دیگه، احتمالا؛ اگه مرده باشم، شاید!(«نیز» معنی دیگر/بار دیگر هم داره تو متون ادبی) و «شاید» رو هم تو این یکی معنی بهتره قید تردید بگیریم نه فعل شایستن.
    - اون بیت «به زر دیدم که با او بر نیایم...» میگه حالا که دیدم با طلا و کلا مادیات حریفش نمیشم بقول خودمون، میام و خلوص و عیارشو، پایداریشو مثل زر با سنگ محک میسنجم و ایهام شاعرانه‌ای داره به سنگ تراشیدن و کوه‌کندن فرهاد.
    - چند بیت آخرم به نظرم «دنبه» و «پیرزن» کنایه از دنیا، «پیه/pih» و «گرگ» کنایه از خسرو، و شیرمرد هم فرهاده. «پیه گداختن» کنایه از لاغر شدن و رنج کشیدنه. میگه وقتی روزگار با خسرو اینجوری بازی میکنه، توی مخاطب چرا غم دنیا رو میخوری که این دنیای پیر، دنبه‌ش ارزش خوردن نداره و دلگیره. کلا دنبه هم ارزشمند‌تر از پیه هستش گویا ولی در نهایت هیچکدوم خیلی اعتبار و ارزش خاصی ندارن! به نظرم نظامی تعمدا این بیتا رو سخت و پیچیده گفته که دردسر درست نشه براش.
    - «شبدیز» مال مهین بانو بود که در اختیار شیرین قرارش میداد و یه جایی تو داستان هدیه‌ش میکنه به خسرو، اگر درست یادم مونده باشه.
    ببخشید طولانی شد؛ توضیحاتم اکثرا برداشت‌ شخصیم بودن و سند و مدرکی براشون ندارم واقعا، ممکنه اشتباه باشن.
    دمتون گرم بازم🙏

    • @kalameh.podcast
      @kalameh.podcast  7 หลายเดือนก่อน

      اصلا برگ‌هام
      نکته‌ی دوم و سومی که گفتی که به‌به
      اولی هم خیلی جالب بود، و دست‌مریزاد که به ذهنت رسیده این
      هرچی طولانی‌تر بهتر اصن به‌خدا :))

    • @monamortazavi3310
      @monamortazavi3310 7 หลายเดือนก่อน +1

      @@kalameh.podcast نظر لطفته!
      خوشحالم طولانی بودنش اذیت‌کننده نبوده، نگران بودم واقعا :))